تاریخشخصیت ها

ملا عبدالله ابن محمد( علامه بیتوشی)

علامه بیتوشی

یکی از عالمان وادبیان خدمتگذار ادبیات عربی و علوم قرآنی علامه بیتوشی می بانشد که  در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم هجری قمری می زیسته اند.
علامه بیتوشی که اسم ونسب ایشان بدین شرح است.شیخ عبدالله بن شیخ حمد بن اسماعیل بن ابراهیم  بن عزالدین الشافعی الکردی آلانی الخانخلی البیتوشی اهل روستای بیتوش یکی از روستاهای صفا و خوش وآب وهوای آلان سردشت  می باشد. 

بیتوشی ملا عبدالله دانشمندی متبحر ، شاعری توانا ، نویسنده ای چیره دست ، ادیبی بلیغ و امامی بزرگ در علوم اسلامی بوده که آثار و تالیفات بسیار ارزنده و پر ارزشی را به نظم و نثر از خود به یادگار گذاشته است .
 پدرش ملا محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن عزالدین می باشد . در حدود سال ۱۱۳۵ (ه . ق) در روستای بیتوش و در خانواده ای که بیشترشان و از جمله پدرش ملا محمد که در روستای بیتوش سمت تدریس داشته و اهل فضل و ادب و دانش بوده ، دیده به جهان گشوده است . همچنین ملا محمود برادر بزرگ علامه بیتوشی که به (ملای بزرگ) در منطقه آلان مشهور و معروف می باشد از لحاظ هوش و حافظه کم نظیر بوده است .

علامه بیتوشی در روستای بیتوش بین خانواده و عشیره خویش رشد کرده و بزرگ شده . وقتی که به سن تمیز رسیده خواندن را نزد پدرش آغاز کرده . بعد از ختم قرآن کریم و کتب متداوله فارسی و نصایح و آداب به آموختن علوم عربی پرداخته و با وجود اینکه پدرش در علوم عقلی و نقلی مقام والایی داشته ، طلاب تدریس می نموده و هرکس سر در آن آستانه نهاده باشد از برکات علم خود بی دریغ فایده می رسانیده ، جهت آشنایی بیشتر با خارج از آن محیط همراه با برادر بزرگ خود (ملا محمود) تصمیم می گیرند و نزد علامه فهیم و یگانه عصر ملا محمد مشهور به (ابن الحاج) در قریه (سنجوی) از توابع آلان می روند و تا زمانیکه در اصول و فروع علوم پخته می شوند و آنهم چند سالی طول می کشد ملازم خدمت آن دانشمند بوده اند .

سپس به قریه (ماوران) در منطقه (هه ولیر) رفته ، مدتی هم در آنجا اقامت کرده و در خدمت عالم صاحب فضل (مولانا صبغه الله حیدری) کسب فیض نموده اند که در آن هنگام در (ماوران) تدریس می کرده است . بعد از آن به مدارس و جوامع دیگری در پاره ای از شهرهای عراق روی نهاده و تا به نهایت درجه ای که در بین محصلین کردستان در آن زمان معمول بوده رسیده اند و به قول فارغ التحصیل شده اند و آخرالامر در شهر (احساء) اقامت می کنند . ملا محمود در یکی از مدارس آنجا و علامه بیتوشی هم در مدرسه دیگری به تدریس مشغول می شوند .

در سال ۱۱۷۸ (ه . ق) عشق وطن و شوق دیدار اقوام و دوستان موجب می شود که هر دو به مسقط الراس خود یعنی قریه بیتوش باز گردند . ولی متاسفانه به محض رسیدن با چنان رویداد دلخراشی مواجه می شوند که سر از پا نشناسند و آنهم از دست دادن و به رحمت ایزدی پیوستن پدر بزرگوارشان بوده . فرمانروای آن زمان بیتوش که (یوسف بن شیخه بیگ) بوده و تمام مردم روستا به گرمی از آنها استقبال می نمایند و به دلائیل هائی (ملا محمود) را مجبور می کنند که دیگر دور شدن از بیتوش را از سر بدر کند ، در بیتوش ماندگار شود و در مسند پدرش به تدریس بپردازد . ملا محمود هم درخواست مردم بیتوش را می پذیرد ، در بیتوش می ماند و تا آخر حیات خویش مدرس و امام جمعه و جماعت آنجا بوده و نوادگان فرهیخته ای را از خود به جای گذاشته است .

اما برای علامه ملا عبدالله ماندن در جائی که برای وصول آرزوهایش مساعد نبوده ، او را خوش نیامده . لذا تصمیم گرفته که از آنجا رو به بغداد یا بالاتر برود . این دومین سفر علامه بیتوشی بوده که زادگاه خویش را ترک نموده و اوائل سال ۱۱۸۰ (ه .ق) به وقوع پیوسته است . ابتدا به خدمت استاد استادان ، علامه سرشناس در میان علمای عراق (صبغه الله افندی حیدری) کبیرکه قبلا نیز در روستای (ماوران) نزد او کسب فیض نموده و درس خوانده ، رسیده . بعد از آن بقصد هر جائی که خدا مقدر کرده باشد بغداد را ترک نموده و به نزد دوستش (شیخ درویش گوازی عباسی) در بصره رفته و سپس به کویت و سواحل خلیج فارس سفر کرده و به ولایت (احساء) از توابع (هجر در بحرین) رسیده . با (شیخ احمد بن عبدالله انصاری خزرجی احسائی) که بعدها حاکم احساء شده تماس برقرار کرده است .

شیخ احمد آن کسی است که بیتوشی منظومه مشهور به (کفایه) را به نام وی تالیف کرده است و در میان ایشان علاقه ای محکم و برادری صادقانه و خالصانه حاصل شده است .
در اواخر سال ۱۱۸۱ باز درد دوری از وطن و آرزوی دیدار با فامیلین او را بر آن وا می دارد که به بیتوش باز گردد . مدتی طولانی در بیتوش می ماند . در اواخر شعبان سال ۱۱۸۶ به قریه (هزارمرد) و به زیارت استادش (ابن الحاج) می رود و در آنجا با خط زیبای خود تقریطی به نثر و نظم بر یکی از رسائل استادش می نویسد . در آن هنگام (شیخ معروف نودهی برزنجی) هم در خدمت علامه ابن الحاج مشغول تحصیل بوده و آنجا درس می خوانده است . شیخ معروف جوانی ۲۰ ساله و بیتوشی ۵۰ سال از عمر با ارزش خویش را سپری کرده بوده .

ه علت نامی بودن بیتوشی و تعریف های زیادی که از نامبرده به گوش شیخ معروف رسیده و همیشه آرزوی دیدارش را داشته ، فرصت را غنیمت دانسته و از استادش (ابن الحاج) اجازه گرفته و تقاضا کرده که علامه بیتوشی تا وقتی در آنجاست در حجره¬ی وی مهمان باشد . استادش نیز درخواست وی را می پذیرد و تا زمانی که بیتوشی در آنجا می ماند به صورت خستگی ناپذیر از آن دریای شعر و ادب و بلاغت به کسب فیض پرداخته است .
در اواخر سال ۱۱۸۸ (ه . ق) برای سومین و آخرین بار بیتوشی کردستان را ترک نموده و به بغداد و از آنجا به بصره رفته است .
اوائل سال ۱۱۸۹ وارد بصره شده و در مدرسه(رحمانیه)آنجا به عنوان مدرس تعیین گردیده . بعد از فاصله کمی (صادق خان زند) به آنجا لشکرکشی می کند . مدت ۱۶ ماه بصره را در محاصره خود نگاه می دارد و بیتوشی نیز به ناچاری در آن دام محبوس می ماند . بعد از آن و اواخر سال ۱۱۹۰ (ه . ق) بصره را ترک می گوید و به احساء می رود .

در دهه ششم (بین ۵۰ و ۶۰ سالگی) از عمرش دختر (شیخ عبدالقادر) قاضی احساء را به همسری اختیار می کند و از این زن صاحب دخترانی نجیبه و عفیفه ای می شود . از آن تاریخ به بعد در احساء ماندگار و به افاده و افاضه و تحقیق مشغول می شود . یکی از کتاب هایش یعنی (الکفایه) را به نام حاکم احساء (شیخ احمد احسائی) ترتیب و به او تقدیم می کند . بواسطه این عمل حاکم از او استقبال و تکریم فراوان نموده ، دنیا به علامه بیتوشی روی می آورد و به وسعت زندگی از لحاظ مادی و ترقی معنوی نائل شده و از طرف حاکم و ادبا و وجها به انعام و اکرام و مقامی رسیده که جز عده ای انگشت شمار بدان مقام در درجه و احترام نرسیده اند . چنانکه خود مرقوم فرموده :

“و تاریخ طوری پیش آورده است که الان من در احساء در بهترین گلزار زندگی مرفه هستم که بسیار سرسبز و شاداب است . در جامه رسای سلامتی و آسایش و تندرستی و دوری از غم و الم در میان سروران بخشنده و با سخاوت می بالم که احترامم نگه می دارند ولی از مکر و ریا دورند . سفره اطعام گسترده اند ، اما خود بی طمع می باشند . دارای افتخار و غرور انسانیند و ترسی از کسی ندارند . با دقت و تفکر به نکات تازه علمی دست می یابند ، ولی به مناهی و ملاهی ارتکاب نمی کنند . گفتگو با آنان خستگی آور نیست و همراهی و همگامی آنها بی مخافت است . اخلاق آن ها به لطافت و پاکی نسیم است و گفتگو با آنان به شیرینی و گوارائی شراب تسنیم است . اسب های اصیل ایشان در میدان تفاخر نمی لغزند ، گردن آنان در برابر متکبران خم نمی شود و سنگ چخماق ایشان در برابر بخشش سرسختی نمی کند .

نزد آنان چنانکه سزاوار بود ثابت قدم بودم و هر حکمی که از دهان من بیرون آمد یا بر قلم من جاری شد برای آنان قابل اجرا و محترم بود . “
شیخ احمد احسائی علاوه بر اینکه سیدی مورد احترام و حاکمی صاحب کرم بوده ، شاعری ماهر و ادیبی دانشمند و باریک بین و نازک خیال هم بوده . علاقه او به بیتوشی علاقه علمی و روحی و ادبی محکمی بوده و بیتوشی در سایه غزت و بخشش او آرام گرفته . حاکم نیز آنطور که لایق شان و مقام بیتوشی بوده او را تکریم نموده و دائما با مال و جاه دست کرمش به سوی او دراز بوده . او را کمک می کرده و به رعایت مقام علمیش او را زیر سایه چتر کرم و رعایت خود جا داده است .

بیتوشی در سال وفاتش برای زیارت دوست خود (شیخ درویش عباسی) از احساء به بصره آمده و پس از اندک مدتی از وصولش به بصره وفات یافته است . سال وفاتش را ۱۲۱۰ یا ۱۲۱۱ (ه . ق) نوشته اند . در حال غربت دور از اولاد و اقارب و زادگاه خویش و در سن قریب به ۸۰ سال عمر افتخار آفرین ، در زبیر و در مقبره (شیخ حسن بصری) به خاک سپرده شده است .

بیتوشی دارای ۲۲ اثر و منظومه های زیادی در باب تعداد حروف معانی از احادی و خماسی می باشد که قسمتی از آن ها به چاپ رسیده و قسمتی هم همچنان باقی اند. بیتوشی قصیده ای را خطاب به استادش (ابن الحاج) سروده است که می توان از آن ۱۶ قصیده دیگر و یازده قطعه با بحور و اوازن مختلف استخراج کرد . بیتوشی در سخنرانی و بدیهه گویی و اقامه دلیل و حاضر جوابی، از اعاجیب روزگار بوده و در مناظره و مجادله کسی تاب برابری با او نداشته است .

در باره قدرت حافظه او نوشته اند : در اوائل تحصیل ، وقتی که با برادرش ملا محمود تصمیم به مسافرت به بغداد را می گیرند پشیزی برای خرج سفر نداشته اند و دارائی آنان منحصر به دو کتاب بوده است : ۱- قاموس المحیط فیروز آبادی در لغت ۲- تحفه المحتاج شیخ ابن حجر هیتمی مکی در فقه . در ظرف چند شبانه روزی ملا محمود تحفه را و ملا عبدالله قاموس را حفظ کرده، پس از آن کتاب ها را به فروش رسانیده و از بهای آن ها خرج راه خود را تامین نموده اند و بعد از به مقصد رسیدن هر کس کتاب حفظ شده را با خط مبارکشان بدون کم و کاست نوشته اند .

بیتوشی تلخی زیادی چشیده و سختیهای فراوانی کشیده است . از مال دنیا چیزی نداشته و خود نیز در فکر آن نبوده است که ثروتی فراهم کند و چیزی داشته باشد . همچنانکه خود می فرماید :” از دوستی و آمیزش با ثروتمندان دنیاپرست بپرهیز ، زیرا چیزی نمی گذرد که این ثروت و مکنت آن ها از بین می رود . بلکه با مردم متقی و پارسا آمیزش کن و دیدگان خود را از آن ها برمگردان و در اندیشه تجملات زندگی دنیوی مباش “
بیتوشی ضمن اشعار مربوط به مواضع و مسائل علمی در سایر زمینه ها از قبیل : مدح، عشق ، توصیف، رثاء، عتاب و گله، شوخی و مطایبه دست داشته و قصاید و غزل و قطعات و دو بیتی های زیادی سروده که متاسفانه قسمت زیادی از آن ها از بین رفته است .

بیتوشی در لغت عرب قاموس متحرکی بوده است . در ادبیات عرب و اصطلاحات ادبی اگر او را متنبی عصر و حریری زمان خود بدانیم ، چیزی به گزافه نگفته ایم . تا کسی مراسلات و نوشته های او را ندیده باشد، مشکل است با ما در این مقوله هم آواز و هم عقیده شود . 

 بیتوشی دارای ۲۲ اثر و منظومه های زیادی در باب تعداد حروف معانی از احادی و خماسی می باشد که قسمتی از آن ها به چاپ رسیده و قسمتی هم همچنان باقی اند.. بیتوشی در سخنرانی و بدیهه گویی و اقامه دلیل و حاضر جوابی، از اعاجیب روزگار بوده و در مناظره و مجادله کسی تاب برابری با او نداشته است . بیتوشی در لغت عرب قاموس متحرکی بوده است . در ادبیات عرب و اصطلاحات ادبی اگر او را متنبی عصر و حریری زمان خود بدانیم ، چیزی به گزافه نگفته ایم .همچنین وی دارای حافظه ای خارق العاده ای بوده است.

منبع : http://www.sardasht-ag.ir/

واعظی ادیبی توانا بود ودر اشعار خود واعظ و واعظی تخلص می کرد از سویی آن مرحوم با آن همه زهد و تقوی و مقام برجسته علمی ، عارفی به تمام معنی بود.

این عالم ربانی و عارف لحظه ای در زندگی خود نیاسود تا سرانجام به مرتبه ای رسید که توانست بیش از 60 اثرعلمی و دینی سرشار از علوم گوناگون را عرضه کند.

اودر تاریخ 17 بهمن 57 در مسجد دارالسلام سردشت دنیای فانی را وداع کرد و به رحمت ایزدی پیوست و در قبرستان عمومی سردشت به خاک سپرده شد.
 

شیخ رئوف نقشبندی:
حاج شیخ رئوف نقشبندی فرزند شیخ محمدامین نقشبندی سال ۱۳۱۵ ه ش در روستای بیژوه (اسلام آباد) به دنیا آمد ایشان در زمینه ی شعر و‌ادبیات فارس و‌عرب استعداد زیادی داشت.
از ایشان آثار گرانبهایی به یادگار مانده است. مقدمه ای بر کتاب رفع الخفا شرح ذات الشفا – ابن الحاج دارد که به چاپ رسیده است. 
دیوان شعر عربی، فارسی و‌کردی و دهها اثر دیگر که تا کنون به زیور چاپ آراسته نشده اند.
متاسفانه ایشان به همراه ۱۲ نفر از همراهان و خویشانش در حادثه رانندگی به تاریخ ۱۸/۹ ۱۳۸۱ ه ش دار فانی را وداع فرمود.

ملا رسول زکی  910 – 984 هجری قمری

ملا رسول زکی که القاب و خصایل نیک و پسندیده او مشهور و معروف است در سال 910 هجری قمری در قه لاچو به دنیا آمد وبه سال 984 هجری قمری بعداز 74 سال عمر پر برکت در روستای کاژه قریب سردشت از دنیا رفت.

نسب ملا زکی به صحابه بزرگوار زید بن حارث، کاتب وحی رسول الله (ص) می رسد.

وی رساله و نوشتار زیادی از علوم نقلی و عقلی دارد و از دست مولانا یوسف اصم اجازه گرفته است.

ملا رسول زکی شاگرد مولانا رسول سهوانی و مدرس ناحیه مشهوری به نام”سوێسنایەتی” نزدیک سردشت بود.

مرقد ملارسول زکی هم اکنون در روستای کاژه از توابع بخش وزینه سردشت است.
 

قاضی محمد بیتوشی:
عالم عابد و‌دارای قریحه روان و بیان شیرین و تحقیقات مفیدی بود که در سال ۱۳۲۰ هجری قمری در روستای بیتوش به دنیا آمده و در سال۱۴۰۰ هجری قمری چشم از جهان گشود.

ملا مصطفی بیطوشی:

محقق فهمیده و‌عالم ورزیده که بیشتر در محضر عالم مرحوم شیخ علی قزلجی و سپس در خدمت شیخ احمد سراوی کسب معرفت کرد در سال ۱۲۷۰ هجری قمری به دنیا آمد و‌ در سال ۱۳۳۰ هجری قمری با حسن خط و آثار مفیدی دنیا را ترک گفت

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا