شخصیت هاگفتگو

گفتگوی اختصاصی”ســۆزی میحــڕاب”با دکتر ژیلا مرادپور ـ سنندج

ژیلا مرادپور

اشاره

 داستان زندگی توام با محنت و تلاش زنان کوردستان  روایتگر کوشش های اسف انگیز زنانی است کە همە چیزشان را فدای خانوادە و جامعه کرده اند ؛  شرح زندگی این زنان بە طور ناحواستە با حوادث منطقە و تحولات آن درهم آمیختە است…

ما باید آموختەهای کهنـە را دور بریزیم و دوبارە بیاموزیم.
شاید در مواقعی که از افراد موفق سخن به‌ میان می‌آید، بیشتر در ذهن ما مردان مجسم شوند و کمتر متوجه زنان باشیم؛
در حالی که اگر نگاهی به اطراف خود بیندازیم خواهیم دید که زنان بسیاری در عرصه های مختلف، فعالیت های چشم گیری دارند و چه بسا از مردان نیز سبقت گرفته اند و راه های موفقیت و پیشرفت را با سرعت می پیمایند و خدمات ارزنده‌ای را نیز تقدیم جامعه‌ی بشری کرده و می کنند.
زنانی که هم‌زمان با فعالیت‌های سنگین و البته ارزنده‌ی مربوط به خانه و خانواده، دوشادوش مردان و بسیاری مواقع جلوتر از آن‌ان مسیرهای موفقیت را طی می‌کنند تا در آبادانی جامعه و میهن سهیم باشند.
یکی از این شیرزنان موفق و تلاشگر، خانم دکتر ژیلا مرادپور است؛ او یکی از شخصیت های برجستە و فعال در عرصە های سخنوری، مشاورە خانواده و نویسندگی و ….است …

آوازه نیکوی این استاد ارجمند، ما را بر آن داشت تا از نزدیک گفتگویی صمیمی با ایشان داشته باشیم  تا علاقمندان سوزی میحراب نیز بیشتر با فعالیت های ایشان آشنا شوند.

     مصاحبه کننده


ســۆزی میحــڕاب: ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما و تشکر از این کە وقت خود را در اختیار ما گذاشتەاید. ممنون می شوم بە طور خلاصە بیوگرافی از خودتان و مقاطع تحصیل و چگونگی ادامه تحصیل و فعالیتهایتان برای خوانندگان سۆزی میحڕاب ارائە دهید؟

پاسخ خانم مراد پور :

رزومه:

الحمدلله و الصلاه و السلام علی رسول الله

بنده در سال ۱۳۶۰ در شهر زیبای پاوه متولد شدم آن هم با مشکلی که هر دو خانواده پدری و مادری ام را به هنگام تولد در اندوه فرو برد خصوصا که نوه اول هر دو خانواده بودم و برای تولد این اولین نوه با شوق زیاد چشم انتظار بودند اما وقتی متوجه می شوند که نوەشان با مشکل بدفرمی انگشتان دست و پا متولد شده، شوق دیدار نوه نورسیده در چشمانشان می خشکد و هر کس با خود می اندیشد با این وضعیت و اینکه دختر هم هست در آینده حتما مشکل پیدا خواهد کرد. شاید اگر همان وقت، امروزم را می دیدند دیگر دغدغه نمی داشتند و باور می کردند که گاهی خیلی سرنوشتها اصلا آن گونه نخواهد شد که پیش بینی می کنیم.
الحمدلله این مشکل مادرزادی نه تنها مانعم در طی مراحل مختلف زندگی نبود بلکه حتی از عوامل مهم ایجاد انگیزه ترقی و خودباوری و کشف توانمندیهایم گردید. هدفم از ذکر این موضوع که شاید از دید خیلیها شخصی باشد انعکاس واقعیت خودم به دیگران است تا شاید انگیزه و امید به ترقی را برای کسانی چون خودم که با چنین مشکلاتی روبرو هستند ایجاد کند و نه تنها از این موضوع ناراحت نیستم بلکه انگشتانم را هدیەای از جانب خدا می دانم که همچون کاتالیزوری در تسریع رشدم تٲثیرگذار بوده است. خدا را از این بابت شکرگذارم.
خانواده ما شش نفری است و ما چهار خواهریم و برادر نداریم. پدرم لیسانس الهیات و دبیر بازنشسته و مادرم خانەدار می باشند. پدرم همواره انسان آزاده و دیندار و روشنفکری بوده است و بعد فضل خداوند و الگو قرار دادن پیامبر اسلام، ایشان را مهمترین فرد زندگیم در خودباوری و تلاش و خودشکوفایی ام می دانم چرا که سبک تربیتی پدرم در مورد من که با این مشکل مادرزادی متولد شده بودم بسیار روانشناسانه و مدبرانه و دارای اهداف بلند مدت بود لذا همواره در هر موفقیتی خود را مدیون دوراندیشی پدرم می دانم.
مادرم هم با از خودگذشتگی قوی و دلسوزانه مادرانه در فراهم کردن فضای لازم جهت تحصیل و تمرکز بر درسهایم نقش بسیار مهمی را ایفا نمود و لازم است همین جا از هر دوی آنان کمال تشکر را داشته باشم و از خدا بخواهم به آنان سلامت و عاقبت خیری عنایت فرماید.
دوران تحصیل در مدارس ابتدایی تا دبیرستان را به حمد خدا با کسب موفقیتهای مختلف در درس و هنرهای دستی مانند خوشنویسی و نقاشی و قالی بافی و… و شرکت در مسابقات مربوطه و همینطور مسابقات قرآنی گذراندم و لطف خدا را همواره در تمام این عرصەها دیدەام تا اینکه در سال { ۸۰ } با رتبه { ۲۰۰۰ } واندی در مقطع کارشناسی رشته فقه امام شافعی- رحمه الله- دانشگاه تهران قبول شدم و در سال { ۸۴ } با کسب رتبه اول در طول{ ۴ } سال حائز سهمیه استعداد درخشان گردیدم و بدون آزمون به مقطع ارشد همین رشته و همین دانشگاه راه یافتم در سال ۸۵ با هم کلاسی ام در مقطع ارشد به نام آقای علی صارمی اهل مهاباد ازدواج نمودم و زندگی مشترکمان را در حالی که هنوز دانشجوی ارشد بودم و مشغول تدوین پایان نامه، در سال{ ۸۶ } در شهرستان بندرلنگه شروع نمودیم دلیل سکونت در این شهرستان بخاطر مرتبط بودن رشته تحصیلیمان با دروس مدرسه دینی سلطان العلما این شهرستان بود که به آنجا جهت تدریس و سکونت دعوت شدیم و ما این را فرصتی جهت کسب تجربه بیشتر دانستیم لذا پذیرفتیم و به مدت { ۴ } سال در این شهرستان در خدمت طلاب خواهر و برادر مقاطع مقدمات متوسطه و عالی بودیم. بعد { ۴ } سال در پایان سال { ۹۰ } به شهرستان سنندج نقل مکان نمودیم و تاکنون در این شهرستان ساکنیم در سال { ۹۱ } در آزمون دکتری با کسب رتبه اول کشوری در همان رشته در دانشگاه تهران پذیرفته شدم و در شهریور امسال توانستم از پایان نامه دکتریم دفاع نمایم.
از کودکی علایق دینی بالا داشتم و همواره کتابهای متعدد را مطالعه می کردم و پدرم مشوق اصلیم در کتابخوانی بودەاند. فعالیتهای اصلی ام در حوزه تٲلیف و ترجمه و سخنرانی و تدریس بیشتر بعد ازدواج با حمایتهای همسرم شکل گرفت و ایشان در خودباوری بنده به عنوان یک زن مدرس و فعال در عرصه های مختلف اجتماعی و دینی نقش به سزایی داشتند و دارند خصوصا که در جامعه سنتی ما معمولا زن ها جهت حضور فعال و تٲثیرگذار قطعا نیازمند چنین پشتوانەای از سوی مرد زندگیشان خواهند بود. در حال حاضر در دانشگاەها و مدارس علوم دینی خواهران اهل سنت کردستان مشغول تدریسم و در عین حال به ترجمه وتٲلیف کتب می پردازم و چندین کتابم چاپ شده و تعدادی هم زیر چاپ اند. در کنار این فعالیتها در دانشگاه ها و مساجد و ارگانهای اداری و نهادهای مردمی به ایراد سخنرانی و برگزاری کارگاەهای آموزشی دینی و روانشناسی می پردازم و همچنین فعالیت دیگرم مشاورەهای حقوقی و خانواده در مراکز مشاوره از جمله مرکز مشاوره بهزیستی می باشد چون از سال { ۸۱ } به دلیل علاقەام به روانشناسی به مطالعه در این حوزه پرداخته و عملا از سال { ۸۵ } وارد مشاوره عملی شده ام.


سٶال ســۆزی میحــڕاب – در زمانی که جنابعالی در حال تحصیل بودید، روابط ما بین عوامل آموزشی( شاگرد – معلّم، اولیاء و سایر مسئولان) چگونه بود؟

جواب ـــ در دوران تحصیل ما در مدارس واقعا رابطه معلم و شاگرد همانند رابطه مرشد و مرید بود، معلم شاگرد را چون فرزند خود می دید و دلسوزانه به جوانب مهم رشد علمی و تربیتی و تزکیه او اهمیت می داد و حتی گاهی از خودش برایش هزینه مادی می کرد، با اینکه در آن زمان هم معلمی از مشاغل با درآمد متوسط بود. امروزه متٲسفانه همه معلم ها چنین احساس مسٶلیتی ندارند و البته شاگردهای آن زمان هم با امروزه بسیار متفاوت بودند شاگردان در آن زمان دارای تواضع و احترام فوق العادەای برای معلمانشان بودند تا جایی که معلم ابتدایی یک رٲس هرم عشق و محبت مادر پدر معلم بود و در دوران راهنمایی و دبیرستان الگوهای بسیار موثری در شکل گیری شخصیت دانش آموزان بودند. متٲسفانه به دلایل متعدد جایگاه معلم امروزه در نزد دانش آموز بسیار تنزل یافته و این جای بسی تٲسف و نگرانی است نه فقط بخاطر کرامت معلمان عزیز بلکه بیشتر بخاطر ایجاد خلا جدی الگو برای دانش آموزان که نتیجەاش سیر آنان به سوی بی هویتی یا گمگشتگی هویتی است. خصوصا که امروزه با این همه مربیان کاذب از جمله موبایل و ماهواره و….که قابل کنترل نیستند خیلی بیشتر نیاز به مرشدانی از جنس معلمان برای فرزندان این مرز و بوم احساس می شود.


سٶال ســۆزی میحــڕاب: مؤثّرترین معلّم یا معلّمان و استاد دوران دانشگاەتان در زندگی شما چه کس یا کسانی بوده اند؟ چە ویژگی ها و رهنمودهایی برایتان داشت؟

جواب ـــ در دوران تحصیل در ابتدایی خانم ها مهری میرآبادی و معصومه عبدی یادشان برایم ماندگار ماند چون در بالا بردن اعتماد به نفسم مٶثر بودند و از زیباترین خاطرات کودکیم مربوط به تحصیل در دبستان حضرت زینب شهرستان پاوه در قدیمیترین محله آن محله میرآباد است و هر از گاهی به یاد کودکی در این محله قدم می زنم و دلیل ماندگار شدن خاطراتش بیشتر بخاطر همین مدرسەمان که دقیقا روبروی منزلمان بود می باشد. متٲسفانه این مدرسه بدلیل فرسایش اکنون متروکه شده است.
یکی دیگر از معلمانم که هم یادش برایم همواره ماندگاراست و هم در بینش و منش من بسیار مٶثر بودند مرحومه خانم سمیره حکیمی دبیر عربی دبیرستانم بودند که برای بسیاری از شاگردانش از جمله من همانند مرشد و الگو بودند. خداوند ایشان را قرین رحمتش گرداند و هر عمل صالح شاگردانش را برایش صدقه جاریه گرداند.
سه مقطع دانشگاهی ام را در دانشگاه تهران دانشکده اللهیات در محضر اساتید بزرگواری گذراندم که هر کدام در جهتی و جنبەای خاص بر من تٲثیر گذار بودند:

د. سید اسعد شیخ الاسلامی الگوی امید و جدیت ، د. جلیل امیدی الگوی علم آموزی و دقت در متون علمی و پشتکار، د. محمد عادل ضیایی الگوی متانت رفتاری، د. جلال جلالی زاده الگوی قلب پاک، د. سید نوید نقشبندی الگوی عشق به خدا، د. اسماعیل شمس الگوی آزاد اندیشی، د. محمود ویسی الگوی دعوت دینی اینجانب بودند که برایشان دعای ثبات قدم در تٲثیر مثبت بر دانشجویانشان دارم.


سٶال ســۆزی میحــڕاب ــــ توجّه تصمیم گیرندگان مملکت برای آموزش و پرورش و دانشگاە را در چه درجەای از اولویت و اهمّیّت قرار می دهید و چه راهکاری برای در رأس قرار دادنِ آن پیشنهاد می کنید؟

پاسخ خانم مراد پور : ــــ به نظر من کسانی که در رٲس تصمیمات و برنامەهای آموزشی مقاطع مختلف تحصیلی اند باید بیشتر از اعتنا به ارتقای علمی فرزندان این مرز و بوم به تربیت و تزکیه و سلامت نفس و روان آنان توجه کنند چرا که سالهاست آن گونه که لازم است در این زمینه به روز نشدەایم، مملکت ما تا توانسته دکتر و مهندس فراوان پرورش داده تا حدی که با چالش اشتغال آنان روبروست اما متٲسفانه نتوانستەایم روحیه تعهد و وجدان کاری و انسانیت را در همین سطح در فرزندان و نیروی جوانمان بالا ببریم لذا می بینیم که دکتری و مهندسی و معلمی و… همەاش بیشتر شغلی برای منفعت فردی شده است هر چند افراد بسیار با وجدان و مسٶلیت پذیر و با نگاه انسانی در طیفهای مختلف دیده می شود ولی کم بودن این افراد نشانه ناکارآمدی فضاهای آموزشیمان در تزکیه و لزوم بازنگری برنامەهایمان در این مراکز است.


سٶال ســۆزی میحــڕاب ــــ به نظر شما بحث شایسته سالاری و به کار گیری نیروهای مجرّب و کارآ چه جایگاهی در آموزش و پرورش ما دارد؟

پاسخ خانم مراد پور : ـــــ یک دلیل جدی این خلا تزکیه و تربیت در فضاهای آموزشی همین بی توجهی به شایسته سالاری در انتخاب معلم ها و اساتید است گاهی افراد بسیار تٲثیرگذار و دارای روحیه خدمت و تعهد انسانی به دلایل مختلف جذب مراکز آموزشی نمی شوند و بر عکس کسانی در جایشان مشغول کار می شوند که مهارت لازم را ندارند. وقتی هم مراحل سخت جذب را می بینی، جذب چنین افراد ناکارآمد جای بسی تعجب است.
معلم یا استاد ضعیف و ناتوان استعداد را خاموش و بر عکس معلم و استاد توانمند و مبتکر و دانا، استعداهای نهان بسیاری را می تواند شکوفا و بارور کند.


سٶال ســۆزی میحــڕاب ــــ وضعیت موجود در دانشگاەها در زمینەهای اخلاقی و فرهنگی را چگونە ارزیابی می کنید؟

پاسخ خانم مراد پور :ــــــ الان در دانشگاه ها هم انگیزه ارتقای علمی و هم تزکیه و اخلاق متاسفانه بی رونق شده و بنده چون به واسطه آموزش و مشاوره با هر سه قشر دانش آموز و دانشجو و طلبه علوم دینی سر و کار دارم به جد نگران وضعیت موجود هستم. هر سه قشر دچار سستی در علم آموزی و تکیه بر نمره محوری و گذراندن وقت بدون برنامه و هدف اند. عواملی چون نبودن امید به اشتغال و زمینه بهره وری و عدم رقابت سالم و نیز نا آشنایی علم آموزان با الگوهای علمی و اخلاقی در این فرایند فرسایشی بسیار موثر است و اگر اندیشه ورزان هر چه زودتر به فکر نباشند با موجی از بی انگیزەگی و روزمرەگی و بی هویتی روبرو خواهیم بود آن هم در نیروی جوانمان که مهمترین سرمایه کار و اقتصادی و قدرت نظامی و امنیتی می توانند باشند. خصوصا که جوانانمان در دانشگاه دچار سر درگمی هویتی و اخلاقی و نداشتن ضابطه در ارزشهای اخلاقی شده اند.


سٶال ســۆزی میحــڕاب ــــ دور و نزدیک خانم دکتر ژیلا مرادپور را بە عنوان یک نویسندە و مترجم می شناسند، چگونە شد کە مترجم و نویسندە شدید؟ لطفا آثاری کە از شما تاکنون چاپ شدەاند و یا زیر چاپ هستند نام ببرید؟

پاسخ خانم مراد پور :ـــــ بله بنده از همان سال۱۳۸۰ که وارد مقطع کارشناسی شدم به فکر تٲلیف افتادم و مطالبی را که از دل و فکرم الهام می گرفت می نوشتم تا اینکه در سال ۸۳ که سال سوم بودم به فکر ترجمه کتاب افتادم وکتابچەای را ترجمه کردم که بنا به دلایلی به زیر چاپ نرفت تا اینکه اولین کتاب ترجمه ام” زندگی در پرتو اسماء الهی” در سال ۸۸ چاپ شد و پس از آن هم چندین کتاب تٲلیف و ترجمەام نشر گردید از جمله:

ترجمه: کتاب الرساله امام شافعی رحمه الله در اصول فقه

ترجمه: زندگی بدون بدهکاری

تٲلیف: زندگی باطعم خوشبختی

تٲلیف: دعوت چیست؟ داعی کیست؟

تٲلیف: سنت دومین منبع شریعت اسلام

تٲلیف: چرا قیامت؟

تٲلیف: توشه ای برای پس از مرگ

و کتابهای دیگری که در مراحل چاپ هستند و نیز دو رساله ارشد و دکتریم که در برنامه چاپ قرار دارند. برخی از این آثار کار مشترک بنده و همسرم د. علی صارمی است و ایشان در غالب حوزەهای آموزشی و تٲلیف و دعوت همواره همراه و هم گامم بودەاند.
یکی از علاقمندیهای بنده نوشتن است با نوشتن احساس آرامش و مفید بودن دارم خصوصا وقتی جرقه فکر یا یافتەای به ذهنم بزند سعی می کنم نوشتن آن را در اولویت کارهایم قرار دهم.
نوشتن به تخلیه هیجانات و بهرەوری ذهن که فرمانده بدن است بسیار کمک می کند و عامل مهمی در آرامش انسان و ارتباط با خداست.
کتابهای دیگری هم با عناوین زیادی در دست تٲلیف دارم که یکی از آنها “انسان بین چیستی و کیستی” است که مجموعه تحقیقات تخصصی ام در حوزه انسان شناسی در قرآن است که «إنشاءَ اللهُ» بتواند کتابی مفصل و پاسخگو به سوالات لاینحل تا به امروزه در خودشناسی و انسان شناسی باشد.
کتاب دیگر، کتاب” آیین مسلمانی و دینداری “است که امروزه بسیار به چنین مباحثی جهت شناخت دعوت دینی درست و منطبق بر دعوت ۲۳ ساله پیامبر بزرگوار اسلام نیاز است چرا که شاهد داعیان بسیاری در حوزه دین هستیم که متٲسفانه بدون شناخت اسلوب دعوت وارد این عرصه شده و نه تنها نتوانسته اند دین را به درستی به مردم بشناسانند بلکه برعکس گاهی مانع جدی در دینداری مردم شده اند.


سٶال ســۆزی میحــڕاب ــــ در جامعە ما میدان دادن بە قلم و اندیشە در جایگاە خود می تواند سهم بسزایی در حل معضلات و فراهم آوردن بستر جامعە مدنی داشتە باشد. بعنوان یک نویسندە نقش قلم و اهمیت و ضرورت آن در جامعە را چگونە ارزیابی می کنید؟

پاسخ خانم مراد پور :ـــــ اهل قلم یک جامعه سرمایه بزرگی در رشد فکر و بینش و فرهنگ آن جامعەاند تا جایی که جامعەای که اهل قلمش با دغدغه بنویسند و درد جامعه را بشناسند و قلمشان درمانی بر درد جامعه باشد چنین جامعەای انگیزه کتابخوانی اش بیشتر می شود چون انسان ذاتا دنباله رو پاسخی برای نیازهایش است وقتی کتابی را پاسخگوی نیازش بداند حتما آن را می خواند.
نویسندگان موفق کسانی اند که با کتابهایشان درمانگر خوبی برای درد و مشکلات جامعه شان باشند.
مشکل بشر امروزی تنهایی و بی مهری است فقر مالی و فقر فرهنگی و فقر ارتباطی در جوامع مختلف از جمله جامعه خود ما، انسانها را روز به روز تنهاتر می کند نویسندگان عزیزمان باید در این حوزەها بیشتر دست به قلم باشند باید کتابهایشان باعث ایجاد عشق در بین اعضای خانواده، بین فامیل و ایجاد وجدان و تعهد کاری در اصناف مختلف و نیز ارتقای امید به زندگی با القای مثبت اندیشی و مثبت نگری و مدیریت بحرانهای مالی و معنوی و آسیبهای اجتماعی و راهکارهای درمانی باشد… گاهی یک جمله نوشتاری یا گفتاری در یک نفر تحولی عظیم ایجاد می کند و بنده به عینه بارها شاهد چنین تحولی بودەام قدرت کلام را نباید نادیده گرفت. یک نویسنده حتی می تواند با قلمش راهکارهای کارآمد در جهت سازندگی در اختیار سران مملکت و مجریان آن قرار دهد.


سٶال ســۆزی میحــڕاب ـــ قلم و کتاب بعنوان یک بازیگر در ثبات فضای جامعە و خانوادە بسیار مٶثر است ، امروزە نقش قلم و کتاب در جامعە و خانوادە را چگونە می بینید؟ مطالعه ی روزانه و تحقیق و پژوهش را چه اندازه برای معلّمان و اساتید دانشگاە لازم می دانید؟ آیا خودت اهل این مطالعه هستی یا فقط اهل مطالعه را دوست داری؟!

پاسخ خانم مراد پور :ــــــ مطالعه مداوم برای افراد مٶثر در سلامت جسم و روان جامعه بسیار ضروری است تا بتوانند همواره خود را به روز رسانی کنند و به روز پاسخگوی نیازهای جامعەشان باشند.
فرقی نمی کند پزشک باشی یا مهندس یا معلم یا هر شخص مٶثر دیگر.
پزشکی که ۲۰ سال پیش درسش تمام شده و مطب زده اما علمش به روز نشده فقط در حد همان سرماخوردگی می تواند مداوا کند و مهندسی که علم اش در حد نقشه کشی با ورژن ۲۰ سال پیش باشد خانەهایی نا ایمن خواهد ساخت که نه تنها سرپناه نخواهد بود بلکه بلای جان ساکنانش می شود و معلمی هم که علمش به روز نباشد جایش با شاگردش از نظر اعتبار تعویض خواهد شد و این بدتر هم هست خصوصا که دانش آموزان و دانشجویان در اوج خامی، امروزه همواره جذب مسائل نوین می شوند و معلم پخته اگر علم نوین را نشناسد نمی تواند به آنان مسیر درست را نشان دهد.
حتی داعیان دینی باید نه تنها بر علوم و منابع اصلی مسلط باشند بلکه بایستی مطالعات بین رشتەای داشته باشند تا بتوانند به شکلی علمی و دقیق پاسخگوی سٶالهای جدید و به روز باشند و بنده چون از سال ۸۱ که دانشجوی سال دوم کارشناسی فقه شافعی بودم این نیاز را بسیار احساس کردم به مطالعه در حوزەهای روان شناسی و پزشکی و تفسیر به شکل جدی و تخصصی روی آوردم تا هم احساس تشنگی خود را در دانستن تا حدی سیراب کنم و هم بتوانم با این مطالعات بین رشتەای پاسخ خیلی سٶالات فقهی مرتبط را بیابم.


سٶال ـســۆزی میحــڕاب ـــ دکتر ژیلا مرادپور در برخی محافل و البتە در بعضی گروەها و کانال های مجازی حضوری کاملا متفاوت دارد، شاهد سخنرانی های شما در محافل عمومی بودەایم چگونە شد بە این عرصە روی آوردید؟

پاسخ خانم مراد پور : ــــــ از کودکی به خاطر دارم که همراه پدر بزرگوارم در محافل علمی علما وارد میشدم یادم است در سن ۵ سالگی در حضور چند تن از علما بودم و آنان از من از آیات قرانی که حفظ کرده بودم سٶال می کردند و من با تشویق پدرم به راحتی قرآن را می خواندم لذا از بچگی این شهامت را یافتم که در جمع خودی نشان دهم و همواره در مجالس خصوصی و عمومی راحت حرف زدەام این بود که به راحتی هم توانستم به سخنرانی بپردازم و از حدود ده سال پیش دعوت به سخنرانی در دانشگاه ها و مساجد و ادارات و مٶسسات دولتی و مردمی را پذیرفتەام و الحمدلله در این باره حواشی یا مشکلاتی هم نداشته ام با اینکه زن بودەام و در غالب موارد مخاطبان مرد هم در جمع بودەاند و دلیلش را در خودباوری می دانم در اینکه ابتدا خود را به عنوان یک انسان توانمند قبول داشتەام و زن بودن را با وجود محدودیتهای نگاه سنتی مانعی برای حضورم جهت خدمت ندانستەام زیرا باور دارم که بخشی از نگاه سنتی و بدبینانه جامعه به حضور فعال زن در اجتماع، زاییده خودناباوری زنان و عدم شناساندن استعدادهایشان به هر دلیل بوده است و اگر یک زن به جای برجسته کردن و جلوەگری صفات زنانەاش اذهان را بر توانمندیهای انسانی اش معطوف کند قطعا نه تنها اذهان با حضورش مکدر نمی شود بلکه روز به روز بیشتر توانایی یک زن دوشادوش مرد در ارتقای جامعه و رشدش به سوی کرامت انسانی، را به نمایش خواهد گذاشت.
در اولین باری که در محراب مسجد قبای سنندج در شب قدر جلوی هزاران مرد سخنرانی کردم -کاری که پیشتر سابقه نداشت- ، در ۵ دقیقه اول آقایان سر به زیر افکنده بودند و شرمشان مانع تماشاکردن به متکلم زن بود چون در ابتدا با همان ذهنیت سنت گرایانه به من به عنوان زن نگریستند اما وقتی اندکی از سخنانم را شنیدند تصویر زن بودنم کنار رفت و چهره یک سخنران انسان برایشان تداعی شد درست همانند سخنرانان مرد و لذا بعد چند دقیقه سرهایشان بالا رفت و با نگاهی کاملا انسانی و طبیعی به سخنانم گوش فرا دادند و این چهار سال تا کنون همین نگاه را از مخاطبین مرد دیدەام و این برای خودمم ثابت کرد که این خود ما زنها هستیم که می توانیم در نگاه و ذهنیت و باور مردان خود را تغییر دهیم ما باید هویت انسانی یک زن را به او برگردانیم زن مشکل اش این است که هویت زن بودنش در اذهان عمومی اصل قرار گرفته نه هویت انسان بودنش با همان استعدادهایی که در آنها با مرد مشترک است و این بزرگترین ظلمی بوده که در حق زنان شده: اینکه انسان بودنشان به حاشیه رفته و فقط زن بودن که بخش کوچکی از ظرافت و توانایی هایشان است کانون توجه قرار گرفته است.
حال من با تجربه این حضور در سخنرانیها دریافتم که ما زنان می توانیم در اصلاح نگاه و اذهان عمومی به خودمان بیشترین تٲثیر را داشته باشیم.
پس بیشتر انسان بودنمان را نمایش دهیم تا زن بودنمان و این همان کاری است که مردان در مورد خودشان انجام می دهند برای همین نماد قدرت اند و با کمال تٲسف ما زنان چون عکسش عمل می کنیم نماد ضعف شده و بدتر اینکه زن بودنمان را هم مورد بهره برداری سودجویانه نه در راستای حقوق و منافع و خواسته هایمان بلکه در راستای هرزەگی و خوشگذرانی قرار می دهند. زنان باید بدانند بیشتر از اینکه زن باشند، انسانند و هر وقت به این باور رسیدند در خود و اطرافیان تحولات بسیار مفید ایجاد خواهند کرد.


سٶال ســۆزی میحــڕاب ـــــ خانم دکتر؛ نظرتان در مورد داعی و دعوتگر چیست ؟ داعی و یک سخنور موفق باید دارای چە ویژگی هایی باشد، یک سخنران و داعی بە روز بە چە کسی گفتە می شود؟

پاسخ خانم مراد پور : ــــــ سخنور موفق کسی است که هم علم کافی و هم قدرت بیان متناسب با مخاطبین را داشته باشد و هم اینکه خودش اهل عمل باشد نه اینکه سخنانش خلاف عملکردش باشد.
سخنور خوب باید جامعه شناس خوبی باشد باید مخاطب شناس باشد و بداند برای مخاطبان چه عنوانی را انتخاب کند زمان و مکان را با عنوان متناسب کند کمیت و کیفیت مناسب و نوع لحن و قدرت صدایش را تنظیم و از پیش بررسی کند. مثلا من به عنوان سخنران زن در جمع مخاطبین مرد و زن باید لحن ام با متانت بیشتری باشد تا در جمع مخاطبین صرفا زن تا در جمع مختلط نگاه و اذهان مردان را به عنوان فقط یک سخنران انسان به خود جلب کنم نه سخنرانی زن.
حتی نوع پوشش و حرکات دست و بدن هم در سخنرانی مهم است. و از همه مهمتر فهم بودن کلام در جمع با سطح سواد عمومی است. بعضی از سخنرانان چون بیشتر در مجامع دانشگاهی سخنرانی کردەاند در سخنرانی برای جمع عمومی به این نکته توجه نمی کنند و جمع بیشتر از سخنرانی خسته می شوند.
داعی موفق هم کسی است که علم اش بین رشتەای بوده و دارای تسلط بر علوم مبنایی دین باشد و در عین حال خودش بتواند اسوه خوبی در عمل و اخلاق باشد و با داشتن قلب پاک و نفس سالم و عملکرد صحیح و حلم و بردباری شخصیتی کاریزماتیک و جذاب در جامعه از خود نشان داده باشد.


سٶال ســۆزی میحــڕاب ـــــ چرا زنان موفق جامعە ما از ورود بە این عرصە خود داری می کنند؟ در این خطای نابخشودنی مقصر اصلی کیست؟ دلایل آن را در چە می بینید؟

پاسخ خانم مراد پور :دلایل عدم حضور زنان به عنوان سخنران یا هر حوزه هم اندیشی و مشورت و برنامه سازی می تواند متعدد باشد از جمله :
الف: همان مشکل جدی نداشتن خودباوری و تحریف هویت انسانی زن و زن بودنش را اصل قرار دادن و انسان بودنش را به حاشیه کشاندن که نتیجەاش توجه بیمارگونه زنانمان به صفات صرفا زنانه شان و جلب توجه با این صفات و بر عکس نادیده گرفتن صفات و توانمندیهای انسانی اش که همانند مردان می بایست شکوفا شود، می باشد.
ب : مردان سنتی و اهل دین ناآگاه به حقیقت دین و مردانی که شناختشان از دین ناقص و سطحی و ناکافی است هم در این حاشیه رفتن توانمندی زنان و القای خودناباوری به آنان نقش بسیار داشته است خصوصا علما می توانند با الگوبرداری از پیامبر و صحابه کرامش در ارتقای زنانشان و کمک به پرورش روحیه دعوت در آنان نقش مهمی در اصلاح این نگاه نابجا و افراطی داشته باشند.
ج: مشکل فرهنگی هم تٲثیر زیاد دارد توجه هر چه بیشتر مردان جامعه به بعد زنانگی زنان و تمرکز زیاد بر آن خود سبب سوق دادن بیشتر زنان به این نگاه غلط به خود شدەاند و قانون عرضه و تقاضای ناسالمی را ایجاد کردەاند چون وقتی در باور زنان جا بیفتد که زن زیباتر با ارزش تر و بیشتر مورد توجه است، طبیعی است زن هم این بعد برایش بیشتر دغدغه می شود تا حدی که بعد انسانی خودش را به فراموشی می سپارد.
ه: عامل دیگر تٲثیر رسانه است متٲسفانه بیشتر رسانەهای دنیا همین نگاه جنسی و ابزارگونه به زن را ترویج می دهند و در کنار نگاه سنتی عامل قویتری برای تزریق این معادله ناسالم و مخرب به مردان و زنان جامعه است و مانع جدی فرهنگی در این زمینه محسوب می شود.
و: دلیل دیگر نشناساندن زنان موفق در عرصه خدمات انسانی و رشد هویت انسانیشان به زنان جامعه از طریق تریبونها و رسانەهاست زنان بسیاری می توانند الگو شوند و در اصلاح باور زنان جامعه خیلی تاثیر گذار باشند و باید شناخته شوند و عرصه برای فعالیتشان بیشتر باز شود و به نظرم این راهکار خیلی می تواند موثرتر باشد تا زنان خود را بازآفرینی کنند و توانمندیهایشان را بیابند.


سٶال ســۆزی میحــڕاب ــــ آیا کارهای خارج از خانه مانعی برای انجام مسئولیت اصلی یک خانم در خانه محسوب می‌شود؟ اگر موجب به وجود آمدن مشاکلی می شود، آیا راه حلی وجود دارد؟ یا چگونه می توان تناسبی میان وظایف زنانه و مادرانه و وظایف خارج از خانه ایجاد کرد؟

پاسخ خانم مراد پور : فعالیت زن در بیرون خانه قطعا باعث ایجاد فشار بیشتری بر زنی که مسٶلیت همسرداری و بچه داری را به عهده دارد می شود و زنان ما باید فراموش نکنند همسرداری و فرزند پروری مسٶلیت مهمتری برایشان است لذا اگر قرار باشد با حضور در عرصەهای بیرونی به این دو رسالت آسیب وارد شود قطعا با هیچ موفقیتی قابل جبران نخواهد بود. پس بایستی وقت و فرصتها را طوری مدیریت کنند که اولا برای سلامت جسمی و روحی خودشان هم وقت بگذارند، سپس توجه و رسیدگی لازم را نسبت به همسر و فرزندان داشته و در کنار اینها فعالیتهای اجتماعی داشته باشند.
در این مدیریت همکاری اعضای خانواده خصوصا همسر نقش به سزایی دارد و شوهران اگر به همسرانشان و تواناییهایشان باور داشته باشند نه تنها برای مدیریت زن بر مسٶلیتهایش مشکل ایجاد نمی شود بلکه می توانند بسیار یاریگرشان باشند و در ارتقای زنانشان در جهت خدمتگذاری سهیم گردند. همسر بنده در این زمینه از هر جهتی همکاری لازم را داشته و حتی در خیلی موارد پشتوانه مهمی بوده اند.


سٶال ســۆزی میحــڕاب ـــــ آیا موفقیت یک زن در جامعه، در تربیت فرزندانش تأثیر دارد؟ چرا که خیلی وقت ها گفته می شود که خانم های شاغل در امر تربیت فرزندانشان موفق نیستند؟ شما چه حرف و یا ایده ای برای چنین خانم هایی دارید؟

پاسخ خانم مراد پور : موفقیت یک زن قطعا می تواند در رشد و تربیت فرزندان تٲثیر مستقیم داشته باشد یک میوه وقتی با روشهای قدیمی پرورش داده شود از نظر رشد کمی و کیفی تفاوت دارد با میوەای که با روش های نوین و تخصصی رشد یافته باشد در مورد فرزندان هم همین گونه است مادران تحصیلکرده و آگاه و فهیم می توانند فرزندان فهیم و با هوش هیجانی بالاتری تحویل جامعه دهند به شرطی همانطور که گفتم مادر توانسته باشد اولویت را در مسٶلیت همسرداری و فرزند پروری حفظ کند. فعالیتهای زن در بیرون خانه نباید سبب خلا آسیب زا به این دو هنر زن شود.


سوال ســۆزی میحــڕاب – اگر توصیە و سخن ناگفتەای با مجموعە سۆزی میحڕاب دارید بفرمایید می شنویم .

پاسخ خانم مراد پور : بنده از اعضای مجموعه وزین ” سوزی میحراب ” بابت لطفی که به بنده داشتند تشکر می کنم خصوصا این اقدام کم سابقەشان را در معرفی شخصیتها ارج می نهم چرا که همان طور که در مصاحبه اشاره نمودم یک چالش بزرگ تربیتی جامعه ما ناآشنا بودن فرزندانمان با افراد موفق جامعه و افرادی که توانستەاند موانع را از سر راهشان بردارند و یا با وجود موانع رشد کنند، می باشد و این اقدام ” سوزی محراب ” امید است بتواند لااقل در ایجاد انگیزه رشد و ترقی در جوانان تٲثیر گذار باشد.


گفتگو از : عبداللە علی پور

نمایش بیشتر

عبداللە علی پور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - نقده @ شغل : دعوتگر دینی و فعال اجتماعی - مدیر کانال تلگرامی @sozimihrab

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا