تاریخ

عاشورا روزی که بزرگترین پیروزی در آن رقم می خورد

از آن زمان که بشریت پای بر روی زمین نهاد تا به کنون ، درگیری میان حق وباطل واولیای الهی ورهروان شیطان وجود داشته و دارد و ناگریز تا فرا رسیدن قیامت چنین آتشی همچنان ملتهب وبر افروخته خواهد ماند.واین جنگ وجدل سنتی است خداوندی،که مقتضای حکمت و رحمت وی در میان آفریده هایش می باشد.

(( کسانی که ایمان آورده اند ومی جنگند در راه خدا و کسانی که کفر پیشه اند در راه شیطان می جنگند.پس با یاران شیطان بجنگید.بی گمان نیرنگ شیطان همیشه ضعیف بوده است)) نساء 76.

((و اگر خدا می خواست خودش(از طریق های دیگری هم چون طوفان و زلزله وسیل وغرق وبه زمین فرو بردن وسایر بلاها ومصائب، بدون جنگ شما) از آنان انتقام مي گرفت.اما خدا خواسته است بعضی از شمارا با بعضی دیگر بیازماید)) محمد 4
خداوند می توانست ستم كاران را غاففلگیر،ودر لحظه ای هلاک نماید اما به آنان بندگان مؤمن خویش را می آزماید تا اینکه اصل و بنیانشان هویدا،وصداقت وبردباری و کوشش وبخشندگی آنها را امتحان نماید.

با آزمودن است که مومن راستين از مدعی دروغین بازشناخته می شود و مجاهد کار گذار از بازمانده سست بنیان پدیدار می آید.
خداوند بخش های زیادی از جدال مؤمنین و کفار را برایمان باز گو کرده است و از این سرگذشت های بزرگ داستان موسی علیه السلام با فرعون زمانه خویش است که تقریباً در سی مکان در قرآن بازگو شده،و از بیشترین داستان های قرآنی ست که تکرار گشته است.
جریانات این داستان در پی مشابهتی که با احوال ودوران پیامبر صلی الله وعلیه وسلم دارد، در مقابل سردم داران قریش وفرعونیان این امت همچون یاوری وپشتیبانی برای رسول الله عمل می کرد ودر آن هنگام که آزار واذیت کفار ومنافقین فزونی می یافت، آرامش خاطر وتسلایی برای پیامبر ومومنین بود ونیز حاوی پند و اندرزهایی رسا وبلیغ و درس ها واحکام تأثير گذار وبراهین ونشانه های محکم واستوار می باشد.

قصه موسی وفرعون از آن زمانی آغاز می شود که مادر موسی باردار است وچنین به فرعون گفته می شود که به زودی کودکی از بنی اسرائيل متولد خواهد شد که سبب براندازی حکومت، واز دست دادن جانت خواهد شد.(اسرائيل،يععوب بن اسحاق بن ابراهيم عليهم السلام مي باشد. )
هنگامی که یعقوب وفرزندانش در عهد یوسف علیه السلام از شام به مصر هجرت نمودند آن زمان هشتادنفر جمعیت داشتند که رفته رفته بر تعدادشان افزوده شد تا اینکه در دوران فرعون طاغوت به ششصدهزار نفر رسیدند.
آنگاه که فرعون آگاه شد که قرار است حکومتش به دست کودکی از بنی اسرائيل نابود گردد دستور داد تا نوزادان پسر قتل عام ودخترانشان را همچنان برای خدمت و کنیزی زنده نگه دارند تا اینکه به خیال خام خود ممانعتی بر تولد چنین نوزادی کرده باشد در حالی که او هرگز قدرت ممانعت و پیشگیری و مقابله در برابر مقدرات الهی را ندارد.

(( خدا برکار خود چیره و مسلط است، ولی ببشتر مردم خفایای حکمت و لطف وتدبيرش را نمی دانند )) یوسف21.
فرعون برای اینکه این نوزاد متولد نشود به هر طریقی که می توانست ممانعت می کرد به گونه ای که مزدوران وقابله هایی را مأمور کرده بود که در میان زنان باردار پرسه بزنند و زمان وضع حمل هر کدام را تعیین نمایند واین چنین بود زنی نوزاد پسری نمی زایید مگر اینکه همان دم نوزاد کشته می شد.
هارون علیه السلام قبل از چنین دوران سخت وناگواری به دنیا آمد و خداوند وی را از مکر و حیله فرعون رهانید.
اما موسی علیه السلام، هنگامی که مادرش وی را در شکم داشت از خوف قتل او بر اخفای وی می کوشید وروز به روز با نزدیک شدن درد زایمان این ترس وهراس فزونی میافت.
هنگامی که مادر موسی پسری زایید درمانده شد وزمین با این همه وسعتش بر وی تنگ آمد وغم واندو فراونی او را فرا گرفت به گونه ای که جز خداوند کسی نمی دانست چه میزان از غم واندوه بر وی وارد شده وترس وهراسی که از بدنیا آمدن وی داشت بسیار بیشتر از خوشی وشادی به دنیا آمدنش بود اما خدواند بلند مرتبه بدآنچه که قلب را استوار و امین می نماید مادر موسی را الهام نمود همانگونه که می فرماید.((ما به مادر موسی الهام کردیم که موسی را شیر بده،وهنگامی که بر او ترسیدی،وی را به در یا (گونه نیل)بینداز،ومترس وغمگین مباش که ما اورا به تو باز می گردانیم واز زمره پیغمبرانش می نمائيم )) القصص 7.
مادر موسی الهام الهی را لبیک گفت وبرای فرزندش صندوقی ساخت واز آن روی خانه اش نزدیک رود نیل بود فرزندش را به همراه احساس وخردش به جریان رود سپرد.در لحظه ای قلب مادر از آرامش و اطمینان تهی شد واگر بار دگر خداوند قلبش را با ایمانی راسخ شکیبا وپرتوان نمی گرداند وتصمیم واراده ش را به یقین نمی رساند همانا سر وراز بر ملا می گشت وسرانجامش به تباهی کشیده می شد.((دل مادر موسی تهی از صبر وقرار شد،واگر دل او را(با اعطای صبر وشکیبایی) برجای واستوار نمی داشتیم تا از زمره باورمندان به (به وعده خدا)باشد،نزدیک بود (بر اثر نارحتی وپریشانی،راز)اورا آشکار سازد (و فریاد بزند که وای فرزندم)) القصص 10
امواج برکودک ناتوان سپری می شود وعنایت والطاف خداوند وی را در برمی گیرد وبا احترام به حفظ ونگه داریش می پردازد تا اینکه به قصر فرعون می رسد.
خاندان فرعون صندوق را از آب گرفتند وهنگامی که آن را گشودند آن نوزاد ضعیف وناتوان را می یابند اما پروردگار عالم وپادشاه خردها وقلبها، در قلب آسیه همسر فرعون بخشش وعطایی از رحمت و مهربانی وعطوفت نسبت به این کودک شیر خوار می دهد.(( زن فرعون (آسیه هنگامی که دید آنان قصد کشتن کودک را دارند)گفت:اورا نکشید،نور چشم من وتو است.شاید برای ما مفید باشد، ویا اصلا اورا پسر خود کنیم. آنان نمی فهمیدند(که دست تقدیر در پس پرده غیب چه بازی می کند)) القصص9
آسیه زنی نازا بود،واین کلام پروردگار است “وهم لا یشعرون” همانا با چنین حیله ای آنان را فریفتیم وبگونه ای قرارشان دادیم که موسی را بیابند تا اینکه موسی دشمن ومایه غم واندوهشان گردد در حالی آنان این قضیه را درک نمی کردند.
خداوند آنچه امید خیر ونیکی از موسی بود به آسیه رساند و او را به خاطر وی هدایت نمود. واز بهشتیان ومقربان درگاه خویش قرار داد.
اما موسی که عنایت الهی وی را در برگرفته بود پستان هیچ یک از زنانی را که می خواستند به او شیر دهند قبول نمی کرد وهمین مایه ی حیرت وشگفتی حاضرین بود به گونه ای که همه درشیردادن موسی پرشیان وسرگردان ماندند وبه هر نحوی تلاش می نمودند و او مگر از روی گردانی وخودداری چیز دیگری انجام نمی داد و جز مشقت وسختی بر آنان فزونی نمی یافت.در حالی که اوضاع این گونه بود خواهر موسی شیر دادن وی را به عهده گرفت چون مادرش قبلابه او گفته که به دنبال برادرش باشد و ردش را جستوجو نماید تا اینکه بداند او کجاست وخبری از وی بدست آورد. ((مادر موسی، در پرتو لطف خدا،آرامش خود را بازیافت)وبه خواهر موسی گفت :اورا پیجوی وپیگیری کن واو را ازجانبی می دید بدون اینکه آنان بدانند./وما دایگان را از او باز داشتیم پیش از (آنکه مادرش را پیدا وبه دایگانی موسی ببرند مأموران در جستجوی دایگان می گشتند خواهر موسیخود را بدیشان رساند)وگفت:آیا شما را به ساکنان خانواده ای رهنمود کنم که برایتان سرپرستیذاو را برعهده گیرند وخیر خواه ودلسوز او باشند)) القصص 12/11
همگی از این خبر خوشحال شدند وبه همراه خواهر موسی به منزل آنها رفتند هنگامی که مادرش موسی را دید با چشمانش تصدیق نمود واو برگرفت وبه آغوش کشید وپستانش را درهان وی گذاشت و او بلافاصله قبول کرد وباعطش به خوردن شیر پرداخت وحاضرین همگی مات ومبهوت گشتند واز طرفی دیگر شیر خوردن موسی آنان را مسرور کرد.واین گونه خداوند از دسیسه ومکری ممانعت می نماید حتی آن چنان که خانواده فرعون خود همان کودک موعود بنی اسرائيل را نزد مادری که نسبت به سلامتی فرزندش از جانب آنان هراس داشت می برند تا اینکه وی را در مقابل اجرتی شیر دهد و همچنان خود به تربیت وی بپردازند.خداوند می فرماید(( ما موسی را به مادرش باز گرداندیم تا چشمش روشن شود وغمگین نگردد وبداند که وعده خدا راست است، اگر چه بیشتر مردم نمی دانند)) القصص13
روزها بی وقفه سپری می شد وسالها پشت سرهم می گذشت وموسی بزرگ شد و پا به سن گذاشت وخداوند به او حکمت ودانشی عطا کرد، هر آنچه دستور می داد اطاعت می شد وهر آنچه می گفت پذیرفته می شد واز هر که می گذشت بخشیده می شد تعجب وشگفتی در این امور راه نداشت چرا که او فرزند خوانده فرعون بود.خداوند می فرماید(( وزمانی که موسی به نهایت قدرت ورشد جسمانی خود رسید،وخرد واندیشه اش،کامل گردید،بدو فرزانگی ودانش دادیم،ما اینگونه به نیکوکاران پاداش می دهیم)) القصص 14
بعد مدتی از آن جهت که مردی از قوم فرعون را کشته بود به مضیقه وتنگنا افتاد واز ترس مطالبه وباز خواست شتابان به سرزمین مدین فرار کرد و ده سالی را درآن جا سپری کرد در خلال این سالها برای خویش خانواده ای تشکیل داد وبعد از این همه مدت آهنگ بازگشت مصر را نمود وبه سوی سرزمین مصر به راه افتاد.در میانه راه خداوند رسالتی بر دوش وی نهاد و اورا گرامی داشت و بی واسطه باوی سخن گفت وبا نشانه های محکم واستوار به سوی فرعون رهسپارش کرد، اما فرعون مخالفت کرد وتکبر ورزید.(( اما فرعون موسی را دروغگو نامید.وسرثیچی کرد/سپس پشت کردورفت وبه سعی وتلاش پرداخت/آنگاه (جادوگران را)گرد آورد ومردمان را دعوت کرد/وگفت :من والاترین معبود شما هستم))النازعات24/21
وادعا کرد آنچه که موسی بدان رسالت یافته سحر است ودر نزدش سحریست که می تواند هر آنچه موسی ادعا می نماید باطل نماید پس تمام ساحران سرزمینش را فراخواند به گونه ای که هرکس بهره ای از سحر داشت به وی ملحق شد.
(( هنگامی که (ریسمانها وعصاهای خود را) انداختند،موسی گفت:آنچه ارائه داديد واقعا جادوست. قطعا خداوند آن را پوچ ونابود خواهد کرد وخداوند کار تبهکاران را شایسته و سوذمند نمی گرداند/خداوند بت سخنان خود حق را پایداروماندگار می گرداند،هر چند که گناهکاران وبزهکاران نپسندند))یونس 82/81
(( هنگامی که جادوگران آمدند وگفتند:آیا ما پاداش بزرگ وقابل ملاحظه ای خواهیم داشت اگر پیروز شویم؟ )) الشعراء 45
(( پس حق ثابت وظاهر گردید وآنچه که آنان می کردند باطل شد/در آنجا شکست خوردند و خوار رسوا برگشتند/وجادوگران به سجده افتادند/گفتند :به پروردگار جهانیان ایما آوردیم/پرودگار موسی وهارون)) الأعراف 122/118
از آن به بعد خداوند نشانه هاي شگفت انگیز ومجازاتهای گونانی همچون طوفان،ملخ،شته،قورباغه،خون.به سوی فرعون وقومش راونه کرد.((لشکرهای پروردگارت را جز او کسی نمی داند،واین جز اندرزی برای مردم نیست )) المدثر 31
واما جز دشمنی وظلم ومخالفتشان فزونی نمی یافت ((پس سیل، ملخ،شته،قورباغه،وخون برآنان فرستادیم که هریک معجزه جداگانه وروشنی بود اما آنان تکبر ورزیدند چرا که انسانهای گناهکاری بودند )) الأعراف 133
آنگاه که سرکشی و آزار واذیت فرعون بر موسی وهمراهانش ادامه یافت خداوند به موسی وحی نمود که شبانه به همراه مسلمانان از سرزمین مصر خارج شود وآنان از مصر به قصد سرزمین شام بیرون آمدند.
آنگاه که فرعون از خروج موسی آگاه شد از اقصا نقاط مملکت سپاهیان را جمع وتجهیز نمود تا که در پی نابودی موسی وهمراهانش باشد.(( پس فرعون( مأمورانی) به شهرها فرستاد تا (نیرو)جمع کنند/(فرعون به مأموران دستور داد وگفت :به اهالی شهرها بگویید:)اینها گروه اندک و ناچیزی هستند/آنان مارا برسر خشم.می آورند /(البته جای هیچ نگرانی نیست،ولیکن) ما گروهی هستیم محتاط)) الشعراء 56/53
فرعون وسپاهیانش در پی رد آنان رفتند تا اینکه در کرانه ی دریای سرخ به آنان رسیدند. (( هنگامی که هر دو گروه یکدیگر را دیدند،یاران موسی گفتند ما گرفتار می گردیم)) الشعراء 61
در پیش روی موسی وقومش دریای مواج ودر ورایشان فرعون ولشکریانش بودند.موسی با گفتار مومنی اطمینان بخش قومش را پاسخ دادکه خداوند همراه آنان است وهرگز آنان را تباه نخواهد کرد.(( موسی گفت چنین نیست. پروردگار من با من است. رهنمودم خواهد کرد)) الشعراء 62
خداوند بر موسی وحی کرد که ای موسی عصایت را بر دریا بزن وموسی وحی الهی را اطاعت کرد ودریا مواج وخروشان گشت وبه امر پرودگار دوازده راه خشک باز شد.وآن آبهای روان و امواج خروشان همانند کوهها محکم وپابرجا استوار شدند وآنان خوشحال وشتابان در خشکی ها فرمود آمدند وفرعون وسپاهیانش حیرت زده وپریشان همچنان درپی آنان بودند هنگامی که موسی وقومش همگی از دریا گذشتند فرعون وسپاهیانش جملگی به دریا وارد شدند و خداوند آب دریا را برآنان فروریخت وهمه فرعونیان را غرق کرد.((ما به موسی پیام دادیم که شبانه بندگانم را کوچ بده، وآنگاه راهی خشک برای آنان در دریا بگشا. نه از فرعونیان می ترسی که به تو برسند و نه هراسب داری)) طه 79/77
در هر زمان ودورانی باشد همانا این پایان دشمنان خداوند است وعاقبت دروغگویان گمراه جز این نمی تواند باشد. واما پرودگارت در مورد بندگان ستم کار نیست.(( آیا کسانی که بدیها را انجام می دهند گمان می برند که بر ما پیشی می گیرند.جه بد داوری می کنند!؟ )) عنکبوت 4
همچنین از این رویداد چنین پند گرفته می شود که سرانجام نیکو فقط برای پرهیزکارانست وتا زمانی که، همواره به دینشان تمسک جویند نصر وکمک الهی پشتیبانشان می باشد و از پروردگارشان طلب نصرت می نمایند.((خداوند این را تنها برای مژده دادن به شما وآرامش پیدا کردن دل شما به آن کرد، وگرنه پیروزی جز از سوی خدا نیست. بیگمان توانا از روی حکمت است )) انفال 10. (( ما قطعا پیغمبران خود ومومنان را در زندگی دنیا ودرآن روزی که گواهان بپا می خیزند یاری می دهیم ودستگیری می کنیم/آن روزی که عذر خواهی ستمگران بدیشان سودی نمی رساند،ونفرین بهره آنان خواهد بود وسرای بد از آن ایشان خواهد بود)) غافر 52/51
واز پندهای دیگر اینست که هرگاه باطل در خود دمید وخود را برافراشت وتکبر ورزید وستم پیشه کرد وچنین گمان برد در یارای کسی نیست که مقابله وی را بکند ویا این که مکر وحیله هایش را برطرف کند و سپاهیان قدرتمندش رابرچیند.یقینا سرانجام وپایانش
هلاک وتبهاهی خواهد بود وعاقبتی جز پستی وذلت برایشان نخواهد داشت.ونمونه ی چنین سرانجام وپایانی فرعون طاغیست که تکبر وغرور وی را سرمست کرده بود وبا اوج پررویی وجرئت علنا ادعاي خدايي مي كرد ((من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم )) القصص38
ودر كمال بي شرمي و آشکارا مي گفت(( من والاترین معبود شما هستم)) نازعات 24
وبه شوکت وقدرتش افتخار می کرد(( ای قوم من! آیا حکومت ومملکت مصر، واین رود بارهایی که درزیر(کاخها وقصرهای) من روانند از آن من نیست؟مگر (ضعف موسی وشکوه مرا) نمی بینید)) زخرف 51
وموسی را که پیامبری صالح وارشادگر بود تحقیر نمود ((اصلا من برترم از این مردی که حقیر وضعیف است وهر گز نمی تواند گویا سخن بگوید و مراد خویش را روشن بیان دارد )) زخرف 52
اما هنگامی که عذاب الهی بر وی فرود آمد هیچ یک از ملک وسلطنت وسپاهیان وتفاخر وگمانهایش او را نجات نداد.((خداوند اورا به عذا دنیا وآخرت گرفتار کرد/در این درس عبرت بزرگی است برای کسی که بترسد)) النازعات26/25
آیا حدس می زنی که چه زمانی این رویداد بزرگ اتفاق افتاده وچنین مدد وکمکی آشکاری به وقوع پیوسته؟آری در روز دهم ماه محرم ماه خدا این اتفاق رخ داده شده است.
ابن عباس می فرماید: رسول الله صل الله علیه وسلم به مدینه آمدند ومشاهده نمودند که یهودیان عاشورا را روزه می گیرند وپیامبر فرمود چه روزیست که این گونه روزه می گیرید گفتند همانا روز بزرگیست که درآن خداوند موسی وقومش را نجات داد وفرعون و لشکریانش را در دریا غرق کرد وموسی برای شکر گذاری روزه گرفت مانیز این روز را روزه می گیریم پیامبر فرمود همانا ما از شما به موسی مقدمتر وسزاوارتریم.وپیامبر عاشورا را روز گرفت و همچنین امر به روزه آن نمود. متفق علیه
روزه عاشورا قبل از اینکه روزه ماه رمضان فرض شود فرض بود وآنگاه که ماه رمضان فرض شد روزه عاشورا به سنت موکده مبدل گردید. حفصه می گوید: چهار امر بودند که رسول الله آنها را ترک نمی نمود. روزه عاشورا، روزه دهم ذی الحجه،سه روز روزه در هر ماه و دو رکعت سنت قبل از نماز صبح.رواه احمد، نسائي وصححه آلباني
از ابن عباس در مورد روزه عاشورا پرسیده شده فرمود: پی نبرده ام که رسول الله روزی را روزه گرفته باشد وطلب فضیلت وبرتریش را کرده باشد مگر برای روز عاشورا.متفق علیه
پیامبر روشن نموده که روزه عاشورا گناهان صغیره یکسال را می پوشاند ومحو می کند.و فرمودند:همانا در روزه خالصانه عاشورا بر خداوند است که گناهان سال گذشته را عفو کند.رواه مسلم
ابن عباس می فرماید:هنگامی که رسول الله عاشورا روزه گرفت وامر به روز گرفتن آن نمود صحابه گفتند:ای پیامبر خدا همانا عاشورا روزیست که یهود ونصاری آن را ارج می نهند وبزرگش می دارند.پیامبر فرمود :ان شاء الله سال آینده نهم را هم روزه خواهم گرفت.وسال آینده فرا رسید در حالی که پیامبر فوت کرده بودند.رواه مسلم
ودر حدیثی دیگر پیامبر می فرماید:بایهود مخالفه نمایید به گونه ای که یک روز پیش از عاشورا یا یک روز بعد از عاشورا نیز روزه بگیرید.رواه مسلم
ابن قیم می فرماید:مراتب روزه عاشورا سه قسم است که کاملترین آن اینست که قبل وبعد از عاشورا روزه گرفته شود ویا اینکه نهم و دهم روزه گرفته شود که بیشتر احادیث بر این قسم دلالت دارد.ویا اینکه تنها روز دهم روزه گرفته شود.
پس بنابراین روزه عاشورا منفردا جایز است واجر مذکوری که در احادیث آمده ازآن حاصل می شود.وکاملترین هم روزه نهم ودهم (تاسوعا، عاشورا ) یا دهم ویازدهم می باشد آن طور که مخالفت با اهل کتاب پدیدار آید.
واینکه روز قبل وبعد از عاشورا روزه بگیری بهتر وکاملتر است حتی اینکه در مورد روزه عاشورا مطمئن شوی، مخصوصا اگردر آغاز ماه نو مشکوک باشی.وهمچنین سه روز روزه گرفتن درهر ماه سنت است که روزه ماه محرم دارای ویژگی ها ومزیتهاییست که درسایر ماه ها نیست.
ابوهریره روایت می کند که پیامبر فرمود:بهترین روزه بعد از رمضان هماناروزه ماه محرم است و بهترین نماز بعد از فرایض نماز شب است.رواه مسلم
روزه ی جمعه وشنبه از روزه هایست که از گرفتن آنها منفردا نهی شده اما اگر عاشورا در یکی از این دوروز بود اشکالی ندارد که هر دو یا یکی از آن دو روز روزه گرفته شود زیرا روزه عاشورا وسایر روزه هایی که حجتی از سنت برای آنانست اشکالی در روزه گرفتن آنها نیست هر چند در روزی از هفته باشد که از آن نهی شده باشد
از شگفتی های عجیب این روز همانا شهادت سرور جوانان بهشت حسین بن علی بن ابی طالب است.که در فتنه ای بزرگ در میان دو گروه از مسلمین به شهادت رسید وما نیز آنچنان که الله تعالی دستانمان را از این فتنه پاک نموده زبانمان را نیز به آن اغشته نخواهیم کرد…………….

ای مسلمان تقوای الهی را پیشه کن وبرسنت وجماعت پایبند باش زیرا که یقینا مدد ونصر الهی همراه جماعت است وآنکه که خودسر و تنهاست جایگاهش دوزخ است.
وآخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمين

ترجمه:رضا آخته

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا