اصول

تفسیر علمی قرآن !

نقد و بررسی روش تفسیر علمی قرآن

چکیده
بدیهی است که قرآن علاوه‌بر بیان احکام و مسائل تعبّدی، برای تبیین آنچه‌که در راستای تأمین سعادت دنیا و آخرت و راهیابی انسان در مسیر کسب فضایل عالیه و طلب رضوان الهی مربوط است، نازل شده و تنها برای بیان علوم نیامده است، ولی می‌توان گفت که قرآن اشاراتی علمی دارد که در راستای اهداف هدایتی و تربیتی خود از آن‌ها استفاده کرده است. برخی مفسران در تفسیر علمی افراط کرده و از اهداف هدایتی و تربیتی قرآن غفلت کرده‌اند (همچون طنطاوی در تفسیر الجواهر)، ولی ممکن است در یک تفسیر، هم مطالب علمی قرآن بررسی شود و هم مقاصد عالی آن مانند هدایت، تربیت و … مورد بحث قرار گیرد. اگر مفسر دچار خطا شود، دلیل خطا بودن شیوه تفسیری نخواهد بود، بلکه او افراط کرده ولی تفسیر علمی، به نحو معتدل و همراه با استفاده از روش‌های دیگر تفسیر و توجه به اهداف عالی قرآن بلااشکال است. این نوشتار تلاشی اندک است در جهت بیان ملاک و معیارهایی که مفسر لازم دارد تا در هنگام تفسیر آیات علمی قرآن آن‌ها را مبنا قرار دهد تا از آفت تفسیربه‌رأی و خودباختگی در مقابل زرق و برق علوم جدید مصون بماند. دلایل موافقان و مخالفان در حد ظرفیت مقاله مورد بررسی قرار گرفته و راهکارهای اساسی برای داشتن تفسیری صواب و معتدل از آیات علمی با توجه به تجربیات و نظریات اندیشمندان قرآنی ارائه و بیان شده است.
کلمات کلیدی: تفسیر علمی، معیار، علوم جدید، علوم تجربی، تفسیر به‌ رأی.
مقدمه
یکى از مباحث گسترده و عمیق در عصر حاضر، مبحث قرآن و علوم جدید است که ذهن بسیارى از مفسران مسلمان و حتى برخى اندیشمندان غیرمسلمان را به خود مشغول کرده است. همچنین مباحث مربوط به ماهیت علم تجربى و رابطه آن با قرآن و قلمرو حوزه‏هاى علم، قرآن و تعارضات پندارى و ابتدایى در این مورد، و از طرف دیگر علاقه مردم و دانشمندان به این مبحث و دیدگاه‏هاى متفاوت مفسران و از طرف سوم مثال‏هاى متنوع و زیاد که حدود هزار آیه قرآن را در بر مى‏گیرد، سبب شده که مبحثى گسترده به نام «تفسیر علمى» در روش‏شناسى تفسیر علمى پیدا شود. هر چند در این باره موضوع‏ها و مقدمه‏هاى دیگرى هم وجود دارد که نیاز به کاوش و بررسی دارد. مانند: آیا همه علوم بشرى در قرآن وجود دارند یا نه؟ و هدف از آیات علمى قرآن چیست؟
این مقاله با بررسی تعاریف تفسیر علمی قرآن و تاریخ آن، در نهایت به این نتیجه می‌رسد که انکار تفسیر علمی، ایدئولوژیک، اشاری یا نظایر آن‌ها بی‌فایده است، بلکه باید روشن کرد که چرا این کار را به لحاظ روشی منکر هستیم و چه ضوابط اساسی‌ای بر تعامل ما با متن بنیادی فرهنگ اسلامی‌مان حاکم است؟
تعریف تفسیر علمی
ابتدا باید معلوم شود که منظور از تفسیر علمی چیست؟ بدیهی است که منظور از علم، همان علم تجربی است که برای اثبات صحت تئوری‌های خود از روش آزمون و خطا بهره می‌برد. تفسیر علمی، تفسیری است که مفسر در آن درصدد فهم عبارات قرآن و کشف سرّی از اسرار اعجاز قرآن در سایه یافته‌های علمی است. از این حیث که برخی آیات قرآن دربردارنده چنان معلومات دقیق علمی‌ای است که هنگام نزول بر بشر پوشیده بوده‌اند. این امر نشان می‌دهد که قرآن از سنخ سخن بشر نیست و کلامی الهی و آسمانی است.
با نگرش کلی بر دیدگاه‌های مفسران درمی‌یابیم که توجه به تفسیر علمی از دو چیز مایه می‌گرفته است: الف: اهمیت و اعتبار علم در کشف حقایق، ب: تأثیر علم در رشد و تعالی جوامع. در نتیجه مفسرانی که درصدد فهم درست آیات مربوط به قلمرو علوم بوده‌اند، ناگزیر نیم‌نگاهی نیز به دستاوردهای علمی داشته‌اند؛ زیرا برداشت‌های پیشینیان از این‌گونه آیات، پایه محکم علمی نداشته و مفسران دوره‌های جدید ناچار به اصلاح برداشت‌های پیشینیان شده‌اند. برای نمونه:
۱- رد نظریه غیرعلمی مرکزیت زمین (تفسیر مراغی: ۱۳/۶۷ـ۶۳)؛
۲- کشف حرکت واقعی خورشید و نه حرکت ظاهری روزانه آن به دور زمین؛
۳- کشف کوه‌های یخ در آسمان و … (أطیب البیان فی تفسیر القرآن: ۱۲/۲۸۴).
این‌ها از مواردی هستند که واقعیت‌های علمی، مفسران را به ارائه تفسیری دیگر از آیات واداشته است. نقش علوم در توسعه و پیشرفت جوامع، عامل دیگر بهره‌گیری از کشفیات علمی در تفسیر قرآن است. قائلان به تفسیر علمی چنین وانمود کرده‌اند که هسته‌ها و مبادی پیشرفت‌های اجتماعی، در متن کتاب دینی مسلمانان وجود داشته است. طنطاوی را که می‌توان از بارزترین چهره‌های گرایش علمی در تفسیر قرآن در قرون اخیر دانست، در بیان‌ انگیزه روی آوردن به تفسیر علمی ضمن آرزوی تعالی جامعه اسلامی در زمینه‌های علمی، به این نکته اشاره می‌کند که آنچه از آیات مربوط به علوم در قرآن آمده است، بیش از هفتصد‌وپنجاه آیه است، درحالی‌که آیات فقهی ـ آن مقدار که صریح است ـ از صدوپنجاه تجاوز نمی‌کند. (الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم: ۱/۳)
یکی دیگر از پژوهشگران بر این باور است که رویکرد مفسران به تفسیر علمی برای بیان اعجاز علمی قرآن بوده است و پرداختن به این مفاهیم در قرآن، بهترین روش توجه دادن نسل جدید به قرآن در عصر حاضر است.(محمد احمد الغمراوی، الاسلام فی عصر العلم: ۱۷۴)
پیشنه تاریخى تفسیر علمى و علل رشد آن
قبل از بیان پیشینه تاریخی تفسیر علمی باید به این نکته اشاره کنیم اگرچه همه قائلان به تفسیر علمی اذعان داشته‌اند که قرآن دربردارنده علوم اولین و آخرین است و همه چیز قابل استخراج از قرآن است، امّا در چگونگی و اسلوب تطبیق این ایده بر مفاهیم قرآن با یکدیگر اختلاف داشته‌اند. مثلاً غزالی قرآن را مشتمل بر تمام علوم می‌دانست و در عوض فخر رازی بیشتر در جست‌وجوی ردپای دو علم فلک و هیئت در آیات قرآن بود. زرکشی نیز تنها به نقل قول عالمان پیشین در این باره اکتفا می‌کرد و با اضافه کردن برخی شواهد به سخن خود، استنباط مفاهیم علمی از قرآن را به بعضی دانشمندان نسبت می‌داد. (التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان: ۱۴۵)
و بالاخره سیوطی نیز در این امر تفاوت چندانی با زرکشی نداشت. او نیز اقوال پیشنیان را به همراه برخی شواهد نقل می‌کرد و آن‌گاه در پایان سخن خود به گونه‌ای کلی چنین می‌گفت: «و أنا أقول قد اشتمل کتاب اللهِ العزیز علی کلّ شیءٍ».(الإتقان: ۲/۱۰۳۵)
اینک به اختصار سخن دو تن از قائلان به تفسیر علمی و نقش هر یک در پدید آمدن این روش را ذکر می‌کنیم:
۱- امام ابوحامد غزالی: غزالی شاید نخستین کسی است که دست‌مایه‌های اولیه روشی را که اینک تفسیر علمی نامیده می‌شود ترویج کرد و بر آن پای فشرد. اگرچه گروهی بر این اعتقادند که خاستگاه نخستین این روش تفسیری به عصر صحابه باز می‌گردد.(التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان: ۱۴۶)
امّا بررسی‌ها نشان می‌دهد که نقل برخی سخنانِ صحابه در باب اشتمال قرآن بر همه علوم، دقیقاً همان چیزی نیست که اینک و در قرون معاصر آن را به نام تفسیر علمی می‌شناسیم، اگر هم چنین باشد باید آن را به‌عنوان ایده‌ای که در آن روزگار به جریان تفسیری نیرومند بدل نشد، بپذیریم و نه بیشتر.
غزالی در احیاء‌علوم‌الدین با نقل روایتی (من أراد علم الأولین و الأخرین فلیتدبّر القرآن) از ابن‌عباس، بر این عقیده است که قرآن دربردارنده هفتادوهفت‌هزارودویست علم است.(احیاء‌علوم‌الدین: ۱/۲۸۹) آن‌گاه در کتاب جواهرالقرآن پس از تقسیم علوم قرآن به دو دسته علم ظاهر (علم الصدف و القشر) و علم باطن (علم اللباب) می‌پذیرد که ریشه‌های این علوم خارج از قرآن نیست و همه آنها برآمده از یک دریای بی‌ساحل است. غزالی سپس نمونه‌هایی از آیات را می‌آورد و آن‌ها را مطابق این تقسیم بندی دوگانه خود شرح می‌کند.(جواهرالقرآن: ۲۱ـ۳۰)
می‌بینیم که غزالی بر آن نیست مدعی شود که تفصیل همه علوم در قرآن موجود است، بلکه معتقد است که موازین و کلیدهای راهیابی به آن‌ها را می‌توان در قرآن بازیافت.(القسطاس المستقیم: ۷۰ و۹۱)
۲- امام فخر رازی: اگر غزالی را ـ با تسامح ـ مروج مبانی نظری روش علمی در تفسیر قرآن بدانیم، رازی نیز مفسری است که آن مبانی را در عمل با آیات قرآن مطابق و سازگار دید و در تفسیر خود بر همین شیوه رفتار کرد. رازی بر این اعتقاد بود که قرآن لبریز است از استدلال بر قدرت، علم و حکمت الهی که به‌وسیله بیان احوال آسمان و زمین و پی‌درپی آمدن روز و شب و دیگر مظاهر علمی جهان تکوین، بیان می‌شود. اگر بحث در باب این امور و تأمل در آن‌ها جایز نبود (استدلال به روش علمی) ذکری از این امور در قرآن نبود. تفسیر رازی با توجه به گرایش کلامی که او به آن وابسته بود، در بردارنده بسیاری از معارف و علومی است که در روزگار رازی مطرح بوده است. نتیجه این گرایش نیز وجود اشارات علمی بسیار در تفسیر اوست که آن‌ها را از میراث علمی یونان و عرب برگرفته است.
در عین حال باید این نکته را در باب گرایش علمی رازی در تفسیر قرآن تذکر دهیم که او هرگز معتقد نبود که قرآن بالفعل شامل همه علوم و معارف است، بلکه بر این اعتقاد بود که قرآن ما را به دقت در قوانین و سنن گوناگون پراکنده در هستی فرامی‌خواند و ما تنها در سایه آگاهی از برخی علوم و معارف می‌توانیم به درک جامع و درستی از این قوانین الهی نایل شویم. بنابر عقیده رازی، گرایش به این شیوه در تفسیر قرآن، تنها به قصد بیان معارف علمی نیست، بلکه بیان یافته‌های علمی و اثبات سازگاری آن‌ها با قرآن، اثری عظیم در تقویت یقین و ازاله شبهات دارد. (تفسیر کبیر: ۱۴/۱۲۲)
اقسام تفسیر علمی از جهت شکل و شیوه تفسیر
تفسیر علمی، روش تفسیری است که خود دارای روش‌های فرعی متفاوتی است که بعضی به تفسیربه‌رأی و شماری دیگر به تفسیر معتبر و صحیح منجر می‌شود، و همین مطلب موجب شده تا برخی تفسیر علمی را رد کنند و آن را نوعی تفسیربه‌رأی یا تأویل بنامند و گروهی آن را قبول کنند و بگویند تفسیر علمی، یکی از راه‌های اثبات حقانیت قرآن است. ما در این‌جا شیوه‌های فرعی تفسیر علمی را مطرح می‌کنیم، تا هر کدام جداگانه به معرض قضاوت گذارده شود و از خلط مباحث جلوگیری شود.
الف: استخراج همه علوم از قرآن کریم
طرفداران قدیمی تفسیر علمی، مانند ابن‌ابی‌الفضل المرسی و … کوشیده‌اند تا همه علوم را از قرآن استخراج کنند؛ زیرا عقیده داشتند که همه چیز در قرآن وجود دارد و در این راستا، آیاتی را که ظاهر آن‌ها با یک قانون علمی سازگار بود، بیان می‌کردند و هرگاه ظاهر قرآن کفایت نمی‌کرد، دست به تأویل می‌زدند و ظاهر آیات را به نظریه‌ها و علومی که در نظر داشتند، برمی‌گرداندند. ازاین‌جا بود که علم هندسه، حساب، پزشکی، هیئت، جبر، مقابله و جدل را از قرآن استخراج می‌کردند. برای مثال از آیه شریفه ﴿إذا مرضت فهو یشفین﴾ (شعراء:۸۰)، آن‌جا که خداوند از قول حضرت ابراهیم، علیه‌السلام، نقل می‌کند که گفت: «هنگامی‌که بیمار شوم او مرا شفا می‌دهد»؛ علم پزشکی را استخراج کردند. (غزالی، جواهرالقرآن، فصل خامس: ۲۷) علم جبر را از حروف مقطعه اوایل سوره‌ها استفاده کردند.(التفسیر و المفسرون: ۲/۴۸۱) از آیه شریفه ﴿إذا زلزلت الأرض زلزالها﴾ (زلزله: ۱)، زمین‌لرزه سال ۷۰۲ هجری را پیش‌بینی کردند. (البرهان فی علوم القرآن: ۲/۱۸۱- ۱۸۲)
روشن است که این نوع تفسیر علمی، منجر به تأویلات زیاد در آیات قرآن بدون رعایت قواعد ادبی و ظواهر و معانی لغوی آن‌ها می‌شود. ازهمین‌روست که بسیاری از مخالفان، تفسیر علمی را نوعی تأویل و مجازگویی دانسته‌اند؛ که البته در این قسم از تفسیر علمی، حق با آنان است. (التفسیر والمفسرون: ۲/ ۴۸۵،۴۹۴)
ب: تطبیق و تحمیل نظریه‌های علمی بر قرآن کریم
این شیوه از تفسیر علمی، در یک قرن اخیر رواج یافته و بسیاری از افراد، با مسلم پنداشتن قوانین و نظریه‌های علوم تجربی، سعی کردند تا آیاتی موافق آن‌ها در قرآن بیابند و هرگاه آیه‌ای موافق با آن نمی‌یافتند، دست به تأویل یا تفسیربه‌رأی زده و آیات را بر خلاف معانی ظاهری حمل می‌کردند. برای مثال در آیه شریفه ﴿هو الّذی خلقکم من نفس واحده وجعل منها زوجها﴾؛ اوست خدایی که همه شما را از یک تن آفرید و از آن نیز جفتش را مقرر داشت. (اعراف: ۱۸۹) کلمه نفس را به معنای پروتون و زوج را الکترون معنی کردند و گفتند منظور قرآن این است که همه شما را از پروتون و الکترون که اجزای مثبت و منفی اتم‌اند، آفریدیم، و در این تفسیر، حتی رعایت معنی لغوی و اصطلاحی نفس را نکردند. (عبدالرزاق، القرآن و العلم الحدیث: ۱۵۶)
این‌گونه تفسیر علمی در یک قرن اخیر در مصر و ایران رایج شد و موجب بدبینی بعضی دانشمندان مسلمان نسبت‌به مطلق تفسیر علمی گردید و یکسره تفسیر علمی را به عنوان تفسیربه‌رأی و تحمیل نظریه‌ها و عقاید بر قرآن طرد کردند.
البته در مورد این نوع تفسیر علمی، حق با مخالفان آن است؛ چراکه ذهن مفسر در هنگام تفسیر باید از هرگونه پیش‌داوری خالی باشد تا بتواند تفسیری صحیح ارائه کند، و اگر یک نظریه علمی را انتخاب و بر قرآن تحمیل کند، پا را در طریق تفسیربه‌رأی گذاشته که در روایات وعده عذاب به آن داده شده است.
ج: استخدام علوم برای فهم و تبیین بهتر قرآن
در این شیوه از تفسیر علمی، مفسر با دارا بودن شرایط لازم و با رعایت ضوابط تفسیر معتبر، اقدام به تفسیر علمی قرآن می‌کند و سعی می‌کند با استفاده از مطالب قطعی علوم که از طریق دلیل عقلی پشتیبانی می‌شوند و با ظاهر آیات قرآن ـ مطابق معنی لغوی و اصطلاحی ـ موافق‌اند، به تفسیر علمی بپردازد و معانی مجهول قرآن را کشف و در اختیار انسان‌های تشنه حقیقت قرار دهد. این شیوه تفسیر علمی، بهترین نوع و بلکه تنها نوع صحیح از تفسیر علمی است. در این شیوه تفسیری، باید از هرگونه تأویل و تفسیربه‌رأی، پرهیز کرد و تنها به‌طور احتمالی از مقصود قرآن سخن گفت؛ زیرا علوم تجربی به سبب استقرای ناقص و مبنای ابطال‌پذیری ـ که اساس آن‌هاست ـ نمی‌توانند نظریه‌های قطعی بدهند. برای مثال از آیه شریفه ﴿والشّمس تجری لمستقرّ لها﴾؛ خورشید در جریان است تا در محل خود استقرار یابد. (یس: ۳۸) مردم همین حرکت حسّی و روزمره خورشید را می‌دانستند، درحالی‌که حرکت خورشید از مشرق به مغرب کاذب است، چون زمین در حرکت است، ازاین‌رو ما خورشید را متحرک می‌بینیم. همان‌طور که شخص سوار بر قطار، خانه‌های کنار جاده را در حرکت می‌بیند. با پیشرفت علوم بشری و کشف حرکت زمین و خورشید، روشن شد که خود خورشید هم دارای حرکت انتقالی است ـ نه حرکت کاذب، بلکه واقعی ـ و نه‌ تنها خورشید بلکه تمام منظومه شمسی و حتی کهکشان راه شیری در حرکت‌اند. (اریک اوبلاکر، فیزیک نوین:۴۵ـ۴۸)
پس می‌گوییم اگر به‌طور قطعی اثبات شد که خورشید در حرکت است و ظاهر آیه قرآن هم می‌گوید که خورشید در جریان است، پس منظور قرآن حرکت واقعی، حرکت انتقالی و … خورشید است. علاوه‌بر آن، قرآن از «جریان» خورشید سخن می‌گوید نه حرکت آن، و در علوم جدید کیهان‌شناسی بیان شده که خورشید حالت گازی شکل دارد که در اثر انفجارهای هسته‌ای مرتب زیرورو می‌شود. (همان) در فضا جریان دارد و همچون گلوله‌ای جامد نیست که فقط حرکت کند بلکه مثل آب در جریان است. در ضمن از این نوع تفسیر علمی، اعجاز علمی قرآن نیز اثبات می‌شود. برای مثال، قانون زوجیت تمام گیاهان، در قرن هفدهم میلادی کشف شد، امّا قرآن حدود ده قرن قبل از آن، از زوج بودن تمام گیاهان بلکه همه موجودات سخن گفته است.
معیارهای تفسیر علمی معتبر
در روش‌های تفسیری دو گونه شرط و معیار وجود دارد. یک قسم شرایط و معیارهای عام که باید در تمام روش‌های تفسیری مراعات شود، و قسم دوم شرایط و معیارهای خاصی که باید در هر روش تفسیر خاص، رعایت شود. در این‌جا هدف ما بیان شرایط و معیارهای قسم دوم (خاص) است.
معیارهای خاص روش تفسیر علمی قرآن
۱- ضروری است تفسیر علمی با علوم تجربی قطعی صورت پذیرد. اگر علوم تجربی یقینی و قطعی بود، می‌توان قرآن را بر اساس آن تفسیر کرد. اگر مطالب علوم تجربی به‌صورت نظریه‌های پذیرفته شده در علم باشد. می‌توان به صورت احتمالی بیان کرد که شاید این آیه اشاره به این مطلب علمی داشته باشد، امّا نمی‌توان به‌طور قطعی مطلبی را به قرآن نسبت داد، چرا‌که این علوم قطعی نیستند. اگر مطالب علوم تجربی به‌صورت فرضیه‌های احتمالی در علم باشد و هنوز مورد پذیرش عام جامعه علمی قرار نگرفته و قطعی نشده است، نمی‌توان قرآن را با آن‌ها تفسیر کرد، چراکه این فرضیه‌ها در معرض تغییر است و همان اشکالاتی را در پی دارد که مخالفان تفسیر علمی مطرح می‌کردند.
۲- دلالت ظاهر آیه قرآن بر مطالب علوم تجربی مورد نظر، روشن باشد و تحمیلی بر آیه صورت نگیرد. یعنی در تفسیر علمی باید تناسب ظاهر آیه با مسائل علمی مورد نظر رعایت شود، به‌طوری که معانی الفاظ و جملات آیه با مطلب علمی همخوان باشد و نیاز به تحمیل نظر بر آیه نباشد.
۳- استفاده از گونه صحیح تفسیر علمی، یعنی استخدام علوم در فهم و تبیین و تفسیر قرآن و پرهیز از گونه‌های ناصحیح همچون استخراج علوم از قرآن و تطبیق و تحمیل نظریه‌های علمی بر قرآن.
دلایل موافقان تفسیر علمی قرآن
۱- مبنای عام موافقان تفسیر علمی به این نکته بازمی‌گردد که قرآن دربردارنده علوم گوناگون است و در اثبات این امر هم به آیه ﴿ما فرّطنا فِی الکتابِ من شیءٍ﴾ (انعام: ۳۸)، و هم به این حدیث که از ابن‌مسعود نقل شده است: «أنزل فی هذا القرآنِ کلّ علمٍ وبیّن لنا فیه کلّ شیء، ولکن عِلمُنا یقصّر عمّا بیّن لنا فی القرآن»، استدلال کرده‌اند. این دلیل در واقع بیانگر جامع بودن قرآن نسبت به همه حقایقی است که در جهان هست. بخشی از این حقایق، چیزهایی است که به‌وسیله علم کشف و شناسایی می‌شود. (تفسیر روح المعانی: ۲/۴۷۱)
درباره این دلیل می‌توان ملاحظاتی را یادآور شد: اولاً، جامعیت قرآن لزوماً به این معنی نیست که قرآن مشتمل بر همه چیز است، بلکه به این معناست که قرآن شامل عناصر هدایت‌بخش است، و روشن است که هر دیدگاه علمی حتماً به هدایت انسان منتهی نمی‌شود. ثانیاً، همه یافته‌های علمی در شمار حقایق مسلم نیستند، بلکه گاهی با تردید و احتمال آمیخته‌اند و گاه نیز ابطال و رد می‌شوند.
در نقد این دیدگاه یکی از نویسندگان نوشته است: «بنابر این فرض که جامع بودن قرآن را با همان معنی گسترده بپذیریم، این مطلب هیچ‌گاه تجویزکننده تفسیر وحی به علم نمی‌شود. تکیه بر نظریه‌های علمی برای تفسیر متن دینی، نیاز به اجازه دارد.» (فصلنامه پژوهش‌های قرآنی: ش۷و۸/ ص۱۲۰)
۲. برخی از استدلال‌های موافقان را می‌توان عقلی دانست. به چند وجه از این دلیل‌های عقلی اشاره می‌کنیم: قرآن کریم معجزه الهی است و فهم این معجزه تنها منحصر به فهم فصیحان و دانایان عرب نیست، بلکه همه انسان‌ها مخاطب کلام الهی‌اند. از سوی دیگر اعجاز قرآن تنها جنبه بلاغی ندارد و وجوه دیگری را نیز داراست که یکی از آن‌ها وجه علمی اعجاز قرآن است، و دریافت این وجه اعجاز قرآنی جز با آگاهی از دانش‌ها نیست.
برخی از نویسندگان در رویکردی غیرتفسیری، پرداختن به اعجاز علمی قرآن را روشی برای تبلیغ دعوت اسلامی برای غیرعرب‌ها دانسته‌اند و البته تذکر داده‌اند که نشر این حقایق و اثبات اعجاز علمی قرآن، اثر خاصی در مبارزه علیه الحاد و تثبیت ایمان در دل‌ها دارد. (عبدالرزاق نوفل، القرآن و العلم الحدیث: ۹)
می‌بینیم که در این دلیل، میان تفسیر علمی و اعجاز علمی تمایزی نهاده نشده است. باید تذکر دهیم که بطلان برخی نظریه‌های علمی که از آن‌ها در تفسیر قرآن کمک گرفته شده است، نه تنها باعث تقویت ایمان نمی‌شود، بلکه شاید باعث ضعف آن نیز بشود.
وجه دیگر از دلایل عقلی اثبات تفسیر علمی این است که قرآن شامل بسیاری از آیات است که از آن‌ها به «آیات الکونیه» نام می‌برند. فهم این دسته از آیات تنها در سایه توجه به داده‌های علمی روز ممکن است. برخی پژوهشگران با توجه به دلیل فوق به نقش تفسیر علمی در فهم بهتر قرآن اشاره کرده‌اند. (یحیی سعید معجری، آیات قرآنیه فی مشکات العلمی: ۱۱)
این دلیل نیز با این تأمل روبه‌روست: اولاً، باید قطعیت و ابطال‌ناپذیری داده‌های علمی را اثبات کنیم. ثانیاً، از صحت انطباق آیات بر آن‌ها مطمئن شویم.
موافقان تفسیر علمی قرآن، دلایل دیگری را نیز در اثبات مدعای خود آورده‌اند که پرداختن به همه آن‌ها زمان و تحقیق بیشتری می‌طلبد. در پایان بحث مربوط به دلایل موافقان تفسیر علمی، این نکته را یادآور می‌شویم که مفسر قرآن در عصر علم نمی‌تواند به‌طور مطلق و یکسره از توجه به یافته‌های علمی روی گرداند؛ توضیح این‌که برخی یافته‌های علمی مثلاً می‌تواند برخی آرای نقل شده در تفاسیر مأثور را سامان دهد یا تصحیح کند.
دلایل مخالفان تفسیر علمی قرآن
برای رد ضرورت تفسیر علمی قرآن و اثبات بی‌اعتبار بودن این روش به دلایل زیر استناد شده است:
۱- قرآن برای بیان احکام و مسائل تعبّدی و آنچه به آخرت مربوط است، نازل شده و برای بیان علوم نیامده است و آیات شریفه هم که ظهور در این مطلب دارد مانند: ﴿ونزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شیء﴾ (نحل: ۸۹)، و نیز: ﴿ما فرّطنا فی الکتابِ من شیء﴾ (انعام: ۳۸)، مربوط به تعبّد و تکلیف است، بلکه منظور از کتاب در آیه دوم، لوح محفوظ است. (شاطبی، الموافقات: ۲/۶۹ـ۷۶ ؛ ذهبی، التفسیر والمفسرون: ۲/۴۸۵)
۲- اگر تمام علوم در قرآن وجود می‌داشت، اصحاب پیامبر، صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم، و تابعان آنان، آن را متذکر می‌شدند، درحالی‌که کسی از آنان این مطلب را ادعا نکرده است. پس وجود همه علوم در قرآن، اثبات‌پذیر نیست. (همان: ۴۸۹)
۳- علوم تجربی قطعی نیستند و نظریه‌ها متزلزل‌اند و بعد از مدتی تغییر می‌یابند و صحیح نیست قرآن را با علوم متزلزل و غیرقطعی تفسیر کنیم؛ زیرا بعد از مدتی که آن نظریه‌ها تغییر کند، مردم در مورد بیانات قرآنی شک می‌کنند و ایمان آنان متزلزل می‌شود.
۴- تفسیر علمی در بسیاری از موارد به تفسیربه‌رأی منجر می‌شود؛ زیرا افرادی که درصدد تفسیر علمی قرآن هستند، به دلایل متعدد دچار این مسئله می‌شوند که عبارت‌اند از:
الف: بعضی افراد تخصّص کافی در قرآن و تفسیر ندارند و بدون داشتن شرایط یک مفسر، اقدام به تفسیر علمی قرآن می‌کنند و این یکی از مواردی است که افراد به دام تفسیربه‌رأی می‌افتند.
ب: ممکن است بعضی افراد مغرض با استفاده از آیات علمی قرآن، بخواهند نظریه‌های خود را ثابت کنند که گاهی این نظریه‌ها انحرافی و حتی الحادی است، ولی این کار را با استفاده از تفسیر علمی انجام می‌دهند که از مصادیق بارز تفسیربه‌رأی است.
۵- تفسیر علمی، به مادّی‌گری و دهری‌گری (اصالت طبیعت و ماده، و نفی خدا) منجر می‌شود‌. چنان‌که بعضی از ملحدان و منکران خدا و گروه‌های انحرافی که دارای چهره نفاق بودند، با تفسیر آیات علمی، نظریه‌های خود را اثبات می‌کردند و جوانان را به طرف الحاد فرامی‌خواندند.
۶- تفسیر علمی قرآن به تأویل غیرجایز منتهی می‌شود؛ چنان‌که بعضی افراد برای تفسیر علمی قرآن، از حدود ظواهر الفاظ و آیات می‌گذرند و آیاتی را که با یک نظریه یا قانون علمی (که مورد نظر آن‌هاست) منافات و تعارض دارد، تأویل می‌کنند تا بتوانند آن نظریه را به قرآن نسبت دهند.
۷- تفسیر علمی، امری ذوقی است و هیچ معیار مشخصی ندارد و نمی‌توان قرآن را با چیزی که معیار ندارد، تفسیر کنیم؛ زیرا هر کس طبق میل و ذوق خود به تفسیر آیات می‌پردازد و به این ترتیب تفسیر از طریق صحیح خود خارج می‌شود.
۸- تفسیر علمی قرآن و آوردن مطالب علمی زیاد، در لابه‌لای تفسیر قرآن، موجب می‌شود که مقصد اصلی قرآن که تربیت، تزکیه و هدایت است، فراموش شود؛ چنان‌که بعضی از تفسیرهای جدید مانند تفسیر الجواهر طنطاوی این‌گونه عمل کرده‌اند.
۹- قرآن کتاب هدایت، نور و بیان است، ولی اگر تفسیر علمی کنیم، موجب می‌شود که قرآن در تفسیر خود محتاج غیر شود و به‌جای این‌که بیان و نور باشد، از دیگران نور، بیان و هدایت طلب کند. درحالی‌که غیر قرآن محل اختلاف است و مرجع و پناهگاهی ندارد تا هنگام اختلاف، نجات یابد. پس نمی‌تواند هدایت‌کننده باشد.
۱۰- تفسیر علمی موجب می‌شود که حقایق قرآنی مجاز شود و معانی حقیقی خود را از دست بدهد و قرآن بر اساس لغت عرب صدر اسلام معنا نشود؛ پس تفسیر علمی صحیح نیست. دکتر ذهبی در این باره نوشته است: از نظر لغوی تفسیر علمی معقول نیست؛ زیرا معنای الفاظ در طول قرون و اعصار تغییر می‌کند و معانی لغوی، شرعی و اصطلاحی پدید می‌آید و بسیاری از این معانی جدید است و در صدر اسلام نبوده است. با این حال، آیا می‌تواند معقول باشد که خداوند با همان الفاظ، این معانی را که در نسل‌های بعد پیدا شده است اراده کرده باشد؟ این مطلب را کسی قبول نمی‌کند مگر آن‌که عقل خود را انکار نماید. (التفسیر والمفسرون: ۲/ ۴۹۱،۴۹۴)
۱۱- اگر تفسیر علمی را بپذیریم، بلاغت قرآن مخدوش می‌شود؛ زیرا بلاغت عبارت از مطابقت کلام با مقتضای حال است، درحالی‌که طبق تفسیر علمی باید بگوییم که اعراب نسبت به معانی و مفاهیمی که خداوند از الفاظ قرآن اراده کرده بود، جاهل بودند، و این موجب می‌شود که یکی از خصایص مهم قرآن (بلاغت و مراعات حال مخاطب) را از آن سلب کنیم. (همان)
۱۲- راه‌های زیادی برای اثبات اعجاز قرآن وجود دارد، بنابراین قرآن از اعجاز علمی با این پیامدها بی‌نیاز است. (همان)

افراط‌گرایی در تفسیر علمی قرآن
درباره توجه افراط‌گرایانه به تفسیر علمی، سخن بسیار است. در این‌جا خوب است سخن یکی از قائلان به تفسیر علمی در روزگار معاصر را نقل کنیم تا نشان دهیم زیاده‌روی در تفسیر علمی آیات می‌تواند برخی از تفاسیر مانند تفسیر طنطاوی را به دایره‌‌المعارفی از علوم جدید تبدیل کند که خواننده در آن به‌جای تفسیر با فیزیک، شیمی، پزشکی، نجوم، روان‌شناسی و … مواجه می‌شود. این نویسنده می‌گوید: «بیش از یک دهم آیات مربوط به علوم طبیعی است و به صورت دقیق ۶۷۰ آیه در مورد علوم گوناگون وجود دارد؛ ۶۱ آیه درباره نظریه نسبیت، ۱۰۰ آیه درباره ستاره‌شناسی و نجوم، ۲۰ آیه درباره عوامل جوی مانند دما، فشار هوا، بادها و …، ۱۴ آیه درباره آب‌ها، ۱۱ آیه درباره فاصله میان ستارگان، ۱۲ آیه در حیوان شناسی، ۲۱ آیه در کشاورزی، ۷۳ آیه در جغرافیای عمومی، ۱۰ آیه در علم زیست‌شناسی، ۲۰ آیه در طبقات زمین، ۳۶ آیه در پیدایش هستی و تاریخ آن و بالاخره ۶۴ آیه در توصیف علم». (یوسف مروه، علوم الطبیعیه فی القرآن: ۷۶)
امّا در گونه میانه‌رو در تفسیر علمی، دیدگاه‌های علمی بر آیات تحمیل نمی‌شوند، بلکه فقط در فهم قرآن راه‌گشا واقع می‌شوند؛ مثلاً در جامعه‌شناسی با مباحثی نظیر رابطه فرد و جامعه، جبر اجتماعی، عوامل مؤثر در تحول جامعه و … روبه‌رو هستیم و گروهی نیز کوشیده‌اند که قرآن را از منظر چنین مباحثی بررسی کنند و دیدگاه قرآن را در این باره دریابند.
و همچنین است در روان‌شناسی که عده‌ای با گرایش علمی، تلاش کرده‌اند تا دیدگاه قرآن را در این مقوله توضیح دهند. (نجاتی، قرآن و روان شناسی:۲۵۰)
ولی در گونه افراط‌گرایانه تفسیر علمی، یافته‌ها و دیدگاه‌های علمی، اصل فرض می‌شوند و آیات قرآن براساس آن تفسیر ـ و یا بهتر بگوییم ـ توجیه می‌شوند.
برای آن‌که نشان دهیم تفسیر علمی تا چه حدّی می‌تواند به تحریف باورهای دینی بینجامد، به یکی از کسانی که قرآن را به گونه‌ای افراط‌گرایانه براساس روش علمی تفسیر کرده است، یعنی سرسیّداحمدخان هندی و تفسیر شگفت‌انگیز و عجیب او با نام «تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان» اشاره می‌کنیم. سیّداحمدخان که اوج گرفتن علم و سقوط کاروبار دین را در اروپای زمان خود دیده بود، گویی به این باور رسیده بود که تنها با دو وضعیت روبه‌روست: یا باید از دین دست برداشت و یا باید به عقل‌گرایی و علم‌گرایی روی آورد و برای توجیه و توضیح اصول و فروع شریعت، از عقل و علم دلیل آورد و هرچه را که در این دو قلمرو نمی‌گنجد، منکر شد یا تأویل کرد. از نظر سیّداحمدخان، محک حقانیت تعالیم دینی، هماهنگی آن‌ها با معیارهای عقل طبیعی است، لذا در تأویل خود از قرآن، مثلاً معجزات را به شیوه‌ای تأویل می‌کند که با آن معیارها منطبق باشد. دیگر این‌که در این رویکرد منابع دیگر علوم شرعی مانند سنّت و اجماع رد می‌شوند.
تفسیر سیّداحمدخان نمونه بارز رویکردی است که می‌توانیم آن را «تفسیر مادی» بنامیم. در این گرایش سعی بر آن است تا آیات براساس ذهنیت برگرفته از واقعیت‌های مادّی ـ که گاهی لباس علم بر تن کرده‌اند ـ توضیح داده شوند و هیچ‌گونه معیار قرآنی جز دیدگاه‌های شخصی مفسر از مفاهیم مادی و اجتماعی مورد توجه قرار نگیرد.
اشاره به چند نمونه از آرای تفسیری او، موضوع را روشن‌تر می‌کند. سیّداحمدخان مفهوم وحی را به انعکاس ژرفنای روح پیامبر تفسیر می‌کند و معتقد می‌شود که قلب پیامبر است که به عنوان یک قاصد، پیغام به نزد خدا می‌برد و پیغام از خدا گرفته و برمی‌گردد. (تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان: ۲/۶۰ ؛ تفسیر و تفاسیر جدید:۶۷)
او همچنین در تفسیر آیه ﴿وبشّر الذین آمنوا وعملوا الصّالحات أنّ لهم جنّات تجری من تحتها الأنهار …﴾ (بقره:۲۵)، بهشت و جهنّم را به واقعیت‌های درک‌ناشدنی تفسیر می‌کند و باور دارد که خداوند بر سبیل تشبیه بهشت را به کیفیت برخی ملایمات و لذایذ طبیعی نفسانی ذکر کرده و نیز مصایب دوزخ را به سوختن در آتش، نوشیدن حمیم و مانند آن تمثیل کرده است. (تفسیر القرآن: ۱/۷۱)
تفسیر شکافته‌ شدن دریا در داستان حضرت موسی، علیه‌ السلام، به جزر و مد دریا از دیگر آرای تفسیری اوست. (همان، ص ۱۲۸)
سیّدجمال‌الدین که رساله «نیچریه» را در رد و نقد آرای سیّداحمدخان نگاشته است، درباره او می‌نویسد: سیّداحمدخان … همت خود را بر این گماشته است که هر آیه‌ای را که در آن ذکری از ملک و یا جن و یا روح‌الامین و یا وحی و یا جنّت و یا نار و یا معجزه‌ای از معجزات انبیا می‌رود، از ظاهر خود برآورده به تأویلات زندیق‌های قرون سابقه مسلمانان تأویل نماید. و در پایان می‌گوید: نه این مفسّر، مصلح است و نه تفسیر آن از برای اصلاحات و تربیت مسلمانان نوشته شده است. (مقالات جمالیه: ۹۷ـ۱۰۴)
نتیجه‌گیری
ـ از مجموع مباحثی که برای نقد و بررسی تفسیر علمی آورده شده، به این نتیجه می‌رسیم که قسم خاصی از تفسیر علمی، مانند استخراج همه علوم از قرآن یا تطبیق علوم بر قرآن، غیرقابل‌قبول و مردود است.
ـ جنبه مثبت آشنایی با بعد علمی اعجاز قرآن، در دل مسلمانان اثر بلیغی بر جای می‌گذارد؛ زیرا وقتی این حقایق درخشان را در کتابی که به آن ایمان دارند، ببینند، ابهت و عظمت این کتاب، بیش از پیش در اعماق جان و روانشان رسوخ یافته و موجب تمسک بیشتر آن‌ها به آموزه¬‌های این کتاب هدایت و نور خواهد گردید.
ـ تفسیر علمی باید ضابطه‌مند و پیرو ملاک و معیار‌های خاص خود باشد تا هدف از نزول قرآن که همانا ایجاد شخصیت ربّانی برای انسان و تأمین لوازم حیات طیّبه و سعادت او در هر دو سرا است، تحقق یابد.
ـ پرداختن قرآن در بخشی از آیاتش به علوم تجربی و طبیعی می‌تواند بهترین مشوق و انگیزه برای مسلمانان باشد تا مسیر پژوهش‌های علمی را پی‌گرفته و به پیشرفت معرفتی و علمی دست یابند و بزرگ‌ترین چالش دنیای اسلام را که همانا عقب‌ماندگی در عرصه علوم است، درمان کنند؛ چنان‌که این عامل نقش خود را در عصر اولیه و طلایی اسلام که مسلمانان هم از نظر فهم و هم در عمل به قرآن نزدیک‌تر بودند به‌درستی ایفا کرد.
ـ آیات قرآن را نباید با علوم متزلزل و غیرقطعی تفسیر کنیم؛ زیرا بعد از مدتی با تغییر نظریه‌ها، مردم در مورد بیانات قرآنی شک می‌کنند و ایمان آنان متزلزل می‌شود.
ـ کسانی که بدون داشتن شرایط یک مفسر و داشتن تخصّص کافی در زمینه قرآن و قواعد تفسیر، اقدام به تفسیر آیات علمی قرآن می‌کنند، کارشان در بسیاری موارد به تفسیربه‌رأی منجر می‌شود.
ـ سخن آخر این‌که، قرآن کتابی علمی نیست، بلکه هدف اساسی از نزول آن راهیابی انسان‌ها به کمال انسانی‌شان است، و به قول شهید سیّد قطب در تفسیر «فی ظلال القرآن»، قرآن اساساً کتاب تربیت و هدایت و دعوت انسان‌ها به‌سوی خداست.
و به قول علامه اقبال لاهوری:
گر همی‌خواهی مسلمان زیستن /٭/ نیست ممکن جز به قرآن زیستن
و آخر دعوانا أنّ الحمد لله ربّ العالمین.
• تحقیق و نگارش: حمزه خان‌بیگی ـ اشنویه
فهرست منابع:
۱- ابن کثیر ، لعماد الدِّین أبی الفداء إسماعیل بن عمر ، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق عبد العزیز غیم ومحمد عاشور ومحمد إبراهیم البنَّا، کتاب الشّعب، القاهره، مصر.
۲- الألوسى، شهاب الدین السید محمود (۱۲۷۰هـ)، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانى ط/إحیاء التراث العربى – الرابعه- ۱۴۰۵هـ/ ۱۹۸۵م.
۳- احمد عمر ابوحجر، التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، دار قتیبه، بیروت، چاپ اول: ۱۴۱۱.
۴- بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، بیروت؛ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۲۷ ق، چاپ دوم.
۵- الذهبی ، لمحمد حسین ،التفسیر والمفسرون ، طبعه دار الکتب الحدیثه، الطبعه الثانیه، ۱۳۹۶هـ، ۱۹۷۶م.
۶- سیوطی ، جلال الدین عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآن (عربی) ، ۸۴۹ ـ ۹۱۱، سنی شافعی، بیروت، دمشق: دار ابن کثیر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ۲جلد، ۱۲۹۹ ص، تحقیق مصطفی دیب البغاء، بیروت: دارالکتب.
۷- سیداحمدخان هندی، تفسیر القرآن و هوالهدی و الفرقان، ترجمه محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران: چاپخانه آفتاب، [بی تا].
۸- الشّاطبی اللّخمی الغرناطی المالکی، أبی إسحاق إبراهیم بن موسى، الموافقات فی أصول الشریعه، شرحه عبدالله درّاز، دارالمعرفه، بیروت، لبنان.
۹- طنطاوی جوهری، (بی تا)، الجواهر فی تفسیرالقرآن، بیروت؛ دارالفکر.
۱۰- طیّب، سیّد عبدالحسین،اطیب البیان فی تفسیر القرآن،انتشارات اسلام، تهران، چاپ سوم، ۱۳۶۶ش.
۱۱- غزالی، ابوحامد محمد، (بی تا)، احیاء علوم الدین، بیروت؛ دارالمعرفه، ج ۱٫
۱۲- غزالی ، ابو حامد ، جواهر القرآن، بیرت المرکز العربی الکتاب، بی تا.
۱۳- الغمراوی، محمد احمد ، الاسلام فی عصر العلم،بی نا،بی تا.
۱۴- الفخر الرازی ، التفسیر الکبیر، أبی عبد الله محمد بن عمر، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، الطبعه الثانیه.
۱۵- فصلنامه پژوهش‌های قرآنی، ش ۷ و ۸.
۱۶- المراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی ، طبع دارالفکر – بیروت – الطبعه الثالثه، ۱۹۴ ه‍.
۱۷- مروّه، یوسف، (۱۳۸۷ق)، العلوم الطبیعیّه فی القرآن، بیروت؛ منشورات مروه العلمیه.
۱۸- نوفل، عبدالرزاق. القرآن والعلم الحدیث. نوبت چهارم، ۱۹۹۸ م. جای چاپ: بیروت، لبنان. دار الکتاب العربی.
۱۹- وبلاکر، اریک، فیزیک نوین، ترجمه بهروز بیضایی، نشر قدیانی، ۱۳۷۰.
۲۰- یحیی سعید معجری، آیات قرآنیه فی مشکات العلمی، بی نا، بی تا.

 

 

نمایش بیشتر

حمزه خان بیگی

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - اشنویه @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا