گفتگو

مصاحبه اختصاصی «سوزی میحراب» با استاد « ابوبکر محمد کریمی» از مهاباد

 

ماموستا ابوبکر محمد کریمی در مصاحبه با سوزی میحراب:

” در عصر امروز برای دعوت، تغییر فرم و لباس لازم نیست، بلکه آنچه ضروریست اصلاح درون و تغییر روش و شیوه ی دعوت و تبلیغ است “.

مهاباد،  شهری در جنوب استان آذربایجان غربی با جمعیتی بالغ بر ۱۵۰ هزار نفر و یکی از شهرهای متمدن و فرهنگ دوست ایران اسلامی می باشد. 

مهاباد دارای ۷۵ مسجد و ۴ خانقاه است مردمانش متدین و در مهمان نوازی شهره ی دور و نزدیک است.

از دیرباز شهر مهاباد وارستە و آراسته به نام و شخصیت های فرهیخته و اندیشمند دینی و ملی بوده است؛ این پیشینەی تاریخی و فرهنگی سبب شدە است که این سلسله تداوم یابد و همچنان مهاباد، بە عنوان شهر فرهیختگان و اندیشمندان ملی و دینی بدرخشد.

” ماموستا ملا ابوبکر محمد کریمی”  امام جماعت و مدرس مسجد دومناره ی حاج صالح شاطری شماره ۲ مهاباد واقع در محلەای «باغ سیسه» می باشد. ماموستا محمد کریمی در میان اهل علم و علما و طلاب و اساتید حوزە و دانشگاە از جایگاه ویژه ای بر خوردار بوده و به عنوان یک مرجع دینی و شخصیت اجتماعی مطرح است. 

ایشان استادی توانا در علوم و فنون متداول و آگاه به مسائل روز و زمانه هستند و در حل و فصل مشکلات خانوادگی و اجتماعی مردم خداجو نقش سازنده ای دارند و در بین مردم مهاباد و حومه از جایگاه و پایگاه خاصی برخوردار هستند.

سایت ” سۆزی میحڕاب “، مصاحبه ای را با آن استاد فرزانه و بزرگوار ترتیب داده است که توجه شما را به  آن جلب می نماییم.

?  با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار، احتراما بیوگرافی مختصری از زندگی خودتان را برای علاقمندان ” سوزی میحراب ”  بفرمایید؛ اینکه کجا و در چه سالی متولد شدید و تحصیلات ابتدایی و حوزویتان  را در چه سالی شروع و بە اتما رساندەاید،  نام اساتید دوران تحصیل و بالاخره اینکه چند فرزند دارید؟

 

?   با نام و یاد خداوند منان، بنده نیز عرض سلام دارم خدمت شما و تمامی طرفداران وخوانندگان سایت محبوب« سوزی میحراب »

                                                                                   اینجانب ابوبکر محمد کریمی در سال ۱۳۲۸ هجری شمسی در روستای «مه ڵاله ر» از توابع  شهرستان بوکان چشم به جهان گشوده و در خانواده ای متدین و بی آلایش تربیت یافته ام.

 پس از مدتی بنا به توصیه و پیشنهاد دوستان و خویشاوندان، خانواده ام به شهرستان مهاباد نقل مکان کردند، من هم در دبستان سعادت ثبت نام نموده، ولی بنا به دلیل ضعف بنیه ی مالی، نتوانستم تحصیلاتم را به صورت رسمی ادامه دهم.

لذا در سن ۱۳ سالگی بەمنظور فراگیری علم و دانش ، راهی مدارس علوم دینی (حجره های سنتی) شدم و به صف طلاب علوم دینی پیوستم و در مناطق مختلف کوردستان از جمله اشنویه، ارومیه و سردشت در محضر اساتید نامدار و مدرسین بزرگوار آن مناطق مشغول تحصیل شدم.

 مقدمات علوم دینی را تا کتاب سیوطی در خدمت شادروان استاد  ” ملا محمد ابوبکری ”  در منطقه اشنویه و به ترتیب در محضر استاد ملا مراد مام قادری، استاد ملا محمد طاهر شکاک و علّامه شهیر استاد ملا محمد ولزی در منطقه ی مرگور ارومیه تلمذ نمودم. 

سرانجام در اواخر سال۱۳۵۱ پایان نامه ی تحصیلات عالی و نهایی و اجازه نامه افتاء و تدریس را از دست دانشمند واراستە، استاد  ” ملا صالح نجیبی ”  بیژوه یی طاب ثراه دریافت نمودم.

 در فروردین ۱۳۵۲تا فروردین ۱۳۶۰ در دو روستای قباغکندی وسرچنار(کلب رضاخان) از توابع شهرستان میاندواب به انجام وظیفه امامت و تدریس علوم دینی و سایر کارهای دینی مشغول شدم .

 در فروردین ۱۳۶۰ بنا به پیشنهاد – عده ای از – روحانیون محترم  مهابادی و اداره اوقاف و درخواست مردم شریف محەی مسجد جامع، به مهاباد نقل مکان کردم و به عنوان امام جماعت و مدرس مسجد ” سور ”  مشغول به کار شدم، با رغبت و جدیت تمام توانستم بار دیگر چراغ های خاموش شده ی حجره های پر برکت و با میمنت مسجد را روشن گردانم و نزدیک به بیست نفر طلبه مجدانه و مشتاقانه در آن حجره ها به فراگیری علوم و معارف اسلامی اشتغال داشتند.

همچنین کلاس های هفتگی تفسیر و احکام و اخلاق را دایر و کتابخانه ای نسبتاً بزرگ  در مسجد تأسیس نمودم.

در واقع این مدرسه ی علوم دینی مبارک ، شجره ی طیبه ای بود که در همه ی اوقات،  ثمرات مرغوب به بار آورده و اثرات مطلوبی را برجا گذاشت و امید و آرزوهای زیادی را در قلب علاقمندان بە وجود آورده بود، که متأسفانه برخلاف انتظار، تند باد صرصر زمستانی با سطوت و صولت بی رحمانه و سَبُعانه،  در بهمن ۱۳۶۶ وزیدن گرفت و آن درخت پربار و بهاری را از بیخ و بن بر کند و طالبان ومشتاقان عرصه علم و دانش را محروم و ناکام گذاشت و همه ی علاقمندان و دلبستگان آن را، در هاله ای از حیرت و حسرت و غم و اندوه فرو برد!.

سپس در شهریور ۱۳۶۸هجری شمسی از طرف ساکنین محله ی مسجد ” حاج صالح شاطری”  شماره ۲ دعوت شدم تا عهده دار وظیفەی امامت و تدریس در آن مسجد شوم، این جانب نیز دعوت آن عزیزان را قبول نموده و از همان تاریخ تا بەحال در آن مسجد ” حاج صالح شاطری ” مشغول ادای وظیفه مهم دینی هستم و خدا را شاکر و سپاسگزارم که در این مقطع زمانی ! ده ها طلبه در مدرسه ی این جانب، مشغول تحصیل بوده و هستند و تاکنون نزدیک به سی و پنج نفر طلبه علوم دینی نزد من فارغ التحصیل شده اند که اغلب آنان در شهرها و روستاهای کوردستان متصدی امامت جماعت و تدریس و ارشاد مردم می باشند ؛ حتی آنهایی که در کسوت روحانی هم نیستند در نهایت اخلاص فعالیت دینی دارند و بی تفاوت نمی باشند.

 photo_2016-02-20_15-03-57

? استاد بزرگوار ؛ چند سال است که در کسوت مبارک ماموستایی و دعوتگری مشغول تبلیغ دین و تعلیم طلاب هستید؟ تا کنون چند طلبه از دستان مبارک جنابعالی اجازه تدریس و افتاء دریافت نموده اند و اولین و آخرین مراسمی که توسط شما و به این مناسب تشکیل شده مربوط به کدام یک از ماموستایان و در چه تاریخی می باشد ؟

 

 ?   چهل و سه سال است که بنده با کمال افتخار، مشغول امر مهم تبلیغ و دعوتگری و تدریس هستم.

تا بەحال الحمدلله نزدیک به ۳۵ طلبه نزد اینجانب فارغ التحصیل شده اند.

اولین مراسم  فارغ التحصیلی را در سال ۱۳۵۹ برای مرحوم  ” ملا نجم الدین شریعت پناه ” تشکیل دادیم و آخرین مراسم (که انشاءلله آخر نباشد) در سال ۱۳۹۲ برای سه طلبه به نامهای ۱- ادریس محمد کریمی (فرزند برومند و ارشد بنده)  ۲- محمد محمدی سنندج   ۳-  فرهاد یزدانی  از منطقه اردبیل ، برگزار شد.

 

? استاد، در حجره های تحت مدیریت شما از چه برنامه ها و مناهج درسی پیروی می شد؟ و آیا تفاوتی بین مناهج درسی و اخلاقی حجره های شما و سایر حوزه ها وجود داشته و دارد؟

? برنامه و منهجی که در محرم ۱۴۰۶ یعنی ۳۰ سال قبل برای طلاب تنظیم کرده ام متضمن جواب سوال شما است که متن آن به استحضار شما می رسد

  قُلِ اعمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُم وَ رَسُولُهُ وَ المُؤمِنُونَ (التوبه-۱۰۵)

” طلاب اعزّاء و کرام، مجاهدین راستین اسلام ارشدکم الله الی سبیل السلام.

نقاط زیر را که برای دست یافتن به فضائل روحی و در تحصیل نیروهای سازنده ی علمی بسیار مؤثرند و مایەی هدایت و سعادت در دنیا و آخرت می باشند، مد نظر قرار دهید و با سمع قبول تلقّی فرمایید. “

۱- ایمان خالص و راسخ و کامل به اصول اسلام.

۲- اجرای کامل دستورات اسلام در احکام و عبادات.

۳- شرکت در نماز جماعت حتی المقدور.

۴- تلاوت و حفظ چند آیه از قرآن هر روز بعد از نماز صبح.

۵- رعایت کامل ادب و اخلاق اسلامی.

۶- شرکت در مجالس هفتگی تفسیر،  قرآن و سائر اجتماعات دینی.

۷- جدّیت در اکتساب فضائل اخلاقی و التزام به آن.

۸- دوری جستن از اماکن معصیت و جاهای نامناسب.

۹- باوقار بودن و پرهیز از شوخی بیجا و احتقارآمیز.

۱۰-  امتناع از هر گونه عمل و بحثی که مخالف با برنامەی اسلام باشد.

۱۱- عدم استعمال دخانیات و ترک آن در صورت ابتلاء.

۱۲- حفظ صحت بدن و عدم اسراف در خوراک و پوشاک.

۱۳- ملبّس بودن به لباس رسمی طلّاب در محیط حجره.

۱۴- خودداری از پوشیدن لباس به شیوی نامربوط در هر شرایطی.

۱۵- رعایت آداب و رسوم حمیده و قدیمەی طلبگی.

۱۶- روابط استاد و شاگرد باید صمیمی و احترام آمیز باشد.

۱۷- ایجاد صفا و صمیمیّت و اخلاص و معنویت در محیط حجره.

۱۸- تعاون و همکاری با یکدیگر در حل مشکلات فکری و معنوی.

۱۹- پرهیز از هر گونه مباحثەی بیهوده و اختلاف انگیز.

۲۰- از ابراز فخر و غرور و تحقیر دیگران جداً باید خودداری کرد.

۲۱- بذل نهایت جهد و کوشش در امر تعلّم و آموزش.

۲۲- حفظ قسمتی از متون مفید و مورد لزوم.

۲۳- اهتمام در مطالعه و بررسی مسائل مربوط به درس.

۲۴- مداومت بر کوشش های علمی و فراگیری مسائل لازمە.

۲۵- عدم اتلاف وقت در چیزهای بیهوده.

  ۲۶ – اشتغال به کارهای مفید و شایسته در موقع تعطیلات.

۲۷- خودداری از مسافرت های غیر ضروری.

۲۸- رعایت نوبت درسی و حضور به موقع.

۲۹- حفظ وسائل و رعایت نظم و نظام حجره.

۳۰- خود را مسئول دانستن در برابر مواد مذکوره.

از خداوند متعال اخلاص در نیّت و توفیق در عمل را خواهانیم.

 وَ الذَّینَ جَاهَدوُا فینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا.

والسلام علی من اتبع الحق و الهدی،

امام و مدرس علوم دینی مسجد جامع مهاباد ” ابوبکر محمّد کریمی” – ۱۰/محرم/۱۴۰۶

 

? کدام روش و منهج درسی را بیشتر می پسندی، جدید یا قدیم؟ لطفاً معایب و محاسن هر یک از دو منهج درسی را بیان بفرمایید؟

 

 ? اینجانب تلفیقی ازهر دو روش قدیم و جدید را می پسندم، در روش قدیم توجه زیادی به فراگیری کتاب های متداول درسی به صورت کامل و حفظ متون عربی می شد و این امر باعث تقویت پایه و مایه علمی و ادبی  طالبان علوم دینی می گردید.

مزایایی که در روش جدید هست، این است که نسبت به فراگیری علوم قرآن و علم حدیث و کتاب های سنت و سیره و حفظ قرآن اهمیت زیادی قائل هستند و این امر هم بسیار لازم و مفید است.  بنابراین استفاده از هر دو روش قدیم و جدید، نتیجەی مطلوب تری خواهد داشت و البته هر کدام مزایای مخصوص به خود را دارد.

 

?  آیا جنابعالی قبول دارید که حجره و طلبگی جاذبه های سابق را برای جوانان و حتی والدین آنان ندارد؟ دلایل این بی علاقگی به تحصیل علوم شرعی و دینی را در چه می بینید؟

آیا امیدی هست که روزی از روزها شاهد حجره ای همچون مسجد” سور ” مهابادِ سال ۶۵ حضرت عالی باشیم؟

 

?  به نظر من دلیل این امر بر می گردد به بی تفاوتی اکثر مردم نسبت به دستورات و تشکیلات دینی و همچنین نبودن مشوق های مادی و معنوی مربوطه.

 photo_2016-02-20_15-04-08

از راست به چپ(مرحوم ماموستا احمد عباسی راد – مرحوم علامه عبدالله احمدیان- ماموستا عزیز تایید و ماموستا ابوبکر محمد کریمی)

?  فاصله و شکاف بین ماموستایان ربانی و مردم،  بە ویژه جوانان را در چه می دانید؟ و آیا در این میان ماموستایان و علمای دین هم تقصیری دارند؟

?  اگر ماموستایان ما ، ربانی باشند، شکاف و فاصله ای در میان آنان و مردم نخواهد ماند ؛ شکی نیست که در نظر اکثر مردم ، دعوت و تبلیغ در قالب و لباس روحانی مفیدتر و مؤثرتر است.

 

?  تبلیغ در قالب و لباس”مەلایەتی” را همچنان مفید و مثمر و ضروری می دانید، یا معتقد به إعمال اصلاحات و تغییراتی در لباس و روش تبلیغی این عده از پیشگامان عرصه ی گفتمان دینی هستید؟

 

?  اصلاح و تغییر فرم و لباس روحانیان لازم نیست، بلکه آنچه ضروریست ” اصلاح درون و تغییر روش و شیوه ی دعوت و تبلیغ  آنان است “.

  با توجه به گستردگی و وسعت ارتباطات، لحاظ نمودن روشهای نوین یک امر ضروری است.

 photo_2016-02-20_15-03-41

?  از کتاب پر خاطره ی «شجره الرضوان» و سایر آثار ارزنده تان برایمان بگویید، بیشتر اوقات کنونی روزانه شما نظر به اینکه بیش از چند طلبه ندارید چگونه سپری می شود؟

 

?  نوشته هایم عبارتند از:

کتابهای ” شجره الرضوان” ،  ” فلسفه و احکام روزه ” ، “احکام حج و عمره ” و ” احکام فقهی بانوان “.

  توضیحاً اینکه کتاب شجره الرضوان در مورد فضایل اصحاب می باشد.

 در حال حاضر اوقات خود را با  مطالعه و دروس طلاب، دایرنمودن کلاس های تفسیر( دوشنبه شب ) و  عقیده بین مغرب و عشاء (جمعه شب)، می گذرانم.

 

 ?  شیرین ترین و تلخ ترین خاطره دوران دعوتگریتان را برای خانواده ی ” سوزی میحراب ” تعریف بفرمایید؟

 

? رنج های زیادی کشیده ام و تلخی های زیادی را چشیده، اما تلخ تر از همه ی این تلخی ها خاطره ای است که همیشه بر خاطرم خطور می کند. اینکه در یکی از شب های سرد و سخت زمستانی ساعت یک و نیم نصف شب زنگ در منزل ما بصدا در آمد،  وقتی در را باز کردم سه نفر مسلح دم در ایستاده بودند،  بعد از معرفی خود و ارائه ی حکم دستگیریم، مرا از منزل خارج نمودند، هم زمان فرزند بزرگم که آن موقع ۱۳ ساله بود با داد و فغان و گریه کنان دنبال ما راه افتاد چنانکه آخرین دیدار را تصور می کرد! گرچه از لحاظ جسمی و روحی خسته و چشم و دست بسته بودم و در جوّ پر از رعب و ارهاب در یک مکان تنگ و تاریک قرارم دادند؛  اما آثار پر آزار آن صحنه و میدان، از قید و بند این زندان در من اثرگذارتر بود.

 و اما شیرین ترین خاطره ام هنگام دریافت پایان نامه موفقیت آمیز تحصیلاتم بود زیرا بەمفاد ( الذ ّشیٸ، حصوله بعد الکد ) اهمیت و شادی آفرینی آن خاطره از این جهت بود که بعد از مدت ده سال و اندی با تحمل انواع محرومیت ها و با سختی توانستم با اندوختەی بسیارکم،  نموذجی از بیشمار خود را به کاروان خادمان دین و دانش و حافظان آثار و بینش برسانم تا دین خود را اداء و به وعدەی خود وفا کنم، به قول شاعر که می فرماید :

گر چه از نیکان نِیَم       خود را به نیکان بسته ام  

 در ریاض آفرینش       رشتەی گلدستەام.

آری این خاطره برای من بسیار مسرت بخش و سرنوشت ساز و شادی آفرین بود، بەویژه در آن لحظات افتخار آفرین چیزی که رونق بیشتری بدان بخشید، این بود که استاد عزیز و مجیزم، در چند جمله شیرین و دل نشین همراه با دعای خیر و طلب توفیق و ارشاد و دلگرمی و تشویق مرا مورد نهایت محبت و مرحمت خود قرار داد  و نصایح و رهنمودهای مفید و خردمندانەی خویش را عنایت فرمود. جزاه الله خیر الجزاء

 

? واپسین سخن و توصیه های جنابعالی را با دل و جان می شنویم؟

 

?  البته من در حدی نیستم که به دیگران توصیه کنم، بلکه بهتر آن است کە گوش دل را به یکی از توصیه های پروردگار دانا و توانا بسپاریم؛ آنجا که همه ی ما را مخاطب قرار داده و وظیفەی بزرگ ما را به تصویر کشیده است و می فرماید:

« و جاهدوا فی الله حق جهاده» در راه خدا جهاد و تلاش کنید آنگونه که شایستەی جهاد و بایستەی تلاش در راه اوست.

 بدون شک جهاد در راه خدا، شامل جهاد با دشمنان، جهاد با نفس و هوس های سرکش، جهاد با شر و فساد و بدی ها ، جهاد و تلاش برای انجام خوبی ها و نیکی هاست، جهاد و کوشش برای جلب مصلحت و دفع مضرت بطور کلی، جهاد و تلاش در راه خدا با تمام توان با جان و مال، با قلم و زبان، در هر زمان و مکان و در هر موقعیت فردی و اجتماعی ، درونی و بیرون ی آری همه اینها جهادند و جهاد را می طلبند. هُوَ اجتَباکم… خدا شما را برگزید و به شما شخصیت و عظمت بخشید، این گزینش و بزرگداشت مقتضی است که این امانت الهی را به خوبی حمل کرده و این مسئولیت سنگین را با تمام و کمال انجام دهید و شانه از آن خالی نکنید.

…هو سَمّاکمُ المُسلمینَ… خدا شما را در کتاب های پیشین و در قرآن مسلمان،یعنی( تسلیم شدن در برابر فرمان الهی و دل دادن به خدا) نامید. …

هو مولاکم فنعم المولی و نعم النصیر سرپرست و یار و یاور شما خداست، چه سرور نیک و چه یار و یاور شایسته ای است.

الا ای دعوتگران راستین و ای مجاهدان راه خدا، شما را مژده باد، که دارای این همه امتیاز و افتخار شده اید و خویشتن را در زمرەی مخاطبین هو ” مولاکم ” قرار دادید وسر افرازانه به این قله رفیع دست یازیده اید و با این توشه و اندوخته مجهز و مهیا شدید و بالاخره فلاح و رستگاری در دین و دنیا را به دست آوردید.

خداوندا ما را مشمول غفران و رحمتت فرما و در صف دعوتگران راستین قرارمان ده، که تو ارحم الراحمین هستی.

خداوندا ما را بر دشمنانی که امروز در هر گوشه و کنار قصد یورش بر قرآن و اسلام  را دارند پیروز و موفق گردان.آمین یا رب العالمین.

photo_2016-02-20_15-04-58

مصاحبه کننده: خلیل پارسا – مهاباد

نمایش بیشتر

خلیل پارسا

@نویسنده . مترجم . فعال دینی و مدنی @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا