مباحثی پیرامون فتح باب اجتهاد و تأثیر دو عنصر زمان و مکان در استنباط احکام شریعت
نویسنده: دکتر احمد نعمتی
مقدّمه:
سپاس خدایی را که اساس هستی را بر قانون نهاد و قوانین شریعت را دستور العمل آدمی قرار داد و به وی عقل و اندیشه بخشید تا با خرد و تدبر در قوانین حاکم بر نظام هستی چگونه بودن و با تفقه و اجتهاد در مقاصد شارع چگونه زیستن را بیاموزد و درود نامحدود بر بزرگ راهبر جهان بشریت حضرت خاتم انبیاء که مشعل فروزان هدایت را فراراه بشریت برافروخت و با خطاب « فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (نحل:۴۳) پیروان خود را به دانشپژوهی، فرمان داد و درود سلام فراوان به روان پاک آل و یارانش، دانشمندان و فقیهانی که با تلاش و تفقه در دین احکام الهی را از منبع پاک و زلال آن استخراج و میراث بزرگ فقه و حقوق اسلامی راهماهنگ با مقتضیات زمان و پیشرفت تمدن بر بشریت عرضه نمودند و از قافلهی اندیشمندان جمعی را توفیق شریعتشناسی و فقاهت و دینپژوهی عطا کرد تا با تأمل در کتاب و سنت پاک نبوی احکام و وظایف آدمیان را در هر عصر و زمان استخراج نمایند.
چکیده:
نوشتاری را که پیش روی دارید تحقیقی است دربارهی تلاش در راه فتح باب اجتهاد و تأثیر دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد نوین بدین معنا مسألهای که در قدیم دارای حکمی بوده همان مسأله در روابط حاکم بر سیاست اجتماعی، اقتصادی و… یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند نگارنده با کند و کاوی به آثاری از پژوهشگران سلف دست یافته که هر یک به گونهای این موضوع را مطرح کردهاند. اگر به تاریخ تشریع نگاهی بیندازیم مییابیم که فقه در طول تاریخ فراز و نشیبهایی داشته است گاهی جلودار فرهنگ عصر خویش و گاهی افسرده ریزهخوار مقلدان خود بوده است در نتیجه دو شیوه اجتهاد در استنباط احکام پدید آمد.
اجتهاد پویا و متحرک اجتهاد راکد و ایستا
اجتهاد پویا عبارت از اجتهادی است که بعد از سنجیدن قضایا و فهم مقاصد تشریع و با توجه به دو عنصر زمان و مکان که از عوامل تعیین کننده ملاک و ویژگیهای موضوعات در بستر زمان میباشند از مأخذ آنها گرفته شود، اجتهاد پویا، بلند آشیانی است که زبونی و سستی به ساحت مقدسش راه ندارد و انسانها را علیه به عدالتی، تبعیض و فساد بر میانگیزاند. وحاکمیت قوانین غیر الهی و تنفس در نظام طاغوتی را نامشروع میداند.
اجتهاد پویا استنباطی است که سرچشمه آن منابع جاودان اسلام و بسترش پویایی مناسب و روابط اجتماعی است فقه پویا فقه زندگی است و آن نه تنها با پیشرفت حقیقی علوم و تمدن جدید در جدال نیست بلکه پیشرفتهای امروزی را پلی برای رسیدن به پیشرفتهای اجتهاد نوتری قرار میدهد.
ولی اجتهاد جامد و ایستا، عبارت از اجتهادی است که بدون سنجیدن ابعاد قضایا و اهداف شارع و بدون توجه به شرایط زمانی و مکانی و حالات اشخاصی اعمال میگردد.
مقدّمه:
پس از دوران عصر طلایی ائمهی مجتهدین به علت دوری و منزوی شدن بسیاری از فقها در صحنه حکومت و اجتماع قضایای دیگر فقه در دایرهای اعمال فردی و عبادی رشدی تک بعدی کرد و همراه با تحول جوامع بویژه در سالهای اخیر که روابط و مناسبات اجتماعی دگرگونی شتابندهای داشته است باز فقیهان متأخر بجز عدهی اندکی همه براساس همان میراث گذشته و از پشت عینک همان سبک استنباط آنان، اصول و ظواهر متون دینی را تفسیر و بررسی میکردند، و با گذشت مشاهده میشود که اجتهاد پویا از قفس تنگ تقلید پا را بیرون نهاد و نظریات گذشتگاران از نظرگاه نقد نگریست و با بصیرتی برخاسته از احاطه بر تمام جوانب فقه و انگیزههای خالص به پیش رفت و از روی فهم تشریع، روح دین و شریعت را چشید و با تکیه بر میراث هزار سالهی فقه به کار بازسازی آن پرداخت و در چهار چوب منابع پاک اسلامی و بهره گیری از دستاوردهای ائمه مذاهب اسلامی عناصر و اصول مورد نیازی را که بتواند زندگی امروز ما را الهی کند و به قضایای جدید و مسائل مستحدثه پاسخ گوید به اجتهاد نو روی آورد.
متأسفانه زمانی که فقیهان با دستاویز سدباب اجتهاد احساس تعقّل و تفقه در مسایل را از دست دادند و به خود و دیگران تلفیق کردند که امروزه هیچ کسی را یارای فهم قرآن و حدیث نیست وهیچ مسایل و قضایای دینی و دنیایی نیست که گذشتگان آن را بیان نکرده باشند، از آن زمان کاروان فقه و فقها از تکامل و پیشرفت بازماند و فقیهان مقام پیشوایی را از دست دادند و در نتیجه قانون وضعی و ارزشهای بیگانگان و تمدن فرهنگی غیر اسلامی بر ممالک اسلامی سایه افکند و آنچه برجای ماند روح تقلید و تعصبات مذهبی بود که جای اجتهاد و تحقیق را گرفت و چشمهی جوشان اجتهادی را که در طول چندین سال جریان داشت و جهان بشریت را سیراب میکرد به گودال آب راکد تبدیل شد.]احساس نیاز نسبت به فتح باب اجتهاد[
بعضی از پژوهشگران علوم اسلامی که میراث گرانبهای گذشتگان به گونهی افراطی آنان را شگفت زده کرده و اعتماد و اطمینان خارج از اندازه را نسبت به فقهای گذشته دارند میگویند ما به اجتهاد جدید نیاز نداریم، و به هیچ مسألهای برخورد نمیکنیم مگر اینکه نمونهی آن را در گفتار دانشمندان پیشین مییابیم زیرا آنان هم برای حوادث واقعی عصر خودو هم بصورت فرضی برای قضایا و حوادثی که در آینده رخ میدهد اقدام به اجتهاد نمودهاند و ما اکنون پس از آن فقهای نابغه و طراز اول نیازی به تأسیس و تجدید دوباره اجتهاد نداریم و برای ما، چاره و راه دیگری نیست جز اینکه باید به کتابهای آنان مراجعه نماییم و از طریق نص عبارت آنان و یا از طریق قیاس و یا تخریج از بیانات آنان به جواب مسایل و مشکلات خود نایل آییم.
اگر امرزوه ما به وسیله تحقیقات و بررسی های متعدد در پرتو مذاهب و مشرب ها و سلیقه های متنوع، اجتهادات واقعی و فرضی گذشتگان را مورد بررسی و نقدقراردهیم هیچکاه موجب کاهش ارزش میراث فرهنگی گذشتگان و عظمت فقاهت آنان نخواهد شد.
ادعای اینکه پاسخ هر پرسش جدید و هر حادثهی نوینی در کتب گذشتگان یافت میشود جز مبالغه در ادعا و تجاهل به واقعیت امر، نمیتواند باشد، زیرا هر عصر و زمانهای مشکلات واقعیات و نیازمندیهای مخصوص بخود را دارد، جهان نوین آن چنان حوادث و وقایع جدیدی را میزایند که نه فقط گذشتگان از آن ناآگاه بلکه به فکر و اندیشهی آنان هم خطور نکرده است و اگر حوادث و رویدادهای این جهان را به آنان متذکر میشد آنها را جزو محالات به شمار میآوردند ! پس چگونه باید تصور کنیم که حکم چنین مسائل و وقایع جدید، در کلام آنان ملحوظ است؟ به علاوه بعضی از وقایع و امور قدیم دستخوش تغییر حالات و اوصافی شدهاند که به سبب تغییر طبیعت حجم و تأثیر آن، حکم وقایع هم دستخوش تغییر میشوند و حوادث جدید هیچگونه مناسبت و سازشی با حکم و فتوایی که گذشتگان درباره آن صادر نمودهاند نخواهند داشت و این امر باعث میشود که مجتهدان بر حسب تغییر زمان، مکان، عرف، عادت و حالت اقرار به تغییر فتوا نمایند و این موضوع در بسیاری از کتب مبتوع به چشم میخورد.[۱]
اگر چه اجتهاد بر اثر سیاستهای حاکم و یا بعضی از مصالح مسدود گردید؛ ولی گذشت زمان این وضع را ناممکن گردانید لذا در هر دوره از ادوار تاریخی کسانی بودهاند و خواهند بود که طلایهداران کاروان شریعت پاک محمدی باشند و پرچم اجتهاد را بر بلندای قلهی فقاهت بر افرازند تا آنجا که توقف باب اجتهاد را فاجعه و توطئهای بر علیه اسلام تلقی کردند، در عصر نهضت فقهی با به میدان آمدن فقه مقارن دانشمندان اسلامی به فتح باب اجتهاد همت گماردند و اشخاصی همچون غزالی، شاطبی، شهرستانی، سیوطی، ابن قیم، نووی، عز بن عبدالسلام و شوکانی از منادیان اولیه دعوت به فتح باب اجتهاد گشتند.
بنابراین مادامی که وقایع زندگی در تغییر و تحویل وحالات جامعه در تطوّر و دگرگونی باشد و از آن طرف شریعت اسلام در هر زمان و مکان، حاکم و صلاحیت پاسخگویی به تمام خواسته های بشریت را دارا باشد نیاز به اجتهاد به عنوان یک نیاز دائمی و همیشگی تلقی میگردد و بویژه در عصر و زمان ما تحولات سرسام آوری که به دنبال انقلاب صنعتی و پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات سریع و وسیع که جهان را به یک دهکدهی کوچک تبدیل کرده بیشتر از هر عصر دیگری نیازمند اجتهاد میباشد.
وقتی که دانشمندان در زمانهای گذشته، علی رغم سکون و ایستایی زندگی بشریت قایل به تغییر فتوا بر حسب زمان میشدند تا آنجا که راجع به بعضی از اختلافات میان ابوحنیفه و شاگردانش گفته شده است (اختلاف عصر وزمان ولیس اختلاف حجّه وبرهان) این اختلاف مربوط به عصر زمان است نه اختلاف در دلیل و برهان پس اگر اختلاف آنان اینگونه بوده اختلاف عصر ما با عصر ائمهی مجتهدین بایستی چگونه باشد؟ بلکه میزان این اختلاف نسبت به زمان فقهای متأخر مانند ابن عابدین (ت ۱۲۵۲ه.ق) و یا شوکانی (ت ۱۲۵۵ه.ق) که دارای اجتهاد مطلق بودند علی رغم نزدیکی عصر آنان به عصر ما، باید چگونه باشد؟ لازم به یا دآوری است که به طوری که اگر امروزه یکی از آنان زنده بود و دنیای ما پیشرفت آن را میدید، خواهد گفت این جهان جنیان و یا شیاطین است.
طی قرون گذشته، ادبیات دینی ما، با واژگانی نظیر احیای فکردینی، بازسازی دین، اصلاح مذهبی، انطباق دین با مقتضیات زمان، پروتستانتیسم اسلامی، بازفهمی دین نوگرایی دینی و مانند آن آشنا شده است این ترکیبات نوظهور حکایت از آن دارد که میان پیروان اجتهاد ایستا و اجتهاد پویا گامهای متفاوت و تازهای به مقولهی دین و فهم آن وارد شده است.
نقش زمان و مکان در اجتهاد که امروزه به طور جدی در میان فقها و مجتهدین مطرح است پیش از این به طور محدود مطرح بوده وفقه از اداره جامعه بطور همهجانبه و گسترده بر کنار بوده و هر فقیهی که میخواسته حکمی را استنباط نماید تکیهگاه اصلیاش به طور معلوم ظواهر کتاب سنت و اجتهادات فقهای گذشته میبوده است. اختلاف نظرها فقط در کتابهای فقهی باقی میماند و در جامعه نمود جدی نداشت.
هنگامی که فقیهان دیدند که اگر بخواهند بر همان روش استنباطی خود باقی بمانند میبایستی رودر روی تمدن و مظاهر صحیح آن بایستند لذا آنان برای پرهیز از این محذور خود را موظف دیدند که عناصر دیگری را بیش از آنچه در گذشته مطرح بوده در استنباط و اجتهاد خود دخالت دهند.
مطرح شدن نقش زمان و مکان در اجتهاد بسیار حساسیت برانگیز بود، زیرا بعضی چنین میپنداشتند که احکام اسلام با چنین عنصری دستخوش تغییر و تحول خواهد شد و خلاف شریعت انجام خواهد گرفت! و این با وظیفهی مجتهدان که حفاظت از احکام اسلام را دارند در تعارض میباشد در صورتی که قائلان به نقش زمان و مکان در اجتهاد معتقدند که این تغییر، تغییر در بعضی از احکام اجتماعی اقتصادی، سیاسی، و… است نه در احکام عقایدی و احکام عبادی که ثابت و توقیفی هستند.
با دخالت دادن عناصر زمان مکان عرف و شرایط در اجتهاد روح اسلام و اهداف دین در قالبهای جدید تداوم خواهد نمود و از نظر جمود و رکود و عقبماندگی حفظ خواهد شد و همچنان احکام شریعت پیشاپیش کاروان بشریت در حرکت بوده و توانمندی خود را در هدایت و مدیریت جامعه نه در ادعا که در عمل و واقعیت نشان خواهد داد.
ادامه دارد