عوامل تهدید کنندهی سلامتی و آزادی آدمی(۲-۱)
از آنجایی که آدمی دارای ابعاد جسمی و روحی است. هردو بعد آن میتواند به وسیله عوامل تهدیدکننده مورد حمله واقع شده و غلبه این عوامل بر جسم و روح انسان ضمن زمینگیر نمودن او میتوانند جلوی صعودش را گرفته و پس از سلب آزادی او را در اسارت خود قرار دهند. به دلیل اهمیت شناسایی این عوامل سلب کنندهی آزادی در راستای رهایی و نجات از قید و بندها به مهمترین این عوامل اشاره میشود. نفوذ و تسلط رذایل اخلاقی به عنوان عوامل بیگانه بر روح انسانها میتواند نعمت آزادی را از ایشان سلب و آدمیان را در قفس رذالت و پستی حبس نماید.
الف) اسارت دربند افکارگذشتگان : یکی از مهمترین رذایل اخلاقی که میتواند بعد از جایگزینی در افکار و اندیشه آدمیان، همچون زنجیرههایی ایشان را به بند بکشد و از آنها سلب آزادی نماید و آدمیان را در باتلاق جهالت و نادانی زندانی گرداند، تقلید است.(۱)
شخص مقلّد بجای اینکه چشماندازی روشن را در پیش چشم خود ببیند و افقهای تازهای را بر روی افکار و اندیشههایش بگشاید، با تبعیت از افکار گذشتگان در نهایت جزماندیشی و جمود فکری و تعصب ناشی از آن، به یک نوع مطلقنگری فکری و استبداد نظری رسیده و در را بر روی اندیشههای نو و افکار تازه بسته، برای همیشه پرونده فکر را مختومه اعلام نموده، غیر از افکار و اندیشههای خود را بیگانه و غیر خودی پنداشته و جهت حذف فیزیکی مخالفان فکری خود، نهایت تلاش و کوشش را به خرج میدهد. چنین افرادی جزء اولین مخالفان و دشمنان انبیا u بودهاند و همواره در برابر آنچه که توسط پیامبران u عرضه شده است، به مقابله و مبارزه برخاستهاند و همیشه خواهان و خواستار بازگشت انبیا u و پیروانشان به آداب و رسوم گذشتگان بودهاند.
وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ (١٣)ابراهیم/۱۳
«کافران (وسردستگان زندقه و ضلال هنگامی که از راه دلیل با انبیا بر نیامدند به زور متوسل شدند) به پیغمبران خود گفتند : یا به آئین ما باز میگردید یا این که شما را از سرزمین خود بیرون میکنیم. پس پروردگارشان به آنان (که حامل رسالات آسمانی و راهنمایان بشری بودند) پیام فرستاد که حتماً ستمکاران را نابود میکنیم.»
و همین تقلید و پیروی کورکورانه از آرای گذشتگان، بزرگترین مانع در پذیرش دعوت پیامبران از سوی مخالفان متعصب ایشان بوده است.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلا یَهْتَدُونَ بقره/۱۷۰
«و هنگامی که به آنان گفته میشود، از آنچه خدا فرو فرستاده است پیروی کنید (و راه رحمان را در پیش گیرید نه راه شیطان را) میگویند: بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم، پیروی میکنیم (نه از چیز دیگری) آیا اگر پدران شان چیزی (از عقاید و عبادات دین) را نفهیمده باشند و (به هدایت و ایمان) راه نبرده باشند.(باز هم کورکورانه از ایشان تقلید و پیروی میکنند؟)»
إِذْ قَالَ لأبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ (۵٢)قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ انبیا/۵۲و۵۳
«آنگاه که (ابراهیم u به پدرش و قوم خود گفت: این مجسمههایی که شما دائماً به عبادت شان مشغولید چیستند؟ (پاسخ دادند و) گفتند : ما پدران (و نیاکان) خویش را دیدهایم که اینها را پرستش میکردهاند.»
بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ زخرف/۲۲
«بلکه ایشان میگویند: ما پدران و نیاکان خود را بر آئین یافتهایم و ما نیز بر پی آنان میرویم.»
شخص مقلّد آنچه را که از گذشتگان دریافت میدارد، بدون تجزیه و تحلیل عقلی و با وجود غلط بودن، حقّ مطلق میداند و در پذیرش آن اصرار و پافشاری می ورزد. و همین مطلقنگری فکری تساهل و تسامح را از او سلب نموده و افکار و اندیشههای تازه را دشمنی سرسخت (که قصد براندازیاش را دارد) در برابر افکار خود پنداشته و بجای سازش و تعامل و برخورد منطقی با آنها، در صدد حذفشان بر میآید. با نگاهی به گذشته تاریخ، منشأ بسیاری از درگیریها و خونریزیهای اجتماعی را در این رذیله شوم اخلاقی بایستی جُست. علاوه بر آن تبعیت بیچون و چرا و تفکّر با خِرَد دیگران و حرکت براساس آن، در بسیاری از جنبههای دیگر نیز عامل انحطاط جامعه انسانی بوده و اراده و اختیار خدادادی را از آدمیان سلب نموده است، و به واسطهی بندهای نامرئی انسانها را به زنجیر اسارت کشانده است و کلیه دستگاهها و غرایز انسانها را مسخّر و همساز و همدم خود ساخته است. روی تغذیه، شکل ظاهری، فرم لباس، شخصیت و بسیاری از عملکرد آدمیان تأثیرگذار بوده و در سایه آن آدمیان مسخ فکری شده و صاحبان قدرت و شرکتهای بزرگ اقتصادی روز به روز فربهتر شده و سرمایههای کلانی را به جیب زدهاند. کارخانههای بزرگ صنایع غذایی از رُشد این رذیله اخلاقی در میان توده مردم سوء استفاده نموده و با منتسب نمودن محصولاتشان به بازیگران سینما و بازیکنان فوتبال(۲)روزانه صدها تن مواد بیارزش غذایی که در بسیاری موارد برای سلامتی جسمی افراد مضرند و به دلیل داشتن افزودنیهای غذایی، چاشنیها و رنگها،در بسیاری موارد منشأ انواع و اقسام سرطانها هستند به خورد مردم داده و آدمیان در نهایت اشتها و با کمال رضایت در حالی که خود را فردی آزاد تصوّر میکنند، آن مواد غذایی را میل مینمایند. صنایع پوشاک هر روز با عرضه لباسهای نامناسب وپوشاندن آن برتن افراد جامعه اعمّ از زن و مرد،آن اشرف مخلوقات را تبدیل به موجودی مضحک که فاقد هرگونه استقلال فکری است، مینمایند. با نگاهی به جامعه، منازل، سرسفرهها، و کلیهی محلهای زندگی و رفت و آمد آدمیان نمونههایی از این تقلید شرمآور را شاهد هستیم که از انسانها موجودات بیارادهای ساخته است که هر لحظه به رنگی در میآیند و از این رنگارنگ شدن خود نیز شادمانند. جوانان بسیاری به دلیل نبود استقلال فکری با الگوگرفتن از هنرپیشگان سینما و بازیکنان فوتبال و خوانندگان از خود اسباب بازیها و عروسکهای کوک شدهای ساختهاند که بندهای تقلید عقل و شعور آنها را در حدّ همان باطری داخل اسباببازیها قرار داده است. در نهایت شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای و رسانههای تبلیغی هم با تقویت این رذیله، جامعه را به گونهایی سرو سامان میدهند که افراد آزاد کمتر یافت شود.
ب) اسارت در بند کبر(۳) و خودپسندی : کبر و خودپسندی از جمله رذیله دیگر اخلاقی بوده که به عنوان عامل بیگانه بعد از ریشه دواندن در افکار و اندیشههای آدمیان و تسلط و به اسارت بردن، آنها را زمینگیر نموده و جلوی صعود معنویشان را میگیرد. این رذیله اخلاقی در طول تاریخ منشأ بسیاری از بدبختیها و فلاکتباریهای جامعه انسانی بوده است. به گونهایی که فساد سیاسی که ثمرهی آن پخش ترس و هراس ناشی ازتوزیع نامتوازن قدرت درجامعه درراستای سلب آزادی آدمیان است، در نتیجهی این رذیلهی شوم اخلاقی شکل گرفته و حاکمان و مستبدان زورگو، مستکبرین و مترفین در دامن این رذیله اخلاقی پرورش یافتهاند. آن وقت که انسان دراثر رشد نامناسب کبر در درون، خود را برتر از دیگران پنداشت، تفکرات نژادپرستانه(۴)و فاشیستی در جوامع شکل گرفته و تضادهای طبقاتی بوجود آمده و در نهایت دستهبندیهای خودی و غیرخودی کرامت اعطایی از سوی خداوند به انسانها را از ایشان سلب مینماید.
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا (اسراء/۷۰)
«ما آدمیزادگان را گرامی داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا حمل کردهایم، و از چیزهای پاکیزه وخوشمزه روزیشان نمودهایم، و بر بسیاری از آفریدگان خود، بطور کامل برتریشان دادهایم.»
و سرانجام این کرامت الهی براساس قراردادهای بشری و یا به زور، مخصوص یک عدّهی خاص گردیده و بسیاری از مردم هم بعد از پایمالشدن حقشان دست بر سینه در خدمت آن عدّهی خاص قرار میگیرند. متأسفانه همان موقع وداع جامعه انسانی با آزادی آغاز میشود و افراد چه ظالم و چه مظلوم به بند کشیده میشوند. ظلم و جور شدت میگیرد، حقوق زنان و کودکان و زیردستان پایمال میشود و نظامهای بردهداری و فروش آدمیان شکل گرفته و تقسیمبندیهای درجه یک و دو درمیان آدمیان بوجود میآیدو افرادی در نهایت غرور ناشی از اشباع این رذیله در درونشان ادعای خدایی نموده و ندای «أنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی» سر میدهند.(۵) خطر همین رذیله اخلاقی سبب شده که اولین هدف پیامبران u مبارزه با سرچشمههای قدرت و کبر و غرور باشد و جهاد چه دفاعی و چه هجومی برای از بین بردن کسانی باشد که آدمیان را به اسارت برده و جلوی ظهور و نمود افکار و اندیشههای آزاد را میگیرند تا عظمت و کبریایی و بزرگی از آن خداوند گردد و تمامی انسانها در فضایی آزاد از موهبتالهی خودکه حق اختیارو آزادی است، استفاده نموده و در سایهی آن مسیر خود را انتخاب نمایند. از سوی دیگراسلام ملاک برتری در بین انسانها را تقوا قرار داده است.
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ حجرات/۱۳ «ای مردمان ما شما را از مرد و زنی آفریدهایم، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید. بیگمان گرامیترین شما نزد خدا متقیترین شماست. خداوند به طور مسلم آگاه و باخبر است.»
تقوی امری درونی است و افزایش آن در درون آدمیان، آنها را افتادهتر نموده و قدرتطلبی و فخرفروشی را از ایشان سلب مینماید و از این طریق خداوند زمینه را برای مهار و سرکوب این رذیله در نهاد آدمیان فراهم میآورد.
همچنین به دلیل اهمیت کبر و پیامدهای ناگوار آن در سلب آزادی، توصیههای بیشماری در قرآن و سنت رسول خدا h در راستای توجه مؤمنان به آن وجود دارد. همچنان که خداوند میفرمایند:
سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ اعراف/۱۴۶
«آیات خود را از کسانی باز میدارم که در زمین به ناحق تکبّر میورزند و اگر هر نوع آیهای را ببینید به آن ایمان نمیآورند و اگر راه هدایت را ببینند آن را راه خود نمیگیرند و چنانکه راه گمراهی را ببینند آن را راه خود میگیرند این هم بدان سبب است که آیات ما را تکذیب کرده و از آنها غافل و بیخبر گشتهاند.»
لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ نحل/۲۳ «قطعاً خدا آگاه است از آنچه پنهان میسازند و آنچه آشکار مینمایند چرا که مستکبران را دوست نمیدارد.»
آنان کسانیاند که بدون هیچ دلیلی که داشته باشند در برابر آیات الهی به ستیز و کشمکش میپردازند موجب خشم خدا و کسانی خواهد شد که ایمان آورده باشند اینگونه خداوند بر هر دلی که خود بزرگ بین و زورگو باشد،مهر مینهد.
حتی خداوند در قرآن عامل سرپیچی و طرد شیطان را غرور و تکبّر معرفی مینماید.
و در سوره لقمان آیه ۱۸ یکی از توصیههای لقمان به فرزندش پرهیز از غرور و خود بزرگبینی است.
وَلا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلا تَمْشِ فِی الأرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍلقمان/۱۸
«با تکبّر و بیاعتنایی از مردم روی مگردان و مغرورانه بر زمین راه مرو چرا که خداوند هیچ متکبر و مغروری را دوست نمیدارد.»
همچنین پیامبر میفرماید: «کسی که یک ذرّه تکبّر در دل داشته باشد وارد بهشت نمیشود.» یک نفر گفت : «انسان دوست دارد که لباس و کفش خوب بپوشد.» رسول خدا h فرمود : «خداوند سرچشمه زیبایی است و زیبایی را دوست دارد و تکبر، سرکشی در برابر حق و تحقیر نمودن مردم است.»(۶)
«شخص پیوسته خود را بزرگ میشمارد تا اینکه با جباران و ستمگران حشر میشود و آنچه به ایشان میرسد به او نیز خواهد رسید.» مسلم
«خداوند با نظر لطف و مرحمت نمینگرد به کسی که جبّه و روپوش خود را از روی تکبر و خودبینی میپوشد.» مسلم
«هر کسی که دوست داشته باشد او را احترام بگذارند و پیش پایش بلند شوند جایگاهش را در آتش آماده نموده است.» سنن ابوداود، کتاب الادب
و در نهایت یکی از ارکان نماز سجده است، که درس ترک تکبّر و اولین قدم در راه عاشق شدن و خودرا ناچیز پنداشتن و خضوع همراه با محبت در برابر پروردگار عالمان است که همان عبادت واقعی بوده و روزانه فرد مسلمان بر او واجب است ۳۴ مرتبه آن را تکرار نماید.
گیرم هزار مصحف از بر داری سرا را به زمین چه مینهی بهر نماز
باآن چه کنی که نفس کافرداری آن را به زمین بنه که در سرداری
ج) ریشه دواندن حرص و طمع در نهاد آدمیان : یکی دیگر از عوامل بیگانهای که بعد از جایگزینی در نهاد آدمیان از آنها و جامعهی بشری سلب آزادی مینماید، حرص و طمع است. به گونهای که رشد نامناسب آن در بعضی افراد جامعه انسانی، سبب شکلگیری فساد اقتصادی که ثمرهی آن فقر و گرسنگی برای تعداد زیادی از اقشار جامعه است، میشود. رسوخ طمع به همراه کبر در روح و روان آدمیان در تقسیمبندیهای اجتماعی سبب شکلگیری هرمهایی شده که در قلّه آن محدود افرادی ضمن بهرهمندی از قدرت مادی و توانایی سرکوب و دستیابی به منابع طبیعی و اقتصادی و بازار پول اکثریت افراد جامعه را که در قاعدهی هرم حضور دارند، از حقوقشان محروم و در تأمین نیازهای اولیهشان دچار مشکل خواهند نمود و زیر دست و پاهای خود آنها را له خواهند کرد.
فقط قدرت حکومت نبود که آزادی را سلب میکرد و آدمی را از مقام آدمی بودن میانداخت و رشد او را متوقف میکرد. بلکه یکی از موانعی که خود را نشان میدهد و در تئوریهای تئوریپردازان ظاهر شد قصهی شکاف میان فقیر و غنی بود. معلوم شد که فقر، به خودی خود یکی از بزرگترین موانع رشد آدمی است به همین دلیل برای دادن آزادی بیشتر، تعدیل ثروت و پر کردن این شکاف میان طبقات اجتماعی در دستور کار قرار گرفت.(۷)
هر چند بایستی اذعان نمود که مقدار متعادل حرص در افراد در راستای رقابت برای رشد و بالندگی اقتصادی و عدم نیاز به بیگانگان و استقلال اقتصادی، فراهم نمودن زمینه لازم برای تولید و اختراعات و اکتشافات و ایفای نقش خلیفهگری برای فرد مسلمان لازم است. ولی متاسفانه با سوء استفاده از آن در سایه شکلگیری نظامهای سود طلب (سرمایهداری) خصوصاً بعد از حذف دین، افراد بیشماری به دلیل محروم شدن از ابتداییترین حقوق شان در راستای اقناع درونی طمع و حرص یک عدّه خاص جان خود را از دست داده و قربانی سودمحوری گروهی خاص شدند.از سوی دیگر به دلیل اینکه حرصطلبی در افراد هیچ وقت به درجه اشباع نمیرسد،جز قناعت و مردن راهی برای غلبه بر این رذیله اخلاقی نیست«چشم طمع را یا قناعت پر کند یا خاک گور» که گذشت وقناعت ازموهبت های الهی است و توسط ادیان به جوامع تزریق میشود.
پیامبر h میفرماید : «چنان چه انسان دارای دو درّه پر از درهم و دینار بود آرزو میکرد که درّه دیگری نیز میداشت. درون آدم (دنیا طلب) را هیچ چیز بجز خاک (گور) پر نمیکند. امّا خداوند توبهی توبهکاران را میپذیرد. » (صحیح بخاری: کتاب الرقاق)
بند بگسـل باش آزادی ای پسـر چنــد باشی بند سیم و بند زر
کــاسهی چشم حریصان پر نشد تا صدف قانع نشد، پر دُر نشد
به ناچار بایستی به ادیان پناه برد و در سایه گذشتی که ادیان به پیروان خود توصیه میکنند بخشی از سودطلبی دنیوی را با نعمتهای بیکران اخروی معاوضه نمود.(۸)
دین اسلام ضمن توصیه به دنیاطلبی در حدّ مطلوب و متعادل و مبارزه با رهبانیت و گوشهنشینی و کنارهگیری از دنیا، نظام اقتصادی متعادلی مابین نظامهای سرمایهداری و سوسیالیستی(۹) ارائه میدهد. یعنی نه تاخت و تاز قدرت های سرمایهداری برای چپاول جهان و سودطلبی بیحد و حصر را قبول داشته و نه در سایه شکلگیری قدرتی استبدادی استعدادو تواناییهای اقتصادی افراد را نادیده میگیرد. بلکه ضمن منتسب کردن مالکیت زمین و آسمان و کلیهی ثروتها به خداوند، به افراد این اجازه را میدهد که براساس تواناییهای خود در فعالیتهای اقتصادی مشروع مشارکت داشته و صاحب ثروت شوند. از سوی دیگر از طریق کنترل از درون و نهی از رباخواری و احتکار و توصیه به پرداخت زکات و انفاق، مانع از چپاول و تضییع حقوق زیردستان شده و از انباشت ثروتهایکلان، غیرمستقیم در دست عدّهای خاص جلوگیری میکند.
پس دیناسلام در درجهی اول مالکیت و صاحب اصلی ثروتهایجهان را خداوند معرفی مینماید و انسان را وکیل و نایب خداوند در زمین معرفی مینماید.
وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ آلعمران/۱۸۹«ملک آسمان ها و زمین تنها از آن خداوند است،وخدابرهرچیزی توانا است.»
آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ حدید/۷
«به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید، و از چیزهایی ببخشید که شما را در آنها نمایندهی (خود) کرده است؛ زیرا کسانی که از شما ایمان بیاورند و بذل و بخشش کنند، پاداش بزرگی دارند.»
و در آیات ۱۸۰ سورهی آل عمران، مناققون/۱۰ و نور/۳۳ مالکیت را مختص خود مینماید.
أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَهَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَهُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ زخرف/۳۲
«آیا آنان رحمت پروردگار تو را تقسیم میکنند. این مائیم که معیشت آنان را در زندگی میانشان تقسیم کردهایم و برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیدهایم تا بعضی از آنان بعضی دیگر را بکار گیرند. و رحمت پروردگارت ازتمام آنچه جمع آوری میکنند، بهتر است.»
پروردگارضمن احترام گذاشتن و اعتراف به مالکیت فردی و حمایت از آن، کار و تجارت سالم و حلال را مطلوب دانسته و نوعی عبادت و جهاد به حساب میآورد.
هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأرْضَ ذَلُولا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَیْهِ النُّشُورُملک/۱۵
خداوند میفرماید: «او کسی است که زمین را رام شما نموده است تا در عرصههای آن بگردید و از روزی او بخورید. زنده شدن دوباره در دست اوست.»
یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (٣١)قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا خَالِصَهً یَوْمَ الْقِیَامَهِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ اعراف/۳۲ـ۳۱
«ای آدمیزادگان در هر نمازگاه و عبادتگاهی خود را بیارائید و بخورید و بنوشید ولی اسراف و زیاده روی نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمیدارد. (ای محمدh) بگو: چه کسی زینتهای الهی را برای بندگانش آفریده است و همچنین مواهب و روزیهای پاکیزه را تحریم کرده است؟ بگو : این چیزهای پاکیزه برای افراد باایمان در این جهان آفریده شده است (در این دنیا هر چند همه از آن استفاده میکنند اما) در روز قیامت اینها همه در اختیار مؤمنان قرار میگیرد. این چنین آیات (خود را) برای کسانی توضیح و تشریح میکنیم که آگاهند و میفهمند.»
فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الأرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ جمعه/۱۰
«هرگاه نماز به پایان رسیددر زمین پراکنده شوید و فضل و بخشش خداوند را جستجوکنید.وخدای رابسیاریادکنید،تااین که رستگارشوید.»
پیامبر h میفرماید : «هیچ خوراکی گوارتر از خوارکی نیست که از دسترنج خود انسان تهیه شده باشد.» (بخاری)
و در حدیثی دیگر میفرمایند : «هرکس برای تأمین معیشت کودکان خردسال و پدر و مادر کهنسال، یا برای رفع نیازهای خویشتن از خانه خارج شود و به کار تجارت بپردازد، کار او عبادت به حساب میآید.» (طبرانی)
حتی تلاش و کوشش و سودمندی فرد مسلمان در جامعه اسلامی در حدیثی از پیامبر h که میفرمایند: «اگر فرد در حال کاشتن یک نهال بود و چیزی به آغاز قیامت نمانده بود، آن شخص بایستی قبل از برپایی قیامت نهال را بکارد» بیشتر نمود مییابد.
اسلام در مرحله دوم با هرگونه تنپروری و گوشهنشینی و عزلت و فراموشکردن دنیا به مبارزه برمیخیزد و در آیات و احادیث و عملکرد جانشینان پیامبر h نمونههای بسیاری وجود دارد که با کلیهی نمادهای دنیا گریزی و عزلت مبارزه شده است.
وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَهَ وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الأرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ قصص/۷۷
«به وسیله آنچه خداوند به تو داده است سرای آخرت را بجوی و بهره خود را از دنیا فراموش مکن و همان گونه که خدا به تو نیکی کرده است تو نیز نیکی کن و در زمین تباهی مجوی که خدا تباه کاران را دوست نمیدارد.»
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالأنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ آلعمران/۱۴
«برای انسان محبت شهوات زینت داده شده است از قبیل: عشق به زنان و فرزندان و ثروت هنگفت وآلاف و الوف طلا و نقره، اسبهای نشاندار و چهارپایان و کشت و زرع. اینها (همه) کالای دنیای پست است. و سرانجام نیک در پیشگاه خدا است.»
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلا کهف/۴۶
«دارایی و فرزندان زینت زندگی دنیایند و اما اعمال شایستهای که نتایج آنها جاودانه است، بهترین پاداش را در پیشگاه پروردگارت دارد و بهترین امیدو آرزوست.»
همچنین برای این که این حس مال دوستی و ثروتاندوزی، او را تبدیل به زالویی برای مکیدن خون مستمندان نکند و جامعه اسلامی دچار فساد اقتصادی ناشی از انباشت نامتوازن ثروت نشود و گرسنگی و فقر رواج نیابد، در آیات بیشماری با اتصال حیات دنیا به آخرت، مؤمنان را متوجه سودطلبی اُخروی نموده و از آنها افرادی میسازد تا با اختیار و ارادهی خود در رفع شکاف بین فقرا و ثروتمندان بکوشند.
آیات حدید/۲۰و۲۱، کهف/۴۶، هود/۱۵و۱۶ ، انفال/۲۸، منافقون/۹، علق/۶و۷، آلعمران/۱۸۵، نساء/۱۷و۹۴، انعام/۳۲، انفال/۶۷، توبه/۳۸، یونس/۲۴، رعد/۲۶، ابراهیم/۳، عنکبوت/۶۴، لقمان/۳۳، فاطر/۵، غافر/۳۹، شوری/۲۰، نازعات/۳۸، بقره/۲۱۲٫ در این زمینه نازل شده است.
یوسف سلیمان زاده
ادامه دارد