اصول

مذاهب فقهی و اسلامی ؛ آری یا خیر؟!

ضرورت وجود مذاهب اسلامی

مقدمه. ..

یکی از اصول بدیهی درعقيده و جهانبینی انسان مسلمان و بلکه اولین اصل اساسی اینست که در جمله ای از آیه ی شریفه ی 54 سوره ی مبارکه ی اعراف به آن اشاره شده است:(( اﻻ له الخلق والأمر)) بيان مي فرمايد كه هم آفرينش جهان هستی وهم اداره کردن امور گیتی تنها بر عهده ی پروردگار خالق و آمر است، یعنی همچنانکه آفریننده ای جز الله وجود ندارد آمری نیز جز او وجود نخواهد داشت چون تنها کسی می تواند اله مطاع الأمر باشد که خالق باشد.

امرنیز به صورت اختصار به دو بخش تقسیم می شود:

1-امرتسخیری ((جبری)) که شامل تمامی موجودات ومخلوقات می شود، یعنی هر مخلوقی از مخلوقات بعد از آنکه کمیت وکیفیت و خصوصیات واستعدادهای خاصی به آن گرفت محکوم قوانین و سنت های خاص خواهد بود که دخالتی درآنها ندارد ((ولن تجد لسنة الله تحويلا)) برای مثال آب در میزان دمای خاصی به نقطه ی جوش میرسد که تا دوام این جهان محکوم این سنت تسخیری خواهد بودو در موارد غیر قابل شمارش دیگری نیز طبق خصوصیات قرارداده شده در هر موجودی محکوم یکی از سنن متناسب با آن خواص خواهند بود.

در میان مخلوقات نیز آنهایی که دارای اراده هستند ((انس وجن)) به إضافه ی أمر تسخیری از طرف خالق، امر تشریعی برایشان ارسال میگردد، یعنی در هر زمان ومكانی از بدو خلقت فردی از افراد جامعه که شایسته ترین فرد آن زمان ومكان بوده از طریق وحی برنامه ی چگونه زیستن مومنانه به ایشان تحویل وآن شخص ((نبی یا رسول)) قبل از مردم خود مکلف وموظف به تطبیق احکام آن بر خود و خانواده اش خواهد بودبه طوری که نمونه ی کامل عملی از پیام خدا باشد وسپس مأمور میگردد مردم را به تبعیت از آن برنامه دعوت نماید.

 آن هدایتی که ازجانب پروردگار طبق مصلحت حیات ایمانی بندگان دارای اراده توسط شخص منتخب فرستاده میشود به صورت کلی به دسته تقسیم میشود ((اعتقادات و احکام))…

بخش اول

 اعتقادیات

عقاید به مجموعه باورهایی گفته میشود چنان کارآیی در درون باوردار ایجاد نمایدکه آماده باشد تاجان ومالش را فدای باورهایش نماید ، بر همین اساس در ابتدا لازم به یادآوری است که دراین رابطه مجال اجتهاد ورای نیست، به عبارتی دیگر پروردگار رحیم به رحمت واسعه ی خود متعهد گردید که کلیات وجزئيات مسائل اعتقادی را بیان فرماید، برای مثال اصول عقیده از زمان نخستین پیامبران تا خاتم علیهم السلام یکی بوده است و اگر فرقی هم وجود داشته باشد تنها مربوط به إجمال وتفصيل مطالب است، چون اگر در مسائل اعتقادی مجال اجتهاد ورای وجود می داشت دیدگاهها متفاوت می بودو نتیجتاً در عقیده که مبدأ وزیر بنای مسیر بندگی است اختلاف بوجود می آمد وآن وقت مسیر حرکت به طرف مقصد بر مبنای گرایشات وآراء تغییر می یافت و امت دچار سردر گمی می شد ، اما اگر برخی از نویسندگان ومتکلمین نوشته اند که فلان شخص در عقیده اشعری مذهب وآن یکی ماتریدی ودیگری معتزلی است معنایش اینست که دراین رابطه باآنها درتاویل ویا تفسیر موارد متنازع فیه هم رای هستندبر همین اساس میگوییم نفهمیدن مفاهیم کلمات واصطلاحات منجر به پیدایش چنین خطاهایی میشود که پیامدهای غیر قابل جبران را به بار می آورد این خود در اصل ناشی از نفهمیدن حقیقت اجتهاد میباشد چون در اجتهاد، نصوص ومعادن کلی وجود دارد تنها در مورد مسئله ای که حادث می شود نص صریح وروشنی وجود ندارد در اینگونه موارد وظیفه ی مجتهد واجد شرایط اجتهاد اینست که باتوجه به آگاهی از اسرار شریعت طبق قواعد و ضوابطی که قرآن و سنت وعلمای سلف مقرر نموده اند تمام تلاش خود را به کار بندد تا راه حل وجواب آن مسئله ی جزئي مستحدث را ازدرون آن نصوص کلی استخراج نماید در حالی که در موارد اعتقادی اصلا چنین چیزی وجود ندارد، بلکه به سبب اختلاف در فهم برخی نصوص ویا کلمات این نوع گرایشات به اصطلاح عقیدتی ودرواقع کلامی بوجود آمده است وبه تأکید میگوییم که هرگز در مسائل اعتقادی نه اجتهادی صورت گرفته ونه مجتهدی وجود داشته است. ..

ادامه دارد

نمایش بیشتر

عبدالواحد رحمت الله

نویسنده و شاعر و مترجم آذربایجان غربی - مهاباد خطیب و دعوتگر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا