تاریخ

کودکی هوشیار و فهمیده (داستان)

کودک هوشيار و زرنگ

پسربچه اي زرنگ وهوشيار روزي به همراه پدرش درمجلس سخنراني آماده مي شود،آن کودک دراين مجلس يکي ازفرموده هاي پيامبراکرم (ص) را که مي فرمايند :«هرکس نمازصبح را با جماعت بجا بياورد، خداوند از او محافظت مي کند»..مي شنود…
بعد از پايان يافتن مراسم و مجلس ، پسر بچه به پدرش مي گويد:
پدر فردا حتما مرا براي رفتن به مسجد جهت اقامه نماز جماعت صبح بيدار کن..
پدر به خيال اينکه احساسات بر پسرش غلبه کرده و تا فردا فراموش خواهدکرد ، گفت:ان شاءالله
پسر به پدرش گوش زد مي کند و می گوید : اگر بيدارم نکني من فردا به مدرسه نخواهم رفت!!….
صبح که شد پدر به مسجد رفت ولی پسرش را بيدار نمي کند…
کودک که متوجه موضوع مي شود تصمیم می گیرد که با وجود پافشاري و اصرار  پدر ، آن روز به مدرسه نرود . این کار را کرد..
روز بعد پدر هنگامي که قصد رفتن به مسجد کرد،پسرش را بيدار نمود
که مبادا دوباره به مدرسه نرود و از درس هايش بازماند…
کودک هنگام برگشتن ازمسجد شادي کنان به پدر مي گويد:
پدر آيا امروز من درحفظ خداوند هستم؟؟ پدرش مي گويد:بله  حتما پسرم!
پس پسر به مدرسه مي رود
معلم ازدانش آموزاني که ديروز غايب بودند،خواست ازکلاس بيرون بروند.. و يکي يکي آنان را تنبيه نمود تا به آن  پسررسيد!
پسر سرش را بلندکرد و گفت؛آقامعلم شمانمي تواني مرا تنبيه کني!!
معلم گفت:چطور من نمي توانم تو را تنبيه کنم؟!
کودک گفت:به خاطر اينکه من امروز نماز صبح را باجماعت و در مسجد انجام  داده ام..
و پيامبر(صلي الله عليه وسلم )فرموده اند :هرکس نمازصبح را باجماعت بجا بياورد آن روز او در محافظت خداوندقراردارد پس شما نمي تواني به من آسيبي برساني!!….
معلم که حرف هاي پسر را شنيد لبخندي برلبانش نشست و بجاي تنبيه ؛ کودک زيرک را تحسين نمود….

نويسنده :يعقوب الراوي
توجمه :شيدامحمودي
منبع:ده نگي ئيسلام

نمایش بیشتر

شيدامحمودي

@ استان آذربایجان غربی - اشنویه @@ نویسنده ، شاعر و مترجم @ فعال مدنی و اجتماعی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا