تربیت فرزندانخانواده

مفهوم آزادی نزد فرزندان ما

مفهوم جدید للحریه عند أبنائنا!!نویسنده : دکتر جاسم المطوع 

او جوانی ۱۶ ساله است که سیگار می کشد و می گوید : پدرم حق ندارد من را از سیگار کشیدن باز دارد!

 دختری ۱۵ ساله از خانه خارج شده و با پسری ۱۸ ساله قرار و مدار می گذارد و اظهار می دارد که چرا باید پدرم مزاحم دوستی من با دوست پسرم شود وقتی ما دو تایی باهمدیگر تفاهم و رضایت داریم؟

پسری ۱۴ ساله به مجموعه ای از جوانان عضو جریان موسوم به “ایمو” ملحق می شود و از دخالت احتمالی پدرش در زندگی خصوصی اش ناخشنود است و می گوید : من آزادم!

دختری ۱۷ ساله به اتفاق دوست پسرش از خانه خارج شده ، از طریق شبکه های اجتماعی با او آشنا شده است ، خودش را تسلیم او کرده و خطاب به پدرش که در صدد ممانعت از این ارتباط است می گوید:رابطه ما چه اشکالی دارد مادامی که ما دو نفر رضایت داریم؟!

 این چهار داستان، در ماه گذشته و از کشورهای حاشیه خلیج – فارس – با اینجانب در میان گذاشته شد!

اما در اروپا ؛ داستان خانواده مسلمانی با من مطرح شد که دختر ۹ ساله اشان گفته است: حضرت ابراهیم علیه السلام حق نداشت بت ها را بشکند ؛ زیرا کار او سلب آزادی و دخالت در انتخاب باور دیگران به شمار می آید !

همچنین دختری ۱۰ ساله به پدر و مادرش گفته است : من ده سال اسلام را به عنوان دین خود پذیرفته و آن را آزموده ام و اکنون می خواهم دین دیگری برگزینم!

و داستان های متعدد دیگری که هر از چندگاهی با من درجریان گذاشته می شود و عنوان همه آن ها چیزی نیست جز آزادی و استقلال فرزندان -در تصمیم گیری و باورها – و شرایط به گونه ای است که گویی پدر و مادر نباید کوچک ترین دخالتی در تربیت و زندگی فرزندانشان داشته باشند !!

شاید یکی از داستان هاس بسیار عجیب و غریبی که شنیده ام داستان آن فرزند خردسالی باشد که به پدر و مادرش گفته بود: می خواهم ازدواج کنم و وقتی پدرش مخالفت می کند خطاب به او می گوید: من آزاد هستم و هر کاری که بخواهم می کنم!

پس از ذکر این داستان ها ، می پرسیم:

آیا ما در شرایطی قرار خواهیم گرفت که دیگر نمی توانیم مالک فرزندانمان باشیم؟ یا اینکه جریانات و برنامه هایی وجود دارد که فرزندانمان را بدون اینکه کاری از دست ما ساخته باشد، آموزش می دهند؟ یا اینکه والدین امروزی صلاحیت آموزش را ار دست داده اند؟ یا افکار و ایده هایی که فرزندان ما دارند بالاتر است از توانایی پدران؟ یا اینکه فرزندانمان با جسدهایشان با ما در خانه زندگی می کنند ولی دل ها و عقل هایشان در اختیار دیگران است؟ یا اینکه والدین ، قادر به گفتگو و نزدیکی با فرزندانشان نبوده و به خود و دنیاداریشان اشتغال دارند؟

و سوالات بیشتر دیگری که هرگاه یکی از این داستان ها با من مطرح می شود و به فکر راه حل مناسب از طرف پدران می افتم ، در ذهنم جولان می کند ؛ بویژه زمانی که والدین علی رغم این که خون جگر و ثروت و دارایی هایشان را در راه فرزندانشان هزینه نموده اند ولی از آنان کلماتی همچون ” این حق طبیعی من است” ” من آزاد هستم” ” شما حق ندارید در زندگی من دخالت کنید” را می شنوند!!

 از همه این ها مهم تر این است که پدران و مادران چگونه باید با این  گونه شرایط تعامل نمایند؟

در اغلب حالت هایی که من نظارت و دخالت کرده ام مواجه شده ام با واکنش منفی والدین با چنین کودکانی از جمله ؛ عصبانی شدن از فرزندان ، ضرب و تبعید آنان ،  داد و فریاد بر سر آن ها و حتی گاهی طرد فرزندان و اخراجشان از خانه ؛ عکس العمل هایی که خسارت و ناتوانی بزرگی در تربیت فرزندان محسوب می شود .

شایسته است پدران، چنین مشکلاتی را با گفتگو و مناقشه و در آغوش گرفتن و محبت ورزیدن به فرزندان معالجه نمایند و در تغییر اندیشه و نظر فرزندان عجله نکرده و انتظار نداشته باشند که طی یک جلسه این تغییرات حاصل شود؛ بویژه اگر فرزندان در مدارس غیر مسلمانان که دارای برنامه های غیر اسلامی هستند درس بخوانند ؛ چرا که مفهوم آزادی و حقوق از نگاه یک غیر مسلمان با نگاه ما خیلی متفاوت است و این چیزی است که باید پدران بدانند و فرزندانشان را قبل از اینکه از کنترلشان خارج شوند بیمه کرده و تحت کنترل در آورند.

اما شبهه آن دختر خردسالی که اقدام حضرت ابراهیم علیه السلام در شکستن بت های قومش را به چالش کشیده بود ، از طریق گفتگو با او پاسخ داده شد ؛ این گونه که حضرت ابراهیم مدت زمانی طولانی از روش گفتگو و دیالوگ با قومش استفاده نمود تا نسبت به باورهای صحیح دینی اطمینان حاصل نمایند ؛ پس از اینکه قومش – علی رغم استدلال های محکم و منطقی آن حضرت –  مغرورانه از پذیرش حق سر باز زدند از روش فریب و نیرنگ بهره گرفت تا بدین وسیله عقولشان را از غفلت بیدار نماید ؛ پس همه بت ها به جز بت بزرگ را شکست و از آنان خواست که از بت بزرگ – که او را خدا می پنداشتند – بپرسند که شکننده بت ها کیست؟ تا به آنان بگوید: چگونه او می تواند خدا باشد در حالی که چیزی نمی داند؟! 

زمانی که گفتگو – ی این جانب – با آن دختر بچه به این روش به اتمام رسید ؛ او متقاعد شد و از نظریه سابقش که حضرت ابراهیم را نابودکننده آزادی ها و حقوق دیگران می دانست پشیمان شد!

گفتگو با فرزندان و تبیین راستی ها برایشان یکی از مهم ترین ایده هاست برای محافظت از فرزندان تا تحت تاثیر افکاری که از طریق شبکه های اجتماعی و کانال های تلویزیونی و همچنین برنامه های آموزش کشورهای بیگانه به خورد فرزندانمان داده می شود ، قرار نگیرند

من چندین جوان را می شناسم که به دام شیطان پرستان افتاده و عده ای هم به مواد مخدر آلوده شده اند و بالاخره دخترانی که هر روز در آغوش پسرهایی آرام می گیرند ! اسباب اصلی این پدیده ها چیزی نیست جز سخت گیری و برخورد ناشایست والدین ، غفلت آنان از آموزش صحیح فرزندان ، چسبیدن پدر و مادر به دنیا و بی توجهی نسبت به فرزندانشان.  

ترجمه : یوسف ساجدی

از طريق
یوسف ساجدی
منبع
sozimihrab
نمایش بیشتر

یوسف ساجدی

نویسنده و مترجم و مدرس دانشگاه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا