اندیشهقرآن

نگاه قرآن به پدیده شکاف طبقاتی

همواره در جوامع انسانی و فرهنگ‌ها، داشتن پاره ای امتیازات و ویژگی‌های انتسابی سبب برتری گروهی بر دیگران بوده است. موقعیت‌های ،مذهبی، قومی، نژادی، زبانی و… به‌ر‌غم غیر‌اختیاری بودن، عاملی برای تمایزبخشی و طبقه‌بندی جوامع بشری بوده است.

قرآن کریم، به‌صراحت با ‌این نابرابری‌ها مخالفت کرده وباعوامل بوجود آورنده آن مبارزه کرده ومی فرماید:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَجَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ الله أَتْقاکُمْ…» (حجرات: 13)؛ ‌ای مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در‌حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.

آیه شریفه در مقام امحای همه تمایزات برتری‌طلبانه است. معناى آیه این است که ما شما مردم را از یک پدر و مادر آفریدیم، در‌حالی‌که تفاوتی میان سفید و سیاه، عرب و عجم نیست. ما شما را به‌صورت شعبه ها و قبیله هاى مختلف قرار دادیم، نه براى اینکه طایفه اى از شما بر دیگران برترى و کرامت داشت؛ بلکه صرفاً براى اینکه یکدیگر را بشناسید و امر اجتماعتان و مواصلات و معاملاتتان بهتر انجام گیرد.

یکى از محدودیت های اسلام این بود که حقوق جمیع طبقات بشر از شاه و رعیت و حاکم و محکوم و سرباز و فرمانده و خادم و مخدوم را به‌طور یکسان محترم شمرده؛ امتیازات و اختصاصات زندگى را لغو، در احترام جان ها و عرض و مال همه، حکم به تسویه فرمود و به افکار و عقاید و خواسته هاى همه اعتنا کرد؛ یعنى همه را در به‌کار بردن حقوق محترم خود در حد خود تام‌الاختیار ساخت. همچنین آنان را بر کار خود و بر دست‌مزدى که کسب کرده اند و منافع وجودشان مسلط کرد.

ازآنجایی که وجود پول وثروت یکی از اساسی ترین عوامل پدیده شکاف اجتماعی می باشد لذا دین اسلام با قرار گرفتن آن در انحصار طیف خاصی به شدت مخالفت می کند .. سوره حشر آیه 8 .

رسول خدا (ص) در اجراى احکام و حدود با همة طبقات به‌طور مساوى برخورد مى کرد و هیچ‌گونه تبعیضى روا نمى داشت. سیرة آن حضرت بر این جارى بود که فاصله طبقاتى را تا اندازة ممکن به حداقل رساند و طبقه حاکم را به محکوم، رئیس را به مرئوس، خادم را به مخدوم، غنى را به فقیر، مردان را به زنان، و شریف را به وضیع و گمنام نزدیک سازد. ایشان غنایم جنگى و اموال بیت‌‌المال را میان عموم مردم به‌شکلی مساوی تقسیم مى کرد و از اینکه شخص قوى، نیرومندى خود را به‌رخ کشد و به این وسیله اسباب آزار افراد ضعیف و کم‌مرتبه شود، نهى مى فرمود و اجازه نمى داد ثروتمندان با زینت‌آلات خود، در حضور فقرا و مسکینان خودنمایى کنند و فخر بفروشند، یا حاکمان و رئیسان شوکت خود را به‌رخ رعیت بکشند

. خداى سبحان به پیامبر خود توجه مى دهد که تفاوت و فاصله موجود میان طبقات مختلف مردم، صرفاً وسیله‌ای برای امتحان آنهاست تا بدین طریق، افراد ناسپاس از شکرگزاران متمایز شوند
به استناد همین ملاک ارزشی است که قرآن کریم، پیامبر اکرم (ص) را به مقاومت در برابر منش اشرافی طبقة ثروتمند جامعه دعوت کرد و مؤمنان را به هم‌نوایی و همراهی با توده‌های محروم فراخواند.
«وَلا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ» (انعام: 52)؛
و کسانی که پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان می‌خوانند، درحالی‌که خشنودی او را می‌جویند، از خود مران. از حساب آنان چیزی بر عهدة تو نیست، و از حساب تو چیزی بر عهدة آنان نیست، تا‌ ایشان را برانی و از ستمکاران باشی.
این آیه و آیات نظیر آن به گروهی از اشراف کفر‌پیشه اشاره دارد که حضور مؤمنانی چون سلمان، صهیب، عمار، بلال ابوهریره عبدالله ام مکتوم و خباب را که جزو فقرای جامعه آن روز بودند، در کنار پیامبر اکرم (ص) برنمی‌تافتند و ‌ایمان آوردن خویش را به طرد ‌این گروه یا فاصله‌گرفتن از آنان هنگام حضور اشراف در محضر حضرت، مشروط و منوط کرده بودند.

روشن است که این نوع ارزش داوری، مختص اشراف زمان آن حضرت نبود و به نسبت‌های هم اشراف و اعیان زمان‌ها و امصار را تسری و تعمیم می‌دهد. از ظواهر آیات چنین برمی‌آید که یکی از مشکلات همه پیامبران الهی، مواجهه با ‌این منطق و مرام بوده است. قرآن کریم به نقل از سردمداران قوم نوح می‌فرماید: «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ…» (هود: 27)؛ پس سران قومش که کافر بودند گفتند: ما تو را جز بشری مثل خود نمی‌بینیم، و جز [جماعتی از] فرومایگان ما، آن هم نسنجیده، نمی‌بینیم کسی تو را پیروی کرده باشد.

حضرت نوح علیه السلام، نیز در پاسخ به ملاک برتری موردنظر دین، یعنی‌ ایمان و تقوا، به‌صورت تلویحی توجه داده است: «وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا، إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ، وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ» (هود: 29)؛ و کسانی که ‌ایمان آورده‌اند طرد نمی‌کنم. قطعاً آنان پروردگارشان را دیدار خواهند کرد، ولی شما را قومی ‌می‌بینم که نادانی می‌کنید.
هم اصرار قرآن آن است که بشر را با الگوی ارزشی و منطق بنیادی دین تعلیم‌و‌تربیت کند. هدف ‌این است که آنان بر پایه معیارهای صرفاً مادی با یکدیگر تعامل نکنند و ملاک‌های مادی را در ارزشیابی افراد دخالت ندهند. بی‌شک، ‌این رویکرد تربیتی بهترین سازوکار ممکن برای پیشگیری از ظهور قشربندی ظالمانه در جامعه است. به بیان رساتر اسلام سطح زندگى توانگران را از راه منع اسراف و ریخت و پاش و نیز منع تظاهر به دارایى که باعث دورى از حد متوسط است پایین مى آورد و با اعتقاد به توحید و تخلق به اخلاق فاضله و نیز بر گرداندن گرایش مردم از مادى گرى به‌سوى کرامت و تقوا تعدیل مى کند. دیگر از نظر یک مسلمان برتری‌هاى مالى و رفاهى هدف نیست، هدف کرامت‌هایى است که نزد خداوند است و این همان حقیقتى است که‌ آیات مختلف بدان توجه داده است
والسلام علیکم
شفیع صادقی

از طريق
شفیع صادقی
منبع
sozimihrab
نمایش بیشتر

شفیع صادقی

نویسنده و مترجم آذربایجان غربی ارومیه خطیب و دعوتگر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا