از قدیم الایام یکی از ماموستایان صلحطلب و خیرخواه منطقه میرآباد- سردشت، مشهور به [میرآباد ملا خلیل گورمری] را میشناسم و دوست داشتم به خدمتشان برسم و گوشه ای از زندگینامه وی را بر روی کاغذ بنگارم تا مورد استفاده همگان قرار گیرد .
تا اینکه بالاخره یکی از دوستان که اهل روستای آن استاد بزرگوار است، پیشنهاد داد که با هم پیش استاد برویم تا هم عیادتی از وی به عمل آوریم و هم یککم از زندگینامه ایشان را از زبان خودشان جویا شویم ، من نیز با کمال میل قبول کردم و خداوند توفیق داد به خدمت این استاد مهربان و خدوم منطقه، شرفیاب شویم.
اینک شما و گفتگویی مختصر با ماموستا حسن دانش مایه آلاوان
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی
لطفاً برای خوانندگان {سایت سوزی میحراب} مختصری از بیوگرافی خودتان را بازگو فرمایید؟ اینکه کی و کجا متولد شده اید؟ چطور شد که راهی حجره شدید؟ در کجا و خدمت کدام اساتید تلمذ فرموده اید؟
جواب: اینجانب حسن دانش مایه امام جمعه و جماعت روستای آلاوان به مدت پنجاه سال است که در این روستا که زادگاه خودم نیزهست، خدمت میکنم؛
آلاوان:روستایی کوچک و زیبا در منطقه دشت وزینه * شهر میرآباد* شهرستان سردشت از توابع استان آذربایجان غربی است.
این روستای کوچک بکر و دست نخورده در دامنه کوههای بلند مشهوربه (شاخه سوور) و همچنین (شاخه ره شی گه وره و چوکه) واقع است؛ همجوار با روستای سوستان و روستاهایبکر و مناطقی جنگلی از جنگل های غرب کشوراست.
من متولد سال ۱۳۲۲ شمسی، فرزند احمد بن علی مشهور به (احمد آلی) هستم، پدرم مردی دین دوست بود، خیلی خوشحال بود از اینکه من را به حجره طلبه ها آورده بود و از اینکه کم کم مدارج عالیه دینی را طی میکردم از شادی در پوست خود نمی گنجید؛ مادرم نیز زنی مهربان و خوش رفتار به نام (پوره زێن)بود؛ شکرخدا هر دوی آنها تا اینکه بنده موفق به اخذ اجازهنامه روحانیت رسمی- محلی شدم، در قید حیات بودند. وبعد از اینکه من به خدمت سربازی رفتم و تشکیل خانواده دادم، پدر و مادرم وفات کردند.《روحشان شاد و غریق رحمت الهی باشند》.
بنده شناسنامه خویش را خودم در ثبت و احوال تحویل گرفتهام چون آن زمان طوری بود که اکثر مردم شناسنامه نداشتند و همچنین ما در روستا مدرسه نداشتیم، فارسی را از روی گلستان سعدی و مقدمات ابتدایی آن هم نزد ماموستایان روستا یاد گرفتهام.
بنده ده فرزند دارم که ثمره دو مادر هستند، ثمره ازدواج اول یک پسر و یک دختر است و برای بار دوم که ازدواج کردم ثمره آن نیز دو پسر و شش دختر هستند، شکر خدا همگی در قید حیات و سالمند.
همچنین باید عرض کنم زمانی که من جوان بودم ماموستا احمد عباسیان روحانی روستای ما بود، ابتدای طلبگی را در خدمت ایشان شروع کردم و سپس ماموستا که تشریف بردند و روستای ما خالی از ماموستا و طلبه شد پیش یکی از ماموستایان منطقه که داماد خانواده ما نیز بود به نام ملارحمان ابراهیمی که اهل روستای [زهوی قوری] همجواری روستای خودمان است، و آن وقت وی در روستای آلواتان بود، رفتم و رسماً وارد حجره طلبگی شدم.
درآنجا بهکتاب تصریف زنجانیکه جزو کتابهای اولیه طلبگی در علم صرف بهحساب میآید،مشعول شدم ؛ سپس به پیش ماموستا رحمان فاتحی که در روستای گرده آشوان بود و در همان جا فوت نمودند -غریق رحمت الهی باد- کتاب انموذج که اولین کتاب نحو در منطقه ما بهحساب میآمد، بهخواندن آن پرداختم؛ سپس از آنجا به روستای ترکش که ماموستا حسن اهل بیکوس آنجا بود،رفتم و زانویشاگردی به زمین زدم،کمکم به رتبه های بالا عروج نمودم؛ بار دیگر به آلواتان برگشتم،خیلی علاقه شدید به این روستای قشنگِ مرزی داشتم چون به نوعی زادگاه معنوی من آنجا بود؛ سپس مدتی به روستای نلاس که واقع در بین سردشت و میرآباد است به خدمت استاد مهربانم ماموستا رحمان اهل روستای (کاژی) رفتم.
سپس پیش ماموستاعبدالله حسنزاده که روحانی با استعداد و پر از معلومات بود و آن زمان امام جمعه و جماعت روستای شیوه اصل بود،رفتم.
مدتی هم پیش ماموستا خضرحهمهدی مهری(نیژاوی) که امام روستای(خولیسان)روبروی روستای واوان بود؛ رفتم.
سوال: ماموستا جان خارج از ایران درست طلبگی خواندهای؟ ماموستایان مشهور آن زمان که شما پیش آنان شاگردی کردهای را لطفا اسم ببرید؟
جواب : نهخیر،تمام دوران طلبگی را در ایران و در منطقه پیرانشهر و سردشت سپری نمودهام. ماموستایان آن زمان ماموستا حسن کوپر – ماموستا نجم الدین کوکبی که ایشان موجز بنده بودند- ماموستا خضر نیژاوی- ماموستارسول سپیکان که همگی در تدریس دروس حوزوی یدطولایی داشتند
نزدیک به ۱۲ سال در حجرههای پر از دیانت و رحمت و پیش اساتید گرامی زانویی طلبگی و شاگردی به زمین پربرکت کردستان نهادهام؛ عرض کنم بنده دو بار در حجره ماموستا کوکبی به تدریس علوم دینی پرداختهام؛ که آخرین بار با دوست صمیمیام ملا رحیم (کانی سیوی) تا اتمام کتب فقهی و تفسیر در محضر آن عالم ربانی ماندگار شدیم و در سال ۱۳۵۶ اجازهنامه ما از جانب ایشان صادر گردید.
بارالها این استاد بزرگوار را با علمای متقی محشوربگردان .
سوال: آداب و رسوم طلبگی آن زمان را از زبان شیرین شما میشنویم؟
جواب: یادش بخیر چه زمانخوش و خوبی بود،مردم خونگرم منطقه کردستان چون همه روستاها حجره داشتند، از یک طلبه تا بعضی جاها سی طلبه وجود داشت. تمام خرج و مخارج این طلاب و ماموستایان به عهده مردم شریف کردستان بود، به همین خاطر برکت و رحمت در منطقه موج می زد.
کتاب های درسی خیلی کم بود بنابراین خطاطهای خوبی در منطقه پیدا شده بود، برای نمونه ماموستامحمد زودی اهل روستای قبرحسین از توابع پیرانشهر کتابها را با دست مینوشت.
از (سی پاره)که همان جزءعم بود، شروع میکردیم تا کتاب جامی؛ بهطلبهای که تازه وارد حجره میشد در منطقه کردستان ((سوخته))میگفتند و طلاب با شروع کردن کتاب جامی به درجه بالاتر شرفیاب میشدند؛ که به اصطلاح آن زمان((مستعید)) گفته میشد؛ لباسها نیز تغییر میکرد، عبا و عمامه جدید میپوشیدند و با ورود به این مرحله قدرت و سلطه اش افزوده می شد!!
سوال : ماموستا ؛ وضعیت معنوی و عبادی حجره در آن روزها چگونه بود؟
جواب : واقعا شکر خدا آن زمان معنویت عالی بود؛ نمونه آن زمان، ماموستا نجم الدین کوکبی کههمیشه همه نمازهای رواتب را میخواند و نمازهای فرض را حتما با جماعت ادا میکرد و روزه هایسنت روزه میگرفت و خیلی به قرآن خواندن و تسبیحات توجه ویژه مینمود؛ از صبح تا ظهر تدریس میکرد و بعد از ظهرها تا مغرب همه روزه، به جز سهشنبهها و جمعهها مرتب طلبههایش را درس میداد.
سوال : استاد، جدا از درسهای دینی، آن زمان به علوم متداول روزمره اهمیت داده میشد؟
جواب : خیلی کم؛ بعضی از طلاب برای حسابان و مقدمات نامه نگاری و انشاء به پیش بعضی از معلمان منطقه میرفتند.
سوال: استاد، در بین علمای منطقه کدام یک از اساتید باب میل جنابعالی بود و در سطح منطقه از شهرت بیشتری برخوردار بود ؟
جواب: آن زمان ماموستا نجم الدین کوکبی استاد نامداری بود ؛ او خیلی عالی تدریس میکرد و در این کار اصلا خسته نمیشد؛ ماموستا عبدالرحمان سیسیری و ماموستا حسن کوپر – ماموستا بداقی – حاج ملامحمد عزیزی – حاجی ملا علی دربکه نیز از زمره مدرسان مشهور آن سال ها بودند.
سوال : چند سال و در چند جا به وظیفه مقدس روحانیت مشغول بودهای؟
جواب : بعد از اینکه اجازهنامه گرفتم، یک سال بعد ازدواج کردم و از آن زمان به بعد در روستای خودم مشغول به کار دعوت و تبلیغ و رتق و فتق امور مردم آن روستا و دیگر روستاهای همجوار نیوژ-سوستان- زهویی قوری- وهرمیشان-سهلوس- حجران؛شدم ناگفته نماند بابت این خدمات ؛ یک ریال از کسی نمی گرفتم
سوال: استاد جان؛ در دوران خدمت مه لایه تی طلبه داشتهاید؟
جواب: در طول این ۵۰ سال که در روستای خودمان مشغول خدمت به دین مقدس اسلام هستم اوائل طلبه داشتم ولی کمکم که حجرهها کمرنگ شدند من نیز مانند اغلب ماموستایان منطقه طلبه نداشتهام.
سوال : در دوران طلبگی عصر شما میزان توجه به درسهای تجوید، تفسیر، حفظ قرآن، چگونه بود؟
جواب: کم و بیش مشغول میشدند،توجه خاصی برای حفظ وقرائت قرآن داشتند؛ در باب تفسیر و حدیث،استاد کوکبی و ماموستا حسن کوپر شهره خاص و عام بودند و خیلی مهارت داشتند، ماموستا بداقی هم در همه رشتههای علوم دینی واقعاً جامع بود.
سوال: استاد جان همچنانکه مستحضرید تحصیل علوم دینی خیلی کمرنگ شده به نظر شما دلیل آن چیست؟
جواب : بله! متاسفانه حجرهها رو به افول و خاموشی رفتهاند و همین امر باعث شده در منطقه جوانان و مردم ما با آفت عدمآگاهی در مورد مسائل دینی دچارشوند، ولی شکر خدا امسال به همت بعضی از عاشقان دین در راس آنها حاج ملا کریم شمسی حجرهای در شهر میراباد دایر شده است که امید است کم کم رنگ و روی و حال و هوای دوران طلبگی به منطقه بازگردد و طلبههای زیادی به خودش جذب کند.
سوال : به پدران و مادران مسلمان که فرزندان باهوشی دارند در رابطه با طلبه شدن چه توصیههایی دارید؟
جواب : بنظرم باید پدران و مادران توجه کنند اگر یکی از فرزندان آنها به علوم دینی علاقه نشان داد این فرصت را مغتنم شمرده و او را به حجره بفرستند تا آن فرزند خلف صالحی برایشان باشد و سود دنیا و قیامت برای آنها در پی داشته باشد.
سوال : استاد جان بفرمایید: اداره کردن حجرهها در این زمان باید به چه سبکی باشد؟
جواب : قطعاً باید اداره کردن حوزه ها تغییر پیدا کند مثلاً دیگر نمی توان به سبک قدیم حجره ها را اداره کرد ؛ هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ درسی و روشها باید تغییر کنند نمونه این سبک جدید را الحمدالله در حال حاضر در مدرسههای علوم دینی در بعضی از شهرها شاهد هستیم.
سوال: اتحاد و همدلی علما به چه فاکتورهایی بستگی دارد؟
جواب : باید عرض کنم هر کار و عملی که بخواهیم به عموم مردم نفع برساند باید با اتحاد و همدلی صورت گیرد .. بنده بارها در قالب میانجی گری نقش ایفا کرده ام و بارها نیز برای این کار خیر دعوت شده ام و با جان و دل پذیرفته ام که خدمتی کرده باشم و برای حل اختلافات قدمی برداشته باشتم ولی متاسفانه بعضی از بزرگواران خیلی محدود و بسته به موضوع نگاه می کنند و آن سعه صدر و فکر وسیعی که همه باید داشته باشیم را ندارند ..
این قانون الهی است که در سوره هود آیه ۱۱۸ میفرمایند: ((و لا یزالون مختلفین))
بهتر است هیئت شورا تعیین شود و از همه جریانات چند نفر در این هیئت حضور داشته باشند و کارها و اتفاقات را با همدلی واکاوی کنند و نتیجه نهایی را به همه ابلاغ نمایند.
سوال : استاد گرامی نصیحت شما برای طلّاب جوان چیست؟
جواب: من همه آنها را مثل پسران خودم دوست دارم و لذا در قالب نصیحت پدرانه به آنها میگویم : کاری به احزاب و افکار های مختلف نداشته باشند فقط و فقط تمام هَمّ و غَمّ آنها خواندن و خواندن باشد .. آنان را توصیه می کنم که از اختلافات دوری کنند و با یکدیگر بی جهت جرّ و بحث نکنند؛ من شخصاً همه روحانیون را دوست دارم با تمام افکار و بینششان، من تنها از تفرقه و جدایی آنها ناراحتم ..اختلاف نظر از قدیم بوده و خواهد بود فقط کافیست ما با احترام با یکدیگر تعامل کنیم..
این را نیز اضافه کنم واقعاً با این رفتارها فقط مقام و شخصیت علما پایین خواهد آمد، بارها از مردم شنیدهام که میگویند: علما خود را ناصح میدانند ولی با خودشان کنار نمیآیند ((لِمَ تَقولون مالا تَفعلون))صفّ/۲.
سوال: به نظر شما عالِم و روحانی موفق در این دور و زمانه کیست؟
جواب: عالمی که اهل تقوا و دیانت است و در محل کار خویش با نهایت خلوص و عشق خدمت میکند و نقشی در تفرقه و جَرّ و بحثهای بیهوده ندارد و آگاهی کامل از علوم دینی داشته باشد، اگر مدرس است فقط به تدریس بپردازد و گرنه به مطالعه و افزایش معلومات دینی خود بپردازد.. جز این ، چیزی دیگری به ذهنم نمیرسد.
سوال : نظر جنابعالی در مورد تشکیل دارالافتاء چیست؟
جواب : صد در صد وجود دارالافتاء برای علما و مفتیان الزامی و ضروری است؛ تنها دلیل نبود این موسسه مهم، باعث شده که پدیده هایی چون تفرقه و خودبزرگبینی و عدم تعامل با یکدیگر بهوجود آید،اگر همه علمای منطقه جمع شوند و دارالافتائی را دایر کنند خیلی از سوالات فقهی و مسائل پیچیده منطقه حل خواهد شد و اختلافات و مشاجره های موجود فروکش خواهد کرد .
سوال : بهترینخاطرە و تلخ ترین خاطره خویش از دوران روحانیت و طلبگی را به عنوان هدیه به خوانندگان سایت سوزی میحراب تعریف فرمایید؟
جواب: خوشترین خاطره من در کل زندگیم یادگیری علم و چیزهای جدیدی است که در دوران طلبگی از اساتیدم فرا گرفتم ؛ هرگاه چیز تازهای یاد می گرفتم خیلی خوشحال می شدم ؛ همچنین در دوران خدمت مقدس روحانیت هرگاه در نماز جمعه یا در مناسبتی سخنرانی ایراد میکردم و بازتاب خوبی در روستا یا در بین مردم داشت خیلی خُرسند میشدم .
و ناخوشترین خاطره .. هرگاه خبر فوت یکی از اساتید را میشنیدم خیلی ناراحت میشدم، خصوصاً فوت ماموستا نجمالدین کوکبی که موجِز بنده بودند، به جرئت میتوانم بگویم فوت او از فوت پدرم برای من ناگوارتر بود چون آن ها منبع علم و آگاهی جامعه بودند.(موت العالِم موت العالَم)
سوال : در حال حاضر جوانان ما سوالهای زیادی دارند، چگونه باید جوابشان داد؟
جواب : باید طبق شریعت و نص شرعی جواب آنها داده شود و باید به نحو احسن تفهیم شوند و شایسته نیست کسی را بی جهت کافر بشماریم ؛ بلکه باید با مهربانی و استدلال تلاش کنیم طرف را متقاعد کنیم .
سوال : آخرین گفتهها و نصیحت های شما را با جان و دل گوش می کنیم
جواب : خطاب به ماموستایان عزیز و گرامی میگویم: هرچقدر در توان دارید دیندار و اهل تقوا باشید و مرتب مشغول خواندن و مطالعه باشید ، با مردم با مهربانی برخورد کنید، با ادب و متانت پاسخگوی پرسشهای آنها باشید.
و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین
مصاحبه کننده : ابراهیم مهرابیان