فرقه اسماعیلیه (2-2)
افكار و معتقدات:
-در مورد امامت می گویند
پس از خداوند، عقل کل و نفس کل جای دارند. مظهر عقل كل در این عالم وجود ناطق است. ناطقان همان پیغمبران اولوالعزمند كه شمار آنان هفت است. هر ناطقی را یک «وصیّ» است که وی را «امام» یا «اساس» خوانند كه در حال حیات او از علم او بهره مند بوده است. پس از هر ناطقی هفت امام روی كار می آیند. دوره هر پیغمبری هزار سال است و چون دوره او سرآید پیغمبر و شریعت دیگری ظهور كند. ناطق، رسالت جدید را وضع میکند و ناسخ رسالت قدیم است .
یك امام وجود دارد كه وارث امام اساس است وظیفه او ایجاد تعادل میان ظاهر و باطن كه پیوستگی آنها ضروری است، می باشد.از نظراسماعیلیان امامت دارای مراتب چهارگانه زیر است.
1-امام مقیم: او كسی است كه پیامبر ناطق را بر می انگیزد و این عالی ترین درجه امامت است و آن را (رب الوقت) نیز گویند
2- امام اساس: او وصی و جانشین پیامبر و امین راز و یاور او است و سلسله امامان مستقر در نسل او تداوم می یابد
3- امام مستقر: او كسی است كه امام پس از خود را تعیین می كند، راه تعیین امام از نظر اسماعیلیه دو چیز است:
1 وراثت، 2 ـ نص امام مستقر
4- امام مستودع: او به نیابت از امام مستقر به انجام امور امامت قیام می كند و حق تعیین امام پس از خود را ندارد وی را نایب الامام نیز گویند.
-ضرورت ایمان به وجود امام معصوم منصوص عليه
[امام قبلي وي را صريحا تعيين نموده باشد] كه از نسل محمد بن اسماعيل باشد، به شرط اينكه پسر بزرگ امام قبلي باشد، ولی ازاين قاعده چندين بار تخلف صورت گرفته است.
-عصمت نزد آنان در عدم ارتكاب معاصي و گناه نيست بلكه معاصي و گناهان را طوري تأويل مي كنند كه مناسب با عقايد شان باشد.
-كسي كه امام زمان خود را نمي شناسد و از وي بيعتي در گردن خود نداشته باشد، موت وي موت جاهليت است [يعني مثل يك فرد كافر و جاهل از دنيا رفته است].
-به امام خود صفاتي را نسبت مي دهند كه وي را بالا برده مشابه به پروردگار مي سازند، وي را داناي علم باطن مي دانند و پنجم حصهء كسب خود را به وي اعطا مي نمايند.
-معتقد به تقيه و پنهان كاري اند، و آن را در اوقات خطرناك تطبيق مي كنند
-امام محور دعوت اسماعيليه است و عقيده شان هم در محور شخصيت امام مي چرخد 0
-زمين خالي از امام نمي باشد : يا ظاهر و مكشوف مي باشد و يا باطن ومستور ، اگر امام ظاهر بود جائز است كه حجتش مستور باشد ، ولي اگر امام مستور بود ضروری است كه حجتش و داعيانش ظاهر باشند 0
-قائل به تناسخ اند، ومي گويند : امام وارث همه امامان سابقه است 0
-صفات خداوند را منكر اند، زيرا خداوند عزوجل در نظر شان از دسترس عقل بالا است، بنابرآن مي گويند: وي نه موجود است ونه غير موجود، نه عالم است نه جاهل، نه قادر است نه عاجز، ايشان نه به اثبات مطلق، قائل اند و نه به نفي مطلق بنابرين خداوند عزوجل در نظر شان پروردگار دو متقابل، خالق دو متخاصم و حاكم بين دو متضاد است، نه قديم است، نه حادث، قديم امرش و كلماتش، و حادث خلق وايجادش است0
از معتقدات بهره منشعب ار اسماعیلیه:
* در مساجد ديگر مسلمانان نماز نمي گزارند.
* در ظاهر عقايد شان مشابه عقايد ديگر فرقه هاي معتدل اسلامي است، اما باطن شان چيز ديگري است، آنان نماز مي خوانند اما نماز شان براي امام اسماعيلي مستور است كه از اولادهء طيب بن آمر ميباشد.
* مثل ديگر مسلمانان به مكه برای حج ميروند، ولي ميگويند: كعبه رمزي از امام است.
-شعار حشاشين اينست ( هيچ حقيقتي وجود ندارد و كل چيز مباح است) كارشان ترورهاي منظم و پناه بردن به قلعه ها و حصار هاي مستحكم بود.
-امام غزالي در بارهء آنان ميگويد: چيزي كه از آنان نقل شده اباحت مطلق، دور ساختن حجاب، مباح و حلال دانستن چيزهاي ناجائز و انكار شريعت ها است، ولی حشاشين ، وقتي اين امور به آنها نسبت داده شود از آن انكار مي ورزند [يعني مي گويند: ما براين عقيده نيستم].
-معتقدند كه خداوند مستقيما عالم را نيافريده، بلكه از طريق عقل كلي و به توسط وي آفريده است وعقل كلي محل همهء صفات خداوند ميباشد و آن را حجاب مي نامند و ميگويند: عقل كلي در انساني حلول نموده و داخل شده كه آن انسان همان پيامبر است، همچنين در امامان مستور كه خليفهء پيامبراند حلول نموده است، كه تفسير ميكند. محمد ناطق وعلي اساس است
نظام فکری و اصول عقاید اسماعیلیانِ
اجزاء نظام فکری و اصول عقاید اسماعیلیانِ نخستین را میتوان به طور ناقص از منابع بعدی اسماعیلیه، خاصه منابع مربوط به دوره فاطمی، و از میان مکتوبات مخالفان آنان استنباط و استخراج کرد.
در هر صورت، تردیدی نیست که قالب اصلی تعالیم و تفکر باطنی اسماعیلیه، توسط اسماعیلیان نخستین و عمدتاً در نیمه دوم قرن ۳ق تدوین یافته بود.
ظاهر وباطن دین:
اسماعیلیان نخستین بین ظاهر و باطنِ نوشتههای مقدس و احکام شرعی تمایز قائل میشدند و اعتقاد داشتند که هر معنای ظاهری و لفظی منعکس کننده یک معنای باطنی و حقیقی است.
در نتیجه، در نظام مذهبی اسماعیلیه، معانی ظاهری و باطنی قرآن مجید و شرع مقدس اسلام نیز از یکدیگر کاملاً متمایز بوده است.
بنابر عقیده اسماعیلیان نخستین، ظاهر دین با هر پیامبر شارع که آورنده شرعی جدید بوده، تغییر میکرده، ولی باطن دین که همیشه شامل حقایق ابدی است، تغییرناپذیر میمانده است.
دسترسی به این حقایق تغییرناپذیر که در مذاهب و شرایع مختلف یکسان است، فقط برای اسماعیلیان (خواص) میسر بوده، حال آنکه غیر اسماعیلیان (عوام) فقط قادر به درک معانی آشکار مذاهب بودهاند.
با اهمیت خاصی که اسماعیلیان برای باطن و حقایق مکتوم در باطن دین قائل بودند، آنان به عنوان سخنگویان اصلی سنت باطنی در میان مسلمانان شناخته شدند و به «باطنیه» شهرت یافتند.
از ابتدا برای اسماعیلیان دستیابی به حقایق باطنی فقط از طریق تأویل (یا تعبیر باطنی و تمثیلی) امکانپذیر بوده است و آنها اغلب تأویل را با معانی رمزی و تمثیلی حروف و اعداد ترکیب میکردند.
از طریق تأویل – که جزو وظایف اصلی امام اسماعیلی بوده است – اسماعیلیان از معنای ظاهری به معنای باطنی و حقیقی دین دست مییافتهاند و این همانند سفری روحانی از شریعت به حقیقت، و به طور خلاصه از دنیای ظاهری و گذرا به دنیای باطنی و ابدی بوده است.
کسب این معرفت عرفانی برای اسماعیلیان یک ولادت جدید و روحانی نیز شمرده میشده، و گرویدن به مذهب اسماعیلی که اسماعیلیان آن را «بلاغ» میگفتند، تدریجی، و در مقابل پرداخت وجوهات بوده است.
جوانب مختلف بلاغ در جایجای کتاب العالم و الغلام که مربوط به دوره اسماعیلیان نخستین است، وصف شده؛ ولی به رغم ادعای اخومحسن و سایر مؤلفان ضد اسماعیلی، بلاغ از ۷ یا ۹ مرحله ثابت تشکیل شده بوده است.
اطلاعات خاصی از مراحل مختلف بلاغ و تشکیلات سازمانی دعوت اسماعیلیه در دوره نخستین و سلسله مراتب آن در دست نیست.
زمان وازیت:
برای اسماعیلیان نخستین، حقایق مکتوم در باطن دین تشکیل دهنده یک نظام فکری باطنی و عرفانی بوده است. این نظام عمدتاً مشتمل بر یک بینش ادواری در باره تاریخ مذهبی بشر و یک جهانشناسی بوده است. اسماعیلیان نخستین نظریات خاصی در مورد زمان و ازلیت داشتند که از مکتبها و جریانهای فکری متفاوتی از جمله هلنی و غنوصی، و مذاهب ابراهیمی پیش از اسلام و عقاید غلات شیعه، مأخوذ بوده است. این نظریات درباره زمان، ارتباط نزدیکی با عقاید اسماعیلیه درباره نبوت و تاریخ مذهبی بشر داشته، و همچنین با آموزشهای قرآنی درباره خلقت و رسالت پیامبران اولوالعزم، مرتبط بوده است.
ريشه هاي فكري و اعتقادي:
-مذهب ايشان در عراق نشأت نمود، بعدا از آنجا به فارس،خراسان، و ماوراء النهر مثل هند و تركستان فرار نمودند،بنابرين در مذهب شان عقايد و آراء قديم فارس و عقايد هندي خلط گرديد، همچنان با آنان افراد منحرف و هواپرست يكجا شد كه اين خود سبب ازدياد انحراف و گمراهي شان گرديد.
-با براهمه هند، فلسفي هاي اشراقي، بودائي ها، بقاياي كلداني ها، و فارسي هاي [قديم] يكجا شدند و از آنان عقايد و افكاري را در مورد روحانيات، ستاره ها و علم نجوم أخذ نمودند، و در اندازه أخذ اين خرافات از ايشان با هم متفاوت اند، پنهاني وسري بودن شان همچنان در خرافات و انحرافات شان افزود.
-بعضي از ايشان ( مثل قرامطه) مذهب مزدك و زردشت را در مورد اباحت و اشتراكي بودن پذيرفته اند.
-عقايد شان از قرآن و سنت أخذ نشده، بلكه فلسفه ها و عقايدي در مذهب شان جاي گرفته كه آنان را از اسلام خارج كرده است.
انتشار و جاهاي نفوذ:
-سرزميني كه بر آن اسماعيلي ها سيطره و تسلط داشتند نظر به تغيير اوضاع و گردش احوال، در طول و عرض خود، در مدت زمان طويلي،از هم مختلف بوده است،
* قرامطه بر الجزيره، بلاد شام، عراق و ماوراء النهر سلطه داشتند.
* فاطمي ها دولتي پايه گذاري كردند كه امتدادش از محيط اطلس و شمال افريقا بود، و مصر و شام را نيز قبضه نمودند، مردم عراق نيز به مذهب شان گردن نهادند و در سال 540هـ بنام آنان بر منابر بغداد خطبه خوانده ميشد، ليكن دولت شان به دست صلاح الدين ايوبي سرنگون گرديد.
* آغاخاني ها در نيروبي، دار السلام، زنجبار، مدغشقر ، كنغو، بلجيكي، هند، پاكستان و سوريه سكونت دارند، و مركز رهبري عمومي شان شهر كراچي است.
* بهره در يمن و هند و سواحل نزديك به اين دو منطقه زندگي اختيار نموده اند.
اسماعيليهء شام چند قلعه و حصاري را در طول و عرض شهرها تصرف نموده اند كه تا اين زمان هم بقايايى از آنان در سلميه، خوابي، قدموس، مصياف، بانياس و الكهف موجود است.
* حشاشين در ايران پراگنده شدند، و قلعه الموت را در جنوب بحر قزوين تصرف نمودند، سلطنت شان وسعت پيدا كرد، اقليم بزرگي را در ميان دولت عباسي سني مذهب، به خود اختصاص دادند، قلعه ها و حصارها را پي هم تصرف ميكردند تاكه به بانياس، حلب و موصل رسيدند، و يكي از آنان در زمان صليبي ها قضاء دمشق را به عهده گرفت، بالآخره سلطنت شان را هلاكوخان مغولى برچيد.
فرقه اسماعیلیه در جهان معاصر:
اگر بخواهیم اسماعیلیان معاصر را خوب بشناسیم باید کمی به عقب تر برگردیم به زمان اسماعیلیان بعد از حسن صباح
وزمانی که اعلام قیامت شد ، درست چهل سال بعد از حسن صباح توسط یکی از رهبران اسماعیلی ،حسن دوم در هفدهم رمضان 599 هجری در پای قلعه الموت بر منبر رفت، چهار پرچم به رنگهای سرخ و سبز و زرد و سپید کنار منبرش برافراشت و اعلام قیامت کرد و از پیروان خود خواست همراه با او بر سر خوان بنشینند و روزه خود را بشکنند و عید قیامت را جشن بگیرند
مطلبی که اعلامیه حسن متضمن آن بود، بعثت روحانی محض و آزاد از هر گونه تشریع و از هرگونه تعبد قانونی در همان هنگام بود.مذهب رستاخیز، تولد روحانی بود، زیرا معانی مکتوم الهامات و منزلات نبوی را زنده و آشکار ساخت
این تاریخ با این انحراف بزرگ فصل جدیدی در تاریخ اسماعیلیه باز میکند و این فرقه حیات خود را از آن پس و به گونهای دیگر که امام برای امت خود تعیین میکردند و امامت از پدر به پسر ارث میرسید ادامه پیدا کرد تا اینکه به حسنعلی شاه، آقاخان اول، میرسیم که در اواخر دولت قاجار زندگی میکرده و زندگی او هم ارتباط بسیار محکمی با تاریخ معاصر ما دارد. او ارتباط خوبی با قاجارها داشت، مدتی حاکم قم و محلات بود و بعد از آن حاکم کرمان شد
فرقه اي از اسماعيليان نزاري كه منسوب به آقا خان محلاتي هستند را اسماعيليه آقا خانيه گويند
جدّ اين خانواده سيد ابوالحسن خان اهل (كهك) قم بود كه از سادات اسماعيليه به شمار مي رفت و خود را از اعقاب اسماعيل بن جعفر صادق مي دانست.
سيد ابو الحسن خان در سال 1207 ه . ق در گذشت و پس از وي پسرش شاه خليل الله به امامت رسيد در سال 1232 ه.ق به قتل رسيد و سپس حسنعلي شاه ملقب به آقا خان مقام امامت يافت و بعد از فرار به هند به پيشواي اسماعيليان هند رسيد
او در نهايت پس از چند سال امامت درگذشت پس از حسنعلي شاه يا آقا خان اوّل پسرش آقا علي شاه الحسيني يا آقا خان دوم به پيشواي اسماعيليان هند رسيد اما ديري نپاييد كه از دنيا رفت و سلطان محمد شاه ملقب به آقا خان سوم امامت این فرقه را به عهده گرفت و تا سال 1957م همچنان پيشوايي اسماعيليان را عهده دار بود و در نهايت در همين سال در ژنو در گذشت و نواده اش پرنس كريم خان به جانشيني وي برگزيده شد و هم اكنون پيشواي طايفة اسماعيليه آقا خانيه است.
آقاخانها در دو قرن اخیر نه تنها امامت اسماعیلیان نزاری در عهدهدار بودهاند بلکه از زمان محمدشاه قاجار تاکنون در معادلات سیاسی منطقه نقش فعالانهای داشتهاند. شرح زندگی آنها که خود را از نسل رهبران الموت میدانند، با بخشی از تاریخ و مذهب ایران گره خورده است. بنابراین بررسی زندگی آنها از لحاظ مذهبی، سیاسی، سیرهنویسی و تاریخنگاری اهمیت دارد.
آقاخانیها در تاریخ معاصر نقش پرسر و صدایی را ایفا کردند. اعمال و رفتار عجیب و غریب، موضعگیریها و … چیزهایی نیست که بر کسی پوشیده باشد.
نقطه عطفی که در تاریخ این فرقه به وجود آمد و آنها را به انگلیسیها ربط داد، به طوری که این ارتباط تاکنون به قوت خودش باقی است، شورش حسنعلی شاه برای از دست ندادن حکومت کرمان است و انگلیسیها که در قرن نوزدهم بیش از پیش به دنبال تجزیه ایران بودند و چندین فرقه و امام برای ایرانیان بریدند و وقتی دیدند حتی علم کردن محمدعلی باب هم برایشان نتیجه ندارد، به سراغ حسنعلی شاه رفتند، از او حمایت کردند و پس از درگیریهایی او از ایران گریخت و به افغانستان و از آنجا به هند رفت و این آغاز تاریخ اسماعیلیان آقاخانی در دوران معاصر است
تاریخی که همراه با مستمری دائم این فرد و اعقابش از دولت انگلستان است و به مراسم سالانه وزنکشی آقاخانها با طلا و بعد از آن الماس میرسد! یعنی آقاخان را به عنوان امام اسماعیلیان وزن میکنند و هم وزنش از پیروانش طلا و الماس میگیرند
تحقیق و جمع آوری: اسماعیل امینی(شوی) امام وخطیب روستای کانی زرد سردشت