بسم الله الرحمن الرحیم
به قلم : بیان عزیزی
ظلم» در لغت، به معنای کار بیجا انجام دادن، خروج از حد میانهروی است. ظلم به این معنا، جامع همهی رذایل و ارتکاب هر یک از زشتیهای شرعی و عقلى را شامل شده و این معنای ظلم به معنای اعم است.
برای ظلم، معنای دیگری نیز وجود دارد که عبارت است از: ضرر و اذیت رسانیدن به غیراز قبیل: کشتن و یا زدن، دشنام دادن، غیبت کردن، تصرف کردن مال غیر به ناحق و یا غیر اینها از کردار یا گفتاری که باعث اذیت دیگری شود. و این نوع از ظلم به معنای اخص است. و با آنکه در آیات و روایات به هر دو نوع ظلم بارها اشاره شده است، اما بسیاری از مردم، آن را تنها در معنای ستم به دیگران مورد استفاده قرار میدهند.
ابن فارس گفته است: « ظاء و لام و میم» دارای دو معنی اصولی است: ۱- تاریکی و سیاهی ۲- چیزی را در غیر موضوع خود نهادن.
همانطور که شخص در تاریکی چیزی را نمیبیند در حالی که در تاریکی فرو رفته نمیتواند درک حقیقت کند و بطور کلی میتوان گفت ظلم به معنای ستم و گذاشتن چیزی در غیر محل آن است.
راغب اصفهانی در تعریف ظلم گفته است: «ظلم، قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اختصاصی و مناسب خودش است؛ به کم کردن باشد یا به زیاد کردن، به تغییر زمان باشد یا به تغییر مکان.
البته راغب در تعریفی دیگر میگوید: ظلم، به تجاوز از حقی که به منزله نقطه مرکزی دایره است، گفته میشود. در این تعریفها ارتباط تنگاتنگی میان حق و عدالت و ظلم برقرار شده است. این بدان معناست که شناخت حق برای درک معنای حقیقی و واقعی، عدالت و نقیض و ضد آن یعنی ظلم؛ لازم و ضروری است؛ زیرا تا حق را نشناسیم، نمیتوانیم از رابطه مثبت و منفی عمل با آن سخن بگوئیم و حکم کنیم که آیا عمل مطابق با حق بوده یا مطابق آن نبوده است.
به هر حال «ظلم» به معناى رعایت نکردن حق است در این تعریف، حق جایگاهى محورى دارد. علماى اخلاق، ظلم را به اعتبار کسانی که هر یک به نوعى حقى بر انسان دارند، به انواعى تقسیم کردهاند:
ظلم به خدا، ظلم به خود و ظلم به دیگران.
ظلم در تمام این موارد، به معناى مراعات نکردن حقوقى است که انسان در برابر آنها مسئول است.
بنابراین، ظالم به کسى میگویند که خود را به سپاسگزارى از نعمتهاى بیشمار الهى و مراعات تکالیف شرعى ملزم نمیداند و در برابر تواناییها و استعدادهایش مسئولیتى احساس نمیکند و از سویى حقوق دیگران را نیز پایمال میکند.
ظلم از گناهان کبیره بوده، عذاب آن شدیدتر، پشیمانی از آن در قیامت بیشتر، و پیامدهای آن سنگینتر است. در قرآن ظالمان مورد لعن شدید قرار گرفته، و در روایات متواتر، بسیار نکوهش شدهاند. و اگر هیچ هشدار و تهدیدی جز همین آیات وجود نداشته باشد، برای خودداری انسانها از ظلم کافی خواهد بود:
« وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ» ﴿ابراهیم-۴۲﴾
«گمان مبر که خدا، از آنچه ظالمان انجام میدهند، غافل است! [نه، بلکه کیفر] آنها را براى روزى تأخیر انداخته است که چشمها در آن [به دلیل ترس و وحشت] از حرکت بازمیایستد.»
« وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»(شعراء- 227)
«آنها که ستم کردند به زودى میدانند که بازگشتشان به کجا است.»
در واقع ظلم، ناشى از سرپیچى قوا از اطاعت عقل است که در نتیجه آن، بینشها، گرایشها، عواطف و احساسات انسان سمت و سوى دیگرى مییابد. با ادامه یافتن این روند، حکومت صالح عقل، ضعیف و سرنگون میگردد و در مقیاسى وسیعتر جامعه را نیز فرامیگیرد.
یکى از مهمترین علل ظلم، ضعف ایمان و باورهاى دینى است. بیگمان باور نداشتن به غیب و حیات اخروى و حسابرسى و پاداش نیک و بد اعمال، موجب جرئت بر ستمگرى میگردد. مدیریت ناصحیح قواى انسانى و تسلط ناکافى بر کنترل خواهشهاى نفسانى نیز یکى دیگر از اسباب تعدى، بلکه شایعترین آنها است. هنگامی که انسان نتواند نفس زیادتخواه را تربیت و مدیریت کند، به ناچار براى ارضاى آن از حد خویش تجاوز کرده و حقوق دیگران را زیرپا مینهد. مثلاً انسان حریصی که به مال دیگران چشم میدوزد، یا فردى که خُلق و خُوى تند و نامهربانى دارد و یا شهوتران هرزهاى که اسیر نفس سرکش خویش است، همه در معرض ستمگرى قرار دارند و امنیت اخلاقى جامعه را تهدید میکنند. شاید از همینروست که قدرت یا ثروت را از اسباب ظلم به شمار آوردهاند. بهواقع انسان نادان و ناساخته به جاى استفاده صحیح از این نعمتهاى بزرگ، آنها را در مسیر کفران و ناسپاسی به کار میگیرد.
با توجه به مقدمهای که ذکر شد، میتوان گفت؛ هر نافرمانی و سرپیچی از دستورات و قوانین الهی، نوع و مصداقی از ظلم است؛ یعنی ظلم نیز مانند کفر و شرک از موارد مقولهی به تشکیک است که انواع و مراتبی دارد؛ از کوچکترین تا بزرگترین ظلمها؛ از ظلم به نفس گرفته تا ظلم به دیگران و … اینگونه است که خدای متعال در قرآن کریم تعبیر «اظلم» (ظالمتر) را نیز مورد استفاده قرار داده است:
«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»؛(انعام -21)
« چه کسى ستمکارتر از آنکسی است که به خدا دروغ میبندد، یا آیات او را دروغ میانگارد؟ به درستى که ستمکاران رستگار نمیشوند.»
در اینجا به صورت اختصار به برخی از مواردی که قرآن و روایات، آنها را مصداق ظلم دانستهاند اشاره میکنیم:
– شرک به خدا:
خدای متعال در قرآن کریم، شرک را بدترین و بزرگترین نوع ظلم عنوان میکند:
«به درستی که شرک، ظلم بزرگی است» (لقمان – 13)
– حکم کردن به غیر حکم الهی:
«هر کس به احکامى که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است». (مائده- 44)
– دوستی با دشمنان پیکارگر:
خداوند شما را از دوستی با آنانی باز میدارد که به دلیل دینداریتان، با شما پیکار کرده و از وطن بیرون رانده و بر این کار همپیمان شدند. هر که با آنان دوست باشد ظالم است.» (ممتحنه – 9)
– راضی بودن به ظلم:
راضی بودن به ظلم و یا توجیه کردن آن، خود نوعی ظلم است.
خداوند متعال در آیات قرآن کریم، هشتاد و یک گروه را ظالم و ستمگر نامیده است. برخی از این افراد و گروهها عبارتند از:
– کسانی که زنانشان را نگه میدارند تا آنها را اذیت کنند.
– گروهی از قوم موسی، که سخن خدا را تغییر دادند .
– کفران نعمتکنندگان.
– خورندگان مال یتیم با زور و فریب .
– کسانی که از غیرخدا و پیامبر و احکام اسلامی داوری میطلبند.
– کسانیکه زیرسلطه یهودیان و مسیحیان میروند .
– تحریفکنندگان کتاب الهی و کتمان صفات پیامبر اسلام .
– لجاجتکنندگان در برابر حق .
– کسانیکه با بشارتها و انذار پیامبران بیدار نمیشوند .
و ……..
این شناخت، از مصادیق ظالمان در قرآن به ما کمک میکند که وضع اندیشه، گفتار و کردارمان را با آیات وحی تطبیق دهیم و چنانچه متصف به یکی از این صفاتی که خداوند متعال درباره ظالمان ذکر فرموده هستیم، توبه کنیم، گناهانمان را با انجام کارهای صالح جبران کنیم و از این رذیله مهلک و خانمان برانداز، جدا دوری گزینیم.
· آثار ظلم در اجتماع
الف- تنگدستی مردم و سلب آرامش از آنها: از جمله آثار و پیامدهای منفی که ظلم در عرصه اجتماع از خود بر جای میگذارد این استکه عدهای که تحت ظلم واقع شده، در سختی زندگی میکنند و آسایش و آرامش آنها توسط اشخاص ظالم سلب میشود.
ب- ویرانی و زوال حکومت: سقوط تمدن و ویرانی یک اجتماع از زمانی آغاز میشود که بیماری ظلم، شروع به گستردن ریشههای خود در جامعه مینماید و خواستههای مردم مورد بیاعتنایی قرار میگیرد. همانطور که عدالت و رعیتپروری، باعث دوام و پایداری دولت و خلود سلطنت میگردد.
ج- ایجاد تفرقه: یکی دیگر از پیامدهای منفی ظلم، از بین رفتن روح وحدت کلمه میان افراد است. همانطور که حضرت علی(رض) میفرماید: «اگر زمامدار بر رعیت ستم کند وحدت کلمه از بین میرود و هنگامیکه وحدت از بین برود، نیکان خوار میشوند.
· پذیرش ظلم و تداوم حاکمان ظالم :
خداوند در آیه بیستم سوره کهف و آیات دیگر میفرماید نظام استکباری و شیطانی تلاش میکند که به هر شکلی شده، مردم را به زیر سلطه خود درآورد و کسانی را که در برابر او قرار میگیرند به قتل میرساند یا شکنجه کرده و به زندان میافکند یا سنگسار کرده و یا از جامعه طرد و یا تابعیت او را لغو میکند
این برنامههای فشار و تهدید و شکنجه و قتل ومانند آن تا زمانی که مردم به آئین آنها باز نگردند ادامه خواهد یافت.
تعبیر قرآنی «ملت» به معنای آئینی است که دارای فلسفه و سبک خاصی از زندگی است. در حقیقت یک آئین و سبک زندگی است که دارای فلسفه خاصی باشد. ملت ابراهیم به معنای فلسفه و آئین زندگی است که حضرت ابراهیم(ع) آن را داشت و دیگران را بدان دعوت میکرد.نظام استکباری نیز به عنوان یک ملت دارای فلسفه زندگی و سبک خاص زیست است که مردم را به افکار و رفتار خاصی دعوت میکند، پس نظام استکباری و گفتمان استکباری شیطانی تمام راهها را به کار خواهد بست تا ملت خودش را بر جهان مسلط سازد و مردم را به همان فلسفه و سبک زیست خود دعوت کند.
خداوند میفرماید دشمنان زمانی دست از جنگ و تهدید برمیدارند که مردم سلطه آنان را بپذیرید و آئین آنان را قبول کنید، زیرا جز به این رضایت نمیدهند:
« وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ »(بقره – 120)
« و هرگز یهودیان و مسیحیان از تو راضی نمیشوند، مگر آن که از کیش و آئین آنان پیروی کنی. بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت واقعی است.» و چنانچه پس از آن علمی که تو را حاصل شد، باز از خواستههای آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت. »
براساس آموزههای اسلامی حتی اگر کفر و باطل کوتاه بیاید و بخواهد صلح کند، حق کوتاه نمیآید: زیرا خواهان عدالت جهانی نسبت به همگان است و هرجا فریادرسی کمک خواهد لازم است برای رفع ظلم و رهایی اهل استضعاف از دست استکبار قیام کرده و به جنگ و جهاد پرداخت. خداوند به صراحت در آیه 75 سوره نساء ضمن توبیخ مسلمانان میفرماید:
« وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا » (نساء – 75)
«چرا شما در راه خدا [و در راه نجات[ مردان و زنان و کودکان مستضعف نمیجنگید؟ همانان که میگویند: «پروردگارا، ما را از این شهری که مردمش ستمپیشهاند بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما»
بنابراین، براساس آموزههای قرآنی، نمیتوان دربرابر استکبار و نظام سلطه سکوت کرد و تنها رهایی خود را خواست بلکه واجب و تکلیفی شرعی و الهی است که به داد هر فریادرسی رسید و به او یاری کرد؛ چرا که عدالت جهانی برای همگان از هر نژاد و قوم و مذهب و آئینی از وظایف و تکالیف اسلامی است.
در کنار تلاش های علمی و عملی برای پیشگیری از آسیب ها، ذکر و دعا و یاری خواستن از حضرت احدیت و خداوند متعال نیز نقش موثری در این زمینه دارند. براساس آیات و بسیاری از احادیث، پیشوایان اسلام مکرر از خداوند متعال می خواستند که آنان را از شر آسیب ها مصون بدارد و در برابر آسیب ها، مصونیت بخشد.
· راهکار مقابله با ظلم
ظلم و ستم آثار مخرب و مهلک فراوان دارد، به طوریکه میتوان گفت این بلای خانمان برانداز، دنیا و آخرت، روح و جسم و در یک کلام همه چیز ظالمان و ستمگران را به ورطه نابودی و نیز جسم و روح انسان را به عذاب و خواری دنیوی و ذلت و بدبختی ابدی میکشاند! و این آثار، آثار رفتار خود آنهاست و خداوند متعال هیچ ظلم و ستمی در حق هیچ موجودی در دنیا و آخرت نمیکند.
جا دارد که همه بنا به توصیه آیه ۴۵ سوره ابراهیم، از سرنوشت ظالمان و ستمگران تاریخ عبرت بگیریم و با مشاهده آخر و عاقبت ننگین و مهلک آنها، از این پدیده زشت و شرم آور و تباهکننده انسان دوری کنیم.
یکی از جلوههای درخشنده معارف اجتماعی اسلام، دستور «امر به معروف و نهی از منکر» است. اسلام به ما میآموزد که در جامعه، سرنوشت هر مسلمان با مسلمانان دیگر ارتباط دارد. به همین جهت مردم جامعه نباید در برابر زشتیها و ستمگریها بیاعتنا باشند، زیرا یک خلاف اجتماعی که از کسی سربزند، آثار سوء آن تنها به خود او محدود نمیشود بلکه همهجا را فرا میگیرد و همه غرق میشوند.
یکی از راههای مبارزه با ظلم، قطع رابطه کردن افراد جامعه با حاکمان ظالم و زورگو است و نیز در هیچکاری به آنان کمکی نرسانند.
بیان عزیزی / پاوه ــ پاییز ۱۴۰۱ ه.ش