داستانقرآن

ای یونس بن متی (ع) از داستانت در قرآن درس ها یاد گرفتم !

یونس بن متی

۱ – یاد گرفتم : که هرگز به دنیا متکی نشوم ، و در ایمان و یقین به هر درجه ای برسم ، از دگرگونیها و فراز و نشیبهای آن برحذر باشم !
گمان می کردی که هرگز خداوند تو را به تنگنا نمی اندازد ، ولی گردش روزگار ، تو را از وسعت و فراخی زمین ، به جایی تنگ در شکم نهنگ انداخت !

۲ – یاد گرفتم : آنچه را که خداوند مقدر فرموده است ، بدون شک به وقوع می پیوندد ، چندین بار قرعه کشی را تکرار کردند به هدف اینکه آنکس که بایستی داخل دریا انداخته شود تو نباشی ، ولی خداوند هر بار ، قرعه را بنام تو رقم زد !

۳- یاد گرفتم : از هدایت یافتن هیچکس نا امید نشوم ، تو شب و روز در میان قومت بودی و ایشان را به سوی هدایت رهنمون می ساختی ، ولی ایمان نیاوردند ، اما هنگامیکه آنان را ترک کردی و رفتی ایمان آوردند !
نتیجه می گیریم : هر چند که کارهای خداوند از کانال اسباب و مسببات انجام می گیرد و پیامبران را ارسال کرده تا بر مردم اتمام حجت نماید ، ولی هرگاه اراده کند بدون سبب نیز دستوراتش را به اجرا در می آورد !

۴ – یاد گرفتم : خداوند بندگان صالح خود را مبتلا می سازد تا منزلت آنان را رفعت بخشد و آنها را از هر خطایی پاک سازد ، نه بدین خاطر که از ایشان انتقام بگیرد !
پس پاکی و منزهی خدایی راست که بر دوستان خود بلا نازل میکند تا مقامشان را بالا ببرد و نیز تا به هنگام ملاقات با بندگان مخلصش در آخرت از هر خطایی پاک شده باشند !

۵ – یاد گرفتم : انسان نمیتواند از قفس بشر بودنش بیرون آید ، علی رغم اینکه از مقام نبوت برخوردار بودی ، باز تو هم همانند ما ، دوست داشتی آثار دعوت و نتیجه تلاشهایت را با چشمان خود مشاهده کنی و اینکه آنان به دعوت تو پاسخ نگفتند و ایمان نیاوردند ، بسیار تو را آزار می داد !

۶ – یاد گرفتم : ما از جانب خداوند در خصوص فراهم آوردن اسباب مورد مسائله قرار می گیریم نه درباره به نتیجه رسیدن اسباب ، همچنین در مورد اینکه چه راهی را در پیش گرفته ایم از ما باز جویی می کند ، نه اینکه چرا به هدف نرسیدیم ، اینهم رحمت خدا بر ماست ، که از ما نمی پرسد : چرا مردم از شما پیروی نکردند ، بلکه سؤال می کند : چگونه مردم را دعوت نمودید و عمر خود را در پیمودن کدام راه به سر بردید !

۷ – یاد گرفتم : اهل ایمان و اخلاص در آسمان شهرت و آوازه دارند ، قبل از تو هنگامیکه بت پرستان خواستند ابراهیم ( ع ) را به داخل آتش بیندازند ، فرشتگان آسمان به داد و فریاد افتادند ، و آنگاه که تو خدا را با این کلمات فریاد زدی : ” لا إله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین ” خداوندا ؛ فریادرسی جز تو نیست ، پاک و منزهی و بدرستی که من به خودم ستم‌ روا داشتم ، فرشتگان گفتند : پروردگارا ؛ صدایی آشناست از بنده ای شناخته شده و معروف ، پس او را نجات بده !

۸ – یاد گرفتم : اگر با خدا نباشیم ، هنگام‌ شداید به فریاد ما نمی رسد و نجاتمان نمی دهد ” فلو لا أنه کان من المسبحین للبث فی بطنه إلی یوم یبعثون ” اگر او قبلا از زمره پرستشگران نمی بود ، در شکم ماهی تا روز رستاخیز می ماند !

۹ – یاد گرفتم : اقرار به خطا از اخلاق پیامبران ( ع ) و خود خواهی و اصرار بر گناه از عادات شیاطین می باشد ، و تو چه قشنگ گفتی و تکرار می نمودی : ” لاإله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین ” پس اشکالی ندارد که انسان به خاطر اشتباهی که مرتکب شده به گریه بیفتد و از خدا طلب غفران کند ، بلکه عکس آن دارای اشکال می باشد !

۱۰ – یاد گرفتم : اهل ذکر و تسبیح ، نگون بختی و شدایدی که در آن می افتند دوام نخواهد داشت ، پاکی و بی عیبی خدایی راست که اسم عظیم وی بر هر چیز سفت و سختی خوانده شود آنرا نرم ، بر هر مشکلی خوانده شود آنرا رفع و بر هر غیر ممکنی خوانده شود آنرا امکان پذیر خواهد کرد !

نویسنده : ادهم شرقاوی
مترجم : امید سلیمانی _ بانه

نمایش بیشتر

امید سلیمانی

# استان کردستان- بانه @@ فعال دینی و اجتماعی @@ نویسنده و مترجم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا