بسم الله الرحمن الرحیم
مقدّمه
قضیهای سهل و ممتنع، که در طول تاریخ، کسانی در اثر کج فهمی و نفهمی در مورد آن به بیراهه رفتهاند و کسانی هم با سوء استفاده از نا آگاهی مردم، آن را بر طبق منافع شخصی خود تفسیر کردهاند، قضیهی شفاعت است. هر چند که مسئلهای با این اهمیت نیاز به تحقیق و پژوهش جامع و مانعی دارد، امّا بنا بر مثل مشهور «ما لایُدرَکُ کُلُّهُ لا یُترَکُ کُلُّهُ» و به قول شاعر پارسی زبان: آب دریا را گر نتوان کشید …..هم به قدر تشنگی باید چشید؛ بنده هم خلع نعلین(تکبّر و تعصّب) نموده و پا در این وادی مقدس می نهم به امید آنکه بتوانم در حد بضاعت علمی خود حق مطلب را ادا نمایم. وَ مَا ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِیزٍ.
معنی شفاعت
«شفاعت»در لغت مصدر و از ریشهی«شفع» به معانی متفاوتی آمده است از جمله:
۱ـ میانجیگری، کمک و یاری کردن
در قرآن کریم وارد شده: «مَّن یَشْفَعْ شَفَاعَهً حَسَنَهً یَکُن لَّهُ نَصِیبٌ مِّنْهَا وَمَن یَشْفَعْ شَفَاعَهً سَیِّئَهً یَکُن لَّهُ کِفْلٌ مِّنْهَا وَکَانَ اللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُّقِیتاً»کسی که (در میان مردم) میانجیگری کند و میانجیگری او پسندیده (شرع) باشد، نصیبی از (پاداش) آن خواهد داشت، و کسی که میانجیگری کند و میانجیگری او ناپسند (شرع) باشد، بهرهای از ( پادافره ) آن خواهد داشت، و (پشتیبانی از حق بیپاداش نمیماند، و پشتیبانی از باطل بیپادافره نخواهد بود) خداوند بر هر چیزی چیره است (و همه چیز را میپاید).
۲ـ زوج برخلاف فرد: همانند وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ ـ و به جفت و تک (هر چیزی) سوگند!
۳ـ زیاد کردن و منضمّ کردن چیزى به چیزى. راغب اصفهانی میگوید: «الشّفع: ضَمُّ شىءٍ الَى مِثلِهِ» پیوستن و ضمیمه کردن چیزى به همانند خود.
شفاعت در اصطلاح به معنی دعا و استغفار و طلب خیر است برای کسی دیگر. ظاهراً شفاعت را از آن جهت شفاعت گویند که شفیع خواهش خویش را با ایمان و عمل ناقص طرف منضمّ میکند و هر دو مجموعاً پیش خدا اثر میکنند. مثلاً رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله وسلّم با اجازهی خدا، خواهش خویش را با عمل ناقص مؤمن توأم کرده و از خدا میخواهد که او را بیآمرزد.
شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی
با توجه به مفاهیم اسلامی میتوان، شفاعت را به دو نوع تقسیم کرد: یکى شفاعت تکوینی و دیگرى شفاعت تشریعی.
بعضى از آیات مفید این نکته است که تمامی اسباب و وسائل زندگى نسبت به مسبّبات و رساندن رحمت خدا به خلق، واسطه و شفیع هستند. از جمله: «إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ … پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش دوره بیافرید، سپس به اداره جهان هستی پرداخت. زمام اداره جهان هستی به دست او است (و چرخش امور آن به فرمان او). کسی میانجی نمیتواند بشود مگر پس از اجازه او ….»( یونس: ۳).
جمله «ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ» پس از ذکر آفرینش آسمانها و زمین و تدبیر آنها، روشن میکند آنها نیز شفیع و واسطه رحمت خدا هستند.
بعضی دیگر از آیات بیانگر این نکته هستند که ایمان و تمامی اعمال صالحه، در جلب رحمت و مغفرت خداوند، وسائل و شفیع میباشند. از جمله: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» ای مؤمنان، از خدا بترسید (و از اوامر او اطاعت کنید و از نواهی او اجتناب ورزید) و برای تقرّب به خدا وسیله بجوئید (که عبارت از طاعت و عبادت و اعمال شایسته و بایسته است)، و در راه او جهاد کنید تا این که رستگار شوید. (مائده: ۳۵).
وسیلهای که میتوان نسبت به خدا طلب کرد همان راهها و اعمالى است که خداوند قرار داده است.
شروط شفاعت
با توجه به آیاتی از قرآن که در مورد شفاعت وارد شده اند، در روز قیامت شفاعت به چهار شرط انجام میگیرد:
۱ – خدا به شفاعت کننده اجازه شفاعت دهد؛ همانطور که میفرماید: «مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»کیست آن که در پیشگاه او میانجیگری کند مگر با اجازه او ؟[بقره / ۲۵۵] همچنین میفرماید: «مَا مِن شَفِیعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ»کسی میانجی نمیتواند بشود مگر پس از اجازه او [یونس / ۳] .
۲ – آنچه درخواست می شود خداپسند باشد ( یَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلاً » در آن روز شفاعت ( هیچ کسی ) سودی نمیبخشد، مگر ( شفاعت ) کسی که خداوند مهربان به او اجازه دهد و گفتارش را بپسندد .(طه / ۱۰۹ ). باید بدانیم که انسان مسلمان نباید بیشتر از آنچه که خداوند متعال براى بندهاش مقرر کرده است، براى او دعاى خیر کند؛ مثلاً: اگر فردى بنا به درجهى ایمان و اعمال صالحى که در دنیا داشته است، در یکى از درجات پایین بهشت قرار گیرد، تنها لیاقت و شایستگى این جایگاه و مقام را دارد؛ پس سایر بندگان صالح خدا ،که به آنها اجازهى دعاى خیر و شفاعت داده مىشود، حق ندارند در دعاى خود از خداوند متعال بخواهند که درجهاى بالاتر از آن را به آن بنده ببخشد. همانطور که در دنیا اگر کسى چیزى نخورد بر او جایز نیست که از خدا بخواهد که او را سیر کند. زیرا در این صورت درخواست او به این معنى است که خداوند به خاطر آن فرد، برنامه و قانون خود را تغییر دهد. چرا که خداوند چنین مقرر کرده است که براى سیر شدن، انسان باید غذا بخورد. حال اگر فردى بدون خوردن غذا از خدا بخواهد که او را سیر کند، در حقیقت از خدا خواسته است که نظم و برنامهى جهان را تغییر دهد. انسانى هم که ایمان و عمل صالح ندارد اگر از خدا بخواهد به او رحم کند یا از فرد دیگرى بخواهد برایش از خداوند درخواست بخشش و غفران نماید، در حقیقت از خداوند خواسته است تا برنامهى خود را به خاطر او تغییر دهد. یا اگر فردى از خدا بخواهد که بیشتر از آنچه او مستحق آن است، به او بدهد، چنین کارى غیر شرعى و غیر صحیح است. آنچه درست و صحیح مىباشد این است که براى هر فردى بنا به آنچه مستحق اوست دعاى خیر شود. این را نیز باید بدانیم که دعا هرگز چیزى بیشتر از آنچه خدا براى هر فرد مقرر کرده است، به انسان نمىرساند. این تنها خداوند متعال است که براى انسان معیّن مىکند که مستحق چه مقام و موقعیتى است. تنها پس از این مطلب و بر اساس مقام و موقعیت افراد است که بندگان صالح خدا مجاز هستند، براى یکدیگر دعاى خیر و درخواست شفاعت نمایند. در صدر همهى این بندگان صالح خدا که مجاز به شفاعت هستند پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفى-صلّى الله علیه و سلّم- قرار دارد. این پیامبر بزرگ خدا-صلّى الله علیه و سلّم- به همهى مؤمنین علاقه دارد و همراه با سایر پیامبران – علیهم السلام – براى مؤمنین دعاى خیر مىکند و همگى از خدا مىخواهند که آنان را به آنچه که برایش تلاش کردهاند و مستحق آن هستند، برساند.
۳ـ خدا راضی شود از کسی که برای او شفاعت می گردد. خداند متعال میفرماید: « یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ» خداوند اعمال گذشته و حال و آینده ایشان را میداند ( و از دنیا و آخرت و از وجود و پیش از وجود و بعد از وجودشان آگاه است ) و آنان هرگز برای کسی شفاعت نمیکنند مگر برای آن کسی که ( بدانند ) خدا از او خوشنود است و ( اجازه شفاعت او را داده است . به خاطر همین معرفت و آگاهی ) همیشه از خوف ( مقام کبریائی ) خدا ترسان و هراسانند . (انبیاء / ۲۸ )
همچنین میفرماید: «وَکَم مِّن مَّلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاءُ وَیَرْضَى» چهبسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند و ( با وجود عظمت و بزرگواریشان ) شفاعت ایشان سودی نمیبخشد و کاری نمیسازد، مگر بعد از آنکه خدا بخواهد به کسی (که شفیع است)اجازه دهد، و (از مشفوعٌله )راضی و خوشنود گردد.(نجم / ۲۶ ).
۴ـ خداوند از شفیع(شفاعت کننده) راضی باشد، همان طور که میفرماید: «لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْداً» ( در آن روز ، چه بندگان متّقی و چه بندگان مجرم مؤمن و غیر مؤمن ، هیچ یک از ) آنان نمیتوانند شفاعت بکنند ، مگر آن کسی که با خداوند مهربان عهد و پیمان دارد ( که یکتاپرستی و انجام کارهای شایسته در دنیا است ) .
با توجه به شرایط یاد شده به نتایجی می رسیم از این قرار:
الف ـ شفاعت مخصوص خداوند است ومالک اصلی شفاعت خداوند متعال می باشد:قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَهُجَمِیعاًلَّهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (مریم/۴۴) بگو:هرگونه میانجیگری ازآن خدا است(و کسی نمیتواند کمترین میانجیگری بکند،مگر این که:کسی که برای او میانجیگری میشود مورد رضایت خدا بوده ، و به شخص میانجی هم اجازه این کار داده شود ، و شفاعت هم حَسَنه باشد ) . مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین از آن خدا است . ( پس در این جهان کاری از دست کسی بر نمیآید ) . بعد ( هم در آخرت که روز جزا و سزا است ) به سوی خدا برگردانده میشوید ( و کسی دارای کوچکترین اختیار و توانی نیست تا برای شما کاری بکند ) .
احادیث وفرمودههای پیامبر(ص)نیز در این راستا هستند. أَبَوهُرَیْرَهَ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)میگوید: «قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حِینَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ{ وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ }قَالَ یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ أَوْ کَلِمَهً نَحْوَهَا اشْتَرُوا أَنْفُسَکُمْ لَا أُغْنِی عَنْکُمْ مِنْ اللَّهِ شَیْئًا یَا بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ لَا أُغْنِی عَنْکُمْ مِنْ اللَّهِ شَیْئًا یَا عَبَّاسُ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُغْنِی عَنْکَ مِنْ اللَّهِ شَیْئًا وَیَا صَفِیَّهُ عَمَّهَ رَسُولِ اللَّهِ لَا أُغْنِی عَنْکِ مِنْ اللَّهِ شَیْئًا وَیَا فَاطِمَهُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ سَلِینِی مَا شِئْتِ مِنْ مَالِی لَا أُغْنِی عَنْکِ مِنْ اللَّهِ شَیْئًا» صحیح البخاری – (۹ / ۲۹۱) هنگامی که آیهی { وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ } یعنی خویشاوندان نزدیک ات را بترسان، نازل شد، رسول خدا – صلى الله علیه وسلم – برخاست و فرمود: «ای قریش! ـ یا خطابی مانند این ـ خود را از عذاب الهی، نجات دهید. زیرا من نمی توانم شما را از عذاب خدا، نجات دهم. ای فرزندان عبد مناف! من نمی توانم برای شما نزد خدا، کاری بکنم. ای عباس بن عبد المطلب! من نمی توانم برای تو نزد خدا، کاری انجام دهم. ای صفیه؛ عمهی رسول خدا! من نمی توانم برای تو، نزد خدا، کاری انجام دهم. و ای فاطمه دختر محمد! از مالم هر چه می خواهی، طلب کن. ولی من نمی توانم برای تو نزد خدا، کاری انجام دهم».
بنابراین پندار مشرکین که بتها و مجسمهها و مخلوقات غیر خدا را شفیع مستقل میدانستند باطل است. وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِی الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ (یونس/۱۸) اینان غیر از خدا ، چیزهائی را میپرستند که نه بدیشان زیان میرسانند و نه سودی عائدشان میسازند ، و میگویند : اینها میانجیهای ما در نزد خدایند ( و در آخرت رستگارمان مینمایند ! ) بگو : آیا خدا را از وجود چیزهائی ( به نام بتان و انبازهای یزدان ) باخبر میسازید که خداوند در آسمانها و زمین سراغی از آنها ندارد؟ ( مگر شما بتها را نماینده خدا نمیدانید ؟ آیا ممکن است خدا اگر نمایندهای میداشت از بودن آن بیخبر میگشت ، ولی شما باخبر از آن میشدید ؟ ! ) . خداوند منزّه ( از هرگونه انبازی ) و فراتر از آن چیزهائی است که مشرکان انبازشان میدانند .
ب ـ شفاعتی که در دنیا مرسوم و معمول است در روز قیامت به هیچ عنوان وجود ندارد و آیاتی که به طور مطلق شفاعت را نفی می کنند باید ناظر بر این قضیه دانست. از جمله آیه ی: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَّ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّهٌ وَلاَ شَفَاعَهٌ وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (بقره/۲۵۴) ای کسانی که ایمان آوردهاید ! ( برخی ) از آنچه بهره شما کردهایم ( در راه خدا ) صرف کنید، پیش از آن که روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی و نه دوستی و رفاقتی و نه میانجیگری و شفاعتی است، و کافران ستمگرند ( و به خود و جامعه خود ظلم میکنند ، و نتیجه ظلم آنان در آن روز ظاهر خواهد شد ).
در دنیا چنین مرسوم است که متخلفان از قوانین موجود در جامعه، بازداشت و سپس دادگاهى شوند. مجرمى که دچار جرم شده، براى نجات خود وکیل مدافعى را گرفته تا او را کمک کند و نجات دهد. وکیل مدافع نزد قاضى رفته و سعى مىکند فرد مجرم و جرم او را به گونهاى جلوه دهد که از محکومیت و مجازات نجات یابد. اگر در این کار موفق شد چه بهتر، در غیر این صورت از راه دیگرى وارد مىشود و آن این که دست به دامن یک واسطه مىشود تا آن واسطه از هر طریق ممکن قاضى را راضى کند و مجرم را نجات دهد.البته گاه گاهى نیز پیش مىآید که کسى واقعاً مجرم نیست و بىگناه است؛ اما قاضى چون «علم محیط بر اوضاع و احوال ندارد»، یعنى چون «جاهل» است، او را مجرم معرفى مىکند و حکم زندان یا… را برای او صادر مىکند. چنین فرد بىگناهى مجبور است براى نجات خود دست به دامن حامى و پشتیبان و وکیل مدافعى شود تا از این طریق واقعیت امر و بىگناهى او براى قاضى روشن شود و نجات یابد.
گاهى هم قاضى واقعا مىداند که فردى بىگناه است؛ اما چون »تابع هوا و هوس و آرزوهاى نفسانى» خود است به هر دلیلى – مثلاً: تطمیع یا…- او را مجرم مىشناسد. در چنین حالتى فرد بىگناه دست به دامن واسطهاى مىشود تا از آن طریق از صدور یا اجراى حکم جلوگیرى کند. در دادگاهها و محاکم دنیایى و حکومتهاى جاهلى چنین چیزهایى زیاد به چشم مىخورد.حال به خاطر این که مردم چنین فکر نکنند که دادگاه خدا نیز اینگونه است و در آنجا نیز چنین چیزهایى مطرح است، قرآن در بسیارى از آیات به این مطلب اشاره مىکند که در دادگاه خداوند نه پشتیبان و نه وکیل مدافعى وجود دارد و نه نیازى به واسطه و پارتى هست؛ زیرا حاکم آن روز تنها خداست و هیچ چیز بر ذات خداوند متعال پوشیده نیست. یعنى خداوند علم محیط بر همه چیز و همه کس دارد. در آنجا اینگونه نیست که فرد مجرم، غیر مجرم و غیر مجرم، مجرم و گناهکار شناخته شود و علیه یکى و به نفع دیگرى حکم صادر شود. از طرف دیگر خداوند متعال تابع هوا و هوس و آرزوهاى نفسانى نیست و اصلاً چنین مسائلى براى او – جلّ جلاله – مطرح نیست تا فرد بىگناهى را مجرم و مجرمى را بى گناه بشناسد. علاوه بر این، هر آنچه فرشتگان و بندگان صالح خدا مىدانند، خداوند متعال خود، آنها را از آن مطالب آگاه کرده است؛ پس دیگر نیازى نیست که کسى نزد خدا برود و او را از واقعیت امر یا مسایل دیگر آگاه کند تا مبادا حکمى به ناحق صادر شود. واقعیت امر این است که نه چیزى بر خداوند متعال پوشیده است که نیاز به روشن کردن داشته باشد و نه خداوند متعال – معاذ الله – تابع هوا و آرزوهاى نفسانى است که کار نابجا و حکمى به ناحق صادر کند. به همین دلیل است که مىفرماید: در دادگاه خداوند جاى واسطهگرى نیست و نیازى به وکیل مدافع نمىرود و در آنجا از آنچه در دادگاههاى دنیایى مطرح است، خبرى نیست. در آنجا هر فردى در گرو اعمالى است که خود در دنیا انجام داده است و بر اساس آنها محاکمه مىشود و حکم صادر مىگردد. در آنجا هر فردى به تنهایى در دادگاه حاضر مىشود و جوابگوى اعمال و کردار خود است: «وَ کُلُّهُم ءَاتِیْهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَرْدًا» (مریم/۹۵) هر کدام از آنان (هر انسانى) در روز قیامت به تنهایى در حضور خدا قرار مىگیرد.
در دادگاه خداوند متعال، هر فردى بر اساس ایمان و عمل صالح یا بر اساس کفر و اعمال زشتى که در دنیا داشته است، محاکمه مىشود. در آنجا هر فردى به تنهایى در دادگاه حاضر مىشود و کسى به خاطر اعمال دیگران مؤاخذه نمىشود و هر کس در گرو اعمال خود است و در این زمینه به کسى کوچکترین ظلمى نخواهد شد:« فَالْیَومَ لاتُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَ لاتُجْزَونَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(یس/۵۴) در چنین روزی به هیچ کس کمترین ستمی نمیگردد، و به شما جز پاداش و پادافره کارهائی که در دنیا میکردهاید داده نمیشود .
ج ـ شفاعت قانون عمل و جزاء را باطل نمی کند و تشویق به تنبلی نمی کند. امروزه کسانی را مشاهده می کنیم که امید به شفاعت پیامبران و صالحین را دست آویز خود قرار داده و با این امید واهی، دست روی دست گذاشته و برای تأمین سعادت و خوشبختی خود دست به هیچ گونه عملی نمی زنند. غافل از اینکه نیل به شفاعت عمل میخواهد و بدون عمل و دست خالی نه کسی شفاعت می کند و نه کسی شفاعت می شود. زیرا که شفاعت کنندگان هم به وسیله ی عمل صالح و تلاش و کوشش و شب بیداری و سحر خیزی و جان باختن در راه خدا به مقام شفیع بودن رسیده اند. آیهی: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحْمُوداً» (اسراء/۷۹)در پاسی از شب از خواب برخیز و در آن نماز تهجّد بخوان ، این یک فریضه اضافی ( و افزون بر نمازهای پنجگانه ) برای تو است . باشد که ( در پرتو این عمل ) خداوند تو را به مقام ستودهای ( و مکان برجستهای در دنیا و آخرت که موجب ستایش همگان باشد ) برساند ( و مقام شفاعت کبری را به تو ارمغان دارد ). گواه مدّعای ما است.
بر این اساس کسی که میخواهد مشمول شفاعت پیامبران و صالحین و شهداء واقع شود باید در راستای جلب رضایت خدا حرکت کند و خدا را از خود خشنود گرداند تا استحقاق آن را پیدا کند که پیامبران و صالحین برای او شفاعت و دعا و استغفار کنند. زیرا کسی که مستحق دعای خیر نباشد و خود در زمینهی خیر و نیکی اسباب و وسایل مناسب و لازم را به کار نبرده باشد، هیچ کس حتی پیامبران حق ندارند ـ نه در دنیا و نه در آخرت ـ برای او دعای خیر و استغفار کنند. خداوند متعال میفرماید: «مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَن یَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُواْ أُوْلِی قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ» (توبه/۱۱۳) پیغمبر و مؤمنان را نسزد که برای مشرکان طلب آمرزش کنند، هرچند که خویشاوند باشند، هنگامی که برای آنان روشن شود که ( با کفر و شرک از دنیا رفتهاند، و) مشرکان اهل دوزخند.
پژوهش و نگارش: رحمن جعفری.پژوهش و نگارش: رحمن جعفری.
ادامه دارد
بنام خدا
سلام
خط مورد استفاده شما در نگارش عربی بهم ریخته و نمیتوان بهره کافی برد. در صورت صلاحدید نسبت به تصحیح آن اقدام فرمایید. با آرزوی توفیق الهی