تاریخ

 پیامبر اُلگو (۲-۱)

 

گر خواهی نشوی رسوا همرنگ رسول الله شو

 خداوند محمد(ص)را آخرین پیامبران ،و به عنوان اسوه و الگوی بشریت فرستاد تا همه ی انسانها در تمام شئون زندگی از وی پیروی نمایند .بنابراین رسالت نبوی ،رسالتی جهانی ،و فراگیر است و بعثت وی به منزله ی بعثت انسانیت ، سعادت ،عدالت ، رحمت ، شفقت وعطوفت است.

وجود رسول اکرم (ص) سرشار از فضیلت های انسانی و صفت های پسندیده و سیر و سلوکی پایدار بود که از بزرگی، اصالت و خوی ناب وی را حکایت می کرد.خداوند او را نیکو تربیت فرمود و از گزند محیطی که در آن می زیست، در امان نگاه داشت.پیامبر خدا (ص) آراسته به سجایای نکوی اخلاقی بود، به همین دلیل خدای متعال او را در قرآن بدین صفت توصیف فرمود: «وإِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظیم.» بنابراین، محمد (ص) برجسته ترین نمونه کمال انسانی و شایسته ترین الگوی مسلمانان است و از این رهگذر، خداوند به ما فرمان داده است که از او پیروی کنیم و برای دست یابی به رضوان الهی، به آموزه های وی عمل کنیم.خدای سبحان، مؤمنان را در قرآن مخاطب ساخته و فرموده است:

لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللّه ِ اُسْوَهٌ حَسَنهٌ لِمَنْ کان یَرْجُواللّه َ وَ الیومَ الآخِرَ و ذَکَرَللّه َ کَثیرا.(احزاب:۲۱)

برای کسانی که به خدا و روز قیامت امیدوارند و خدا را زیاد یاد می کنند، رسول خدا بهترین الگو است.

این آیه، خود قوی ترین دلیل و بزرگ ترین گواه بر این است که رسول خدا (ص) از شایسته ترین اخلاق و پسنده ترین فضیلت های انسانی بهره مند بوده است.

بر همین اساس برای انسان مسلمان لازم و ضروری ست که ،خلق و خو و رفتار آن حضرت را بیشتر شناخته و ایشان را الگوی رفتاری خود در زندگی روزمره ، چه در تعامل با خود و خانواده و چه در تعامل با مردم اعم از دوست و دشمن قرار بدهد.

در نتیجه کسی که می خواهد از پیامبر(ص) الگو برداری کند و اعمال و رفتار ایشان را سرمشق خویش نماید ، موظف به شناخت پیامبر(ص) و به تبع آن ،تبعیت و پیروی از ایشان می باشد.

 ✳️ اوصاف آفرینشی و اخلاقی پیامبر(ص)

«آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم همواره اندوهگین و اندیشمند بود، به نظر می‌رسید استراحتی ندارد، سکوتی ژرف داشت و جز در موارد لزوم سخن نمی‌گفت. سخنان او جامع همه‌ی معانی و تعیین کننده‌ی حق و باطل از یک‌دیگر بود و هیچ کاستی و فزونی نداشت. تندخو نبود. هیچ کس را خوار نمی‌کرد. نعمت را هر اندازه اندک هم بود، بزرگ می‌شمرد و عیب نمی‌گرفت. هیچ خوراکی را نکوهش نمی‌کرد؛ و نیز، بیش از اندازه ستایش نمی‌فرمود.دنیا و امور وابسته به آن، او را به خشم نمی‌آورد. اگر کسی از حق تجاوز می‌کرد، از پای نمی‌نشست تا حق را یاری کند. برای کارهای مربوط به خود خشمگین نمی‌شد. چون به چیزی اشاره می‌کرد، با تمام کف دست خود اشاره می‌فرمود. به هنگام شگفتی دست خود را برمی‌گرداند و در آن حال اگر سخن می‌گفت، انگشت ابهام دست چپ خود را در دست راست می‌گرفت.اگر گاهی خشمگین می‌شد، کاملاً اعراض و روگردانی می‌کرد و هرگاه خشنود می‌شد، چشم فرو می‌افکند و نگاهش را پایین می‌انداخت. خنده‌اش بیش‌تر به صورت لبخند بود و هرگاه لبخند می‌زد، دندان‌های پیشیش ایشان هم‌چون مروارید یا دانه‌های تگرگ آشکار می‌گردید.»

سیدنا علی بن ابی طالب رضی الله عنه که از آگاه‌ترین مردم نسبت به اوصاف رسول الله صلى الله علیه وسلم بود و بیش از هر کس با او معاشرت داشت و نیز در وصفش تواناتر از دیگران بود، در وصف رسول گرامی صلى الله علیه وسلم چنین می‌فرماید:

«آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم از بدگویی و بی عفتی خیلی به دور بود. در بازار و مجامع و اماکن عمومی صدایش را بلند نمی‌کرد. بدی را با بدی پاسخ نمی‌داد، بلکه عفو و گذشت می‌نمود. با دست مبارکش احدی را مورد ضرب قرار نداد، مگر در میدان جهاد در راه خدا. هیچ خدمت‌گزار و یا زنی را ضرب و شتم نکرد. من ندیدم که ایشان ظلمی روا بدارد و یا از کسی انتقام بگیرد؛ البته هرگاه حدود الٰهی پایمال می‌شد، آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم از هر کس دیگری بیش‌تر خشم می‌گرفت.وقتی در گزینش بین دو چیز اختیار داده می‌شد، آسان‌ترین آن‌ها را اختیار می‌کرد. هرگاه وارد منزلش می‌شد، سلوکش همانند عموم مردم بود؛ لباس‌هایش را تمیز می‌کرد، گوسفندش را می‌دوشید و کارش را به دست خود انجام می‌داد. زبان مبارکش را جز به حق نمی‌گشود. مردم را با خود مأنوس می‌کرد و متنفر نمی‌ساخت. بزرگ هر گروهی را گرامی می‌داشت و او را سرپرست آنان قرار می‌داد. در برخورد با مردم جانب احتیاط را رعایت می‌فرمود، بدون این‌که آنان را از خوش‌رویی و اخلاق زیبایش محروم کند.

از احوال یارانش جویا می‌شد و از مردم درباره‌ی احوالشان استفسار می‌کرد. نیکویی را تقدیر و تأیید، و زشتی را تقبیح می‌فرمود. اساس کارش مبتنی بر اعتدال و میانه‌روی بود و از افراط و تفریط به دور بود. آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم در هیچ مواردی از خیر، غفلت نمی‌کرد تا مبادا مردم غافل شوند و احساس ملال نمایند. برای هر حالتی آمادگی داشت. در قبال حق کوتاهی نمی‌کرد و نیز از حق تجاوز نمی‌نمود.

کسانی که به او نزدیک بودند، بهترین مردم به شمار می‌آمدند و بهترین مردم نزد ایشان، خیرخواه‌ترین آن‌ها بود. برترین فرد از نظر منزلت نزد وی،‌ کسی بود که بیش از دیگران غم‌خواری و همکاری داشته باشد. آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم بدون یاد الٰهی از جایش بر نمی‌خاست و نمی‌نشست. هرگاه به مجلس و نزد گروهی تشریف می‌برد، در انتهای مجلس می‌نشست و دیگران را نیز به همین روش امر می‌فرمود.

در مجالس، رعایت حال همه را می‌کرد و حق همگان را ملحوظ می‌داشت؛ به طوری که هیچ کس تصور نمی‌کرد که دیگران به نزد پیامبر از او مکرّم‌تر هستند. چنان‌چه شخصی حاجت خود را بیان می‌کرد، رسول اکرم صلى الله علیه وسلم با حوصله‌ی کامل به سخنش گوش می‌داد تا این‌که خود آن شخص بلند می‌شد و می‌رفت. اگر کسی درخواست و حاجت مشروعی داشت، حتماً حاجت او را برآورده می‌ساخت و اگر نمی‌توانست، با لحنی پسندیده از وی معذرت می‌خواست.

حسن اخلاق و گشاده‌رویی وی چنان بود که همه‌ی اصحاب، او را هم‌چون پدری مهربان برای خود می‌پنداشتند. همه‌ی اصحاب در برابر حق از نظر رسول اکرم صلى الله علیه وسلم یک‌سان بودند.

مجلس او سراپا حکمت، بردباری، حیا، عفت و امانت بود. صداها بیش از ضرورت در حضورش بلند نمی‌شد. معایب کسی مورد بحث قرار نمی‌گرفت. آبروی کسی ریخته نمی‌شد. نقطه ضعف‌ها افشا نمی‌گشت. همه با هم برابر بودند. مدار فضیلت و برتری فقط بر تقوا و پرهیزگاری بود. در مجلس او سالخوردگان را محترم می‌داشتند و بر خردسالان مهر می‌ورزیدند و نسبت به نیازمندان ایثار می‌کردند و آدم غریب تازه وارد را اکرام کرده، رعایت حال وی را می‌نمودند.»

سیدنا علی بن ابی طالب رضی الله عنه اضافه می‌کند:

«رسول اکرم صلى الله علیه وسلم همواره خنده‌رو، خوش خلق و ملایم بود، نه ترشرو و سخت‌گیر و تندخو. هیچ‌گاه فریاد نمی‌زد و دشنام نمی‌داد. عیب کسی

را آشکار نمی‌کرد. بخیل و تنگ‌دل نبود. از آن‌چه به آن میل نداشت، یاد نمی‌کرد؛ البته از آن بد هم نمی‌گفت و درباره‌ی آن جواب هم نمی‌داد. از سه چیز به شدت پرهیز می‌نمود:

ـ جدال و ستیز

ـ تکبر

ـ کارهای بیهوده

سه چیز را در حق مردم بسیار رعایت می‌فرمود:

٭ هیچ کس را سرزنش نمی‌کرد،

٭ بر کسی خرده نمی‌گرفت،

٭ در جستجوی معایب کسی نبود.

فقط در مواردی که امید ثواب و اجر بود، تذکر می‌داد و صحبت می‌کرد، هرگاه لب به سخن می‌گشود، همنشینان او چنان سکوت می‌کردند که گویی پرنده‌ای بر بالای سرشان نشسته است.

 چون سکوت می‌فرمود، آن‌گاه اصحاب سخن می‌گفتند و هرگز در محضر رسول اکرم صلى الله علیه وسلم نزاع و ستیز به راه نمی‌انداختند. هر کس لب به سخن می‌گشود، بقیه به او متوجه می‌شدند تا این‌که سخنش به پایان می‌رسید. سخن هر فرد نزد آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم چنان مورد توجه قرار می‌گرفت که گویی اوّلین شخصی است که سخن می‌گوید (یعنی همه با توجه و علاقه به او گوش می‌دادند).

اگر اصحاب می‌خندیدند، او نیز تبسم می‌فرمود و اگر از چیزی تعجب می‌کردند، او هم اظهار تعجب می‌کرد.

افراد غریبه و بیگانه را به خوبی تحمل می‌کرد و سخن ایشان را کاملاً می‌شنید و به خواسته‌های آنان گوش فرا می‌داد؛ به همین خاطر اصحابش توجه چنین افرادی را به سوی خود جلب می‌کردند (تا موجب ناراحتی حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه وسلم) نشود.

به اصحاب می‌فرمود: هرگاه نیازمندی را می‌بینید، نیاز او را برآورید.

آن‌حضرت (صلى الله علیه وسلم) ستایش را از کسی می‌پذیرفت که در حد میانه‌روی باشد. سخن کسی را قطع نمی‌کرد، مگر این‌که از حد بگذرد، آن‌گاه یا او را نهی می‌کرد یا از مجلس برمی‌خاست.

آن‌حضرت (صلى الله علیه وسلم) بیش از هر کس، سعه‌ی صدر داشت و بیش از هر کس، راست‌گو، خوش‌گفتار، نرم‌خو، مهربان و خوش معاشرت بود. هر کس که برای اوّلین بار به زیارتش مشرف می‌شد، از وی احساس هیبت می‌نمود و هر کس با او معاشرت می‌کرد، دلباخته و شیفته‌اش می‌گشت.»

یکی از وصف کنندگان کمالش می‌گوید:

«کسی را قبل از او و بعد از او، مثل او ندیده‌ام.»

خداوند متعال پیامبرش را به لباس زیبایی آراسته و بر او از جانب خود صفت محبت و هیبت نهاده بود.

هند بن أبی هاله در وصفش چنین می‌گوید:

«آن‌حضرت (صلى الله علیه وسلم) پیکر بزرگواری و شکوه و جلال دل و دیده بود و چهره‌ی مبارکش همانند ماه شب چهارده می‌درخشید.»

براء بن عازب (رضی الله عنه) در وصف آن‌حضرت (صلى الله علیه وسلم) می‌فرماید:

«آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم میانه ‌قد بود، من او را در حالی دیدم که لباس قرمز رنگی بر تن داشت، از او کسی را زیباتر ندیده‌ام!»

ابوهریره رضی الله عنه در وصفش می‌گوید:

«آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم قدی میانه داشت که البته قامتش به بلندی نزدیک‌تر بود. رنگش سفید و موی محاسنش مشکی بود. لب‌های زیبا و مژگانش انبوه بود. میان شانه‌های مبارک نسبتاً فاصله بود. من همانند ایشان، قبل از او و بعد از او ندیده‌ام!»

انس رضی الله عنه می‌گوید:

«من هیچ دیبا و ابریشمی را به نرمی دست آن‌حضرت (صلى الله علیه وسلم) ندیده‌ام و هیچ بویی را بهتر از بوی خوش ایشان استشمام نکرده‌ام.»

ارتباط آن حضرت با الله (ج)

حضرت رسول اکرم (ص) علی رغم این که پروردگارش او را به رسالت و محبوبیت و اصطفاء مشرف نموده و لغزشهای گذشته و آینده اش را مورد عفو قرار داده بود، اما با این وجود بیشتر از همه عبادت می کردند .

مغیره بن شعبه (رض) می گوید : (( رسول الله (ص) چنان عبادت و قیام می فرمودند که پاهای مبارک متورم می شد. گفته شد ، یا رسول الله ! خداوند متعال تمام گذشته و آینده ی شما را عفو فرموده است . فرمود : ((ٲفلا ٲکون عبدا شکورا )) (آیا بنده ی سپاسگزاری نباشم ؟) [رواە البخاری فی تفسیر سوره الفتح ، مسلم و ترمذی]

ام المٶمنین عایشه (رض) روایت می کند : ((حضرت صوری روزه می گرفتند که ما خیال می کردیم دیگر افطار نمی کند و وقتی افطار می کرد ، می گفتیم دیگر روزه نمی گیرد .)) [ رواه البخاری]

فروتنی، از ویژگی های اخلاقی پیامبر(ص)

بیشتر فرمانروایان صاحب قدرتی که زمام امور مردم را به دست دارند، از فروتنی به دورند؛ به ویژه در روزگاران گذشته که فخرفروشی لازمه حکومت حکم رانان کشورها به شمار می آمد.

حضرت محمد (ص) در زمان خود با این شیوه ناپسند به مخالفت برخاست و فروتنی را پیشه حکومت خود ساخت، به گونه ای که یکی از اهداف رسالت آن بزرگوار، ریشه کن کردن خودپسندی در جامعه بود.

 پیامبر اکرم (ص) بیشتر وقت ها، هواداران خویش را پند و اندرز می داد و می فرمود:«کسی که ذره ای تکبر در دل او باشد، هرگز روی بهشت را نخواهد دید». پیامبر(ص) خود، در نهایت تواضع با مردم رفتار می کرد. در باب رفتار رسول خدا (ص) آمده است که آن حضرت در آخر مجلس می نشست و با افرادی که در مجلس بودند، به گونه ای یکسان برخورد می کرد تا کسی از جمع تصور نکند فرد دیگری که در آن مجلس حضور دارد، بیشتر از او مورد احترام پیامبر است.

روزی رسول خدا (ص) با تکیه بر عصا نزد اصحاب رفت. آنان به احترام حضرت از جای خود برخاستند. پیامبر فرمود:«مانند عجم ها نایستید که برخی بر بعضی دیگر تعظیم و کرنش می کنند».

از جمله سفارش های حضرت به یارانش این بود که:

شما در مدح و ستایش من مبالغه نورزید، آن گونه که مسیحیان درباره فرزند مریم راه افراط پیش گرفتند و او را فرزند خدا خواندند. من بنده ای از بندگان خدا هستم. از این رو، به من، بنده خدا و فرستاده او بگویید.

از نمونه های تواضع و فروتنی آن حضرت این بود که کفش خود را پینه و لباسش را وصله می زد؛ در کارهای خانه همکاری می کرد. به کمک آنها گوشت خرد می کرد. با حیاترین انسان ها بود. به چهره کسی خیره نمی شد به پرسش برده و شخص آزاد پاسخ می گفت و به گونه ای در جمع یاران می نشست که آخر مجلس واقع شود، اگر کسی در مورد نیازش با حضرت به گفت وگو می پرداخت و سخن به درازا می کشید، حضرت حوصله به خرج می داد تا آن فرد خودش سخن کوتاه کند و کسی که حاجتی از او می خواست، آن را برآورده می کرد و یا در زمینه برآورده شدن نیازش، با او سخن می گفت.

عبدالله بن شخیر می گوید : هیٲتی از جانب بنی عامر به محضر آن حضرت آمدیم و عرض کردیم : شما آقا و سید ما هستید . فرمودند: ((آقا خدا است )) سپس عرض کردیم : شما بهترین و برترین ما هستید. فرمود : هنگامی که سخن می گویید مواظب باشید که شیطان شما را اغواء نکند .[ابوداود ، کتاب الادب]

روز فتح مکه، مردی نزد پیامبر آمد، در حالی که اندامش از ترس می لرزید. آن حضرت فرمود: «نترس، من که پادشاه نیستم. من فرزند بانویی هستم از قبیله قریش که خوراکش گوشت خشکیده بود»

✳️ التزام عملی به گفتار (هم آهنگی گفتار و کردار)

حضرت محمد (ص) در عمل به تعهدات خود بی بدیل بود. شاهد این گفته، واقعه «حلف الفضول» است؛ پیامبر (ص) در ایام جوانی با چند تن از غیرت مندان مکه عهد بست که امنیت زائران خانه خدا و مسافران مکه را تأمین نمایند. وی پیوسته بر تعهد خود پایدار بود و پس از بعثت نیز فرمود: اگر آنان مرا به یاری بطلبند، اجابت کرده و خواهم رفت.

آنچه می فرمود همان می کرد . چیزهایی را که بد می نامید و مردم را از آن باز می داشت ، حتی کم ترین شائبه ای از آن ها در زندگی و عمل وی دیده نمی شد و هرگز آنها را انجام نمی دادند .

همچنین خوبی ها و نیکیهایی که وی مردم را به آن فرا می خواند ، پیش تر خودش به آن ها عمل می کردند . زندگی وی الگوی مجسم و عملی از آن خوبی ها بود و کسی این را نمی توانست ثابت کند که وی در عمل کردن به آنها حتی اندکی کوتاهی نشان داده باشد .

طبعا کسانی که از چنین رهبر و راهنمایی پیروی می کنند عمیقا تحت تاثیر رفتار و سیرت ایشان قرار می گیرند و کسانی که بدون تعصب صرفا با نگاههای حق جویانه به او می نگرند ، نمی توانند تحت تاثیر قرار نگیرند و در نهایت شماری از مخالفان متعصب هم به تسخیر آن در می آیند.

شجاعت بی نظیر پیامبر(ص)

این صفت اساس و بنیاد اخلاق بشری است . عزم ، استقلال ، حق گویی ، راست گفتاری ،و راست کرداری ، همه ی اینها از شجاعت سرچشمه می گیرند .

شجاعت و دلاوری آن حضرت بود  که آن حضرت در مقابل بزرگ ترین قدرتها و ترسیدن از بزرگترین خطرها اصلا برایش معنا و مفهوم نداشت .

دشمنان برای آوردن سر او پاداش تعیین می کردند . هر سو مردم به طمع به دست آوردن پاداش و جایزه با تمام توان دنبال او می گشتند و آن حضرت (ص) با کمال اطمینان در حال تلاوت قرآن راه را می پیمایید و به هیچ سویی نمی نگرد که آیا چه کسی در تعقیب ایشان می آید یا خیر.

پس نترسی و شجاع بودن رهبر برای هر جنبش و حرکتی به ویژه برای جنبشی اسلامی یک حسن و مشخصه ی بسیار مهم و و با ارزش است . بزدلی و ترس رهبر و حتی اندک سستی در شجاعت او به هنگام بحران می تواند همه ی جنبش را به نابودی بکشاند و حتی می تواند دیگر صفات او را از جمله ، عزم ، استقلال ، حق گویی ، راست گفناری و راست کرداریش را زیر سوال برده و به آنها خدشه وارد کند .

نمونه ای از شجاعت پیامبر (ص)

انس بن مالک می گوید : آن حضرت (ص) از همه شجاع تر بود . یک بار در مدینه شایع شد که دشمن در حال ورود به مدینه است . مردم برای دفاع آماده شدند.

ولی نخستین کسی که پیشتاز دفاع شد ، خود ایشان بودند . منتظر زین گذاشتن بر اسب هم نشدند ، بدون زین بر آن سوار شدند و به جاهایی که احتمال حمله از آن جا وجود داشت ، گشت زدند و برگشتند و به مردم تسلی دادند که هیچ خطری وجود ندارد . [ صحیح بخاری]

  صداقت آن حضرت

گفتار راست از صفات لازمی یک پیامبر است که هرگز از وی منفک و جدا نمی شود . بر این اساس ، در باب اخلاق ایشان نیازی به بیان تفصیلی جزئیات این امر نیست و در اینجا تنها به شهادت و اعتژافاتی که از زبان مخالفان و دشمنان ایشان اظهار شده است ، بیان می کنیم .

هنگامی که آن حضرت (ص) ادعای پیامبری و اعلام بعثت کردند، کسانی  از کفار که ایشان را می شناختند ، ایشان را متهم به دروغ گویی نکردند، بلکه این اتهامات را وارد کردند که : ایشان حواس و یا عقل خود را از دست داده اند ، یا اینکه طبع شعر و شاعری در او پیدا شده است . به همین جهت ، مجنون ، ساحر ، شاعر می گفتند ، ولی هرگز کاذب و دروغگو نگفتند .

صداقت و پاکی حضرت محمد (ص) در آینه تاریخ کاملاً روشن است. به قول عایشه(رض) اخلاق پیامبر همان اخلاق قرآنی است. آن چه در قرآن راجع به پاکی، صداقت و اخلاق مطرح شده، آینه تمام نمای آن را در سلوک، گفتار و اخلاق رسول الله (ص) می توان مشاهده کرد؛

ولی سعی ما بر آن است که از زبان دیگران بازگو سازیم تا در اذهان جوانان ما بهتر جای گزین گردد.

 به گفته شاعر:

ای چه خوش باشد که سرّ دل بران گفته آید از زبان دیگران

– کوویلیام از قول لامارتین، شاعر و نویسنده مشهور فرانسوی، می نویسد: «پیغمبر اسلام از مردان نامی و بزرگ روزگار است و با اراده توانا و نفوذ کلمه خود کاخ کوه پیکر و با عظمتی برافراشت که امروزه بیش از چهارصد میلیون [ البته آماری که در اینجا مطرح است مربوط به زمان صاحب گفتار بوده ، اما حالا تعداد مسلمانان از یک میلیارد و نیم متجاور است ] افراد بشر در زیر پرچم آن زندگی می کنند. امپراتوری پهناور روم را زیر سم ستوران سپاهیان اسلام پایمال و ریشه کهن سال نادانی و گمراهی را از بیخ و بن بر کَند و لرزه بر اندام بزرگان شرق و غرب افکند.»

کارلایل که سجایای پیغمبر اسلام و پیروانش را درک نموده، چنین می نویسد: «من از صمیم قلب محمد را دوست می دارم و این دوستی و دل بستگی و ارادت من نسبت به آن بزرگوار برای آن است که وجود پاکش از هرگونه شائبه و خودنمایی و زمانه سازی دور و بر کنار بوده است. این فرزند [بزرگوار از تبار ]مردم بدویِ با نشاط و قدرت نفس به وجود آمده، به چیزهایی که در وجود خودش بود مردم را می خواند. هیچ گاه تظاهر و خودآرایی نکرده، به بزرگی و عزّت نفس مباهات نمی نمود و به خواری و سرشکستگی نیز تن در نداده، با قلب درخشان و روحی جذاب در جامه پاک [ولی کهنه و خانه قدیمی ]خود به سر می برد. از طرز رفتار و کردار شهریاران ایران و امپراتورهای روم و یونان از روی حق و راستی سخن میراند… کمترین میل به ظاهر سازی و خودپسندی و گمراهی در وجودش نبود. ملکات فاضله و راه رستگاری دنیا و آخرت را به مردم نشان می داد… خودآرایی [و توسل ] به انواع حیله و نیرنگ و تظاهر به حقایق را از بزرگ ترین گناهان انسان شمرده، مخصوص مردمان پست و دون همت می دانست.

شکیبایی و سخاوت

رسول خدا صلی الله علیه و آله در عین قدرت بر انتقام، گذشت و بردباری می نمود. این شکیبایی و بخشش، در واقع پیروی از دستور الهی بود که: «خُذِالْعَفْوَو أمُرْ بِالعُرْفِ و أَعْرِضْ عنِ الجاهِلینَ». (اعراف: ۱۹۹)

در تفسیر این آیه شریفه آمده است: با کسی که با تو قطع رابطه کرده است، ارتباط برقرار کن. به کسی که تو را از بخشش محروم ساخته است، عطا کن و کسی را که به تو ستم روا داشته است عفو کن ؛ زیرا اگر با کسی که با تو قطع رابطه کرده است ارتباط برقرار کنی، در حقیقت او را بخشوده ای و اگر به کسی که تو را از عطا محروم ساخته است بخشش نمایی، کار نیکی انجام داده ای و اگر از کسی که به تو ستم روا داشته است بگذری، در واقع از افراد نادان و جاهل روگردان شده ای. خداوند در قرآن کریم درباره تشویق به عفو و بخشش فرموده است.

ولاتستوی الحسنهُ و لاالسَّیِّئَهُ إدفَعْ بِالّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإذا الذّی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ کأَنَّهُ وَلیٌّ حَمیمٌ. (فصلت: ۳۴)

خوبی و بدی با هم یکسان نیستند. بدی مردم را همیشه با نیکی دفع کن تا همان کس که بین تو و او دشمنی وجود دارد، دوست تو باشد.

رسول خدا (ص)، هرگز برای خود از کسی انتقام نگرفت، مگر در مواردی که هتک حرمت الهی می شد که در آن صورت، برای خدا انتقام می گرفت.

یکی از رخدادهایی که بخشش کریمانه حضرت شامل آن شد و از بردباری بی نظیر وی دلالت داشت، این بود که در جریانی، تعداد هشتاد تن از اهالی مکه مجهز به انواع سلاح ها، از ناحیه کوه «تنعیم» به سمت رسول خدا (ص) و یارانش فرود آمدند و آهنگ حمله به رسول خدا (ص) را سردادند که یاران آن حضرت، با درایت، آنها را به اسارت درآوردند، ولی پیامبر(ص) از خطای آنها گذشت.

برای تربیت اخلاقی  کسانی که به حرکت اسلامی می پیوستند ، این الگوی عملی رهبر و راهنمای آنان از هزاران وعظ موثرتر بود.

در اثر این عمل رسول خدا (ص) بود که هر کسی پیروی او را بر گزید ، از لحاظ اخلاقی در جامعه ی خود به سطحی رسید که هر بیننده آشکارا یک خداپرست را با یک بت پرست می توانست ببیند .

تهیه و نگارس : یونس سلیمان زاده

ادامه دارد

نمایش بیشتر

یونس سلیمان زاده

استان آذربایجان غربی- بوکان نویسنده و مترجم فعال و دعوتگر دینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا