نمونه ای از عدل «عمر بن عبدالعزیز» (بسیار خواندنی)
با مال چه کارها انجام می دهد.
خلیفه در خیابان گشت زنی می کرد متوجه شد که شخصی می گفت :
-چه کسی می خواهد ازدواج انجام کند تا ما کمکش کنیم؟ و برایش آسان کاری کنیم؟
-چه کسی می خواهد خانه بسازد تا ما در این باب کمکش کنییم؟
-کی بدهکار است تا ما قرض هایش را خواهیم پرداخت نماییم؟
چه کسی می خواهد به حج یا عمره رود تا روانه آنجاش نموده و یاریش کنیم؟
البته چنین شخص خیرخواه و مردم دوستس نه در زمان ما بوده است ونه در دوران نهضت اروپا و نه در کشورهای نفت خیز حاشیه خلیج فارس
جملات بالا از زبان کسی جاری شده، که عمر مبارکش تنها 40 سال بود و سپس فوت کردند ! کسی که نزد خلیفه ” عمر بن عبدالعزيز ” رضي الله عنه آمد و اموال زکاتش را آورد و خطاب به آن حضرت گفت:
آن را به فقیران و مستمندان بدهید؛
ولی خلیفه دادگر گفتند : در حوزه فرمان روایی من فقیری نماده تا زکات شما را بینشان توزیع کنم!
پس گفت : با این اموال لشکر اسلامی را تجهیز کنید!
خلیفه گفتند: جیش اسلامی دنیا را فرا گرفته است و نیازی به تامین تو ندارد!
گفت : پس ازدواج جوانان را با آن روبه راه کنید.
عمر گفتند : جوانانی که می خواستی با دارایی و زکات شما ازدواج کنند و برایشان کار آسانی شود بدان که ازدواج نموده اند و هنوز در بیت المال مال و دارایی اضافی مانده است !!
گفت : پس بدهی بدهکاران را را با آن بپردازید
خلیفه دستور داد که با دارایی موجود و زکات آن شخص بدهی بدهکاران کشور را پرداخت نمایند و باز هم مال زکات او باقی مانده بود !
مرد گفت : با این دارایی به مسیحیان و یهودیان ساکن در کشور کمک کن ؛ نگاه کن هر کسی از آنها بدهکار است بدهیش را بپردازید ؛ واین کار راهم انجام دادند ولی باز مال زکات باقی مانده بود!!
گفت : بخشی از این دارایی را به اهل علم بدهید وبه اهل علم دادند باز هم مال مانده بود !
گفت : با آن گندم بخرید و بر سر کوه ها هم گندم را پخش کنید تا نگویند پرنده ای گرسنه در کشور مسلمانان در پرواز است !!
ترجمه : عبدالله احمدی