اندیشهدعوت اسلامی

حفظ آزادی اساس اهداف و مقاصد شریعت اسلامی

ترجمه: حمید محمودپور- مهاباد

هر گاه آزادی را به عنوان اساس و زیربنای اهداف و مقاصد شریعت اسلامی شمرده شود، دور از حقیقت نیست که علامه محمد طاهر بن عاشور – تا جایی که من می دانم- را باید اولین کسی دانست که آزادی را خصوصاً در کتاب «اصول نظام اجتماعی در اسلام» از اهداف و مقاصد شریعت قرار داد و اصلی برای آن تعیین نمود.

در اینجا منظورم از آزادی مفهومی نیست که در مباحث علم عقیده تحت عنوان « جبر و اختیار» به ذهن انسان می رسد؛ بلکه مقصود از آن این است که فرد بتواند در زیر پرتو احکام شرعی آزادانه عمل کند بی آن که مخالفتی را در درون و یا در مال و سایر امور خویش احساس نماید.

صحبت کردن در باره ی آزادی خصوصا در عصر کنونی، از اوضاع نابسامان جهان و پیرامون ما کمک می گیرد و دارای اهمیت زیادی است. در عصری که آزادی های فردی و مالی مقید و محدود می گردد و هر چه به جامعه ای از جوامع اختصاص دارد ، به صورت گسترده در بین جوامع دیگر انتشار می یابد. این امر تنها به مصر مربوط نیست؛ بلکه به تمام سرزمین های عربی و حتی سراسر جهان تعلق دارد.

این موضوع از منکراتی است که باید علما در سخنرانی های خود بر آن تاکید و توجه نمایند و دعوتگران در خطبه ها و کنفرانس های خود بر آن تسلط داشته باشند؛ زیرا – اگر گزافه گویی نباشد – خطر آن کمتر از گناهان کبیره و هلاکت گاه هایی مانند نافرمانی والدین و شهادت به دروغ و قتل نفس و خوردن مال یتیم و غیره نیست که اسلام، به روشنی آن را بیان کرده است.
علامه شیخ یوسف قرضاوی چه نیکو گفته است، زمانی که از علما خواست که حق اصطلاح « حرام » را آنگونه که باید ادا کنند: ممنوع شدن آزادی ها وتجاوز به حریم های مردم و بازداشت آنان و محاکمه ی نظامی شهروندان و تقلب در انتخابات و چپاول و غارت اموال عمومی، محرماتی هستند که باید علما به طور علنی آن را بیان کنند؛ همچنان که در اعلام محرمات معروف دیگر در آن مبالغه می کنند.

بررسی و نتیجه گیری کلی احکام

بدیهی است که تعیین مقصود و هدف شرعی، خواه کلی باشد یا جزئی؛ – آن گونه که علماء مقاصد شریعت مقرر کرده اند – تنها پس از استقراء و نتیجه گیری از احکام شریعت و برگزیدن آثار فقها و سخنان آنها پیرامون تحقیق در موضوعاتی می باشد که دارای نصوص ثابت شرعی هستند.
از نشانه ها و دلایل عظمت و بزرگی شریعت اسلامی این است که احکامی را که برای رسیدن به این هدف و مقصد و یا کسب آن مؤثر است و موجب ماندگاری و استمرار آن است، وضع می کند.

برای نمونه، در مورد مال احکامی را که ضامن کسب آن می باشد، وضع کرده است؛به همین دلیل مومنان را به تلاش برای کسب روزی و درآمد تشویق می کند و معاملات دادگرانه را که هیچ ظلم و تجاوزی به حقوق دیگران نباشد مباح می داند واحکامی را ضامن ماندگاری و استمرار آن است ، مقرر می کند. از این رو دخل و تصرف در مال را با محدوده ی مصلحت عموم مردم کنترل نموده و خرج کردن مال را در موارد نامشروع ممنوع کرده است و مصرف نمودن آن را در راه های خیر تشویق می کند واحکامی تضمینی را برای حفظ اموال و بقایش وضع کرده است. همچنین برای دین و نفس و عقل و مقاصد دیگر نیز چنین عمل می کند.

ما در این جا برای استناد به حفظ آزادی ها ،سخن حضرت عمر بن الخطاب (رض) را بیان می کنیم که درآن عمرو بن العاص را مخاطب خویش قرار داد و به او فرمود: « کی شما مردم را به بردگی گرفته اید؛ در حالی که مادرانشان آنها را آزاد به دنیا آورده اند.»
علامه طاهر بن عاشور در کتاب خود به نام « مقاصد شریعت » می گوید: « از قواعد و اصول فقه ، این نظر فقها است که می گویند: « شارع مشتاق آزادی است. » استقراء و عمومیت این اصل از رفتارهای شریعت واضح است. از این عملکردها معلوم می شود که ابطال بردگی و تعمیم آزادی از مهمترین مقاصد شریعت است. امّا عادت شریعت در مراعات مصالح مشترک و حفظ نظام، مانع ابطال بردگی به صورت عام و جایگزین کردن آزادی شده است.

وی موضع شریعت را درمورد ابطال و لغو بردگی به صورت کلی به شرط مراعات مصالح مشترک و حفظ نظام اجتماعی که در آن زمان بر پایه ی نظام برده داری استوار بود، توجیه می کند. وقتی که هدف اسلام توسعه ی آزادی و حفظ نظاام اجتماعی باشد، برای کاهش بردگی زمینه و بسترهای آزادی را بر زمینه های بردگی غالب می گرداند و با از بین بردن آن، ازادی ها را توسعه می دهد.
سپس به عنوان نتیجه گیری می گوید: از نتیجه گیری این رفتارها و مانند آن ها برای ما معلوم می شود که شریعت خواهان توسعه ی آزادی به معنی اول است – یعنی لغو بردگی – اما معنی دوم این است که فرد در ارتباط باخود و امورش، بدون ترس از مخالف، بتواند هرگونه که بخواهد، عمل کند. چنین امری، مصداق و نمونه های زیادی دارد که از اهداف و مقاصد اسلام است و با مسائل اساسی مردم در باورها و گفتارها و رفتارهایشان ارتباط داردو شامل کسانی می شود که تحت رهبری حکومت اسلامی هستند و حکومت در احوال آنان دخالت می کند؛آن گونه که شریعت به آنها حق دخالت می دهد، بی آن که از کسی ترس و هراسی به خود راه دهند.

آزادی نامحدود و بی قید و شرط :

شارع حکیم، برای این که آزادی های مردم محفوظ و ماندگار باشد،هر گونه زور و اجباررا حرام کرده است، مگر این که در مورد حقی اکراه و اجبار معینی را مشخص کرده باشد. در چنین شرایطی برای شخص مورد نظر ( مکره) احکام خاصی را به خاطر مراعات این معنی وضع نموده است.
افزون بر این، اسلام محدود سازی مردم را از روی ظلم و دشمنی حرام می داند و خداوند ظلم را تنها چیزی ذکر می فرماید که بر خودش حرام اعلامئ می کند : “يا عبادي إني حرمت الظلم على نفسي وجعلته بينكم محرما فلا تظالموا”« ای بندگانم من ظلم را بر خود حرام کردم و آن را میان شما حرام ساخته ام؛ پس به یکدیگر ظلم نکنید.»
طبیعتاً شریعت، برای هریک از این امور، قوانین و حدود و مقرراتی مانند، آزادی عقیده، آزادی رای و آزادی علم و یادگیری، معین کرده است، طوری که هیچ کسی نمی تواند دیگران را به اجرای قوانین و مقرراتی دیگر وادار نماید.

ابن عاشور نیز ازادی ها را به موارد زیر تقسیم می کند:

1- آزادی عقیده که آن را وسیع ترین و فراگیرترین آزادی ها می داند.
2- آزادی فکر
3- آزادی عمل
4- آزادی کار.
ابن عاشور مثال های تشریعی زیر را برای بقا و دوام حفظ آزادی ها ، اضافه می کند :
1- محروم و ممنوع سازی فردی که روشن است که عملش درست نیست و به خوبی دخل و تصرف نمی کند و ضرر و زیان را ازهم تشخیص نمی دهد؛ به دلیل کم خردی وی و برای حفظ اموالش از تلف شدن و پیشگیری از فریب خوردنش از دخل و تصرف در اموالش محروم می گردد. بنا بر این سفیه و کم خرد به خاطر مصلحت وی محروم و محجور می گردد
2- کودکی که خوب و بد را از هم تشخیص نمی دهد؛ تا زمانی که به سن بلوغ برسد
3- شریعت اسلامی انسانی را که عملش به دیگران زیان می رساند، محدود می سازد؛ چرا که مصالح و منافعش با مصالح اجتماعی منافات دارد و ناسازگار است و شریعت اسلامی آزادی عملش را در بسیاری از کارها برای جلوگیری از خطرات احتمالی محدود می کند و تحت نظارت قرار می دهد.

آزادی در اسلام آن گونه نیست که غربیان به آن فرامی خوانند؛ طوری که هر چیزی برای هرکسی جایز باشد، بلکه شرع آزادی هر فردی را با شروطی معین کرده است تا بهره و نصیب دیگران از آزادی و توان او را برای حرکت حفظ نماید و خداوند متعال برای حفاظت از آزادی و دوام آن چنین شرط ها و قیدهایی را مقرر فرموده است.
ابن عاشور در این باره می گوید: « از آنجا که افراد بشر در این اذن تکوینی و طبیعی؛ هریک بر اساس توانایی خود،با هم برابر هستند، هرگاه عده ای از مردم بخواهند به کاری روی آورند و کار هیچکدام، مانع رسیدن دیگران به مقصود و مرادشان نشود، آزادی هر یک کامل و به دور از مخالف محفوظ خواهد ماند و کاملاً به مقصود خود خواهند رسید، مانند کسی که بخواهد تنها در مکانی زندگی کند. اما هرگاه شخصی با مردم زندگی نماید و با آنها در رفت و آمد باشد و داد و ستد کند، تمایلاتشان با هم منافات پیدا می کند و باعث در تنگنا قرار گرفتن همدیگر می گردند، پس هر فردی ناچار می شود که برای مراعات آزادی دیگران از آزادی خود بکاهد و از إعمال آن صرف نظر نماید؛ یا به علت انصاف و دادگری از جانب خودش و یا بوسیله ی دست کشیدن از کاری که می خواهد انجامش دهد – از روی میل یا از روی ترس – دیگری را بر خویش مقدم دارد، ناچار در جامعه ی بشری با محدودسازی آزادی دیگران احساسی پدید می آید که این احساس به هنگام کامل اجرا نمودنش، باعث پیدایش تنازع و درگیری و کشمکش و تحریک یکدیگر و سُک زدن هم می شود. »

تنها چیزی که مانع چنین مشکلی در جامعه می شود، اجرای مصلحت عامه در بین انسان ها و دفع زیان و ضرر از آنان بواسطه ی برقراری تعادل و توازن میان آزادی اسلام و مصلحت جامعه می باشد، ابن عاشور می گوید: « این آزادی نامحدود، تنها با همان چیزی محدود می گردد که آزادی های دیگر محدود می شود. و آن چیزی نیست جز، در نظر گرفتن مصلحت عموم. پس مادام که آزادی فردی موجب زیان رساندن به مردم و افراد و آداب و اصول اخلاقی و عرف هایی نباشد که مردم بر سر آن ها با هم توافق دارند، چنین نوعی از آزادی مباح به حساب می آید و گرنه شریعت آن را محدود و مقید می سازد با چیزی که تعادل و توازن میان افراد جامعه را به وجود می آورد و امنیت و سلامتی فرد را تامین می سازد.»

چرا که این قید و بندها در حقیقت، قید و بند و محدودسازی نیست؛ بلکه صرفاًدر نهایت امر، به مصلحت هر انسانی است، زیرا اگر ما در کارها اختیار مطلق بدهیم، به حقوق یکدیگر تجاوز می کنند و به همدیگر ظلم روا می دارند؛ پس با این قیود – که شریعت مقدس آن را با امور حلال و حرام معین کرده است – هر انسانی به بهره ی خود از آزادی می رسد و از نصیب و بهره ای که خدا برایش تعیین فرموده است، لذت می برد، بی آن که به حق دیگری تجاوز نماید. اسلام با اجرای عدالت در تقسیم آزادی در بین مردم ، ازادی فردی را حفظ می کند؛ به همین دلیل، اسلام بزرگ و مقدس بود تا زمانی که به این اصل عمل می شد: « آزادی من به پایان می رسد، جایی که آزادی دیگران شروع می شود.»

شاید فقهاء آزادی را به عنوان یکی از مقاصد شرعی مستقل، همراه با کلیات پنجگانه در مسائل ضروری به حساب نیاورده باشند؛ چرا که به دلیل اساسی بودن، آزادی در درون و لابلای احکام وجود دارد و بستری برای حقوق انسان است و هدف نهایی شریعت همان تحقق مصالح بزرگ و مهم بشری برای حفظ دین و نفس و عقل و مال و نسل می باشد و آزادی یک امر فطری و بشری است که این پنج مقصد و هدف ضروری، تنها با برخورداری از آزادی، محقق و اجرا می گردد.اکنون برای روشن موضوع به شرح مقاصد پنجگانه می پردازیم:
1- اساس حفظ دین، اجباری نبودن ایمان به آن است؛ چون هیچ زور و اجباری در دین نیست، و دین تنها با آزدی عقیده تحقق می یابد. آزادی عقیده، بخشی اساسی از آزادی انسان است.

2- حفظ نفس تنها با آزادی نفس در دخل و تصرف در تمامی امور زندگی، به دور از اجبار و بردگی بدست می آید، پس وقتی که انسان در اعمال خویش مقید باشد و یا اسیر تمایلات آقایش، زندگی انسان هیچ معنایی ندارد.

3- حفظ عقل تنها با آزادی اختیار میسراست، زیرا علت و منشأ تکلیف و شرط صحت و درستی تمام رفتارها اختیار است. هیچ اختلافی بین فقها در این نیست که تکلیف از شخصی برداشته و ساقط می شود که مجبور به انجام کاری مشخص می باشد و یا دیوانه است.

4- حفظ مال: حفظ مال تنها با حق مالکیت انسان در دارایی خود و آزادی دخل و تصرف در اموال و املاکش، مطابق آنچه شرع و قانون برایش معین کرده است، تحقق می یابد.

5- حفظ نسل: تنها با آزادی انسان در گزینش شریک زندگی خود که نسب شریفش بوسیله ی وی تحقق پیدا می کند، ممکن است.
بنا بر این حفظ آزادی ها زیربنای تمام مقاصد شرعی به شمار می آید و بستری است که حقوق انسان از آن پدید می آید؛ از این رو تعجب نیست که شیخ دکتر قرضاوی حفظ آزادی ها را مقدم می شمارد و در حلقه ای از برنامه ی مشهورش به نام « شریعت و زندگی» که در آن هنگام جدل آفرین شد، برای اجرای شریعت آزادی را در اولویت قرار می دهد؛ زیرا با نبودن آزادی ها اجرای یک حکم کوچک دینی از احکام اسلامی صحیح نیست، چه رسد به این که چگونه بدون آن، امکان داشته باشد،آزادی رای و آزادی تعلیم و آزادی عمل و ادامه ی حیات به شکل طبیعی تحقق یابد.

پیامدها و عواقب از بین بردن آزادی ها:

هرگاه یکی از مقاصد شرعی نادیده گرفته شود، شارع آن را یکی از گناهان کبیره به شمار می آورد و برای شخصی که مرتکب آن شود، حدی از حدود مشهور را برایش در نظر می گیرد؛ مثلاً برای مرتد که دینش را حفظ نکرده حدی معین می کند و برای قاتلانی که جان دیگران را حفظ نکرده اند حدی مشخص در نظر می گیرد و برای مست هایی که عقل خود را ضایع می کنند حدی و برای دزدهایی که مال دیگران را به هدر می دهند حدی و برای زناکارانی که نسل را حفظ نمی کنند حدی معین می کند. چیزی که قطعی و ثابت و یقینی می باشد این است که حد تنها زمان ارتکاب گناهی از گناهان کبیره اجرا می گردد.

می خواهم بگویم، اگر این حکم کسی است که تنها یک حکم از احکام مقاصد شرعی را هدر داده است، پس در صورتی که همه ی این مقاصد را هدر دهد و حتی اصل و اساس این مقاصد را که با آن دوام می یابد و بر پایه ی آنها استوار است، ترک می کند،وضعیت چگونه خواهد بود؟؟!
بی شک کسانی که مردم را از نعمت آزادی محروم می سازند و به ناحق آنها را با وضع قوانینی در تنگنا و سختی قرارمی دهند، مرتکب چنان گناه کبیره ای می شوند که در نزد خدا از گناهان کبیره هم بزرگتر است؛ چون آنها با هدر دادن و ممنوع کردن آزادی هایی که شرع مقدس برایشان در نظر گرفته است، مقاصد شرعی را نادیده می گیرند و مانع اجرای احکامی می شوند که حقوق بشر بر پایه آن استوار است.

نویسنده: دکتر وصفی عاشور أبوزید

نمایش بیشتر

حمید محمودپور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا