تاریخ

عاشورا ؛ روز شادی یا اندوه!

عاشورا ، هم روز شادی است ، هم روز غم و اندوە

 عاشورا کە روز دهم ماە محرم است ، هم در عهد  جاهلیت و هم در اسلام ، مورد تعظیم بوده است ، مردم در عهد جاهلیت ، عاشورا را گرامی می داشتند و قریش آن روز را روزه می گرفتند و خانه ی کعبه را با پارچه  می پوشانیدند ، اهل کتاب نیز عاشورا را تعظیم می نمودند .

 در واقع دو نگاه به عاشورا وجود دارد ، نگاه غم و شادی ، نگاه تبسم و اشک ، نگاه سرور و اندوه و نگاه شکر و صبر و نگاە میمنت و محنت، پیامبر صلی الله علیه و سلم در مکه عاشورا را روزه می گرفت و وقتی که به مدینه هجرت فرمود دید که یهود نیز آن روز را روزه می گیرند ، از آنها سؤال کرد که چرا روز عاشورا را روزه می گیرید ؟ در جواب گفتند روز عاشورا روز مبارکی است ، روزی است که خداوند بنی اسرائیل  را از چنگال دشمنشان نجات داد ، از آن پس حضرت موسی، عاشورا را روزە می گرفت .

 ابن عباس رضی الله عنه این مطلب را اینگونه روایت می کند که ( قدم النبی صلی الله علیه وسلم ، المدینۃ فرأی الیهودَ تصوم یوم عاشورا فقال ما هذا ؟ قالوا هذا یوم صالح ، هذا یوم نجّی الله بنی اسرائیل من عدوهم فصامه موسی  و زاد مسلم فی روایته ، شکراً للّه تعالی ، فنحن نصومه ، و للبخاری  فی روایۃ بشر « و نحن نصومه تعظیما له ، فقال النبی ، فأنا أحق بموسی منکم ، فصامه و أمر بصیامه » وقتی که پیامبر صلی الله علیه وسلم وارد مدینه شد یهودیان را دید که روز عاشورا را روزه می گیرند ، از آن ها پرسید: این روزه برای چیست ؟ آن ها در جواب گفتند: این روز ، روز مبارکی است ، روزی است که خداوند بنی اسرائیل را از شر دشمنشان نجات داد  و مسلم در روایتش اضافه کرده است که یهود گفتند خدا را  شکر و ما هم عاشورا را روزه خواهیم گرفت؛ سپس پیامبر صلی الله علیه و سلم به آن ها گفت: (فأنا احق بموسی منکم ) پس من بموسی نزدیکترم از شما ، پس پیامبر ، روز عاشورا را روزه گرفت و مسلمانان را سفارش فرمود تا روز عاشورا را روزه بگیرند.

  ابن رجب می گوید ، با توجە به اخبار و روایت های واردە ، در مورد عاشورا ، چهار حالت برای نبیّ مکرم صلی الله  علیه وسلم ، نسبت به این روز  قابل تصور است

 ۱–پیامبر صلی الله علیه وسلم در مکه عاشورا را روزه می گرفت اما مسلمانان را به روزه ی آن روز سفارش نمی کرد

 ۲– پیامبر ، هنگامی که وارد مدینه شد ، دید که یهود ،عاشورا را روزه می گیرند و آن را تعظیم می کنند و دوست داشت مثل آنها روزه بگیرد در حالی که به آن مامور نبود و پیامبر ، آن روز را روزه گرفت و امت را نیز به روزه عاشورا امر فرمود و بر آن تاکید ورزید.

 ۳—وقتی که روزه ی ماه رمضان واجب شد تاکید بر روزه ی عاشورا را ترک کرد.

 ۴– در اوخر عمر شریف تصمیم گرفت به نشانه ی مخالفت با یهود، روزه ی تاسوعا را نیز به عاشورا بیفزاید .

به هر تقدیر ، بە اندازە ی بزرگی و عظمت روز عاشورا ، ثواب و پاداش ، بر روزه ی آن مترتب خواهد شد ، در این خصوص از ابو قتاده رضی الله عنه روایت است که از رسول الله صلی الله علیه و سلم ، در مورد روزه روز عاشورا سؤال شد و پیامبر در پاسخ فرمود: گناهان یک سال گذشته را از بین می برد ، بنا براین ، ثواب روزه ی عاشورا ، نصف ثواب روزه ی روز عرفه است چون روزه ی روز عرفه ، سبب کفاره ی گناهان یک سال قبل و یک سال بعد از روز عرفه خواهد بود ، و وجه فضیلت روز عرفه بر روز عاشورا از این نظر است که روزه ی روز عرفه سنت پیامبر اسلام است و روزه ی روز عاشورا سنت حضرت موسی علیه السلام است .

روایت شده است که در روز عاشورا نوح علیه السلام  از طوفان  نجات یافت و حضرت موسی به شکرانه ی نجات یافتن حضرت نوح در روز عاشورا و قرار گرفتن کشتی نوح بر کوه جودی  روزه می گرفت و هم موسی و هم نوح  به جهت شکر روز عاشورا را روزه می گرفتند .

اما آنچه روز عاشورا را به روز غم و اندوه تبدیل کرده است آن واقعه ی بزرگ و سنگینی است که صغیر و کبیر و دوست و دشمن را تحت تاثیر قرار داده است ، حادثه ای که شنیدنش هم بر مسلمانان گران آمده است؛ چه رسد به دیدنش. و آن  حادثه ی شهادت حضرت حسین بن علی رضی الله عنهما است ، در سرزمین کربلا .

 اگر حدیث روایت شده از ام عطیه نبود که فرمود ما در زمان رسول خدا صلی الله علیه و سلم ، منع می شدیم از این که بیش از سه روز بر مرده عزا داری کنیم مگر زنی که شوهرش فوت کردە باشد کە باید او چهار ماە و دە روز عزا داری کند و الا بر  شخصی مانند حسین بن علی باید ابد الدهر عزاداری کرد؛ او نوە ی محبوب پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم  و از فرق سر تا قدم ، مشابه پیامبر بود ، پدرش علی بن ابی طالب رضی الله عنه و مادرش فاطمه ی زهرا دختر پیامبر رضی الله عنها و کنیه اش ابو عبدالله و لقبش شهید و یکی از دوسید جوانان بهشت با برادرش حسن رضی الله عنهما می باشد….

 ابتدا در خانواده ی پیامبر و سپس در خانه ی پدرش تربیت یافت و در حلقه های علمی در مسجد پیامبر اخلاق فاضله و عادات ستوده را کسب نمود ، بیست و پنج بار با پای پیاده خانه ی خدا را زیارت نمود .

وقتی که یزید بن معاویه به خلافت رسید به والی مدینه ولید بن عتبه نوشت که از اهل مدینه بیعت بگیرد و حسین از دادن بیعت امتناع کرد ، چون امام حسین اساسا از تنازل امام حسن از مقام خلافت به نفع معاویە راضی نبود ، همان موضوعی که پیامبر صلی الله علیه وسلم به آن اشاره فرموده بودند ؛ از ابوبکرە روایت است هنگامی کە پیامبر صلی الله علیه وسلم نماز می خواند و به سجده می رفت حضرت حسن رضی الله عنه ، روی پشت و شانه ی پیامبر می پرید و هنگامی که پیامبر از سجده بلند می شد آهسته و آرام بلند می شد تا امام حسن به زمین نخورد و پیامبر صلی الله علیه وسلم ، چند دفعه این کار را تکرار کرد و وقتی که از نماز فارغ شد عرض کردند رفتاری که با حسن انجام دادی بی سابقه بود ایشان در جواب فرمودند حسن در دنیا محبوب من است و بزرگوار است و امیدوارم خداوند بوسیله ی او بین دو گروه از مسلمانان صلح برقرار کند.

 حسین رضی الله عنه در واقع خود را به مقام خلافت شایسته تر از دیگران می دانست اما از برادر بزرگ تر از خودش ( امام حسن ) اطاعت نمود که او را نیز به مقام خلافت شایسته تر از معاویه و یزید می دانست اما امام حسین جلوگیری از ریختن خون مسلمانان را ترجیح داد بر ادعای مقام خلافت و پس از صلح بین حضرت حسن و حضرت معاویه با برادر بزرگترش به مدینه برگشت . پس از این که والی مدینه از اهل مدینه خواست که به یزید بن معاویه بیعت کنند ، امام حسین رضی الله عنه مدینه را بسوی مکه ترک نمود و در آنجا اقامت گزید ، سپس نامه های اهل کوفه به او رسید که حاضرند به عنوان خلیفه با او بیعت کنند و از ایشان خواستند که به کوفه تشریف ببرد ، پس امام حسین رضی الله عنه ، پسر عموی خود را بنام مسلم بن عقیل روانه ی کوفه کرد که از آن ها بیعت بگیرد ،اما غیبت مسلم طولانی شد و خبری از او نرسید فلذا امام با جمعی از یاورانش آماده ی حرکت بسوی کوفه شد ، ولی بعضی از خویشاوندان و دوستانش او را نصیحت کردند که در مکه بماند و جواب اهل عراق را ندهد ، از جمله ی کسانی که او را نصیحت کردند عبدالله بن عباس وعبدالله بن جعفر و عبدالله بن عمر و جابر بن عبدالله، رضی الله عنهم بودند ، کما اینکه زنی بنام ام عمرۃ نیز نامه ای به او نوشت بدین مضمون که از عائشه ی ام المؤمنین شنیده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم ، فرموده اند ، حسین در سرزمین بابل کشته می شود ، پس از آنکه حسین نامه را خواند گفت: بنا بر این باید من در آنجا کشته شوم ، و با تمام کسانی که با او بودند به سوی عراق متوجه گردید ،  در راه ، در نزدیکی های قادسیه ، حُرّ بن یزید تمیمی با او ملاقات کرد و به او گفت برگرد که در این سفر خیری برای تو نمی بینم و خبر قتل مسلم  توسط عبیدالله بن زیاد را به او داد، حسین که اوضاع را این گونه دید خواست برگردد اما برادران مسلم که با او بودند  گفتند به والله بر نخواهیم گشت تا اینکه انتقام خود را خواهیم گرفت یا کشته خواهیم شد فلذا امام حسین راه را ادامه داد تا به نزدیکی های کربلا رسیدند و تعداد مردانی که با او بودند چهل و پنج نفر اسب سوار و یکصد نفر مرد پیاده بودند به اضافه خانواده و زنان و کودکان اهل بیتش ، و با همین تعداد نفرات به لشکر عبیدالله بن زیاد به فرماندهی عمر بن سعد رسید که چهار هزار اسب سوار ، در آن بود ، ابتدا مذاکراتی میان طرفین رد و بدل شد که اتفاقی در پی نداشت …. که در نهایت لشکر ابن زیاد ، حسین و مردانش را مورد حمله قرار دادند و امام حسین و بیشتر یارانش شهید شدند که اثر ۳۳ زخم در بدن امام وجود داشت .

 این واقعه در روز عاشورا و در سال شصت و یک هجری اتفاق افتاده است . رحمت و رضای خدا بر امام حسین و یارانش باد  و وقتی که انسان مؤمن این حوادث تلخ و رویدادهای دردناک را از سوئی و مناسبت های شادی آور را از سوئی دیگر ، در روز عاشورا در کنار هم می بیند ، چاره ای نخواهد داشت جز این که به یاد این فرمایش پیامبر عظیم الشأن بیفتد که فرمود ( عجبا لأمرالمؤمن ، إنّ أمره کلّخیر و لیس ذالک لاحد الا للمؤمن ، فإن أصابته سرّاأُ شکر فکان خیرا له و إن أصابته ضرّاأُ صبر فکان خیرا له )

والسلام علیکم و رحمهالله

 

بقلم دکتر سلمان احمد سامرائی .

ترجمه و تحقیق: عبدالرحمان سبحانی

 

نمایش بیشتر

عبدالرحمان سبحانی

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - اشنویه @ فعال دینی و دعوتگر اسلامی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا