اصول

سنگسار و رجم  ؛ بدعتی شوم (7-2)

نویسنده: حمید مهدوی

 

بخش چهارم، مفهوم «زانی» و «زانیه» در قرآن کریم :

با دقت در آیات زیر «الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلاَّ زانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَ الزَّانِیَهُ لا یَنْکِحُها إِلاَّ زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»[نور/۳] ( مرد زنا پیشه نباید جز زن زناپیشه یا زن مشرک را به نکاح درآورد و زن زناکار را نباید جز مرد زناکار یا مرد مشرک به زنى بگیرد و این زناشویى بر مؤمنان حرام گردیده است..

«الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ » [نور/۲۶]( زنان پلید در خور مردان پلیدند و مردان پلید در خور زنان پلید و زنان پاک شایسته مردان پاک‏اند و مردان پاک شایسته زنان پاک، آنان پاک و بدور هستند از آنچه که در موردشان مى‏گویند ، آنان آمرزش و روزى فراوانى در بهشت دارند )

با دقت در این آیات به سادگی می توان دریافت که «زانی» و «زانیۀ» علی رغم اسم فاعل بودن صیغه، در واقع صفت مشبّهه هستند(۱۰) یعنی کسانی که پیوسته به تبهکاری جنسی مشغول اند!

برای اثبات صحت این دریافت می توان چند دلیل ذکر کرد:

دلیل اول: زانی و زانیه – مطابق آیه سوم سوره نور- کسانی هستند که امکان ادامه«زندگی» دارند و می توانند ازدواج کنند!

قرآن کریم ازدواج آنها را منحصر و محدود به کسانی می کند که کردار و روشی چون خود آنان دارند! ذکر صفت مشبهه ای به نام«مشرک» در کنار«زانٍ» در آیه مزبور نیز می توان مؤید این باور باشد که مقصود از زانی و زانیه، زنا پیشگان هستند نه کسانی که از سر غلبه نفس دچار لغزشی یکباره می شوند!

دلیل دوم: گزارش های متعدد تاریخی نیز مشخص می کنند که این دو واژه برزنان و مردان زنا پیشه اطلاق شده است ، کسانی که آشکارا و بی شرمانه مرزهای اخلاق و عفت را زیرپا می گذارند ، به اشاعه آن می پردازند و حتی به مثابه حرفه ای از این طریق امرار معاش می کنند!

به این گزارش که غالب مفسرین آورده اند، توجه کنید:

«وفی القرآن الکریم آیاتٌ ذکِرت الزنا فی الجاهلیه، من ذلک آیهُ سوره النور: الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زَانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَالزَّانِیَهُ لا یَنْکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ، قال المفسرون: قدمَ المهاجرون إلى المدینه وفیهم فقراءُ لیست لهم أموالٌ، وبالمدینه نساءٌ بغایا مسافحاتٌ یکرین أنفسَهن، وهنَّ یومئذٍ أخصبُ أهلِ المدینه، فرغبَ فی کسبهنَّ ناسٌ من فقراءِ المهاجرین، فقالوا: لو إنّا تزوجّنا منهنَّ فعِشنا معهُنَّ إلى أن یغنیَنا اللهُ تعالى عنهنَّ. فاستأذِنوا النبیَّ صلى الله علیه وسلم، فی ذلک، فنزلت هذه الآیهُ وحرَّمَ فیها نکاحَ الزانیهِ صیانهً للمؤمنین عن ذلک. وقال عکرمهُ: نزلت الآیهُ فی نساء بغایا متعالماتٍ بمکهَ والمدینه، وهنَّ کثیراتٌ، ومنهنَّ تسعُ صواحب رایات، لهنَّ رایاتٌ کرایاتِ البیطارِ یعرفونها: «أمُّ مهدون»(أمُّ مهزول) جاریهُ السائب بن أبی السائب المخزومی، و«أمُّ غلیظ» (أمُّ غلیط) جاریهُ صفوان بن أمیه، و «حبه القبطیه» (حنه القبطیه) جاریهُ العاص بن وائل، و «مریه» جاریه مالک بن عمیله بن السباق بن عبد الدار، و«حلاله» (جلاله) جاریه سهیل بن عمرو، و«أم سوید» جاریه عمرو بن عثمان المخزومی، و«شریفه» (سریفه) جاریه زمعه بن الأسود، و«قرینه»(فرسه) جاریه هشام بن ربیعه بن حیب بن حذیفه بن جبل بن مالک بن عامر بن لؤی، و«فرنتا» (قریبا) جاریه هلال بن أنس بن جابر بن نمر بن غالب بن فهر وکانت بیوتُهنَّ تُسمَّى فی الجاهلیه «المواخیرُ» لا یدخل علیهنَّ ولا یأتیهنَّ إلا زانٍ من أهل القبلهِ أو مشرکٍ من أهلِ الأوثان، فأرادَ ناسٌ من المسلمین نکاحَهُنَّ لیتّخذوهنَّ مَأکلهً، فأنزلَ اللهُ تعالى، هذه الآیهَ، ونهَى المؤمنین عن ذلک، وحرَّمَهُ علیهم.» [ ابومحمد بغوی، تفسیر بغوی، ج۶،ص۹/ محمد بن جریر طبری ، تفسیر طبری،ج۱۹،ص۹۹/ المفصل فی تأریخ العرب قبل الاسلام /ج۹، ص۱۳۶](در قرآن کریم آیاتی وجود زنا در دوران جاهلیت را بیان می کنند ، از جمله: آیه سوره نور« الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زَانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَالزَّانِیَهُ لا یَنْکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»

مفسران گفته اند: در میان مهاجرینی که به مدینه رفتند، برخی فقیر بودند و در مدینه زنان بدکاره ای وجود داشتند که تن فروشی می کردند و در آن روزگار اینان ثروتمند ترین مردم مدینه بودند، از این رو مهاجرین فقیر به ازدواج با  آنها رغبت پیدا کردند و در توجیه قصد خود می گفتند : اگر با آنان ازدواج کنیم می توانیم در کنارشان به زندگی ادامه دهیم تا زمانی که خداوند ما را از ایشان بی نیاز کند. به این منظور از پیامبر(ص) اجازه خواستند که این آیه نازل شد و ازدواج با زنان زنا پیشه به خاطر حفظ آبرو و شرف مؤمنین حرام شد. عکرمه گفت: این آیه در شأن زنان تن فروشی که در مکه و مدینه به وفور وجود داشتند نازل شد، از میان آنان نه نفر مشهورتر و مانند دام پزشکان پرچمی را بر سرای خود نصب کرده بودند که شناخته شوند.این زنان عبارت بودند از:

«ام مهدون»(ام مهزول) کنیز سائب پسر ابی سائب مخزومی، و «ام غلیظ»(ام غلیط) کنیز صفوان پسر امیه ، و «حبۀ القبطیۀ»(حنۀ القبطیۀ) کنیز عاص پسر وائل، و «مریۀ» کنیز مالک پسر عمیلۀ پسر سباق پسر عبد الدار، و «حلالۀ»(جلالۀ) کنیز سهیل پسر عمرو، و «ام سوید» کنیز عمرو پسر عثمان مخزومی، و «شریفۀ»(سریفۀ) کنیز زمعۀ پسر اسود، و «قرینۀ»(فرسۀ) کنیز هشام پسر ربیعه پسر حیب پسر حذیفه پسر جبل پسر مالک پسر عامر پسر لؤی، و «فرنتا»(قریباً) کنیز هلال پسر انس پسر جابر پسر نمر پسرغالب پسر نمر؛ خانه های این زنان در عهد جاهلی «مواخیر»(۱۱) خوانده می شد، وجز افراد زناپیشه از اهل قبله یا مشرکین بت پرست وارد آنها نمی شدند، بعضی از مسلمانان به خاطر ارتزاق می خواستند با آن زنان ازدواج کنند ، از این رو خداوند متعال این آیه را نازل فرمود و مؤمنین را از آن بازداشت و چنان ازدواجی را بر ایشان تحریم کرد.»

دراین خانه های تباهی علاوه بر زنان یاد شده ، تعدادی از زنان و دختران دیگر نیز به تن فروشی می پرداختند! «کانت بیوت تسمى المواخیر فی الجاهلیه، وکانوا یؤاجرون فیها فتیاتهن، وکانت بیوتًا معلومه للزنا لا یدخل علیهن ولا یأتیهن إلى زان.»[المفصل فی تأریخ العرب، جواد علی/ج۹، ص۱۴۰]( … در زمان جاهلیت خانه هایی بود به نام «مواخیر» که در آن دخترانشان را به منظور تن فروشی اجاره می دادند. این خانه ها مشخص بودند و جز افراد زناپیشه وارد آن نمی شد.)

بنابراین روشن می شود که حکم سنگینی که در آیات مزبور از سوره نور برای افراد زناپیشه مشخص شده است نه «زدن» و نه «رجم» آنها(۱۲) بلکه ابراز تنفر عمومی از آنان و محروم کردنشان – درصورت عدم توبه – از ازدواج با افراد پاک و شرافتمند و رانده شدن از جمع پاکان است ، کیفری که هم آنها را به سختی می آزارد و هم دیگران را از آلوده شدن حفظ می کند!

دلیل سوم: مطابق نص قرآنی حضور چهار شاهد که عمل زنا را از نزدیک مشاهده کنند برای اثبات آن لازم است(۱۳)، اگر چنین شرطی «تعلیق به محال» نباشد، تنها زمانی موضوعیت می یابد که زن و مرد تبهکار ، به رسم معمول خانه های فساد در مقابل دیدگان دیگران مرتکب زنا شوند ، یعنی زناپیشه باشند!

 

بخش پنجم ، مجازات زنا در قرآن کریم

در قرآن کریم در دو موضع به مجازات زنا اشاره شده است:

درسوره نساء که مجازات حبس خانگی زن و سرزنش توأم با تعزیر زن و مردِ مرتکب زنا- به صورت موقت- بیان شده است: «وَ اللاَّتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَهَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَهً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً * وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ تَوَّاباً رَحِیماً »[نساء/۱۶-۱۵]( و از زنان شما آنان که مرتکب کار زشت [زنا] مى‏شوند، باید چهار شاهد بر آنان از میان خود بگیرید. پس اگر شهادت دادند، ایشان [زنان‏] را در خانه‏ها بازداشت کنید تا مرگشان فرا رسد یا خداوند راهى بر آنان قرار دهد*و از میان شما آن دو تن [زن و مرد] را که مرتکب آن کار ناشایست شوند، آزاردهید، آن‏گاه اگر توبه کردند و درستکار شدند از آن دو دست بردارید زیرا خداوند توبه پذیر مهربان است.)

و در سوره نورکه زدن صد ضربه به مرتکبین زنا به عنوان مجازات نهایی تعیین شده است: «الزَّانِیَهُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَهَ جَلْدَهٍ وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَهٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَهٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»[نور/۲]( زن و مرد زناکار را هر یک صد ضربه بزنید. و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، مباد که دراجرای حکم خدا نسبت به آن دو دستخوش ترحم گردید. و باید که به هنگام تعذیب آنان گروهى از مؤمنان حاضر باشند.)

*در آیه ۲۶ سوره نور نیز به صورت تلویحی مجازات دیگری که عبارت از طرد و راندن از عرصه مناسبات اجتماعی است برای زناپیشگان بیان شده است«الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ»( زنان پلید براى مردان پلید و مردان پلید براى زنان پلیداند، و زنان پاک براى مردان پاک و مردان پاک براى زنان پاک‏اند، این پاکان از سخنان ناروایى که [تهمت‏زنندگان‏] درباره آنان مى‏گویند، مبرّا و پاک هستند، براى آنان آمرزش و رزق نیکویى است.)

*در ماجرای حضرت ایوب(ع) نیز تأیید دیگری بر زدن صد ضربه به عنوان مجازات زنا وجود دارد،هنگامی که وی همسرش را  اشتباهاً به بی عفتی متهم کرد، سوگند خورد که پس از بهبودی وی را صد ضربه بزند، نقل ماجرا از تفسیر سورآبادی: «…رحمه ،همسر حضرت ایوب به روز در شهر آمدى، مردمان را در سرایها کار کردى، وى را طعامکى دادندى، شبانگاه آن را بر ایّوب بردى. شبانگاهى مى‏آمد دست تهى، چیزى نیافته بود، زنى او را گفت: «اى زن، آن دو گیسوى بدان نیکوى بازِآن شوهر بیمار افگار زار چه خواهى کرد؟ به من فروش تا ترا نان دهم». رحمه آن را باز کرد فراوى داد و گرده‏اى بستد. مى‏آمد که نزدیک ایّوب آید ، ابلیس بر هیئت پیرى پیش از وى به ایّوب شد گفت: «خبر دارى که این زن ترا چه خیانت کرد که وى را بر زنا بگرفتند و گیسوهاى او ببریدند، نشانت آن باد که مى‏آید، گیسو بریده». ایّوب را از آن نهمار(وضع ناخوشایند و دشوار) دل درد کرد، چون رحمه فرا رسید ایّوب بر عادت خویش دست فرا کرد تا گیسوى رحمه گیرد بازنشیند، گیسو نیافت، گفت: «هان تو مرا خیانت کردى، گر بِه شوم سوگند که صد چوب ترا بزنم». چون بِه شد خداى تعالى گفت: «سوگند را راست کن نگر که آن حُرّه را المى نرسانى که او بى‏جرم است». ایّوب گفت: «پس چه کنم؟» خداى گفت: «دسته سُِپارى(جارو) بگیر چنان که صد شاخ بود و بدان او را بزن تا سوگندت راست شود و وى را المى نرسد».[ابوبکرسورآبادی، تفسیر سورآبادی، ذیل آیه ۴۴سوره «ص»]

سیوطی نیز گوید: «و أخرج ابن المنذر عن سعید بن المسیب رضى الله عنه أن بلغه ان أیوب علیه السلام حلف لیضربن امرأته مائه فی ان جاءته فی زیاده على ما کانت تأتى به من الخبز الذی کانت تعمل علیه و خشی ان تکون قارفت من الخیانه فلما رحمه الله و کشف عنه الضر علم براءه امرأته مما اتهمها به فقال الله عز و جل «وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ» فأخذ ضغثا من ثمامو هو مائه عود فضرب به کما أمره الله تعالى»

[جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ذیل آیه ۴۴سوره ص](ابن منذر از سعید بن مسیب نقل کرده است که : هنگامی که ایوب-ع- مشاهده کرد همسرش بیش از مقداری که کار کرده ، نان به خانه آورده است ، ترسید که شاید مرتکب خیانت شده باشد ، اما هنگامی که بهبود یافت و از پاکی زنش مطمئن شد [ به دلیل سوگندش دائر بر اجرای حد زنا بر وی ، ناگزیر از انجام آن بود] که خداوند [ برای مشکل او راه حلی ارائه داد] و فرمود:« دسته اى (گیاه) به دست گیر و با آن بزن و سوگند خود را مشکن.» پس دسته ای از گیاه«یز» که صد شاخه بود برداشت و با آن [به صورت نمادین] همچنان که خداوند متعال فرمان داده بود،همسرش را زد.)

اختلاف نظرهای عجیب در باره آیه ۱۵و۱۶ سوره نساء و نقد آنها:

دریغا که آفت وابسته بودن ذهن و زبان افراد به روایات متعدد و مخالف و متناقض و طابق النعل بالنعل رفتن افراد به دنبال هم و عدم تفقه و تدبر در قرآن کریم و بی توجهی به ضوابط عقلی و شواهد و گزارش های مسلم تاریخی ، دامنگیر این آیات نیز شده است ! ذیلاً توجه خواننده گرامی را به روایات و تلقی ها و آرای متعدد ضد و نقیض برگرفته از کتب فقهی و تفسیری جلب می کنم:

آرای مختلف در باره«حبس»

طبق آیه نخست، زنانی که مرتکب زنا می باید حبس شوند.

… گروهی «محبس» را همان خانه زن می دانند، ابن جوزی می نویسد:«فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ قال ابن عباس: کانت المرأه إذا زنت، حبست فی البیت حتى تموت، فجعل اللّه لهنّ سبیلا، و هو الجلد أو الرّجم.» [ عبد الرحمان الجوزی ،زاد المسیر فی علم التفسیر، ج‏۱، ص: ۳۸۳] (در باره« فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ» ابن عباس گفت: زن هنگامی که مرتکب زنا می شد، در خانه زندانی می گردید تا زمان مرگ، و منظور از « خداوند راهی برای آنان خواهد گشود» ، زدن تازیانه یا رجم است.)

… و گروهی معتقد به زندانی کردن در خارج از محیط خانه اند، سیوطی به نقل از ابن أبى حاتم و او از سعید بن جبیر نوشته است:« فَأَمْسِکُوهُنَّ یعنى احبسوهن فِی الْبُیُوتِ یعنى فی السجون و کان هذا فی أول الإسلام کانت المرأه إذا شهد علیها أربعه من المسلمین عدول بالزنا حبست فی السجن»[الدرالمنثور سیوطی،ج۲،ص۱۲۹](زنان را بازداشت کنید یعنی آنان را در خانه ها زندانی کنید و منظور از خانه ها زندان هاست . و این حکم مربوط به آغاز اسلام است ، زمانی که چهار شاهد عادل بر زنای او گواهی می دادند در زندان حبس می شد.)

نقد: علی رغم قید صریح«فی البیوت» ، حمل مفهوم« سجون» بر «بیوت» چه محملی می تواند داشته باشد؟ واضح است که خلق «زندان» متأثر از عرف روزگار زندگی کس یا کسانی است که سال ها پس از سعید بن جبیر زندگی کرده اند! زیرا هم ظاهر آیه ناظر بر حبس خانگی است« فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ» وهم هیچ گزارش تاریخی متقنی مبنی بر وجود زندان در عهد نبوی در دست نیست!

*و اما این پرسش که :چرا زن مرتکب زنا باید برای همیشه در خانه محبوس می ماند و مرد از این مجازات معاف بود ؟!

پاسخ : از آغاز معلوم بود که حبس ، کیفری همیشگی نیست، زیرا نوید « یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً » حاکی از موقتی بودن این حکم داشت که با نزول آیه دوم سوره نور برای همیشه منتفی شد. وانگهی حتی قبل از نزول آیه دوم سوره نور زن مرتکب زنا می توانست با توبه موجب رفع آزار از خود شود؛ رفع آزار شامل: حبس در خانه و سرزنش و آزار اطرافیان!

*دلیل معاف شدن مرد از حبس: اگر عملگرایانه و واقع بینانه به قضیه بنگریم ، پاسخ روشن و علت معقول است: مرد در جامعه دیروزین و حتی در دوران کنونی ، مسؤول روابط عمومی و معیشت خانواده است ، حبس او به مثابه سلب حق حیات از خانواده اوست ، بنابراین این تخفیف مجازات نه به خاطر «مذکر» بودن که برای حفظ کیان و حقوق خانواده بوده است .

آرای مختلف در باره«الْفاحِشَه»

… برخی منظور از این واژه در آیه ۱۵ ومراد از ضمیر«ها» درآیه ۱۶«الَّذانِ یَأْتِیانِها» رابه ترتیب ، مساحقه(همجنس بازی زنان) و«لِواط» می دانند:«و قیل: نزلت الأولى فی السحاقات و هذه فی اللواطین.»[تفسیر الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ، ذیل آیه ۱۵ نساء]

… و کسانی آن را زنا دانسته اند:« و الفاحشه الزنا لزیاده قبحها و شناعتها.»[بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل /الدرالمنثور سیوطی،ج۲،ص۱۲۹/فقه السنه، ج۲،ص۳۴۳]

نقد: «الفاحشۀ» در آیه یاد شده قطعاً به معنی«مساحقه» نیست، زیرا لزوم چهار شاهد« فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَهً مِنْکُمْ» برای رؤیت و اثبات عمل«دخول» است ، درحالی که در«مساحقه» چنین کاری طبیعتاً منتفی است! دیگر این که : اگر آیه ۱۵ را به آیه دوم سوره نور، منسوخ بدانیم ، باید بپذیریم که «مساحقه» از جرایمی است که «حد» دارد(۱۴) ، در حالی که در فقه اسلامی برای مساحقه ، تنها تعزیر درنظر گرفته شده است« اتفق الفقهاء على أنه لا حد فی السحاق، لأنه لیس زنى، وإنما یجب فیه التعزیر، لأنه معصیه. قال ابن قدامه: وإن تدالکت امرأتان، فهما زانیتان ملعونتان ; لما روی عن النبی صلى الله علیه وسلم أنه قال:« إذا أتت المرأهُ المرأهَ، فهما زانیتان» ولا حد علیهما لأنه لا یتضمن إیلاجا، فأشبه المباشره دون الفرج، وعلیهما التعزیر»[سعود بن العتیبی ، الموسوعۀ الجنائیۀ الاسلامیۀ المقارنه،ج۱،ص۴۵۲]( فقیهان در این که مساحقه «حد» ندارد، هم نظر هستند ، زیرا «زنا» شمرده نمی شود و گناهی است مستوجب تعزیر. ابن قدامه گفته است: اگر دو زن مساحقه کنند، زانی ملعون به حساب می آیند بر اساس آنچه که پیامبر(ص) فرمود: «هرگاه زنی با زنی دیگر درآمیزد، هردو زناکار هستند.» اما حد بر آنها اجرا نمی شود چون دخول صورت نمی گیرد ، تنها شبیه نزدیکی است لذا تعزیر می شودند.)

* در ارتباط با ضمیر«ها» در«یأتیانها» باید دانست که: به«الفاحشۀ» برمی گردد و مراد از آن «زنا» است و ارجاع آن به «لِواط» نه از حیث قواعد زبان عربی درست است،(۱۵) و نه از حیث وجود قرینه ای که آن را تأیید کند!

آرای مختلف در باره« الَّذانِ »

… گروهی «الَّذان» را عام و شامل عموم متأهلین وغیرمتأهلین می دانند «أنه عامّ فی الأبکار و الثّیّب من الرجال و النساء، قاله الحسن و عطاء» [ عبدالرحمان الجوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج‏۱، ص: ۳۸۳]

…وگروهی آن را خاص دانسته و مشمولینش را زنان و مردان غیر متأهلی می دانند که مرتکب زنا شوند« أنه خاصّ فی البکرین إذا زنیا، قاله أبو صالح، و السّدّیّ، و ابن زید، و سفیان.» [عبدالرحمان الجوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج‏۱، ص: ۳۸۳]

…بعضی منظور از آن را مردانی می دانند که مرتکب لواط شده اند« و إیذاء الرجال، الذین یأتون الفاحشه الشاذه، و یعملون عمل قوم لوط»[سید قطب، فی ظلال القرآن،ذیل آیه مذکور]

نقد: کسانی که « الَّذانِ» را «خاصّ» کرده و بر پسر و دختر مرتکب زنا اطلاق کرده اند، برای اثبات گفته خود هیچ قرینه یا شاهدی ندارند! باید از این فقیهان پرسید: تا پیش از نزول آیه دوم سوره نور- که آن راهم مربوط به بکرین(دختر و پسر) می دانند!-،و پیش از صدورعبارتی که به نام حدیث رجم مشهور است، حکم مردی که مرتکب زنا می شد، چه بود؟! (دقت کنید)، مطابق رأی این گروه حکم زن ، دختر و پسر مرتکب زنا در آیات ۱۵و ۱۶ سوره نساء بیان شده است ، اما حکم«مرد» که از هر سه گروه به لحاظ امیال نفسانی ، توانایی مالی و امکان ارتکاب زنا، بیشتر در معرض لغزش است ، فراموش می شود؟! در ابتدایی ترین متون حقوقی انسان ساخته، چنین خطای فاحشی وجود ندارد، اما چه بی پروا آن را به کتاب و کلام خداوند نسبت می دهند!!

حقیقت آن است که ظاهر صریح آیه نشان می دهد: این لفظ(الذان) عامّ و مراد از آن – به طریق تغلیب- ، عموم جنس مذکر و مؤنثی است که مرتکب زنا شده باشند.

*در قرآن کریم واژه«نساء» در مواضع متعددی جدا از معنی «زن» به معنی مطلق جنس مؤنث به کار رفته است« وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ »[بقره/۴۹] (و [بیاد آرید)] آنگاه که شما را از کسان فرعون رهانیدیم، بدترین آزارها را به شما مى‏رساندند، پسرانتان را سر مى‏بریدند و زنان و دخترانتان را زنده مى گذاشتند و در آن براى شما آزمایشى سهمگین از سوی پروردگارتان بود.) از این رو این کلمه در آیه پانزدهم بر «دختر» نیز قابل اطلاق است.

بخش دوم مقاله

ادامه دارد

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا