خبرها،نظرها

برسی و واکاوی “ضلالت” از دیگاه آیات قرآن

"ضلالت" از دیگاه آیات قرآن

بیان عزیزی

ضلال = بمعنی گمراهی وانحراف ازمسیرحق وحقیقت است وهرراه غیرحقی ضلالت است.
ضالّ = به کسی اطلاق می شود که چشم دلش کورشده و از راه حق منحرف گردیده باشد.
اِضلال = به معنی منحرف کردن وگمراه کردن است.
اَضلّ = بمعنی گمراه ترین و منحرفترین.
ضلالت = به هدایت آیه 175 سوره مبارکه بقره:
«أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاالضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّار»
ترجمه: (آنها همان گروهند که اختیار کردند گمراهی را به جای هدایت، وعذاب را به جای آمرزش، پس چقدر برآتش جهنم سخت جان و پرطاقتند).

واژۀ ضلال و مشتقات آن از جمله واژه ­هایی است که در قرآن از بسامد نسبتاً بالایی برخوردار است. این واژه در بافت قرآنی با اوصاف مبین، بعید، کبیر و قدیم آمده است.  صفت مبین بیشترین و کبیر و قدیم کمترین کاربرد را دارند. صفت مبین هم برای ضلال به معنای گمراهی حقیقی و دینی و هم برای گمراهی غیردینی آمده است؛ درحالی­که صفت بعید تنها برای گمراهی حقیقی و صفت­های کبیر و قدیم برای گمراهی غیرحقیقی به ­کار رفته­ اند.

کارکردهای واژۀ ضلال با صفت­های یادشده از نظر معنا و ساختار صرفی و نحوی تفاوت­های آشکاری دارند؛ به گونه ­ای که از نظر صرفی به دو صورت نکره و معرفه و از نظر نحوی در نقش­های مجرور به حرف جر، مفعول مطلق و خبر به­ کار رفته ­اند.

واژۀ ضلال و مشتقاتش در قرآن‌ در موقعیت­های مختلفی‌ به­ کار رفته است و کافران، مشرکان‌، متمرّدان‌، متجاوزان و فاسقان با آن توصیف شده ­اند؛ اما این واژه در قرآن همواره به یک معنا به ­کار نرفته و در ساختارهای مختلف، مصادیق مختلفی پیدا کرده و معانی گوناگونی را مانند گمراهی، هلاک‌شدن، خسران و لغزیدن از حق و… افاده کرده و در موقعیت­های مختلف صفات گوناگونی گرفته است مانند:

1. ﴿أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَمَن کَانَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ﴾ (الزخرف/40): (ای پیامبر) آیا تو مى ­توانى سخن خود را به گوش کران برسانى یا کوران و کسانى را که در ضلال مبین هستند هدایت کنى.

2. ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالاً بَعِیدا﴾ (نساء/167): کسانی که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند، در گمراهی دور گرفتار شده ­اند.

3. ﴿قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شَیْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ کَبِیرٍ﴾ (الملک/9) می­گویند: آری بیم‌دهنده به سراغ ما آمد؛ ولی ما او را تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هرگز چیزی نازل نکرده است و شما در گمراهی بزرگی هستید.

4. ﴿قالُوا تَاللَّهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلالِکَ الْقَدِیم﴾ (یوسف/95) گفتند: به خدا تو در همان گمراهی سابقت هستی.

هستۀ معنایی و مرکزی ضلالت در بافت­های مختلف آیات، مصادیق متعددی دارد که براساس سیاق و تفسیر آیات تحلیل می­شود. چنانکه می­توان گفت که ضلالت در جاهلیت دارای معنای عمومی بود؛ اما در قرآن به انحراف از اعتقادات اسلامی و عقیدۀ توحیدی ربط داده می­شود؛ بنابراین از جمله معانی­ای که در قرآن آمده است به نمونه‌های زیر می‌توان اشاره کرد:

1. گمراهی: ﴿ولَقَد أَضَلَّ منْکُم جِبِلا کَثیراً أَ فَلَم تَکُونُوا تَعقلُونَ﴾ (یس/62)، منابع وجوه قرآن، ضلالت را در آیۀ مدّنظر به گمراهی معنا کرد­ه­اند (تفلیسی، 1360، ص181؛ ابن جوزی، 1407، ص407؛ مقاتل بن سلیمان، 1381، ص3(.

2. لغزانیدن از حق: ﴿یا داود إِنَّا جعلْناک خَلیفة فی الْأَرضِ فَاحکُم بینَ النَّاسِ بِالْحقِّ ولا تَتَّبِعِ الْهوى فَیضلَّک عنْ سبیلِ اللَّه إِنَّ الَّذینَ یضلُّونَ عنْ سبیلِ اللَّه لَهم عذاب شَدید بِما نَسوا یوم الْحساب﴾ (ص/26).  ضلالت را در این آیه به معنای «فستزلک فی الحکم من غیر کفر» دانسته­ اند (تفلیسی، 1360، ص181؛ مقاتل بن سلیمان، 1381، ص350).

3. هلاک‌شدن و خسران: ﴿فلمّا جاءهم بِالْحقِّ منْ عنْدنا قالُوا اقْتُلُوا أَبناء الَّذینَ آمنُوا معه واستَحیوا نساءهم وما کَید الْکافرینَ  إِلاَّ فی ضَلال﴾ (غافر/25). ضلالت را در آیۀ فوق خسران و تباهی معنا کرده ­اند (تفلیسی، 1360، ص181؛ ابن‌جوزی، 1407، ص408؛ مقاتل بن سلیمان، 1381، ص351).

و یا در جای دیگر می­فرماید: ﴿ان المجرمین فی ضلال وسُعُر﴾ یعنی فی هلاک (الزبیدی، 1997م، ص354).

4. شقاوت و بدبختی: ﴿أَفْتَرى علَى اللَّه کَذباً أَم بِه جِنَّة بلِ الَّذینَ لا یؤْمنُونَ بِالْآخرَةِ فی الْعذابِ والضَّلالِ البعید﴾ (سباء/ 8) منابع، ضلالت را در آیۀ مدّنظر به‌معنای شقاء طویل دانسته­ اند (تفلیسی، 1360، ص181؛ دامغانی، 1980، ص292؛ ابن‌جوزی، 1407، ص408،  مقاتل بن سلیمان، 1381، ص351).

5. خطاکردن: ﴿أَم تَحسب أَنَّ أَکْثَرَهم یسمعونَ أَو یعقلُونَ إِنْ هم إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بلْ هم أَضَلُّ سبیلاً﴾ (فرقان/ 44)، صاحبان وجوه آن را به معنای خطاکردن آورده ­اند (تفلیسی، 1360، ص182؛ ابن‌جوزی، 1407، ص408؛ مقاتل بن سلیمان، 1381، ص351؛ دامغانی، 1980، ص293).

6. النسیان: ﴿مِمَّن ترضون من الشهداء أن تضل إحداهما فتذکر احداهما الأخری﴾ (بقره/282)، الزبیدی در تاج العروس «تضل» را به معنی نسیان آورده است (الزبیدی، 1997م، ذیل ماده ضل).

7. مرگ و استحالة البدن: ﴿أئذا ضللنا فی الأرض﴾ (السجده/10) کنایة عن الموت واستحالة البدن (راغب، 1426، ذیل ماده ضل؛ الزبیدی، 1997م، ذیل ماده ضل).

8. باطل: ﴿ألم یجعل کیدهم فی تضلیل﴾ (الفیل: یعنی فی الباطل

هنگامی که از گمراهی شخصی سخن به میان می‌آید باید به این امور توجه کرد. به این معنا که گاه شخص در خواب است و گاه دیگر از درک و فهم حقیقت عاجز و ناتوان است. این ناتوانی اگر به خاطر سفاهت و جنون و بی‌خردی نباشد که بیرون از دایره اختیار است‌، در بیشتر موارد ریشه در اعمال و رفتار دیگرانی دارد که وی را در گفتمانی چنین دور از حقیقت پرورانده و تربیت کرده‌اند و یا خود را به این چاه ویل نادانی افکنده است.

خداوند برای اینکه حجت را بر آدمیان تمام کند افزون بر عقل‌، راهنمایانی را به عنوان پیامبر به همراه کتاب فرستاده است تا در زندگی ره گم نکنند و گمراه نشوند و هم مقصد را بشناسند و هم مسیر را بدانند. اما باز هم انسان‌هایی هستند که از راه مستقیم و راست عدول می‌کنند و به جای مقصد اصلی به سمت مقاصد دیگر می‌روند و از هدایت و رستگاری و کمال باز می‌مانند. اینان کسانی هستند که در فرهنگ قرآن به عنوان اهل ضلالت و گمراهی شناخته می‌شوند.
گروه دیگری نیز در هر جامعه‌ای زندگی می‌کنند که دچار بیماری خطرناک گمراه ‌سازی هستند‌، آنان هم رهزن می‌باشند و هم مقصد را دگرگونه جلوه می‌دهند. اینان همان کسانی هستند که در کاربردهای قرآنی به عنوان مضل (گمراه ساز) خوانده می‌شوند. البته خداوند خود را به عنوان مضل نیز یاد می‌کند چنان‌که اسم ‌هادی را نیز بر خود می‌نهد. این عنوان مضل بودن می‌تواند به سبب مسئله توحید محض باشد که منشا هر امری در جهان را به خدا بازمی‌گرداند و یا به سبب این حقیقت باشد که شخص گمراه با پیش زمینه عدم بهره‌گیری از عقل و فرمان‌های فطرت‌، خود را در مسیر انحرافی قرار می‌دهد که در نهایت خداوند نیز او را در این مسیر انحرافی کمک می‌کند.
به این معنا که شخص نخست با اختیار خودش مقاصد و مسیرهای دیگری را بر می‌گزیند و به هشدار عقل و فطرت گوش فرانمی‌دهد و انذارهای راهنمایان را نادیده می‌گیرد، آن‌گاه هر چیزی که از سوی حق و خداوند فرود می‌آید به جای آنکه نشانه هدایت و دستگیر وی شود وی را از حق و حقیقت دور می‌سازد. از این رو خداوند در آیاتی چند تاکید می‌کند که همان آیات قرآن که برای مومنان موجب افزایش ایمان است عامل افزایش کفر و گمراهی در کافران و گمراهان می‌شود.
عوامل گمراهی
گمراهی همانند ایمان و هدایت دارای مراتبی چند است. بر این اساس برخی از علل و عواملی را که قرآن برای گمراهی انسان‌ها بر می‌شمارد، عواملی هستند که در ایجاد گمراهی نقش دارند و برخی دیگر عواملی می‌باشند که در تداوم و یا افزایش ضلالت تاثیر می‌گذارند. بر این اساس نمی‌توان همه عوامل را در یک سطح دانست.
برخی از عوامل چون هواهای نفسانی و پیروی از خواسته‌های نفس، از عوامل اصلی گمراهی آدمی به شمار می‌آید،(انعام آیه ۵۶) زیرا نه تنها او را از مسیر و مقصد اصلی دور می‌کند بلکه این فرصت را به دشمنان بیرونی چون ابلیس می‌دهد تا با وسوسه‌های خویش آدمی را به سوی سقوط و نیستی واقعی و حقیقی سوق دهد.(اعراف آیات ۱۱ تا ۱۷ و نیز آیه ۲۷ و سوره حجر آیات ۳۲ و ۳۹ و اسراء آیات ۶۱ و ۶۵)
بنابراین می‌توان گفت که عمده‌ترین عامل‌، هواهای نفسانی و همراهی با ابلیس و وسوسه‌های آن است. دیگر عوامل یا از مصادیق این دو عامل و یا عواملی هستند که با این دو همپوشانی دارند.
به عنوان نمونه بی‌تقوایی به عنوان یکی از عواملی است که آدمی را به گمراهی می‌کشاند. بی‌تقوایی چنان‌که قرآن تبیین می‌کند، عدم پرهیز از پلشتی‌های عقلانی است که شریعت نیز بر آن مهر تایید زده است.
گرایش به پلشتی‌ها به سبب آن است که شخص گرفتار هواهای نفسانی است و با پیروی از خواسته‌ها و فزون خواهی‌های نفس‌، به امور زشت و پلشت گرایش می‌یابد و بر خلاف فرمان عقل و احکام عقلا رفتار می‌کند. این‌گونه است که زمینه گمراهی را در خود پدید می‌آورد و مسیر و مقصد را گم می‌کند. (اعراف آیات ۲۰۱ و ۲۰۲)
آثار بی‌تقوایی
بی تقوایی، آدمی را بیمار دل می‌کند(مدثر آیه ۳۱)‌، از اعتدال و عدالت دور می‌سازد و تجاوز ناحق به مردم را موجه می‌کند
(شورا آیات ۴۲ و ۴۴)، حق‌ستیزی (بقره آیات ۱۷۴ تا ۱۷۶)‌، حق‌گریزی (صف آیه ۵) را در انسان بر می‌انگیزد‌، دنیا طلبی را در وی تقویت می‌کند
(بقره آیات ۱۷۴ و ۱۷۵ و اعراف آیات ۱۷۵ تا ۱۷۸)‌، آخرت را از یاد وی می‌برد و دلبستگی به دنیا را در دلش می‌افکند(ابراهیم آیه ۳ و نجم آیات ۲۹ و ۳۰)
این‌گونه است که تنها در پی شهوات می‌رود و از آن اطاعت می‌کند

(ص آیه ۵۹) و برای کسب و پاسخگویی به نیازهای شهوانی راه ظلم و ستم در پیش می‌گیرد
(بقره آیه ۲۵۸) و نسبت به خداوند و آموزه‌های وحیانی طغیان می‌ورزد(صافات آیات ۲۷ تا ۳۰) و پیرو طاغوت می‌شود(بقره آیه ۲۵۶)‌، عهد و پیمان شکنی عادت وی می‌شود
(بقره آیات ۲۶ و ۲۷) وهر نوع فسق و فجوری را مرتکب می‌شود(بقره آیه ۲۶ ) این‌گونه است که شخص گوش به فرمان ابلیس بوده و تنها از وی پیروی و اطاعت می‌کند، زیرا ابلیس می‌کوشد تا هر زشتی را برای او نیکو و زیبا جلوه دهد و هر شر و بدی را خوب و خیر بنمایاند. (نمل آیات ۲۲ تا ۲۴ و حجر آیات ۳۴ تا ۳۹ و فاطر آیه ۸ )

از آنجا که تلقینات ابلیس در مسیر خواسته‌ها و هواهای نفسانی است انسان گرایش بهتر و بیشتری بدان پیدا می‌کند. این در حالی است که راه راست و دستیابی به حقیقت با عبور از مسیری سخت و تنها با مخالفت با هواهای نفسانی امکان‌پذیر است که این به معنای پرهیزکاری یا تقوا می‌باشد. از این رو گفته‌اند راه بهشت از میان سنگلاخ‌ها و سختی‌ها می‌گذرد و راه دوزخ از میان گل و گیاه و زمین هموار عبور می‌کند.
انسان اگر در همان گام‌های نخستین زندگی خویش به مخالفت با هواهای نفسانی و وسوسه‌های ابلیسی نپردازد‌اندک‌اندک تغییر ماهیت و هویت می‌دهد و شخصیتی را برای خود می‌سازد که جز به دنیا و مادیات توجه نداشته و از خدا و آخرت غافل می‌شود. این‌گونه است که گام به گام به سقوط نزدیک‌تر می‌شود و از حق و حقیقت دور‌تر و گمراه‌تر می‌گردد. به این معنا که پیروی از هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی و دوری از تقوا موجب می‌شود تا ‌اندک‌اندک ابزارهای شناختی را تعطیل کرده و یا از دست بدهد
(اعراف آیه ۱۷۹ و کهف آیه ۵۷) و به جای بهره‌گیری از عقل به پیروی کورکورانه از نیاکان و آیین و آداب آنان بپردازد.
(بقره آیه ۱۷۰ و مائده آیه ۱۰۴) و جهل و نادانی خویش را تقویت کند و علم و دانش را به کناری نهد(انعام آیات ۱۱۹ و ۱۴۴ و نحل آیه ۲۵ )
چنین انسانی دیگر به هشدارهای رهبران دینی و حق گویان توجهی نمی‌کند و از رهبران دینی جدا شده به طاغوت می‌پیوندد و بر مسیر گمراهی خویش صحه می‌گذارد(طه آیات ۸۵ و ۸۶) این‌گونه است که پیرو فرمان‌های به دور از رشد حاکمان مستکبر و فرعونی می‌شود(هود آیه ۹۷) و آنان را رهبران واقعی و بزرگ خویش می‌شمارد (احزاب آیه ۶۷)
آثار گمراهی در زندگی

گمراهی برای آدمی سرنوشت شوم و بدی را رقم می‌زند که آتش دوزخ در رستاخیز پیامد طبیعی آن است. ولی در همین زندگی دنیوی می‌توان آثار و کارکردهای آن را نیز مشاهده کرد و اگر کمی از غفلت بیرون آید در می‌یابد که چگونه گمراهی، زشتی‌ها و ناهنجاری‌ها را برای او امری خوب و هنجاری نشان می‌دهد و فساد را صلاح و افساد را اصلاح بر می‌شمارد.
انسان گمراه افزون بر اینکه گرفتار خسران و از دست دادن سرمایه زندگی و سعادت )بقره آیات ۲۶ و ۲۷ و اعراف آیات ۱۴۸ و ۱۴۹) و شقاوت و بدبختی ابدی در رستاخیز می‌شود، در زندگی دنیوی خود نیز آدمی سرگردان است.
به این معنا که به هر چیزی رو می‌آورد ولی چون وی را خشنود نمی‌کند و رضایت وی را به تمام و کمال جلب نمی‌کند به چیز دیگری گرایش می‌یابد.
از این رو انسانی دمدمی مزاج می‌شود و هیچ چیزی او را راضی نمی‌کند. اگر مدتی به چیزی سرگرم می‌شود ولی در نهایت از آن بیزار می‌شود. حتی شهوت‌های مختلف نیز او را سیر نمی‌کند و پس از مدتی به نوع و جنسی دیگر از شهوت گرایش می‌یابد.
بسان آدم سرگردان، از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و آرامش و سکون در دل ندارد
(اعراف آیه ۱۸۶) و در نهایت دچار افسردگی و بیماری روحی و روانی می‌شود.
از آنجا که امور طبیعی، او را راضی نمی‌کند به سوی ابتکار و بدعت گرایش می‌یابد و می‌کوشد تا هر آنچه را که عقل و عقلا می‌پسندند به کنار گذارد و با ابتکار و نوآوری خویش چیزهایی را انجام دهد که تاکنون کسی به آن اقدام نکرده است. از این رو بدعت گرایی امری طبیعی در این‌گونه افراد است و با خلق آداب و رسوم و مسائلی شگفت می‌کوشند تا خود را سرگرم سازند، زیرا هیچ امر طبیعی و معمولی آنان را سیر نمی‌کند. قوانین جدید و بازی‌ها و سرگرمی‌های نو وتازه‌ای اختراع می‌کنند. (مائده آیات ۱۰۳ و ۱۰۴)  هر پلیدی و پلشتی بر آنان چیره می‌شود
(انعام آیه ۱۲۵) و به اموری مانند همجنسگرایی و رفتارهای غیر طبیعی گرایش می‌یابند تا به اشکال دیگری به خواسته‌های افراطی و بی‌پایان نفس پاسخ دهند. از این رو گناه و ارتکاب هر بزه و جرمی برای آنان یک تفریح و سرگرمی می‌شود.
(کهف آیه ۵۵ و سوره ق آیه ۲۷)
جهل و نادانی از سویی و تکبر و استکبار نسبت به حق و خردمندان و آموزه‌های وحیانی و عقلانی‌، آنان را به عنوان سردمداران گمراهی در می‌آورد(ابراهیم آیه ۲۱ و لقمان آیات ۶ و ۷ و انعام آیه ۱۱۹ و ۱۴۴) قرآن تبیین می‌کند که مهم‌ترین گمراه سازان بشر و جوامع بشری، کسانی چون ابلیس متکبر و مغرور(اسراء آیات ۶۱ و ۶۲)‌، دانشمندان و عالمان دینی مال مردم خور (توبه آیه ۳۴)‌، اکثریت نادان و تابع حدس و گمان و عقاید باطل (انعام آیه ۱۱۶)، ثروتمندان و سرمایه‌داران مرفه و بی‌درد(نوح آیات ۲۱ و ۲۴)، دنیاطلبان (ابراهیم آیات ۲۸ و ۳۰)‌، دوستان ناباب (فرقان آیات ۲۷ و ۲۹)، رهبران باطل (صافات آیات ۲۲ تا ۲۸)‌، مدعیان دروغین عرفان و سیر و سلوک و بصیرت (طه آیات ۸۵ و ۸۷)، انسان ستمگر(انعام آیات ۱۲۵ تا ۱۲۹) و افرادی دیگر از همین قماش هستند.

بنابراین انسان‌ها و جوامع بشری باید همواره هوشیار باشند تا در دام هر کس و ناکسی نیفتند و آنان را تحت عنوان راهنمایی به سمت قانون و حق و عدالت و مانند آن به سوی گمراهی نکشانند؛ زیرا هرگز دشمن به شکل صریح و آشکار چهره خبیث خود را هویدا نمی‌سازد بلکه تحت عناوین فریبنده‌ای چون دموکراسی، آزادی‌، عدالت‌، سعادت و مانند آن نقشه‌ها و برنامه‌های خود را اجرا می‌کند و در این میان برخی از ساده‌لوحان را نیز به بازی می‌گیرد و آنان را پیشگام مبارزه با حق و حقیقت می‌کند.

منظور از یضل من یشاء

عدالت خداوند از عقاید اصولی ما مسلمانان است و ما معتقدیم همه ی کارهای خداوند متعال بر اساس عدل و حکمت انجام می‌گیرد؛ با توجه به این اصل، ممکن است این سئوال مطرح شود که: منظور از جمله ی «یضل من یشاء و یهدی من یشاء» در آیه ۹۳ سوره نحل و مانند آن چیست؟ اگر هدایت و گمراهی به خواست خداست، چگونه با عدل الهی سازگار است که ما را به جرم گمراهی کیفر و در برابر هدایت پاداش دهد؟

آیات قرآن مجید یکدیگر را تفسیر می‌کنند؛ بسیاری از آیات هست که باید در برابر هم چیده شوند تا معنی آنها با توجه به یکدیگر روشن گردد.
آیه ی فوق که درباره ی «ضلالت و هدایت» سخن می‌گوید، از این قبیل است و بنابراین، باید معنی کامل این آیه ی شریفه را با توجه به سایر آیات که درباره ی ضلالت و هدایت صحبت می‌کند به دست آورد.
در این آیه گفته شده: «خداوند هر که را بخواهد هدایت می‌کند». در آیات دیگری از قرآن مانند آیه ی ۷۴ سوره مؤمنون  گفته شده: «کذلک یضل الله الکافرین؛ این گونه خداوند کافران را گمراه می‌سازد.» در آیه ی ۳۴ از سوره مؤمن چنین می‌خوانیم: «کذلک یضل الله من هو مسرف مرتاب؛ این گونه خداوند هر اسراف کار تردیده کننده‌ای را گمراه می‌سازد.»
این دو آیه توضیح می‌دهند چگونه کسانی توفیق و لطف الهی را از دست داده و از راه مستقیم زندگی و سعادت دور می‌افتند و ما به توجه به این دو آیه می‌توانیم معنی آیه ی مورد بحث را به طور روشن بفهمیم. وقتی دو آیه ی اخیر را پهلوی آیه ی اول می‌گذاریم، معلوم می‌شود آنهایی که به مضمون آیه ی اول از هدایت پروردگار محروم می‌شوند همان گنهکاران و افراد بی ایمان و ستمگرند، نه افراد دیگر.

دلیل ضلالت

چنان که باید توجه داشت که بی توفیق شدن و گمراه گشتن افراد آلوده و منحرف امری است کاملا طبیعی، سعادت هر انسانی بسته به این است که تمام نیروها و استعدادهای مادی و معنوی وجود خود را به طور صحیح پرورش دهد و به اصطلاح به مقام «فعلیت» درآورد.
بهترین راه این پرورش روحی و جسمی و رسیدن به سعادت شایسته ی انسانی، پیروی از دستورات و تعالیمی است که خداوند به وسیله پیامبران گرامی خود به بشر عرضه داشته است. کسانی که از عمل به این تعالیم و دستورات سرپیچی می‌کنند و گنهکار می‌شوند از رسیدن به سعادت باز می‌مانند، آنان دیگر شایستگی ندارند که لطف و توفیق الهی شامل حالشان شود و هدایت یابند، آنها استعداد پذیرش توفیق الهی را از دست می‌دهند و معنی «گمراه شدن آنها در اثر گناه» که در آیات سابق اشاره شد نیز همین است.
در آیه ی ۷۹ سوره نساء به این حقیقت به شکل دیگری اشاره شده و خداوند چنین فرموده:
«… ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سیئة فمن نفسک؛ … (آری،) آنچه از نیکی‌ها به تو می‌رسد از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خود تو است.» در جمله ی دوم تصریح شده که سرچشمه ی هر گونه گمراهی و کنار افتادگی از راه صحیح زندگی و در نتیجه دوری از سعادت مطلوب انسانی، خود انسان و اعمال اوست.
در مورد هدایت الهی که در آیه ی مورد بحث به آن اشاره شده است «و هر که را بخواهد هدایت می‌کند» نیز مطلب همین طور است، منظور از هدایت همان لطف و توفیق الهی است که شامل حال بندگان خالص می‌شود؛ این افراد هر روز استعداد و شایستگی خود را برای پذیرش توفیق الهی در اثر عمل به دستورات و تعالیم آسمانی بیش تر می‌کنند و از آن سهم بیش تری می‌برند.

نتیجه این که: «هدایت الهی» به معنی توفیق و کمک او بر کارهای خیر و راه‌های نیک بختی و سعادت است و آن مخصوص کسانی است که در راه حق گام بردارند و در این راه مجاهده کنند (و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا). و «ضلالت» یعنی سلب این توفیق و قطع این کمک الهی، مخصوص گنهکاران و ستمگران و مسرفان و افراد بی ایمان است وگرنه خداوند بدون علت نه کسی را هدایت می‌کند و نه هدایت خود را از کسی دریغ می‌دارد.

آذر۱۴۰۲

نمایش بیشتر

بیان عزیزی

استان کرمانشاه - پاوه مترجم - نویسنده

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا