تربیت فرزندانجوانانخانواده

بزرگترین هدیه والدین به فرزندان

بزرگترین هدیه والدین به فرزندان

نویسنده : دکتر جاسم المطوع

از کسانی که پیرامونم بودند در باره بزرگترین هدیه ای که می توانیم به فرزندانمان تقدیم کنیم سؤال کردم که پاسخ ها و دیدگاه های مختلفی ارائه شد؛ یکی از آنان گفت: بهترین هدیه این است که به آنان پول بدهیم و اجازه بدهیم هر طور می خواهند در آن تصرف نمایند! دومی گفت: آنها را غافلگیر و سورپرایز می کنم؛ کادوی کوچکی را در جعبه بزرگی قرار می دهم. سومی گفت: آنها را با خود به بازار ببرید و به آنان بگویید آنچه امروز می خرید هدیه من به شماست. ایده ها از سو در باره نوع هدیه ، شکل و نحوه ارائه آن شروع به سقوط کردند! اما من به حضار نگاه کردم و به آنان گفتم: ولی هدیه ای که مورد نظر من است با آنچه شما در باره آن سخن گفتید فرق دارد! آن ها با تعجب به من نگاه کردند و جوابشان را دادم و گفتم: بعد از ذکر این داستان واقعی به شما می گویم آنچه در ذهنم است؛ یکی از پدران می خواست از منزل خارج شود که یکی از پسرانش که هفت ساله بود جلوی در در مقابلش ایستاد و به او گفت: کجا می روی؟ پدر با عصبانیت پاسخ داد: این ربطی به تو ندارد سپس پسرش را سخت هُل داد و از خانه خارج شد! وقتی سوار ماشینش شد احساس پشیمانی کرد پس از ماشینش پیاده شد و وارد خانه اش شد و پسرش را در حالی که در اتاقش روی تختش گریه می کرد یافت! به او نزدیک شد و از او عذرخواهی کرد که پسرش از او پرسید: بابا!ساعتی چند حقوق می گیری؟! پدر با تعجب پاسخ داد:15 دینار. پسر به سرعت به سمت کیف پول خود پرید و 15 دینار از آن بیرون آورد و به پدرش داد و ب ه او گفت: من می خواهم یک ساعت وقت تو را بخرم تا امروز زودتر بیایید و شام را با ما صرف کنید، چون شما هر روز برای شام با ما بر سفره نمی نشینید! پدر از واکنش پسرش شوکه شد و چشمانش اشک ریخت و او را در آغوش گرفت و به او گفت: پول ها را در کیف پولت نگه دار، ان شاء الله امروز برای صرف شام با شما زود برخواهم گشت سپس از خانه خارج شد و در طول مسیر در باره زندگی و خانواده اش فکر می کرد.

پس از اینکه داستان تمام شد متوجه شدم همه کسانی که اطرافم بودند به من خیره شده اند! به آنها گفتم: وقت ارزنده ترین و مهم ترین هدیه ای است که می توانیم به فرزندانمان تقدیم کنیم، امری که ما غالباً از آن غفلت می کنیم و به آن فکر نمی کنیم، هر دقیقه ای که با آنها می گذرانید باعث می شود احساس امنیت ، آرامش، راحتی و اطمینان خاطر داشته باشند و هر چه بچه ها بیشتر رایحه شما را استشمام کنند؛ اگر چه کاری نکنید ، آنها احساس قدرت ، اعتماد به نفس ، ثبات و عشق می کنند.

اتفاقاً یادم هست روزی، یکی از دوستان برایم تعریف کرد که زودتر از معمول از سر کار برگشته است تا با فرزندانش بنشیند، او چهار فرزند داشت، وارد خانه شد بچه هایش را دید که با همدیگر بازی می کنند، کنار آن ها نشست و مشغول مطالعه کتاب شد، پس از گذشت دو ساعت احساس کرد دیگر آن ها نیازی به وی ندارند پس از جا بلند شد و به سمت در رفت، و وقتی دستش را روی دسته در گذاشت ، دختر کوچکش که پنج سال داشت با دویدن به طرف او آمد و با صدای بلند به او گفت:پدر! کجا می روی؟! او پاسخ داد: می خواهم بیرون بروم تا بعضی از کارهایم را انجام دهم. دختر گفت: بشین باما ؛ پاسخ داد: ولی من مدت دو ساعت است که اینجا نشسته ام و کسی از شما با من حرفی نزد! با مهربانی به او نگاه کرد و گفت: بابا! وقتی ما بازی می کردیم و هر از گاهی به تو نگاه می کریم احساس خوشبختی و راحتی می کردیم، پدر تحت تأثیر سخنان او قرار گرفت پس به اتاق بازگشت و در حالی که آن هابازی می کردند دركنار آنها نشست!

آن پدر به من گفت: دخترم احساسات درونی خود را بیان کرد  و اگر او آن را فاش نمی کرد من اطلاعی از آن ها نداشته و تصورش را هم نمی کردم! چه زیادند کودکانی که احساساتشان را نسبت به والدین پنهان می کنند، کودکان عشق را با هدیه دادن پیوند می دهند؛ اگر بخشی از وقت خود را به آنها اختصاص دهیم ، از زمانی که با آنها می گذرانیم می فهمند که دوستشان داریم؛ اینگونه فکر می کنند. از دیدگاه کودکان وقت گذاشتن برای آن ها مساوی است با دوست داشتن آنان و در واقع گذاشتن وقت برای آنان به معنای سرمایه گذاری برای آینده است؛ موفقیت حضرت یوسف علیه السلام در جوانی و دعوت و مدیریت وزارت خانه و پشت سرگذاشتن فتنه زنان مرهون وقتی است که حضرت یعقوب علیه السلام صرف نشستن و گفتگو با وی کرده می باشد. و ابراهیم سلام الله علیه با فرزندش در مورد ذبح صحبت می کند و از او می خواهد تا در ساختن کعبه کمک کند. آیا این ها مصداق وقت گذاشتن پدر برای فرزندش نیست؟ نتیجه این شد که آن پسر پس از او پیامبر می شود.

داستان ها در این باره فراوان است.

امروز ما با بحران واگذاری در آموزش روبرو هستیم به گونه ای که کودکانمان را باخدمه و روبروی صفحه های نقره ای رها می کنیم و در شرایطی که حاضر نیستیم جز اوقات اضافی برایشان بگذاریم انتظار داریم آنها از افراد صالح ، درستکار ، متمایز و خلاق باشند؛ در واقع مانند کسی هستیم که دنبال سراب می دود و امیدوار است آب بنوشد.اگر بخشی از وقتت را در اختیار فرزندانت بگذاری و به صورت رودررو با آنان دیدار کنی ، با آنان بنشینی , گفتگو کنی ، احساساتت را نثار آنان کنی، وقت بحران ها با دل و جان آنان را همراهی کنی و دیندارانه در زندگی آنان نقش ایفا کنی ، در این صورت، فرزند شما آنگونه خواهد بود که تو می خواهی.

ترجمه: یوسف ساجدی

از طريق
یوسف ساجدی
منبع
https://sozimihrab.org/
نمایش بیشتر

یوسف ساجدی

نویسنده و مترجم و مدرس دانشگاه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا