آداب و فرهنگاندیشه

جهالت در ادوار مختلف و عصر کنونی

جهالت در ادوار مختلف و عصر کنونی

 

نویسنده: فهیم بهنام

بشر، در طول تاریخ، با تکیه بر خواسته های درونی و نفسانی خود، همواره دچار انحرافاتی گشته، که بعدها در امتداد تاریخ، جای بحث فراوانی بوده است، هر چند با این تاریخ طویل و مدید باید با تکیه بر تجربیات، روز به روز به انسانیت و عقلانیت نزدیک تر می شد.
لکن این اشتباهات هرچند که رفع نگشته اند بلکه انگار فقط در حال رنگ عوض کردن هستند وآن چه از قدیم الایام گاهی مایه ننگ انسانیت و آدمیت بوده، همچنان با رنگ و شکلی دیگر پا برجاست وانسانها باتمام پیشرفتهای امروزی نتوانستند آن آرامش جسمی و روحی را همزمان فراهم نمایند.
در این چند سطر هدف، مقایسه ذکر کج روی های انسان در دوران های مختلف بوده که اعمالشان جاهلانه و تاریخ آن را بنام جاهلیت ثبت نموده است.

در وهله اول لازم است به معنی جاهلیت بپردازیم در فرهنگ دهخدا در معنی واژه جاهلیت به معنی لغوی وکاربردی آن بدین شکل اشاره شده است: جاهلیت در لغت بمعنی عدم علم یا پیروی نکردن از علم است و اما در اصطلاح اشاره به دوران خاص قبل از ظهور اسلام اطلاق می گردد.

هرچند مرحوم دهخدا و تاریخ دانان بحث جاهلیت بطور عام را فقط به دوران خاص قبل از بعثت پیامبر بزرگوار اسلام ص منتسب به قوم خاصی معرفی نموده اند اما در واقع امتداد زمانی جاهلیت ، گویا بیشتر به کج روی های فردی و اجتماعی انسان ها با نبود علم و آگاهی در تمامی دورانها تصور می شود.
به نظر می رسد با توجه به کج روی و انحرافات انسان در عصر حاضر و دنیای مدرن می توان گفت این تعبیر زیاد هم جامع نیست و در جهت تحقق معنی کامل آن می توان گزینه معنویت را نیز به آن اضافه نمود تا از فاز انسان بودن وارد کمال انسانیت واشرف المخلوق شد.
بدین جهت، قران کریم جاهلیت را در عدم پذیرش حکم خداوند و پیروی از هوای نفس خلاصه نموده است و در هر زمان و مکان اگر هوای انسان بجای خدا حاکم باشد آن را جاهلیت نامیده است.
(أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ)
گمان می رود بحث معنویت جمله ای معترضه باشد اما در ادیان مختلف علی الخصوص دین اسلام ، از راهکارهای بسیار ارزنده و کاری جهت تقابل با بیماریهای اخلاقی و رفتاری بحث به میان آمده است و معین است که جاهلیت برهه محدودی از زمان در لابلای تاریخ نیست بلکه شامل منش ها و رفتارهای نامناسب انسان میشود که آن چنان زشت وناپسند و مخرب بوده که امروز از آن چنین یاد می شود.
البته در امر جاهلی بودن یک جامعه، چند نشان می تواند ملاک قرار بگیرد که در دورانهای مختلف رواج داشته تا جاهلیت با رنگهای مختلف رو نمائی کند :

۱- انکار خداوند یا عدم تمکین و تسلیم در برابر احکام الهی و دخول به انحرافات عقیدتی.
۲- وجود طاغوتهایی که همواره با ترویج خواسته های خود در همه دوران مانع خدا پرستی و خواهان خود پرستی یا غیر خدا پرستی بوده اند تا منتفع شوند.
۳- تبعیت از هوا وهوس و تکیه بر دارائی های علمی و مادی.
انسان در عصرهای مختلف مرتکب اعمالی شده که منافی با ارزشها وکرامت انسانی بوده و از آن به اعمال جاهلی، تعبیر شده است و تاریخ شهادت می دهد که این منشها وانحرافات اخلاقی، فردی و اجتماعی بشر، در دورانهای مختلف نیز وجود داشته است.
حتی در عصر حاضر شاهد انحرافات عقیدتی ، علمی و رفتاری آنچنانی از بشر در عصر تمدن و سرعت دانش و تکنولوژی هستیم ، که قابل تصور نیست در صورتیکه جولانِ داده های علمی در عصر حاضر غوغا می کند،انحرافات همچنان مستدام است و شاید نامی که بزرگواران دین و دانش بر آن گذاشته اند( جهالت مدرن یا جهالت نوین ) بسیار هم برازنده باشد.
بدین جهت، می توان به چند نمونه از جهالتها یا اعمال جاهلی در دورانهای مختلف، اشاره نمود :

جاهلیت قبل از اسلام:

در جهان هستی، خانواده اصلی ترین کانون رشد و تعالی بشریت است و بنیان اصلی انسانها وجامعه از همین کانون نشئت و تکامل می یابد در صورتی که افراد آن درصدد استحکام و اعضای آن به هم عشق و محبت نورزند استارت ضربه خوردن اجتماع هم زده خواهد شد.
البته ناگفته نماند فرهنگ وعادات ورسومات حاکم در جامعه نیز گاهی بر هدایت خانواده ها بسیار تاثیر گذار هستند و این را میتوان در دوره جاهلیت بوضوح مشاهده نمود.
اینکه قوانین سوء حاکم در یک جامعه وخرافات ذهنی آن، به عقاید تبدیل شوند، بعد از آن است که همه هستی یک فرد قربانی آن خواهد شد.

بدین شکل هیچ انس و الفتی در بین اعضای خانواده رؤیت نمیشود در صورتی که بخش اعظمی از امنیت و آرامش درونی خانواده همواره بواسطه همسر تامین و حلاوتی خاص به خود می گیرد و آن جامعه که درصدد حذف یا کم اهمیت جلوه دادن این انیس مرد باشد، دیگر هیچگاه سکینت و آرامش را در خود نخواهد دید و در این دوران مانور اصلی بی رحمی ها و جنایات بعد از ننگ سنگ وبت پرستی همین ، ارزش والای انیس وشریک مرد در زندگی بود.

جامعه ای که دختر را یک ننگ برای قبیله خود تصور میکرد و غرق درفرهنگ ورسومات خرافی قبیله ای شده بود روز به روز به توحش نزدیک می شد تا جائی که هرگونه مرحمت، عشق و انسانیت را نیز دفن کرده بود، دست به جنایاتی زد تا تاریخ همیشه سخن بگوید و از آن بنالد.
بله زنده به گور کردن دختران، این جمله آن قدر سنگین است حتی سخن وگفتگوی محور آن هم، بسیار صعب و دردناک است و انجام جنایت بخاطر شرف قوم و قبیله چیزی جز جهالت نیست.
 كراهت از داشتن دختر، انواع ازدواج‌هاي ظالمانه، عدم حق در انتخاب همسر، محروميت از ارث و به ارث رفتن زن مانند ديگر كالاها، نظام برده داری، به شکلی که برخی از برده ها مثل حیوانات علامت دار یا داغ زده می شدند، ظلم به فقرا و محرومیت از کوچکترین حقوق انسانی ، ظلم و تجاوز و بی عفتی وعدم کرامت انسان، از اعمال بی نهایت قسی القلب اهل جاهلیت بود.
اما حلول دین مبارک اسلام همچون یک ناجی برای آن بود. علی رغم اینکه امروزه نقدهایی صورت میگیرد و شبهاتی طرح می گردد اما آنچه دین اسلام به عنوان کرامت برای زنان و نجات دختران به ارمغان آورد هنوز بدیلی پیدا نکرده است.
قرآن کریم از زنان به عنوان عضوی از جان و همسر مرد یاد می کند واو را همدم او معرفی می نماید تا محبت و مودت و آرامش را از او دریافت نماید.

(وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ)
در جامعه مدرن نیز، به دختران ظلم صورت می گیرد وگویا هنوز احقاق حقوق زن از لحاظ عملی از سوی انسان تکامل نیافته و بشر قادر نبوده آنچه در قوانین الهی و مفاد انسانیت ذکر شده است، ناخواسته یانتوانسته آن را کاملا اجرا نماید.
گاهی تعصبات فراتر از قانون و حتی شرع عمل می کند، وزور و قدرت هنوز علیه آن متصور است. در امر ازدواج،انتخاب همسر،ادامه تحصیل و …
هنوز به تکامل نرسیده ایم و این مشکلات مختص جامعه ماست اما در جامعه غربی اوضاع بسیار وخیم تر از آن است اینکه عدم امنیت دختران در سن کودکی بسیار قابل توجه است .
در کتاب جنایات غربی به آن اشاره شده که از هر ده دختر زیر ۱۸ سال چهار نفر آن در این سنین مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند این می تواند بیانگر این باشد صدای دهل فقط از دور خوش است.

جاهلیت در روم باستان:

سوای از ابداع و خدمات ارزشمند روم باستان به بشریت، همچون تنظیم سیاسی ، اداری، نظامی، از جمله مدنیت،به معنی استخدام وسائل مادی و انتاج مادی برای آسایش مردم و تسهیل زندگی برای مردم همچون ایجاد شبکه های راه، ساختن پلها، سدها، حفر قناتها، بنای حمامها و ورزشگاهها وتآترها،این جامعه هم با اعتقاد به ماده و بی اعتنائی آن به روح و نگاه به وجود، مبنی بر اینکه تنها چیزی که وجود داشته باشد همانی است که حواس آن را درک نمایند در غیر اینصورت آن چه از دسترس ادراک حواس،بیرون باشد موضوعی است که وجود ندارد بنا براین در این زمینه وجود خداوند هم انکار شد جامعه ای که تهی از اخلاقیات و معرفت باشد می تواند کم کم به خوی درندگی نیز تنزل نماید.
بنگرید جامعه فارغ از وجود خداوند و لبالب از انحرافات اخلاقی را که چگونه، و از چه چیزی لذت می برد.
این جامعه تا گلوگاه در جاهلیت و فسق وکامرانیهای مادی فرو رفته بود تا اینکه رفتارهای آنان سبُعانه و خوی درندگی به خود گرفته بود که بردگان واسیران جنگی را صحنه های تآتر مانند در یک صحنه ای در برابر هم قرار می دادند و با بذل شراب و فساد وشور و هلهله در آن مجلس، بردگان و اسیران را به جان هم قرار می دادند تا جائکه یکی از دو طرف جان دیگری را می ستاند و یا هر دو به زندگی همدیگر پایان می دادند و این جامعه هم با انحصار عدالت در چهار چوب مرزهای خود و ورود به خوی و اخلاقیات ضد انسانی چنین به جهالت کشیده شد.

جهالت در قرون وسطی :

این جهالت را می توان به جهالت عقائد فاسد و تحریف شده نیز نامید.
محمد قطب (رح) در کتاب ( الجاهلیة القرن العشرین) بدین شرح به این قضیه می پردازد : «جماعت نصرانی اگر چه نیروئی عظیم بدست آورده بود که قسطنطین را پادشاهی می نمود ولی با وجود این نتوانست بت پرستی را ریشه کن کند و بنیان آن را برافکند این امپراطوری که بنده مال و جاه دنیا بود عقائد دینی آنان زیر پرچم مسیحیت سست شد دستگاه عظیم کلیسا اگر چه نفوذ عظیمی داشت اما با تحریف شریعت و تبدیل آن به احوال شخصیه،و با واگذاری تمام زندگی و شئون مردم به قوانین روم، باز تسلط کافی بر زندگی مردمان آن دوره پیدا نموده بودند به شکلی که با گرفتن خراجهای کمرشکن و باج های طاقت فرسا و مالیاتهای سنگین و بیگاری از مردم آن دوران، و به سجده کشاندن آنان در پیش پای کشیشان و گرفتن سواری از آنان،به اوجی از جهالت رسیدند تا جائیکه ملکوت آسمان و بهشت جاویدان را در حوزه ملکیت خود شمردند و آن را نیز بفروش گذاشتند و تقریبا مردم آن زمان نیز،بجز تعداد اندکی همه به این زجر وظلم به چشم تقدس می نگریستند. بعد از گذشت قرنها با منسوخ شدن کتاب آسمانی و همچنین تحریف و عدم اتکای بر علم و دانش و خود کامگی رهبران آن،سالها بود مقدمات افول و شکست خود را فراهم نموده بودند.»

اما این مردم آن زمان بودند که در جهت تحکیم باورهای دست ساز و انحراف یافته کشیشان و راهبان، تقدس فراوان بخشیده بودند و با دیدگاه تقدس گرایانه به چنین ذلتی تن داده بودند و نتیجه این شد که با ظهور علوم نظری و تجربی توسط دانشمندانی چون جوردانو و کوپرنیک و گالیله با بطلان نظریات خود روبرو شدند در نتیجه عرصه بر آنان تنگ شد و ناچارا شکنجه و آزار و زجر دانشمندان را آغاز نمودند تا آنان زیر شکنجه بمیرند یا از نظریات خود بازگردند.
البته این بحث، آنچنان مفصل است که شاید در نگارش کتابهای متعدد نگنجد اما هدف گذری است تا سر نوشت و عدم آرامش انسان با تکیه بر صغری کبرای های نا تمام و ناقص، به نتیجه نا مرتب ذکر گردد ، که مدعیان آزادی و دموکراسی امروز از کجا به کجا رسیدند و به چه سر نوشتی دچار شدند.
بعد از شکست کلیسا، نظریات طرفداران علم، همچنین با رخداد انقلاب صنتعی، استارت تحقیقات علمی زده شد و تحولات علمی فراوانی بدست آورده شد اما آنچه نتوانست آرامش روحی و معنوی را برای بشر فراهم کند باز در حال تکرار شدن بود و از آن به بعد با پیدایش مکاتب فلسفی و علمی و نظامهای مختلف،تقابلی بین طرفداران دین و طرفداران علم روی داد و در این زمینه دانشمندانی چون فروید و دورکیم و مارکس که اصلیتی یهودی داشتند با مانور بر نظریه فرگشت داروین تا توانستند علیه مسیحیت،به تحقیر و سرزنش پرداختند و غرب از نظر اخلاقیات و معنویت با تقلید از اندیشه پر چاشنی که جاهلیتهای یونان و روم و عقاید تحریف شده قرون وسطایی و انفصال کامل از دین تحت تاثیر داروینیسم و تاثیر انقلاب صنعتی، با ظاهری پیشرفته، تهی از هرگونه خدا پرستی واقعی و عدم رعایت اخلاقیات شد و لبالب از انحرافاتی گشت که بارها تحت مقوله آزادی، بنیان خانواده و ارزشهای انسانی و احترام به حقوق انسان ها و حیوانات به تاراج و یغما گذاشته شد و زیبائی این ادعاها، تنها در لابلای کلماتی چون دموکراسی و آزادی اندیشه و….مستور گشت و با ظاهری آراسته، سیاست، اقتصاد، علم و فرهنگ را در دایره دیدگاههای شخصی و منافع ملی خود تفسیر نمودند و با راه انداختن جنگهای متعدد و حمله به کشورها و به تاراج بردن ثروتهای کشورهای ضعیف، به حریم ملتها تجاوز کردند، و با فرهنگ آراسته خود، دین و فرهنگ سرمایه های مادی و معنوی ملتها را مورد تجاوز قرار دادند به شکلی که با تقویت زراد خانه های تسلیحاتی خود، بجای خدمت به بشریت با ساختن بمب اتم و تسخیر فضا تلاش ها جهت تسخیر اذهان و همه هستی انسانها موجبات عدم آرامش را برای انسانها مهیا نمود و جامعه امروزی ما از لحاظ جسمی اگر چه آرامش را به نوعی احساس می نماید اما از لحاظ روحی به تمام معنی یک بیمار کامل تبدیل شده است قطعا هم دلیل آن نبود خدا در زندگی زرق و برق آنهاست.

اکنون بحث انحطاط اخلاقی در جامعه مدرن غربی همچون تنورهای داغ جنین سوزی و تصویب قوانینی چون همجنسگرایی،آمار افسردگی ها، تجاوز به دختران،سوء رفتار با کودکان،تغذیه های نامناسب و دهها مورد دیگر که جای بحث فراوان دارد.
اگر بخواهیم در این زمینه به دین اسلام بنگریم عدم تحریف در کتاب آسمانی از سوی اندیشمندان و علمای اسلام و تکیه بر علم و آگاهی،دو عنصر اصلی بقا،رشد وتداوم این دین آسمانی است اینکه تمامی اصول و احکام دین مبین اسلام یا ثابت شده داده های علمی هستند یا هنوز علم در جهت اثبات آن در جستجوی اثبات آن است و جنبه اعجاز محتوای معجزه جاویدان این دین را می توان از این دیدگاه مورد بررسی قرار داد.

نتیجه گیری :
نهایتا بحث و گفتگو در رابطه با اعمال و رفتارهای خلاف موازین واخلاق انسانی درحول محور جهالت هم تاریخ مفصل و طویلی دارد، هم آن چنان بشر در خط و مشی خود در این مسیر دچار بحرانهای عملی و کج اندیشی های نا مناسبی گشته است که ذکر همه آنها در این مقال نمی گنجد اما معیارهای حرکت اندیشمندانه همگام با معنویت در جهت برخورداری از آسایش جسم و روح انسانی، زمانی میتواند تضمین کننده این مهم باشد،در صورتی که دانش و آگاهی در کنار معنویت، وسیله ای جهت روشن نمودن این راه پر تلاطم و طویل باشد تا انسان را به کمال نزدیک، و زندگی وحیات را در طریق آرامش روحی و جسمی قرار دهد ، هر چند پیدایش برخی از این جهالت ها در اعمال و کردار طرفداران اسلام نیز گاهی رؤیت شده است کما اینکه در دورانهای مختلف در امتداد تاریخ جهان اسلام مدتی شاهد قرائت های تفریطی و انحصاری بر بخش عبادی آن بودیم که نهایتا منجر به استعمار و استثمار سرزمین های اسلامی از سوی استعمارگر پیر و همسنگرانش شد و اخیرا هم جمود فکری و قرائتهای افراط گرایانه از دین ضربات سنگینی بر پیکره جهان اسلام و مسلمین وارد نمود و لکن با توجه به اینکه دین مبین اسلام متکی بر علم و دانش، و بار معنویت محقق شده بر پایه های علمی می باشد، این دین با کمال آسمانی و جهان شمول بودنش و با توجه به مقابله آن با هرگونه جهالت و خرافه گرایی و بخاطرداشتن مقوله ی دگر پذیری،میانه روی والبته جامع بودن آن، با همه چالشهای فراوانی که با آن روبرو می گردد، باز بی بدیل بوده و توانائی آن را دارد که جامعه را از هرگونه جهالت محفوظ بدارد و در قبال دیگر ادیان آسمانی و زمینی اصلا قابل قیاس نیست بدین جهت است که توانسته پاسخ گوی نیازهای بشر امروزی باشد و روز به روز بر طرفدارانش بیافزاید بنا براین خودکامگی انسانها و عدم وجود معنویت واقعی و سوء استفاده کردن طواغیت، همواره مولد جهالت بوده و نجات از آن، نیاز به فراهم نمودن پیش نیازهایی همچون علم و دانش و معنویت است تا منتج به آرامش روحی وجسمی همزمان شود و نجات فرد و جامعه مهیا گردد.

با سپاس : فهیم بهنام

نمایش بیشتر

فهیم بهنام

استان آذربایجان غربی - ارومیه مترجم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا