شخصیت هاگفتگو

گفتگو با عبدالهادی سمیعی در باره شیخ سمیع (واژە) صاحب کتاب معروف “عەقیدە شیخ سمیع”

گفتگو با عبدالهادی سمیعی در باره شیخ سمیع (واژە) صاحب کتاب «عەقیدە شیخ سمیع»


✍ سید محمد امین واژی/ مهاباد

[ئەووەڵ ئیبتیدا بە ئیسمی ئەڵڵا] [ پەس حەمدو سەنا ئەلحەمدوللاە] [ئەمجار سڵاوەت‌بێ لەسەر موستەفا] [هەم ئال و ئەسحاب ئەربابی سەفا] [گۆ بگرن بەعام چی موسڵمانن] [ئەگەر بەڕاستی ساحەب ئیمانن] [هەر چی واجبە ئەبێ بیزانن ] [گەر شەیتان بێڵێ زۆرزۆر ئاسانن]

مقدمه:
کمتر کس است در کردستان با این مثنوی مذهبی آشنایی نداشته باشد که با ابیات بالا شروع می‌شود و با صدای بسیاری از مناجات کنندگان؛ از جمله مرحوم ملا “حسین قازانەسەری (بوکان)” برای سحری رمضان و یا مناجات روزهای جمعه که از بلندگوی مساجد شهر و روستا پخش می‌شود. جا دارد اشاره شود، علمای کردستان در طول تاریخ بصورتهای گوناگونی و در قالبهای مختلف خدمات ارزنده‌ای کرده و داشته‌اند ولی متاسفانه همچون ملت‌های دیگر فرصت پیش نیامده تا بیشتر شناخته شوند.
کم خانواده و کم حجره کردستان بوده با کتاب عقیده “شیخ سمیع” آشنای نداشته باشند، شیخ سمیع یکی از نویسندگان گمنام کردستان است و دارای تالیفات فراوانی است، که به زبان‌های کردی، عربی و فارسی به نگارش در آورده، اگر احمد خانی با نگارش فرهنگ “نوبهار” خواسته زبان کردی را از نابودی نجات دهد که، قدیمی ترین فرهنگ لغت شناخته شده کردی به زبان کردی است که در قالب شعر برای کودکان و بچه‌ها سروده است و همچنین لغت نامه احمدی توسط “شیخ معروف نودهی‌” (۲۱۰ قمری)که در قالب شعر که پس از لغت نامه نوبهار قدیمی‌ترین اثر فرهنگی است؛ از آن طرف بیش از ( ۱۵۰) سال قبل برای آموزش عقاید اسلامی، برای بچه‌ها و نوجوانان در قالب زبان شعر و برای اهمیت و حفظ زبان کردی آن را با زبان شیرن و روان کردی به نگارش در آورده؛ اگر احمد خانی  و شیخ معروف نوده‌ی برای نونهالان در قالب فرهنگ با زبان کردی خدمت شایانی به زبان کردی کرده‌اند شیخ سمیع نیز در قالب عقیده “ئاقیدەی شێخ سەمیع” خدمت بسیار ارزنده‌ای نمودەاند.
شیخ سمیع از سادات (واژه) می‌باشند که در پایان عمر در شهرستان (بانه) بوده و در آخر در راه عربستان فوت کرده برای آشنایی بیشتر با این عالم وارسته با فرزند نوه ایشان کاک سید عبدالهادی سمیعی(واژی) گفتگوی ویژه‌ای انجام داده‌ایم، قبل از گفتگو لازم دانسته در چند سطری کاک هادی را به خوانندگان معرفی کنم.

سید هادی سمیعی فرزند پنجم حاجی ماموستا سید محمد صالح سمیعی و سیده خدیجه حسینی متولد۱۳۴۹/۶/۱۰ روستای قبغلوجه سقز  است. دوران تحصیل مدرسه را در مدارس شهرستان بانه در سال ۱۳۶۸ به پایان رسانده وبلا فاصله وارد تربیت معلم سنندج شده و در سال ۱۳۷۰ فارغ التحصیل گردیده است.
وسپس در آموزش و پرورش مشغول به کار شدە و مدت ۲۸ سال در مدارس روستایی و شهری در پست های مختلف (آموزگاری، معاونت، مدیریت مدرسه و مدرس ضمن خدمت) به دانش آموزان منطقه خدمت نموده است. همچنین کاک عبدالهادی از انجمن خوشنویسان ایران با درجه ممتاز فارغ التحصیل شده، در سال ۱۳۹۸ به افتخار بازنشستگی نایل می‌آید و بعد از بازنشستگی تا این تاریخ (زمستان ۱۴۰۱) در مدارس غیر دولتی نیز در خدمت دانش آموزان است.
دوران زندگی نیز همیشه به صورت شبانه روز در خدمت پدر و مادر بزرگوارشان بودە است.

این شما و این گفتگوی ما با کاک عبدالسمیع بزرگوار

سوال اوال: لطفا بیوگرافی مختصری از “شیخ سمیع” بفرمائید؟
ج) بیوگرافی مختصری از زندگی حاجی “سید عبد السمیع” بدین شرح است:  حاجی “سید عبدالسمیع” فرزند حاجی “سید سلیمان”، بن “سید ابراهیم” ،بن “سید احمد” در ماه شوال سال(۱۲۶۴)هجری قمری برابر سال (۱۲۲۷) هجری شمسی در روستای “واژه” سلیمانیه عراق در یک خانواده اصیل و متدین چشم به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را در خدمت پدرش آغاز نمود سپس برای ادامه تحصیل علم و معرفت به مناطق مختلف سفر کرد و در خدمت عالمان و استادان بزرگ علم و طریقت به تزکیه نفس و فراگیری علوم زمان خود پرداخت و کسب فیض نمود و به درجه استادی رسید، و به کسب اجازه نامه علمی و تدریس مفتخر شد. با توجه به اینکه ایشان مردی متواضع و زاهدی پرهیزگار بودند، مورد توجه مردم قرار گرفت.
مرحوم حاج  “کاک احمد سلیمانی” وقتی آوازه علمی و پارسایی او را می شنود، با ایشان ملاقات کرده و از او در خواست می‌کند که به روستای “حمزه‌لان” بانه برود و به امر تبلیغ و راهنمایی مردم و تدریس علوم دینی بپردازد. حاج “شیخ عبد السمیع” این درخواست را می پذیرد و به روستای “حمزه لان” می رود. حاج “شیخ عبد السمیع” با دختری از یک خانواده اصیل روستای حمزه‌لان به نام “سیده عایشه” ازدواج می‌کند .سپس به روستای “انجینه ابراهیم” نقل مکان می‌کند و مدتی هم در آنجا به امامت و تبلیغ و تدریس مشغول می‌شود.

سوال دوم: لطفا در مورد جایگاه علمی و اجتماعی ایشان برایمان بفرمائید؟
ج) به دلیل فضایل علمی و اخلاقی و پرهیزگاری که داشت مورد توجه بزرگان و خان‌های منطقه قرار می‌گیرد، بنا به در خواست جناب ” یونس خان ” حاکم بانه و تایید حاج “کاک احمد سلیمانی” به روستای “بلوه” بانه از املاک “یونس خان” کوچ می کند و در آنجا به امر امامت و تدریس علوم دینی می‌پردازد. سپس به روستای “بنه خوی” نقل مکان کرده و از طرف خوانین منطقه در روستای “بنه خوی” اراضی زیادی به عنوان هدیه به او اهدا می‌شود.ایشان در آن جا ماندگار و به کار امامت و تدریس علوم دینی و راهنمایی مردم مشغول می شود و در ضمن از طریق کشاورزی امرار معاش می‌کند. حاج سید عبدالسمیع عادت داشته که هر هفته یک بار برای ملاقات و شرکت در مباحث علمی و مسائل شرعی و غیره با عالمان مذهبی به شهر بانه برود و از مسائل علمی روز آگاهی می‌یافت.

 سوال سوم: از شخصیت فردی ایشان بفرمائید؟
ج) حاج شیخ عبدالسمیع ظاهری آراسته و مرتب داشتند. ایشان زاهدی متقی و متواضع و پرهیزگار بودند. طلبه‌های زیادی در خدمت ایشان کسب علم و معرفت نموده که بعدها خود استاد شده‌اند. او پیرو طریقت “قادریه” بود، و همیشه تعداد زیادی از مردم علاقمند در جلسات ذکر و وعظ ایشان شرکت می‌نمودند و چون گوهری تابناک در بین مردم منطقه می‌درخشید و آوازه علمی، دینی و پارسایی او زبان زد خاص و عام بود.
او با دوست و رفیق شفیقش حاج “محمد رضا سبدلویی”تصمیم رفتن به زیارت خانه خدا می‌گیرند، و همان سال راهی خانه خدا می‌شوند. در خاک “عربستان” کاروان آن‌ها  گرفتار راهزنان و دزدان می‌شود. ایشان در این درگیری زخمی شده و توسط حاج “محمد رضا” درمان می‌گردد، و به راه خود ادامه می‌دهند. بعد از زیارت خانه خدا هنگام مراجعت زخم او عود می‌کند و در سال (۱۳۰۷) هجری قمری برابر سال( ۱۲۶‌‎٨) شمسی هنگامی که چهل و سه سال داشت در روستای “بحره” عربستان بین راه مکه به “جده” فوت می‌کند و در همان جا به خاک سپرده می‌شود.

سوال چهارم: از فرزندان آن شخصیت بزرگوار بفرمائید؟
ج) حاج “سید عبد السمیع” دو دختر به نام های سیده “حبیبه” و سیده “پیروزه” و دو پسر به نام های سید “محمد طاهر” و سید “عبدالله” داشت. هنگام رفتن به زیارت خانه خدا پسران در حال تحصیل بودند. او یکی از محصلین خود به اسم ماموستا “ملا رسول” را به عنوان امام و پیشنماز مردم روستای “بنه‌خوی” تعیین می‌کند و یکی از دختران خود به نام سیده “حبیبه” را به عقد او در می‌آورد و دختر دیگرش سیده “پیروزه” را به میرزا “محمود نامی” شوهر می‌دهد. پس از فوت سیده “پیروزه” میرزا “محمود” به همراه تنها پسرش ترک وطن نموده و راهی بلاد عربستان می‌شود. در این سفر جهت جلوگیری از جدا شدن فرزند از پدر، میرزا محمود تنها پسرش را در یک صندوق پنهان کرده و در انبار کشتی قرار می‌دهد تا در امان باشد، ولی پس از به گل نشستن کشتی، تنها پسر میرزا محمود نیز از دنیا می رود. ایشان هم با غم از دست دادن پسر، خود را به مکه می‌رساند تا در جوار بیت‌الحرام آلامش تسکین یابد و در همان جا ماندگار می‌شود.

سوال پنجم: از تالیفات ایشان بفرمائید؟

ج) از تالیفات ایشان می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱) کتاب “نکاح” فارسی در ۱۸۸صفحه مسائل راجع به نکاح و طلاق و متعلقات آن‌ها مطابق مذهب امام شافعی؛
۲) “الاضحیه و عقیقه”، مسائل راجع به قربانی و روز هفتم تولد فرزند
۳) “عقیده کوردی” شیخ سمیع
۴) “شجره نسبی” از ابتکارات او می‌باشد که حاج کاک احمد سلیمانی آن را تایید و مهر و امضا نموده است.
– همچنین نوشتەجات زیادی که مع‌الاسف به علت عدم رعایت و سهل انگاری از بین رفته است.

پایان

مصاحبه کننده: سید محمد امین واژی – مهاباد
۱٤۰۱/۱۲/۱٨شمسی
۲۰۲۳/۳/۹میلادی
۱۶/٨/۱٤٤٤قمری

نمایش بیشتر

محمدامین واژی

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ فعال دینی و مدنی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا