تاریخ

چگونه اضطراب را در خود ریشه کن سازیم (بخش نخست)

نفسانیات آدمی زنجیروار به هم پیوستهاند. که اگر اختلالی در یکی از حلقههای این زنجیره روی دهد بیگمان سایر رشتهها را نیز متأثر میسازد. اضطرابها ودلهرهها ناخواسته و نگرانیهای بیهوده نه تنها از کارآیی مغز میکاهد بلکه موجب اختلالات و بی نظمیهای بسیار در ضمیر محفوظات انسان خواهد شد. 
پس دردهای جسمانی و اختلالات روحی دوعامل مهم هستند که هم سلامت جسم و روح را به مخاطره می اندازند وهم استعدادهای شگرف انسان را نابود می سازند.
از سوی دیگر برای درمان هر درد باید آن را شناخت ودر درمان آن کوشید.
این نوشته نتیجه تحقیقات (پروفسور میرزومورسل) است باشدکه مفید ومؤثر واقع شود.
همگی با ترس واضطراب آشناییم دراین دنیای پهناور کمتر کسی پیدا میشود که دچار این هراس نشود وشاید نتواند علت منطقی آن را درک کند هرقدر فعالیتهای اجتماعی ما افزونتر میشود برمیزان وشدت این هراس بی ریشه وبیهوده افزوده میگردد.
پس از آن نوبت یأس و سرخوردگی بیحوسلگی میرسد. بیشتر اوقات، اطرافیان ودوستان؛ از زود رنجی وخشم وعصبانیّت ما گلایه دارند وخوداحساس میکنیم که قدرت تسلط بر نفس خویش را از دست دادهایم. حوصلهی هیچ کاری را نداریم.
هیچ چیز توجه ما را به خودجلب نمیکند خوابما پریشان ونامنظم میشود ودچارترس میشویم در حالی که نمیدانیم از چه چیزی میترسیم. احساس ازخود بیگانگی میکنیم وبه مرور شخصیتی جدا از آنچه هستیم پیدا میکنیم.
آنگاه نوبت ناراحتیهای جسمانی است. اسهال، تپش قلب، ناراحتیهای گوارشی، دردهای عصبی و غیره به سراغمان میآید. با روشهای ارائه شده در این نوشته سعی میشود با این مشکلات به خوبی بجنگیم و نگرانیهای بیمورد را از خود دور کنیم.

درد چیست؟
دردهای جسمی اصولا اعمال مهم بیولوژیکی را آشکارمیسازد. بعبارت روشنتر هنگامی که یکی از اندامها بدرستی وظایف خود را انجام نمیدهد. درد این نکته را خاطرنشان میسازد که قسمتی از بدن آسیب دیده است حال اگر درد وجود نمیداشت ممکن بود زمانی اقدام به درمانی مینمودیم که کار از کار گذشته بود. در بسیاری موارد ریشهیابی درد باید توسط پزشک صورت گیرد. گاه دوام درد طولانی است واین نشانه وخامت اوضاع است و گاه بعداز مدتی کوتاه هر نوع عارضه و ناراحتی از بین میرود (مثل سر دردهای عصبی) به هر حال این علایم را نباید دست کم گرفت.
اما اضطراب و عکس العمل ناشی از آن کدام است؟
مختل شدن دستگاه اعصاب واکنش ناشی از اضطراب است. همانطورکه معالجهی درد ها موجب آرامش جسم میگردد از میان بردن اضطرابها نیز آرامش روان را در پی خواهد داشت.
چگونه بر اضطراب و واکنش آن مسلط شویم؟
اضطراب چیست؟
مغز ما در هر لحظه تحت تأثیر محرکات زیادی قرار دارد که بعضی ارادی و آگاهانه است و برخی ناآگاهانه و غیرارادی، محرکات مزبور از سه ناحیه متفاوت بوجود میآید: محیط- خارج- بدن- مغز تحریکات محیط خارج از طریق حواس بینایی- شنوایی- چشایی- لامسه وشامه به مغز ما میرسند. بر بعضی از این حواس آگاهانه شعور داریم. و برخی دیگر وظایف خود را بدون نظر ما انجام میدهند.
محرکات عاطفی مثل عشق و نفرت و سوءظن و سوءتفاهم که از مغز نشأت میگیرند در سطح ضمیر آگاه طبقه بندی میشود حال آنکه مغز از این حیث نیز دارای فعالیتهای ناآگاهانهای است مثل: دلهرهها، ترسها و مسائل و معضلات وامیالی که در اعماق ضمیرما نهفتهاند و در صورت تمایل میتوانیم آنها را در وجدان آگاه خود حاضرگردانیم. ولی غالباً اضطرابها و مخصوصاٌ تجارب اضطراب آلود گذشته ناخواسته ما را در خود میگیرند و همین است که روزگارمان را سیاه میسازد و شیرینی زندگی را از ما باز میستاند و آن را در کاممان تلخ میکند.
واکنش بدن در مقابل اضطراب: پیکر ما در این کشاکش بیتفاوت نمیماند ودر برابر نگرانیها عکس العملهایی از خود نشان میدهد: ضربان قلب افزایش مییابد.
فشارخون بالا میررود و خون از سایر اعضای بدن متوجه عضلات میشود و مردمک چشم گشاد میگردد، در جسم ما حالت آمادهباش در مقابل خطر را به خود میگیرد و مکانیزمهای درجه حرارت و تعادل آب و مواد شیمیایی خون وارد عمل میشوند و واکنش وپاسخی که ما را در حالت آمادگی نگاه میدارد، و قلب و فشار خون ما را بالا میبرد از طریق اعصاب سمپاتیک وارد عمل میشود. با فعال شدن این سیستم، نوعی مکانیزم خودکار، سیستم پاراسمپاتیک را بحال عادی در آورد. اما یکی از وظایف اصلی پاراسمپاتیک افزایش تحرک دستگاه گوارش و مثانه است، به این علت است که اضطراب باعث اسهال و ازدیاد ادرار میگردد.
– واکنش روان در برابر اضطراب: اگر مغز بار بیشتری از توان خود بردارد. و پیامهای زیاده از حدی دریافت کند و پیامهای زیادی دریافت کند که قادر به جوابگویی آن نباشد ما را دچار اضطراب میسازد و در نتیجه تولید انرژی فوق العاده برای واکنش در مقابل پیامها، تعادلمان برهم میخورد.
مغز نیز که در برابر این عمل حال آماده باش به خود گرفته ناچار بصرف انرژی بیشتری میگردد تا شاید ریشهی اضطرابش را بیابد و آنگاه جدال سختی در مغز صورت میگیرد. در این حالت است که اگر شخص مضطرب صدایی ناهنجار بشنود از کوره در میرود و غالباً کار را به دعوا و مرافعه میکشاند.
این حالت انقباض و کشیدگی اعصاب و بیقراری به جلوههای مختلف تظاهر میکند و شخص را آشفته و پریشان میسازد که بعضاً قادر به کنترل خویش نمیگردد بطوری که از استراحت و آسایش دست میکشد چون اعصابش همیشه در حالت آمادهباش
قرار دارد تا جایی که اینگونه افراد بیقرار قادر نیستند یکجا بند شوند و مثلاً یک برنامه تلویزیونی را تماشا کنند هر چند دقیقه یک بار از جایشان بلند میشوند و چند قدمی راه میرود و این طرف و آن طرف سرک میکشند و باز به جای خود باز میگردند. نقطهی مقابل افراد بیقرار را کسانی تشکیل میدهند که در برابر هیجانات و رویدادها کاملاً گیج و مبهوت و بیتفاوت باقی میمانند و بیشتر در تصادفات و آتش سوزیها و اتفاقات غیر منتطره رخ میدهد و افراد در اینگونه حوادث کارایی خود را از دست میدهند و بهت زده در گوشهای مینشینند و در دریای اوهام خود فرو میروند.
واکنش شخص در مقابل اضطراب:
هر کس در برابر هجوم نگرانیها بنحوخاصی عکس العمل نشان میدهد. مثلاً دستهای از کارو فعالیت خود میکاهند و از رویارویی و برخورد با عوامل ناراحت کننده دوری میکنند و برای اینکه مغز تعادل خود را باز یابد فرصتهای گوناگونی را فراهم میسازند. و یا به قرصها و داروهای آرامبخش روی میآورند. اگر محرکها خارج از مغز اتفاق افتاده باشد این تدابیر چاره سازند. ولی اگر محرکات از ضمیر ناخود آگاه بوجود آمده باشد هیچیک از این روشها مثمر ثمر واقع نخواهد شد. در مورد شیوههای مبارزه با این عارضهی روانی بعداً خواهیم گفت.
ادامه دارد؛موزان و دانشجویان که نیاز به تمرکز ذهن دارند غالباً از نشست افکار خویش در حاضر کردن دروس مینالند و اینکه نمیتوانند مطالب را در ذهن خود نگه دارند. در سر جلسه امتحان نگاه خیرهء خویش را به ورقه میدوزند و چند بار مطالب را از بالا تاپایین میخوانند ولی هیچ نمیفهمند و ترس بر آنها غالب میشود. مطالب را آنقدر میخوانند و مادامی که به اضطراب خود فایق آیند میتوانند به سؤالات جواب دهند و از این مطلب نتیجه میگیریم که برای دارابودن خصیصه تمرکز و دقت روزانه بایستی تمرین آرام سازی مغز را انجام داد. و از هجوم افکار پریشان به مغز خودداری کرد.
بر خورد با دوستان وآشنایان: اضطراب به صورت گوناگون تظاهری کند و یکی از جلوههای آن ناسازگاری با خویشان است و دوستان و فوراً حصاری دور خود کشیده و از همه میبریم: ناراحتی اعصاب تنگ خلق و کم حوصله امان میسازد بطوری که ایجاد رابطه با مردم و بخصوص با غریبهها را از دست میدهیم. وسواسی ودمدمی مزاج میشویم.
بشدت نسبت به آنچه میگوییم وسواس بخرج میدهیم و بعدهم پشیمان میشویم. جالبتراینکه بسیاری از افرادی که دچار این قبیل ناملایماتند از سکوت رنج میبرند. و سکوت برایشان رنج آور است.

بیقراری:
بیقراری رابطه نزدیک با تند مزاجی و زود رنجی دارد. این افراد نمیتوانند درجایی آرام بنشینند و مدام از این شاخه به آن شاخه میپرند و جالب آنکه در محیط کارشان راحتترند تا خانهاشان.
تا جایی که روزهای تعطیل عزا میگیرند که این چند ساعت را چگدنه سر کنند. ودر نهایت اینکه اینگونه افراد فدرت استراحت و تمدد اعصاب خود را از دست دادهاند.
خوبیا یا ترس از حشرات: ترس از بلندی،ترس از آسانسور، ترس از حیوانات بزرگ، ترس از حشرات و ترس از اشیاء تیزوبرنده باعث ناراحتی این افراد میشود. و شاید مدتها پا در مکانی معین بخاطر ترس نگذارند و خود را از زندانی اوهام خود سازند.
وسواسیها: این افراد دوست دارند همه چیز همیشه سرجایش و مرتب باشد. مدام به سرو وضع خود میرسند.
مدام به خانه سر میزنند مبادا تغییر کرده یا نامرتب باشد. و در صورت تغییر اضطراب نهفته در آنان ظهور میکند. و زندگی به قول خودشان، آرام آنها تبدیل به پریشانی میشود.
لکنت زبتن:
میدانیم که سمت راست بدن توسط نیمکره چپ مغز کنترل میشود. وبرعکس در افراد راست دست نیمکره چپ فعال است و به این علت میبینیم که این افراد با دست راست خود بهتر مینویسند و دست راستشان بهتر کار میکنند. اما در مورد (الکن)ها باید بگوییم که نیمکره فرمان دهنده راست یا چپ بمرحله تکامل نرسیدهو یا کودکانی که چپ دست هستند. تحت تعلیمات سخت قرار میگیرند تا با دست راست بنویسند. و بخاطر همین فشار نابجای اولیه دچار لکنت زبان میشوند. بعبارت دیگر پیامهای فرستاده شده از مغز به اندازم تکلم واضح و روشن نبوده و اگر عامل اضطراب برآن افزوده شود. لکنت زبان بحداعلای خود میرسد.
اضطرابهای جسمانی:
تپش قلب: ازدیاد ضربان قلب واکنش عاری بدن در برابر خطرات است. که بدن را آمادهء مقابله با آن میسازد. و بعد از رفعموقعیت مخاطره آمیز وضع قلب بحال عادی بر میگردد.
حال آنکه اگر گرفتار اضطراب دایمی باشیم قلب هرگز تپش عادی خود را باز نمییابد و همواره نامرتب میزند. آن گاه مسئله انسداد شرایین و سکتهی قلب پیش میآید پس اضطراب بیش از هر چیز دیگری ناراحتی گردش خود را ایجاد میکند. تفاوت درد قلب ناشی از اضطراب و سکته معمولی در این است که درد اضطراب دایمی است و در تمام اوقات (استراحت – خواب – بیداری ) ادامه مییابد. ولی دردهای ناشی از سکته قلبی معمولاً در قفسهی بالایی بروز کرده و با کمی استراحت بهبود مییابد.
سوء هاضمه: ناراحتی دستگاه گوارشی یکی از بارزترین نشانههای اضطراب است. درد معده یا زخم معده بهم شباهت دارند. زخم معده بعداز خوردن غذا بوجود میآید ولی درد معده با انقباضات عصبی همراه میگردد. رویهمرفته دردی که در ناحیهی بالای شکم بوجود میآید بیشتر ناشی از اضطراب است.
یبوست:
یکی از واکنشهای اصلی بدن در مقابل اضطراب افزایش ضربان قلب، سرازیر شدن خون به عضلات و آزادشدن گلوکز در خون است به منظور تدارک انرژی. حال اگر این اضطراب ادامه یابد دستگاه گوارشی هم عکس العمل نشان داده و نخستین نشانههای آن یبوست است.
اسهال عصبی:
نمونهی بارز آن در نزد انی است که برای اولین بار وارد جبه شدهاندو یا دانش آموزایی که میخواهند به جلسه امتحان بروند.
آسم و تنگی نفس: جوشهای عصبی:
بیشتر حساسیتهای دستگاه تنفس با تمرینات آرام سازی برطرف میشود.
اما جوشهای صورت: چون فعالیت سلولهای مغز غالباً در فعالیتهای سلولهای پوست منعکس میشود.
بعبارت دیگر هیجانات باطنی موجب پیدایشهای پوستی میشود.
سردردها ومیگرنهای عصبی:
درد سر دردهای عصبی در شقیقهها و بخصوص در پیشانی و پشت چشمها و درپشت سر احساس میشود. گویی وزنهای سنگین روی سر است.
میگرن نوعی دیگر سردرد است. عوامل آن متعدد است. حساسیت به نورهای شدید. ضعف بینایی و…..)میگرن برخلاف سر درد از یک نقطه مثلاً پشت چشمها شروع و آنقدر شدید میشود که موجب تهوع و استفراغ میگردد. فشار عصبی و عاطفی یکی از مهمترین عوامل آن است.
دکتر آلبرت مورسل پروفسور آینسلی میزر
گردآورنده: نسرین حسن زاده

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا