خانواده

ویژگی های یک همسر شایسته و مومن

‌ روزی زیاد ابن ابیه از همنیشینانش پرسید: چه کسی خوشگذرانترین مردم است، آن ها پاسخ دادند: امیر المومنین! ولی او فرمود: خیر، خوشگذرانترین و مرفه ترین مردم، آن شخص مسلمانی است که دارای زنی با ایمان بودە و از لحاظ مادی نیز بی نیاز می باشد و با قناعت و کفایت زندگی شان را می چرخانند و بدین گونه هر دو از زندگیشان خرسند و راضی هستند.

حال این زن کیست که همه به او رشک می برند!؟ این همان زنی است که لباس عفت و تقوا بر تن کرده و غرق در فضیلت شده و از سیمایش نور تقوی و قداست می درخشد و از قلبش انس با عبادات و فرمانبرداری و از تنش نشان بزرگی و والایی پیداست.

آری این همان زنی است که قلب و وجدان و فکرش را به همسر و شریک زندگیش صادقانه و خالصانه تقدیم نموده است.

از جمله صفات همسر صالح:

۱- اهل مشورت می باشد و رای درست را شناخته و سپس آن را ترجیح می هد:

صفانه دختر حاتم طائی، که نزد پیامبر(صلی الله علیه و سلم) بود، از سر دلسوزی و ترغیب و تشویق به سوی برادرش روانه می شود. برادرش از صفانه پرسید: نظرت درباره این مرد، (پیامبر(صلی الله علیه و سلم)) چیست؟ گفت: نظرم این است که به او ملحق و مسلمان شویم.

۲- فداکاری با مال و جان برای نصرت و پیروزی دین اسلام:

این هم ام کلثوم، دختر عقبه است که ازمکه به مدینه هجرت می کند، فقط و فقط به خاطر اینکه دینش در امان بماند. درحالی که دوشیزه ای است که هنوز ازدواج نکرده و از پدرش هم که یکی از مخالفین سرسخت پیامبر(صلی الله علیه و سلم) است، دست بر می دارد و رهایش می کند. سپس برادرانش به او ملحق می شوند، او نیز به پیامبر(صلی الله علیه و سلم) گفت: آیا مرا پیش کفار باز می گردانی تا مرا در برابر چنین آزمون بزرگی قرار بدهی که یارای آن را ندارم و خودت هم این امر را بهتر می دانی که زنان چنین تاب و تحملی ندارند!؟ (رواه البخاری ۴/۳۹۴۵)

۳-مسابقه و پیشتازی در کارهای نیک:

در این بخش هم، زنان صحابی بهترین نمونه عملی بوده اند. روزی پیامبر(صلی الله علیه و سلم) مردی را به مهمانی دعوت می کند و مسئله را با همسرانش، در میان گذاشت. آنها هم گفتند: به جز آب، چیزی در منزل نداریم! پیامبر (صلی الله علیه و سلم) خطاب به اصحابی که پیرامونش بودند فرمود: چه کسی این مرد را مهمان می کند؟ مردی از انصار گفت: یا رسول الله من او را با خود می برم. آن مرد انصاری مهمان را با خودش می برد و به زنش می گوید: این مهمانِ پیامبر است، پس او را اکرام دار، زنش جواب داد: جز غذایی که برای بچه ها درست نموده ام چیزی نداریم! مرد گفت: آن مقدار غذا را بر سفره آماده کن و سپس بچه ها را بخوابان. پس از آماده کردن غذا و خواباندن بچه ها، چراغ را هم خاموش کردند و طوری رفتار کردند که دارند با آن مهمان غذا می خورند؛ در حالی که شب را با گرسنگی سپری کردند! صبح که به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و سلم) رسید، آن حضرت در واکنش به عملکرد دیشب او و همسرش فرمود: خداوند از کار شما تبسم و تعجب کرد. ( رواه البخاری ۳۷۹۸)

پس از این ماجرا خداوند این آیه را نازل فرمود:(وَیُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ و َلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ ۚ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)[سوره الحشر ۹] (و آنها را بر خود مقدم می‌دارند، هرچند خودشان نیازمند باشند، و کسانی که از بخل (و حرص) نفس خویش باز داشته شده اند، پس آنها راستگارانند.)

۴- عفت و پاکدامنی و عدم خلوت با غیر محارم:

میسون دختر بحدل؛ مافوق درک و فهم بشری است. روزی شوهرش (معاویه پسر ابی سفیان) همراه خادمش، بر او داخل شد. میسون از این کار ناراحت شده و از کوره خارج شد و گفت این کیست؟ شوهرش گفت: ناراحت مشو! این مرد، یک اخته است، میسون گفت: اخته شدنش دلیل نمیشه برای حلال کردن آنچه خدا حرام کرده است و قبول نکرد آن مرد همراهش داخل شود. ( البدایه والنهایه لابن کثیر ۸/۱۴۸)

۵- بزرگداشت شعارهای دینی:

در سال ۶۵ (ه-ق) جمیله دختر والی موصل؛ فریضه حج را ادا نمود و همزمان تعداد پانصد برده را آزاد کرد و از پنجاه هزار لباس هم چشم پوشی کرد. (سیر اعلام النبلاء للذهبی ۵/۱۳۴)

۶- در هنگام گفتن حق از ملامتِ ملامت گران نمی ترسد:

از عیسی پسر علام عثمان، روایت شده است که گفت: پیش فاطمه دختر علی(رضی الله عنها) بودم، مردی پیش فاطمه آمد و پدرش را تمجید کرد، اما فاطمه یک مشت خاکستر برداشت و بر صورتش پرتاب کرد. (طبقات ابن سعد ۸/۴۶۶)

۷- ملتزم بودن و پایبندی به عبادات و آداب دینی:

از هیثم پسر جماز روایت شده است که گفت: زنی داشتم که تمام شب بیدار بود و نمی خوابید؛ من تحمل شب زنده داری نداشتم و نمی توانستم با او بیدار بمانم؛ اما او آب بر روی من می پاشید و من را بیدار می کرد و می گفت: آیا از خدا شرم نمی کنی!؟بیدار شو تا کی خروپف می کنی؟ هیثم می گوید: سوگند به خدا شرم داشتم هنگامی که همسرم مشغول عبادت بود و من هم در رختخوابم به خواب می رفتم. (تعظیم قدرالصلاه ۲/۸۳۵)

۸-پارسایی و پاکدامنی در برابر وسوسه ها:

واقدی از یک شب عید حکایت می کند که چیزی برای فردای عید در منزل نداشت. او دوست تاجری داشت که پیشش رفت و هزار دینار از او گرفت که در کیسه ای انداخته شده بود؛ هنگامی که به منزلش رفت، دوستش که از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و سلم) بود، پیش او آمد و شکوای نیازمندی خویش را پیش او بازگو کرد! واقدی با همسرش مشورت می کند، همسرش می گوید: تصمیم شما چیست؟ گفت: تصمیم گرفته ام که کیسه را با او تقسیم کنم؛همسرش گفت: بر خود نبالید که کار بزرگی نکرده ای! مردی از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و سلم) نزدت می آید و نیمی از کیسه را به او می دهی! نظر من این است که همه را به دوستت بدهی، آن مرد گفت: پس همه را به او دادم.

آن تاجر هم که مقداری پول به دوستم داده بود و زمان پرداخت بدهی اش رسیده بود و حقش را طلب می کرد؛ هنگامی که آن کیسه پول (بدهی اش ) را دریافت نمود، آن را شناخت. زمانی که ماجرا به گوش امیر رسید، به هر کدام دو هزار دینار و به آن زن هم به خاطر سخاوت بیش از اندازه اش، چهار هزار دینار پاداش داد. (سیراعلام النبلاء للذهبی ۴۶۷/۹ )

۹-تحمل رنج و آزار در راه خدا:

زن (حواء) قیس پسر خطیم، مسلمان شده بود، ولی همسرش او را از اسلام آوردن منع می کرد و درحالت سجده، او را به تمسخر می گرفت و در حال نماز زیر و رویش می کرد، هنگامی که موسم حج فرا رسید، پیامبر پیش قیس رفت و به او تذکر داد که از اذیت همسرش که اسلام آورده، دست بر دارد. (الاصابه فی تمییزالصحابه لابن حجر ۸/۱۱۰۶۴)

۱۰- هنگام مشکلات صبر پیشه می کند:

صله پسر اشیم با پسرش در جنگ بود، به پسرش گفت: ای پسرم به پیش بتاز و با دشمنان خدا بجنگ، تا باعث کسب ثواب برای من هم بشوی، پس سلاح را برداشت و جنگید تا کشته شد، سپس پدرش جلو رفت و جنگید تا اینکه او نیز کشته شد، زنان نزد معاذه همسر آن مرحوم جمع شدند و می خواستند به او تسلیت گویند؛ که معاذه گفت: اگر برای تبریک نزد من آمده اید، مرحبا بر شما. ولی اگر برای غیر از این آمده اید، لطفا برگردید! (سیر اعلام النبلاء للذهبی ۳/۴۹۸)

۱۱- از بچه هایش مواظبت می کند:

زمانی که ام سلیم به پیامبر(صلی الله علیه و سلم) ایمان آورد، پسرش ابو انس؛ در حالیکه مدتی بود غائب بود، آمد و گفت: مادر مگر بچه شدی!؟ گفت: پسرم بچه نشدم ولی به این مرد (پیامبر(صلی الله علیه و سلم)) ایمان آوردم، ام سلیم شروع کرد به تشویق فرزندش به اینکه بگوید: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله. پدر انس هم در سخنانی تهدآمیز خطاب به ام سلیم گفت: پسرم را گمراه نکن. ام سلیم پاسخ داد و گفت: او را گمراه نمی کنم، بلکه سعادت او را می طلبم! (الطبقات الکبری لابن سعد ۸/۴۲۵)

۱۲- احترام و ارج نهادن شوهر:

همسر سعید پسر مسیب می گوید: ما با شوهرانمان همانند شاهزادگان و در کمال ادب گفتگو می کنیم و همواره خطاب به آن ها می گوییم: خداوند اصلاح و سلامتتان گرداند! (حلیه الاولیاء ۵/۱۶۸)

۱۳- ایثار و فداکاری در خدمت و همکاری شوهرش:

اسماء دختر ابوبکر صدیق(رضی الله عنها) می گوید: زبیر من را به ازدواج خودش در آورد و این در حالی بود که از ثروت و دارایی چیزی نداشت، اسماء می گوید: اسب شوهرم را علف و آب می دادم، از چرم برایش سطل می دوختم، گندم را برایش خمیر می کردم، هر چند که نان خوبی نمی پختم! خرما را از زمین زبیر که در فاصله ۱۲ کیلومتری قرار داشت، بر روی سرم حمل می کردم. (رواه البخاری ۴۹۲۶)

۱۴- همدردی با شوهر:

روزی عبدالله بن رواحه گریه می کرد که همسرش هم پس از او به گریه افتاد، عبدالله به همسرش گفت: چه چیزی باعث گریه تو شده؟ زنش جواب داد: به خاطر گریه تو گریه کردم. عبدالله گفت: گریه من به این خاطر است که می دانم وارد جهنم خواهم شد! ولی نمی دانم آیا نجات پیدا می کنم یا خیر؟! (سیر اعلام النبلاء للذهبی ۱/۲۳۶)

۱۵- وفاداری پس از مرگ شوهر:

ام درداء به ابو درداء گفت: تو من را در دنیا از پدر و مادرم خواستگاری کردی، پس آنها هم مرا به عقد تو در آوردند و من تو را در آخرت از خودت خواستگاری می کنم، ابودرداء گفت: پس بعد از من ازدواج نکن. بعد از مرگ ابودرداء، معاویه از ام درداء خواستگاری کرد، ولی بنا به قولی که به شوهر مرحومش داده بود، خواسته اش را رد نمود. (الاصابه فی تمییزالصحابه لابن حجر ۸/۷۴)

۱۶- بسیار آزمند یادگیری علوم شرعی است:

شیخ علاءالدین السمرقندی دختری داشت به نام فاطمه که علاقه زیادی به ایشان داشت. شیخ علاءالدین فاطمه را به بهترین شیوه تعلیم و تربیت داد تا اینکه فاطمه توانست، کتاب تحفه الفقهاء را که از تالیفات پدرش بود، حفظ کند و همین امر باعث می شود که مورد توجه شاهزادگان قرار گیرد و به خواستگاری اش بفرستند! اما شیخ به همه آن ها جواب رد می دهد؛ تا اینکه شاگرد خودش کاسانی، کتاب بدایع الصنائع را که در واقع شرح کتاب تحفه الفقهاء است، را به رشته تحریر در می آورد. پس از اینکه کاسانی کتابش را بر شیخ عرضه می کند، شیخ بسیار خوشحال می شود و بلافاصله فاطمه را به ازدواج او در می آورد و مهریه اش را همان کتاب بدائع الصنائع قرار می دهد و پس از ازدواج هم در بسیاری از موارد این فاطمه است که خطاهایی را به شوهرش یادآوری می کند و همراه پدر و شوهرش فتوا می دهد. (الفوئد البهیه للکنوی ۱۵۸)

۱۷-رعایت حلال وحرام :

میمونه دختر اقرع، به نقل از امام احمد ابن حنبل نوشت، زمانی که می خواست ریسمانی به او بفروشد؛ میمونه خطاب به ریسنده آن گفت: هرگاه این ریسمان را فروختی خبرم کن؛ چون من خیلی وقتها هنگام ریسیدنش روزه بودم و به همین خاطر گاهی خسته می شدم و از ریسیدنش دست بر می داشتم … سپس میمونه گفت: ریسمانم را برگردان! چرا که می ترسم هنگام فروختنش این مسئله را با مردم در میان نگذاری! و به خریدار آن نگویی که من در وقت کار کردن به خاطر روزه گرفتن خسته می شدم و مدتی از رستن دور می شده ام). (اعلام النساء رضا کحاله ۵/۱۳۸)

۱۸- دوشادوش همسرش، مردم را به راه خدا دعوت می کند:

هنگامی که قلب «ام شریک» لبریز از ایمان شد و اسلام آورد، مخفیانه با زنان قریش در مکه ارتباط برقرار نمود و آنان را به سوی توحید و خداپرستی فرا می خواند، سران قریش از کارش باخبر شدند و او را به اسارت گرفتند و خطاب به او گفتند: اگر به خاطر قوم و قبیله ات نبود، با تو چنین و چنان می کردیم و شما را به قتل می رساندیم؛ لیکن به خاطر قومت شما را آزاد می کنیم.

(صفه الصفوه لابن الجوزی ۵۳/۲)

ترجمه: زانیار درختی (سردشت)

منبع:سایت یا له من دین

نمایش بیشتر

زانیار درختی

نویسنده و مترجم آذربایجان غربی سردشت دانشجو و طلبه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا