تاریخ

دانشجو در محضر استاد ، اما ! (داستان)

دانشجو در محضر استاد ، اما ! (داستان)

در اولین روز .. صبح زود به کلاس رفتند ، کلاس شلوغ بود وهمه مشغول حرف زدن وآشنا شدن با همدیگر بودند.

مربی وارد کلاس شد … سکوت همه جا را فرا گرفت ، چشم مربی به جوانی افتاد که لبخند می زد!
خطاب به آن جوان : چرا می خندی ؟
جوان : ببخشید استاد!! من نمی خندم !
مربی: چرا … داشتی می خندیدی
مربی که از خنده جوان ناراضی بود اینگونه او را خطاب قرار می دهد: از آنجا که تو آدم بی نظم وغیر جدی هستی ، بایستی با اولین پرواز برگردی پیش خانواده ات و اینجا را ترک کنی ؛ من نمی توانم به اشخاصی مثل تو درس بدهم!
جوان که از برخورد خشن و زودهنگام استادش خیلی ناراحت شد ، به همکلاسی هایش نگاه کرد تا شاید آنان برای استاد توضیحاتی ارائه داده و موضع ناپخته  وی را یادآور شوند  ، ولی از این چیزها خبری نبود! در حالی که آن جوان  به شدت از برخورد استادش شاکی بود از غصه داشت خفه می شد ، مربی با چشمانی خشمگین و با لحنی خشن به در اشاره کرد و خطاب به او گفت : بیرون !
آن جوان هم که از بهت و تعجب داشت خفه می شد ، بی چون و چرا از کلاس بیرون رفت …

سپس استاد خطاب به سایر هم کلاسی های آن جوان گفت : من دکتر فلانی هستم واین کتاب را به شما می اموزم ! ولی قبل از شروع درس ، از شما می خواهم این برگه های سؤال را پاسخ دهید ،توجه داشته باشید که نوشتن مشخصات و نامتان الزامی نیست .

اوراق سؤالات را بین دانشجویان جوان توزیع نمود .

ورقه امتحان حاوی پنج سؤال بود

1 نظرتان در مورد اخلاق مربیتان چیست ؟
2
نظرتان در مورد روش تدریس و چیست ؟
3
دگرپذیری و تحمل مربیتان را چگونه ارزیابی می کنید ؟
4
نظرتان در مورد تکرار دوباره درس توسط مربیتان چیست؟
5
دیدار با مربیتان را در خارج از محیط درسی چگونه می بیید ؟


@ جلوی هر سوال چهار گزینه به عنوان جواب قرار داشت (عالی … خیلی خوب … خوب …بد )

جوانان دانشجوبه سوالات پاسخ داده و سپس ورقه ها به مربی تحویل دادند ، مربی مربوطه هم برگه سوالات را  روی میز گذاشت تا در فرصت مناسب تصحیحشان نماید .
شروع کرد به تدریس  و پس از چند دقیقه سخنرانی ناگهان گفت :  راستی چرا آن دوستتان را که چنی از کلاس اخراج نمودم را از این درس محروم کنیم ؟! پس به خارج  کلاس و آنجا آن جوان اخراجی حضور داشت رفت ، لبخند زنان به سمت آن جوان رفت با او دست داد و با خوش رویی هرچه تمام او را به کلاس راهنمایی کرد !
سپس مربی که از برخوردش با او رنج می برد خطاب به او گفت: مثل اینکه من با تو خیلی بد رفتارنمودم ! باورکن من آن لحظه که با تو اینگونه رفتار کردم از یک ناراحتی و مشکل به شدت رنج می بردم و ناگزیر شدم تمام نارحتی های خودم را بر سر تو خالی کنم … من واقعاً بابت آن بدرفتاری که با تو داشته ام متاسف و شرمنده ام ، تو ثابت نمودی که بسیار شاگرد خوبی هستی ؛ چرا که خانواده ات را ترک کرده  و برای تحصیل اینجا آمده ای ! تازه اخلاق من عصبانی را نیز به بهترین شیوه تحمل نمودی!
ممنونم از شما و همه هم کلاسی هایت که واقعاً درس بزرگی به من دادید !!
برای من جای افتخاراست که با دانش جویانی چون شماها درس دارم ! همه چیز زیر و شد ؛ مربی از مهربانی می درخشید و همواره لبخند می زد و با دانشجویانش سخن می زد و برایشان خاطره تعریف می کرد ، سپس برگه های امتحان جدیدی را بیرون آورد وگفت : الان که دوستتان نیز آمده ، نظرتان چیست دوباره از اول این برگه را پر کنید و به سؤالات پاسخ دهید !!
همه دانش جویان برگه های جدید  را پر کردند و به مربی تحویل دادند استاد نیز پاسخ نامه های اول را آورد و با پاسخ نامه های جدید مقایسه کرد ، متوجه شد که در برگه های اول، بیشتر دانشجویان در پاسخ به سؤالات ، گزنیه بد را انتخاب نموده اند ! اما در برگه های دوم همه از گزینه های عالی وخیلی خوب استفاده کرده اند !!


استاد مربوطه پس از بررسی پاسخ نامه های دانشجویان خطاب به آنان گفت : آن رفتاری را که با دوستتان کردم تنها یک نمایش بود و از این طریق خواستم درس بزرگی را به شما داده باشم و در واقع خواستم به شما دانشجویان عزیز بقبولانم که رفتار بد ،  نتیجه ای جز نگرش بد طرف مقابل به دنبال نخواهد داشت !!

در این میان آنچه جای تاسف داشت این بود که بیچاره دوستتان قربانی رفتار خشن  و نمایش من شد و نکته مهم این است که ببینید چگونه و با تغییر رفتارم موفق شدم نظرتان را تغییر دهم  آن هم پس از اطمینان شما به اینکه من نیز تغییر کرده ام !
این طبیعت انسان است ، انسانی که تنها از گوشت و استخوان تشکیل نشده بلکه عبارت است از مشتی احساس و عاطفه .

@ نتیجه گیریاولین برخورد تو  70% از تصویر واقعی تو را به نمایش می گذارد ،  پس با مردم درست برخورد کنیم ؛ چرا که آنان از روی همان برخورد نخستین قضاوت می کنند که ما اینیم وبس !

واحد تحقیق و پژوهش سوزی میحراب

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا