اصول

تکفیر مسلمانان بخاطر ارتکاب گناه ؛ آری یا خیر؟

شیخ الاسلام ابن تیمیه : درست نیست مسلمان را به خاطر ارتکاب گناه تکفیر نمود مادامی که گناه کوچک تر از شرک اکبر باشد و آن گناه مورد اختلاف باشد، و نیز بخاطر خطایی که انجام داده تکفیر نمی‌گردد.

شیخ الاسلام در حالی که قاعده اهل سنت و جماعت را درباره اهل اهواء و بدعت  بیان می‌کند می گوید:جایز نیست مسلمان را بخاطر

گناهی که انجام داده و یا خطایی که مرتکب شده، تکفیر نمود مانند مسایلی که اهل قبله بر آن به اختلاف و تنازع افتاده‌اند. خداوند می‌فرماید:«پیامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است و او، به تمام سخنان خود، کاملا مؤمن مى‏باشد و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتاب ها و فرستادگانش، ایمان آورده‏اند و مى‏گویند: ما درمیان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمى‏گذاریم و به همه ایمان داریم و مؤمنان گفتند: ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا انتظار آمرزش تو را داریم و بازگشت ما به سوى توست».  (بقره: ۲۸۵)

 در حدیث صحیح آمده که خداوند جواب این دعا را داده و از خطای مؤمنان در گذشته است۲

خوارج که از دین برگشته بودند و در دین بدعت گذاری می‌کردند، پیامبر (ص) که قبلاً دستور کشتن آنان را داده بود، علی، امیر المؤمنین یکی از خلفای راشدین با آنان جنگید، و تمام أئمه از صحابه گرفته تا تابعین بر کشتن آنها متفق القول هستند، با وجود این،علی بن ابی‌طالب، سعد بن أبی و قاص و دیگر صحابه آنان را کافر نمی‌دانستند بلکه آنان را مسلمان می‌دانستند، حضرت علی هم با آنان نجنگید تا وقتی که خون حرام را ریختند و اموال مسلمانان را به غارت بردند، بنابراین بخاطر دفع ظلم و تجاوزشان با آنان جنگید نه به خاطر اینکه معتقد باشد که آنان کافر هستند، و به همین علت زنان آنان را به اسارت نگرفت و اموال و دارایی آنان را هم به غنیمت نبرد.

وقتی اینها که گمراهیشان توسط نص و اجماع ثابت شده  و خدا و رسولش دستور قتل آنان را صادر نموده، ولی تکفیر نمی‌شوند، چگونه است بعضی ها که دچار سردرگمی شده‌اند و در بسیاری از مسایل حق را اشتباه گرفته‌اند، مسایلی که حتی آنان که عالم تر هم هستند به غلط می‌افتند!!

پس جایز نیست که این گروه ها و طوایف همدیگر را تکفیر نمایند و یا خون و مالش را حلال نمایند، اگر چه دارای بدعت های روشنی هم باشند، تازه اگر تکفیر کننده هم بدعت‌گذار باشد چه خواهد شد!! چه بسا بدعت آنان خیلی بزرگ تر خواهد بود و غالباً اینان تماماً به حقایق جاهل هستند.

اصل این است که خون مسلمانان، اموالشان و ناموس آنان بر همدیگر حرام است مگر با إذن خدا و رسولش.

*پیامبر (ص) هنگامی که در حجه الوداع خطبه خواند، فرمود: «إنَّ دماءکم وأموالکم وأعراضکم علیکم حرامٌ، کحرمه یومکم هذا،فی بلدکم هذا، فی شهرکم هذا)۳(خون و مال و ناموس مسلمان بر مسلمان حرام است همچون حرمت این روز در این شهر و در این ماه.

* باز هم می‌‌فرماید: «کل المسلم على المسلم حرامٌ: دمُهُ ومالُه وعرضُه(4)خون، مال و ناموس هر مسلمانی برمسلمانان حرام است.

 

و باز هم می‌فرماید: «مَنْ صَلَّى صَلاتَنَا، وَاسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا، وَأَکَلَ ذَبِیحَتَنَا، فَذَلِکَ الْمُسْلِمُ الَّذِی لَهُ ذِمَّهُ الله وَذِمَّهُ رَسُولِهِ، فَلا تُخْفِرُوا الله فِی ذِمَّتِه۵«هر کس مانند ما نماز بخواند و به قبله ما رو نماید و ذبیحه ما را بخورد، مسلمان است. و چنین شخصی را خدا و رسول،‏ امان داده اند ؛ پس به کسی که در امان خدا است خیانت نکنید».

و در جایی دیگر می‌فرماید: «إذا التقى المسلمان بسیفیهما فالقاتل والمقتول فی النار»[۶]. «اگر دو مسلمان با شمشیرهایشان ‌بایکدیگر بجنگند، هر دوی آنها در آتش هستند». گفتند یا رسول الله آنکه قاتل است، حقش هست، مقتول چرا؟ فرمود: چون او هم می‌خواست قاتل را بکشد.

همچنین می‌فرماید: «لا ترجعوا بعدی کفاراً یضرب بعضکم رقاب بعضٍ»[۷]. «بعد از من کافر نشوید که برخی ازشما برخی دیگر را گردن بزند.

باز هم می‌فرماید: «أیما رجل قال لأخیه، یا کافر، فقد باء بها أحدهما»[۸]«هر کسی به برادر دینی خود بگوید: کافر، یکی از آنان کافر خواهد بود».

تمامی این احادیث در صحاح هستند.

اگر شخص مسلمان در زمینه قتال و یا در زمینه تکفیر تأویل نماید، با این کار کافر نمی‌شود همانطور که عمر بن خطاب درمورد حاطب بن أبی بلتعه گفت: ای رسول خدا بگذار که گردن این منافق را بزنم، پیامبر(ص) فرمود: این مرد در بدر شرکت نموده، چه بسا خداوند نسبت به اهل بدر اطلاع بیشتری داشته که فرمود: هر چه دلتان می‌خواهد انجام دهید زیرا که از شماها در گذشته‌ام. و این حدیث نیز در صحیحین آمده است[۹].

 همچنین در صحیحین درباره داستان إفک آمده که می‌فرماید: أسید بن حضیر به سعد بن عباده گفت:تو منافق هستی زیرا که از منافقین دفاع می‌کنى، دو طرف به مخاصمه پرداختند، که پیامبر (ص) میان آنان صلح نمود[۱۰]‌.

 در اینجا می‌بینیم افرادی از اهل بدر به همدیگر نسبت نفاق داده ولی پیامبر (ص) هیچکدام را کافر نخوانده است، نه این ونه آن را، بلکه به تمامی آنان مژده بهشت داده است.

همچنین در صحیحین آمده[۱۱] که اسامه بن زید گفته مردی را بعد از اینکه کلمه شهادتین را گفت کشته است، و پیامبر( ص) این امر را خیلی بزرگ دانست و گفت: ای اسامه آیا بعد از اینکه گفت: لااله إلا الله، او را کشتی!!؟ و پیامبر (ص) آن را آنقدر تکرار کرد که اسامه می‌گوید:آرزو می‌کردم که ای کاش امروز ایمان آورده بودم.

با این وجود پیامبر (ص) نه قصاص را بر او واجب کرد، نه دیه، و نه کفاره را، زیرا اسامه فکر می‌کرد که او بخاطر اینکه کشته نشود، کلمه شهادتین را گفته است و گمان می‌برد که در این صورت جایز است آن را تأویل کرده و آن شخص را کشت.

 و در میان سلف این چنین بوده که برخی از آنان همدیگر را کشته‌اند مانند آنچه در جنگ جمل، صفین و امثال آنان رخ داده، در حالی که همه آنان مسلمان بوده‌اند، همانطور که خداوند می‌فرماید:«و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهید و اگر یکى از آن دو بر دیگرى تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست

مى‏دارد».  (حجرات: ۹)

 خداوند در این آیه به روشنی بیان نموده است که آنان با وجود اینکه با همدیگر جنگیده‌اند و به همدیگر تجاوز کرده‌اند، ولی همچنان برادر و مؤمن هستند و دستور فرموده که میان آنان به عدل صلح برقرار کنید، به همین علت است که سلف با وجود اینکه میانشان جنگ در می‌گرفت ولی همواره یار و یاور همدیگر بودند و همچون کفار دشمن یکدیگر نبودند، شهادت یکدیگر را می‌پذیرفتند، از همدیگر کسب علم می‌نمودند، ارث می‌بردند، از یکدیگر زن می‌گرفتند، با هم همچون مسلمانان معامله می‌کردند با وجود جنگ و جدایی که میانشان وجود داشت.

—————————————

منبع : گزیده‌ای از اعتقادات سلف (مجمل اعتقاد أئمه السلف)

تهیه و تنظیم: دکتر عبدالله بن عبدالمحسن الترکی

ترجمه:اسحاق بن عبدالله العوضی

سال چاپ ۱۴۲۹/۱۳۷۸هـ

 

 

________________________________________

[۱]-«مجموع الفتاوی» ابن تیمیه، (۳/۲۸۲-۲۸۵).

[۲]-مسلم در صحیح در کتاب الإیمان، باب بیان أنه تعالی لم یکلف إلا ما یطاق (۱۲۶) و ترمذی در کتاب تفسیر القرآن، باب «ومن سوره البقره» (۲۹۹۲) عن ابن عباس م قال: لما نزلت هذه الآیه: «وإن تبدوا ما فی انفسکم أو تخفوه یحاسبکم به الله»

البقره: ۲۸۴ قال دخل قلوبهم منها شیء لم یدخل قلوبهم من شیءٍ فقال النبی ص:«قولوا: سمعنا وأطعنا وسلمنا» قال: فالقى الله الایمان فی قلوبهم فأنزل الله عزوجل: «لا یکلف الله نفساً إلاَّ وسعها لها ما کسبت وعلیها ما اکتسبت ربنا لاتؤاخذنا إن نسینا أو أخطأنا» قال: قد فعلت، «ربنا ولا تحمل علینا إصراً کماحملته علی الذین من قبلنا» قال: قد فعلت، «و اغفر لنا وارحمنا أنت مولانا» قال: قدفعلت. الآیه من سوره البقره: ۲۸۶٫ مسلم هم از طریقی دیگر این حدیث را از ابوهریره نقل نموده است: (۱۲۵). [۳]-

بخاری در کتاب العلم باب قول النبی ص: «رب مبلغ اوعی من سامع»: (۶۷). و مسلم در کتاب القسامه، باب تغلیظ تحریم الدماء والأعراض والأموال: (۱۶۷۹) و ترمذی در کتاب الفتن، باب ما جاء دماؤکم وأموالکم ….. الخ: (۲۱۵۹) وابن ماجه در کتاب المناسک باب الخطبه یوم النحر: (۳۰۵۸،۳۰۵۷،۳۰۵۵). و امام احمد در مسندش: (۱/۲۳۰) این حدیث را نقل نموده‌اند. [۴]-

مسلم در کتاب البر والصله، باب تحریم ظلم المسلم … الخ: (۲۵۶۴) وابو داود در کتاب الأدب، باب فی الغیبه: (۴۸۸۲)، و ترمذی در کتاب البر والصله، باب ما جاء فی شفقه المسلم علی المسلم: (۱۹۲۷) و ابن ماجه در کتاب الفتن، باب حرمه دم المؤمن وماله: (۳۹۳۳)، و امام احمد در مسندش: (۲/۲۷۷، ۳۶۰)، این حدیث را نقل نموده‌اند. [۵]-

بخاری در کتاب الصلاه، باب فضل استقبال القبله …. الخ: (۳۹۱) و نسائی در کتاب الایمان وشرائعه، باب صفه المسلم: (۴۹۹۷)، این حدیث را نقل کرده‌اند.[۶]- قبلاً ترجمه و تخریج شده است. [۷]- قبلا ترجمه و تخریج شده است.

[۸]- قبلا ترجمه و تخریج شده است. [۹]- بخاری در کتاب المغازی، باب من شهد بدراً: (۳۹۸۳)، و مسلم در کتاب فضائل الصحابه،

باب من فضائل اهل بدر ….. الخ: (۲۴۹۴) این حدیث را نقل کرده‌اند. [۱۰]- بخاری در کتاب المغازی باب حدیث الافک: (۴۱۴۱) و مسلم در کتاب التوبه، باب فی حدیث الإفک …. الخ: (۲۷۷۰)، این حدیث را نقل کرده‌اند.

[۱۱]- بخاری در کتاب الدیات، باب قول الله تعالی: «ومن أحیاها»: (۶۸۷۲) ومسلم در کتاب الایمان، باب تحریم قتل الکافر بعد أن قال: لا اله الا الله: (۹۷،۹۶) این حدیث را نقل نموده است.

منبع :نوگرا

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا