عقاید

رابطه خیر و شر با حکمت خدا

خیر و شر

آورده اند : هنگامی که یک کشتی در وسط دریا بود، ناگهان طوفان شدیدی برپا شد و کشتی را غرق نمود و تنها یک نفر از سرنشینانش نجات یافت، امواج دریا او را به این طرف وآن طرف برد، تا این که سر انجام وی را به جزیره ای متروکه انداخت..
چند روزی گذشت و آن شخص از میوه های موجود درجزیره و نیز از گوشت ماهی تغذیه می نمود ، جدول کوچکی هم آنجا بود که از آن آب می نوشید، در کنار جدول کلبه کوچکی ساخت تا وی را از گرمای روزانه و هوای سرد شبانه مصون دارد…

در یکی از روزها آن مرد خواست تا زمانی که غذایش آماده می شود، به دور جزیره گشتی بزند،پس آتش به داخل کلبه سرایت کرد و آن را سوزاند، هنگامی که برگشت دید که آتش کلبه را فراگرفته و به توده ای از خاکستر تبدیل نموده است،
آنگاه شروع به داد و فریاد کرد و می گفت:

ای خدا ؛ آخه چرا؟!
حتی این کلبه کوچک  که ساخته بودم را از من گرفتی؟!

آن شب را با حالت عصبانیت و گرسنگی خوابید!
صبح از خواب بیدار شد وقتی که دید کشتی بزرگی آمده است و دارد قایق کوچکی را به دریا می اندازد، تا وی را نجات دهد، بسیار شگفت زده شد و هنگامی که او را نجات دادند، از آن ها پرسید : چگونه به مکان من پی بردید؟!
آن ها گفتند: ما دود را از دور مشاهده کردیم ، پس فهمیدیم که حتما شخصی در آن مکان هست که درخواست امداد رسانی می کند، آنگاه آمدیم و تو را نجات دادیم!

درس اول:

بیشتر اوقات انسان خیر و شر را درک نمی کند…
چیزهای ناخوشایند زیادی برای ما پیش آمده اند و بعد از گذشت زمانی به این نتیجه رسیده ایم، که خیر و صلاح مان در آن چیزی بوده که رخ داده است و امور خوشایند زیادی برای ما اتفاق افتاده اند ، اما پس از سپری شدن مدت زمانی کشف کرده ایم ، که شر و بدی فراوانی در به وقوع پیوستن آن نهفته بوده است…

داستان موسی وخضر ( علیهما السلام) بر این واقعیت گواهی می دهد که انسان، کوته بین وتنگ نظر است و در واقع از خیر و شر امور زیادی اطلاع و آگاهی ندارد؛ هنگامی که موسی وخضر( ع) باهم سوار کشتی ماهی گیران فقیر شدند،
خضر، کشتی را سوراخ نمود و نا گفته پیداست،که نزد انسان تهیدست هیچ چیز سنگین تر از این نیست که کشتیش، که منبع رزق وروزیش است، سواراخ گردد و از کار بیفتد!
این از نظر و دیدگاه بشر؛ ولی درحقیقت اگر لطف خدا شامل آن فقرا نمی گشت ، امکان داشت آنچه که ظاهرا بد به نظر می آمد، بجای آن اتفاق بسیار بدتری واقع می شد؛ پس موقعی که پادشاه از کنارشان رد شد و دید که این کشتی معیوب و سوراخ است، آن ر جا گذاشت و راه خودش را در پیش گرفت، سپس فقرا به خشکی برگشتند و کشتیشان را تعمیر کردند و زندگی شان کما کان ادامه یافت!
حالا زیان کدام‌ گذینه بیشتر است ؟! اینکه تنها چند ساعت معدودی در سختی باشند وسپس کلیه امور به حالت اولی باز گردد؟  و یا این که پادشاهی ظالم ، کشتیشان را غصب کند و خودشان را به وسط دریا بیندازد؟!
خداوند انسان را به بلایی کوچک مبتلا می سازد تااین که وی را از بلایی بزرگتر مصون دارد!
پاک ومنزّه خداست هر آنچه را که برای بشرمقدر فرموده است ،از روی حکمت ورحمت بی پایان وی می باشد،

ووقتی که خضر( ع) آن پسر بچه را به قتل رساند،چنین کاری از نظر گاه بشر اوج شر و بدی به شمار می رفت،آیا بدتر از این وجود دارد که کسی جگرگوشه اش را از دست بدهد و آن را با دستان خودش مدفون نماید؟!
اما خداوند مهربان است ،انسان را در دنیا مصدوم می سازد تا اینکه وی را در آخرت مداوا نماید…
درعلم ازلی خدا گذشته بود که اگر این پسربچه بزرگ شود ،موجب بی دینی پدر ومادرش خواهد شد،حالا کدام مصیبت سخت تر است؟
اینکه پدر و مادری فرزندشان را از دست بدهند و درد از دست دادن وی را متحمل شوند،وبهشت را بدست بیاورند؟

ویا اینکه دنیا و آخرت را با هم از دست بدهند؟!
هر چیز بدی همیشه امکان بدتر شدنش وجود دارد و خدا از روی مهربانی درمقدرات درد آورش نیز رحمتی قرار داده است!

درس دوم:

در این دنیای پر مشقت و سختی کسی وجود ندارد که طعم مصایب را نچشیده باشد، درکتاب های تاریخ آمده است: وقتی که ذو القرنین به بابل رسید به شدت مریض شد و به فکرش رسید که امکان دارد زمان مرگش فرا رسیده باشد،
او تنها فرزند مادرش بود ،پس قوچ بزرگی برای وی ارسال کرد و برای مادرش نوشت:
ای مادر، این قوچ را پیش خودت نگهدار، وقتی که وفات یافتم ، آن را ذبح کن و غذایش را آماده ساز ،
ودرمیان مردم اعلام کن :
کسانی که هیچ گاه دچار مصیبتی نشده اند، سرسفره بنشینند و از این غذا میل نمایند، اما کسی که دچار مصیبتی شده باشد،نباید سر سفره بیاید!
هنگامی که خبر وفات ذوالقرنین به مادرش رسید، خدا را شکر کرد و انالله وانا الیه راجعون گفت و تصمیم گرفت تا وصیت پسرش را بجا آورد، سپس طبق وصیت مردم را فرا خواند، اما وقتیکه متوجه شد هیچکس به سفره نزدیک نمی شود،
بسیارشگفت زده شد ،و آنگاه هدف از نامه پسرش را فهمید، که در واقع هیچکس در دنیا وجود ندارد مگر اینکه داغ دیده و مصیبت زده گشته، ونیز چشمی وجود ندارد مگر اینکه به گریه افتاده است،
پس گفت: ای پسرم ؛ مشمول رحمت خدا گردی،بدرستی هم زمانی که درقید حیات بودی و هم بعد از وفاتت من را اندرز دادی!

درس سوم:

هر خانه ای اسراری دارد و این گونه نیست که مشاکل داخل کاخ های بزرگ ، ضرورتا از مشکلات کلبه های کوچک کمتر باشد! و اگر مردم از وجود مشکلات خود سخنی به میان نمی آورند، به معنی این نیست که مشکلی نداشته باشند…
خانمی نزد عالمی آمد و گفت : می خواهم از شوهرم طلاق بگیرم! 
عالم گفت: چرا می خواهی از شوهرت طلاق بگیری؟
گفت:چون بیش از این تاب تحمل اخلاق شوهرم را ندارم!
عالم گفت: من‌ برای طلاق گرفتن ازشوهرت به شما کمک می کنم،اما شرطی دارم! و آن این که: غذایی برایم درست کنی که محتویات آن غذا را از چندین خانه فراهم آوری!
پس آن خانم شرط را پذیرفت و تصمیم گرفت که آن را فورا اجرا نماید!
نزد اولین همسایه رفت وگفت: دیگی می خواهم تا غذایی در آن بپزم،پیش دومی رفت و یک مشت برنج درخواست کرد،
ونزد سومی فنجانی روغن طلب نمود و ازچهارمی مشتی صنوبر گرفت و بدین ترتیب خانه به خانه می گشت تا اینکه مستلزمات پخت غذا را جمع آوری کرد و در اثنای این گشت زنی دربین خانه ها موضوع را برایشان شرح می داد و سبب درخواست غریبش را برای آنان روشن می ساخت  و مشکلاتی را که با آنها دست و پنجه نرم می کرد،برای همه توضیح می داد وآن ها نیز به نوبت خود شرح حال خودشان رابرای او بازگو می‌نمودند و در مورد اخلاق شوهرانشان برایش صحبت می کردند…
آن گاه مقصود عالم را فهمید و آن اینکه: مردم نیز چیزی از او کم ندارند هر خانه ای مشاکل خاص خودش را دارد ،
پس به این نتیجه رسید که هیچ خانواده ای از کلیه جهات ایده آل نیست و انسان اگر به مصائب ومشکلات مردم بنگرد ،
تحمل سختی ها و ناگواری ها برایش آسان خواهد شد، سپس تصمیم گرفت به خانه خودش باز گردد و به وضعیت موجود رضایت دهد و به زندگی بسوز و بساز قناعت نماید!

درس چهارم:

گاهی منافع دنیوی در نزول بلا وجود ندارد، بلکه محض امتحان و آزمایش می باشد و شاید کلیه مصیبت ها آزمایش خداوند باشند که می خواهد ببیند ما چه عکس العملی از خود نشان می دهیم؟
آن گاه صابران را پاداش دهد و ناراضیان را معاقبه نماید، پس واکنش ها همان ورقه امتحانند،مواظب باش که مردود نشوی!

نویسنده: ادهم شرقاوی
مترجم : امیدسلیمانی _ بانه

نمایش بیشتر

امید سلیمانی

# استان کردستان- بانه @@ فعال دینی و اجتماعی @@ نویسنده و مترجم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا