تاریخ

روزی در خانه پیامبر (گوشه ای از رفتار او با اطرافیان)

    بخش (۳)

شمایل پیامبر(ص)- ترجمه : سه وزه حیدری از مهاباد

به نزدیک خانه پیامبر رسیدیم و در می زنیم…در اینجا با بال تخیل آنگونه رویم و طوری فکر کنیم که با آن هایی که وی را دیده اند همراه باشیم تا آنان برای ما تعریف کنند که پیامبر(ص) از روی شکل و شمایل چگونه بوده اند؟ و همچنین همه آنچه را که از رسول الله دیده اند برای ما تعریف کنند ، برای ما تعریف کنند که چهره شیرین و جذاب پیامبر (ص) چگونه بوده است؟

براءِ ابن عازب(رض) می فرماید: «کان النبی (ص) احسن الناس وجهاً، و أحسنهم خلقاً، لیس بالطویل البائن و لابالقصیر»(۱)

یعنی پیامبر خدا صورتش از همه مردم زیباتر بود و اخلاقش هم از همه مردم نیکوتر بودند، قدش نه خیلی بلند و نه خیلی کوتاه بود.

همچنین براء می گوید:«کان النبی(ص) مدبوعاً بعید ما بین المنکبین، اشعر یبلغ شهه أذنیه، رأیته فی حله حمراء لم أر شیئاً قط احسن منه»(۲)

یعنی پیامبر خدا(ص) مردی چهار شانه بودند، موهایش تا لاله گوش آویزان بود ، وی را دیدم که لباس قرمزی پوشیده بود طوری بود که هرگز از وی زیباتر ندیده بودم.

ابواسحاق سبیحی می فرماید: مردی از براءِ سوال نمود: آیا چهره پیامبر خدا همانند شمشیر بود؟ او در جواب گفت: نخیر بلکه صورتش مثل ماه بود(۳)

انس پسر مالک(رضی) می گوید: «ما مسست بیدی دیباجاً و لا حریراً، و لا شیئاً ألین من کف رسول الله صلی الله علیه و سلم و لا شممت رائحه أطیب من ریح رسول الله (ص)(۴)

یعنی من هیچ گاه لباس ابریشمی و یا زربافت را لمس نکرده ام که از دست رسول خدا نرم تر باشد و هیچ بویی خوش تر از بوی پیامبر به مشامم نخورده است.

یکی از صفات بارز پیامبر(ص) حیا و شرم او بود به نحوی که ابوسعید خدری(رض) درباره آن می فرماید: پیامبر خدا(ص) از دختر چادر به سر باحیاتر بودند وهرگاه او از چیزی ناراحت می شد از تغییر رنگ چهره اش می فهمیدیم.(۵)

این ها چند ویژگی ظاهری و جسمانی رسول الله بود که  کوتاه و مختصر به اطلاع شما رسید. خداوند بلند مرتبه بزرگ ترین اخلاق و رفتار و آرام ترین چهره را به آن حضرت بخشیده است ؛ پدر و مادرم و خودم فدایش شوم.

فرموده های پیامبر(ص):

بعد از بحث نمودن شکل و قیافه ظاهری آن حضرت لازم است با شیوه رفتار و اعمال وی نیز کمی آشنا شویم و با شیوه تعامل وی با اطرافیان آگاهی یابیم.

ام المومنین عایشه(رض) در باره رسول خدا حضرت محمد می فرماید: یعنی پیامبر خدا(ص) مثل شما سریع و تند تند سخن نمی گفتند، بلکه با آرامش و شمرده شمرده سخن می گفتند، به شیوه ای که کسی که کنارش نشسته بود به راحتی می توانست همه سخنانش را حفظ کردو  بشمارد.۶)

او خیلی آرام و متین بود، دوست داشت مردم از سخنانش حالی شوند، همیشه و در هر حال نگران و دلسوز امتش بود. در هنگام سخن گفتن، با توجه به وضعیت و فراخور حال شنونده سخن می گفتند واین نکته نشانگر صبر و آرامش درونی وی بود.

ام المومنین می گوید: «کان رسول الله(ص) یتکلم کلاماً فصلاً یفهمه کل من یسمعه»(۷)

یعنی فرمایشات پیامبر(ص) آرام و شمرده بود هر کس آن را می شنید می توانست فهم کند و در حافظه اش باقی بماند.

بیایید از میانه روی و صبوری و رازداری آن حضرت(ص) تا اطلاع پیدا کنیم و ببینیم که آن حضرت چگونه سخنانش را دوباره و بلکه چند باره برای مخاطبانش تکرار می کند تا از وی حالی شوند و سخنانش را بفهمند.

ما می دانیم که در اطراف پیامبر مردمانی بوده اند که اغلب از دیدن آن حضرت مضطرب و نگران می شدند ؛ ولی پیامبر(ص)  آنها را آرام می کرد و دل داریشان می داد.

از ابومسعود(رض) روایت شده که می گوید: روزی مردی به خدمت پیامبر(ص) رسید و با وی سخن می گفت که ترس و وحشت عجیبی بر وی غالب شده بود به طوری که سینه اش می لرزید، پیامبر(ص) فرمود : آرام باش من که پادشاه نیستم ؛ من پسر زنی هستم که گوشت خشک شده را می خورد.(۹)

 

وسایل، و امکانات مالی پیامبر(ص)

به ما اجازه داده شد که در وسط منزل پیامبر بنشینیم، چشم اندازی به خانه می افکنیم و با نگاهمان می گردیم که اصحاب از آن برایمان نقل می کنند.

از زیرانداز و وسایل لازم و ضروری منزل و…

می دانیم که نمی شود تمام گوشه گوشه و جای جایی حجره های رسول خدا  را بگردیم ولی با نظر انداختن به آن خانه مبارک، به آن خانه ای که آسایش اعضای آن بر ساده زیستی و ایمان آنان استوار بوده است، دیوارهای آن ساده و عکس هیچ جانوری بر آن دیده نمی شود ؛ چنان که مردم امروزی از این کارها انجام می دهند.

پیامبر(ص) فرموده است:«لا تدخل الملائکه بیتاً فیه کلب ولا تصاویر»(۱۰)یعنی: ملائکه وارد منزلی نمی شوند که عکس و تصویر و یا سگ در آن خانه موجود باشد.

 بعد از این دید و بازدیدها سعی می کنیم آن منزل شریف را ببینیم تا بفهمیم آنها روزانه از چه چیزی استفاده می کرده ند؟

ثابت می گوید: انس ابن مالک کاسه ای چوبی را به ما نشان داد که با حلبی باندپیچی شده بود و گفت: این کاسه ی رسول خدا است کاسه ای که پیامبر در آن عسل و شیر (۱۲) و خوشاب می خورده است.(۱۳)

باز انس می گوید: پیامبر خدا(ص) هنگام آشامیدن سه بار دهانش را از لیوان یا کاسه جدا می کرد و نَفَس می کشید و یا با سه جُرعه آن نوشیدنی را می نوشیدند.(۱۴)

و همچنین روایت نموده که پیامبر نهی فرموده از این که  کسی  در کاسه و یا خوراکی درون آن نفس نفس بزند و یا  آن را فوت کند.(۱۵)

ولی ما چشممان به زره پوشی نخورد که پیامبر در زمان جنگ و جهاد بر تن می کردند و آن در منزل رسول الله دیده نمی شد ؛ چرا که پیامبر آن را نزد یک یهودی به امانت گذاشته است در مقابل مقداری گندم که برابر ۱۶کیلوگرم امروزی گندم بود.

ام المومنین عایشه می گوید: پیامبر خدا فوت فرمودند در حالی که آن زره هنوز به امانت نزد آن یهودی بود(۱۶)

وقتی رسول خدا به منزل برمی گشت، هرگز بدون اطلاع قبلی و به صورت دزدکی به خانه بر نمی گشت بلکه قبلا اهل خانه را آگاه می نمود و بر آنها سلام می کرد.(۱۷)

بیایید با چشم حقیقت بین و به دیده منت به این فرموده پیامبر گوش جان بسپاریم که می گوید: «طوبی لمن هدی إلی الإسلام و کان عیشه کفافاً و قنع»(۱۸)

خوش به حال کسی که به طرف اسلام هدایت یافته و زندگی متوسطی داشته و قانع است.

و باز می فرماید: »(۱۰) کسی که شب را به روز می رساند و سرو مالش در آسایش باشد و از نظر جسمی سالم باشد و در عین حال روزی آن روز را داشته باشد، بایستی بداند مثل این است که تمام دنیا برای وی هدیه شده باشد.

فامیل های پیامبر(ص):

پیامبر(ص) در پیوند فامیلی آن قدر صله رحم به خرج می دادند و وفادار بودند که هیچ کلمه ای نمی تواند آن را به تصویر بکشد. به نحوی که کفار قریش با وجود دشمنی با وی، او را فردی راستگو می دانستند که صله رحم را به جای می آورد.

 حضرت خدیجه(رض) در وصف پیامبر فرمود: تو صله رحم به جای می آوری، و راستگو هستی…(۲۰)

پیامبر(ص) بر سر قبر مادرش رفت که هفت سال بود وفات کرده بود ، ابوهریره(رض) می فرماید: پیامبر سر قبر مادرش رفت و شروع کرد به گریه کردن و کسانی که با وی بودند نیز گریه کردند و پیامبرفرمود: از خدا خواستم که اجازه فرماید برایش دعای عفو و بخشش کنم و خداوند چنین اجازه ای به من نداد و دعا کردم که اجازه دهد بر سر مزارش بروم و خداوند به من اجازه داد، پس شما هم به قبرستان بیایید چون شما را به یاد مرگ می اندازد.(۲۱)

چنان فامیلانش را دوست داشت و محبت می نمود به کس و کارش که بی نظیر بود و همواره آنها را به اسلام دعوت می کرد و برای مسلمان شدنشان تلاش می کرد و می خواست آنها را از آتش دوزخ برهاند و در این راه رنج های فراوانی را متحمل می شد.

ابوهریره(رض) می فرماید: وقتی که آیه«وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ »(الشعراء:۲۱۴) خویشاوندان نزدیک خود را از شرک و مخالفت با فرمان پروردگار بترسان و آنان را به سوی توحید و دادگری فرا خوان). (۲۲) نازل شد، پیامبر اهل قریش را جمع کرد و همگی و مخصوص آن ها را به اسلام دعوت کرد و فرمود: ای ابن عبدشمس، ای ابن کعب فرزند لوی، خودتان را از آتش دوزخ برهانید، ای بنی هاشم خودتان را از آتش دوزخ برهانید، ای فرزندان عبدالمطلب خودتان را از آتش دوزخ برهانید، ای فاطمه بنت محمد خود را از آتش دوزخ برهان، من نمی توانم  هیچ کاری برای شما انجام دهم، تنها چیزی که می توانم انجام دهم  این است که می توانم صله رحم را به جای آورم و در این کار موفق هستم.(۲۳)

او هیچ گاه از دعوت عمویش به توحید و اسلام ابوطالب خسته نمی شود، هر دفعه این کار را انجام می داد حتی زمانی که ابوجهل و عبدالله پسر امیه پیشش بودند و هنگام مرگ پیش عمویش رفت و گفت عموجان فقط بگو لااله الاالله تا در نزد خدا آن را برایت سند نمایم و شاهد می گیرم ولی عبدالله و ابوجهل گفتند: ای ابوطالب آیا از دین عبدالمطلب سر باز زده اید ؟ آنها شروع نمودند به صحبت کردن با وی و دست از سرش برنداشتند تا آخر سخنش گفت: که من بر دین عبدالمطلبم ، پیامبر در این حال گفت: حتماً برایت از خداوند عفو را خواستارم مگر اینکه خداوند مرا از این کار باز دارد تا اینکه این آیه نازل شدو{مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَن یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُوا أُولِی قُرْبَىٰ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ پیغمبر و مؤمنان را نسزد که برای مشرکان طلب آمرزش کنند، هرچند که خویشاوند باشند، هنگامی که برای آنان روشن شود که (با کفر و شرک از دنیا رفته‌اند، و) مشرکان اهل دوزخند}(التوبه:۱۱۳).

إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ ۚ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ (ای پیغمبر!) تو نمی‌توانی کسی را که بخواهی هدایت ارمغان داری (و او را به ایمان، یعنی سر منزل مقصود و مطلوب انسان برسانی) ولی این تنها خدا است که هر که را بخواهد هدایت عطاء می‌نماید، و بهتر می‌داند که چه افرادی (بر طبق حکمت و عنایت یزدان و برابر اندیشه و تلاش انسان، سزاوار پذیرش ایمان بوده و به سوی صفوف مؤمنان) راهیابند(القصص: ۵۶).

پیامبر در زندگی همیشه او را به دین اسلام دعوت می کرد، حتی در هنگام مرگ وی را دعوت نمود و بعد از مرگش هم از خداوند برایش طلب عفو نمود تا اینکه آیه نازل شد، پیامبر در این هنگام از خداوند اطاعت نمود و از دعا و طلب عفو برای عمویش دست کشید.

پیامبر آمد بعد از سالها

بعد بت پرستی و جهل در جهان

شد چراغ نورانی و درخشان

آگاهمان کرد مژده داد به ما

اسلام را آورد صد بار شکر به رحمان

ترجمه سه وزه حیدری

نمایش بیشتر

سه وزه حیدری

@ مترجم وشاعر @ آذزبایجان غربی - مهاباد ☑ کارشناسی روانشناسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا