۳ – صداقت در عمل
اگر در ایمانت راستگو باشی، باید در عملت نیز راستگو باشی. صداقت و راستگویی در عمل این است که عملت را به بهترین و کامل ترین صورت، بطوری که هیچگونه نقصی در آن نباشد، و همراه با اخلاص کامل، برای خدای یگانه انجام دهی .
خداوند عز و جل بیان مینماید که ایمان با عمل کامل میگردد؛ آنجا که میفرماید: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ»[۱] ((اینکه (به هنگام نماز) چهرههایتان را به جانب مشرق و مغرب کنید، نیکی (تنها همین) نیست. بلکه نیکی (کردار) کسی است که به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان آورده باشد.))
سپس نقش عمل را روشن نموده و میفرماید: «وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاهَ وَآتَى الزَّکَاهَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»[۲] ((و مال را با وجود علاقهای که بدان دارد به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و واماندگان در راه خدا و گدایان بدهد، و در راه آزاد سازی بردگان صرف کند، و نماز به پا دارد، و زکات بدهد، که وفا کنندگان به پیمان خود بوده و هنگامی که پیمان بندد، و در برابر بیماری و به هنگام نبرد، شکیبایند. اینان کسانی هستند که راست میگویند و به راستی اینان پرهیزکارانند.))
مقصود از ((بِرّ)) همان طور که خداوند در ابتدای آیه بیان میدارد ایمان میباشد، سپس ارکان ایمان را بیان نموده و اینکه ایمان آن است که به دنبال آن عمل صالح انجام داده شود سپس خداوند آیه را با اثبات صداقت برای ایمانداران اهل عمل خاتمه میدهد.
و همچنین خداوند میفرماید: «لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَیَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِکَ هُمْ الصَّادِقُونَ»[۳]همچنین غنایم از آنِ فقرای مهاجرینی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدهاند.آن کسانی که فضل خدا و خوشنودی او را میخواهند، و خدا و پیغمبرش را یاری میدهند. اینان راستانند.))
یعنی این گروه همان کسانی هستند که در اعمالشان صادق و راستگو بودهاند، هنگامی که از سرزمینشان بیرون شدند و اموالشان را به خاطر رضای خدا و همکاری با دین خدا و پیامبرش رها کردند.
همچنین خداوند میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ» ((مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه ندادهاند، و با مال و جان خویش در راه خداوند به تلاش ایستادهاند و به جهاد بر خاستهاند، آنان راستگویند.))[۴]
با این دلایل آشکار میشود که صدق نیت و ایمان واجب است صداقتِ در عمل را نیز به دنبال داشته باشد.
نمونه هایی از صداقت در عمل
صداقت و راستی در عمل را در داستان شهید خیبر به وضوح می بینیم. هنگامی که پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ غنایم جنگی را تقسیم مینمود، برای یک مجاهد روستایی (که تازه مسلمان شده بود) سهمی در نظر گرفت و به او داد؛ وی پرسید ای پیامبر خدا این چیست؟ من که به خاطر این گونه چیزها از شما پیروی نکرده ام؛ من به این خاطر از تو پیروی کرده ام که تیر به اینجای من (به حلقش اشاره میکرد) اصابت کند و من در راه خدا کشته شوم و داخل بهشت گردم، پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ فرمودند: «اگر تو واقعاً با خدایت راست بگویی، خداوند تو را تأیید می کند.» بعد از اندکی جنگ شدت یافت، آن شخص نیز شرکت نمود و به شهادت رسید، بعد از پایان جنگ، جنازهی او را نزد پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ آوردند که تیری به حلقش اصابت کرده، و شهید شده بود.
طبق روایت تیر به همان جایی اصابت کرده بود که او با انگشتش به آن اشاره کرده بود.
هنگامی که خبر شهادت این تازه مسلمان به پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ رسید، فرمودند:«آیا واقعاً این همان شخص است؟»
گفتند: بله، ای رسول خدا، حضرت فرمودند: “یَرحَمُهُ اللهُ،صَدَقَ اللهَ فَصَدَّقَهُ” خداوند او را مورد رحمتش قرار دهد، او با خدایش راست گفت و خداوند نیز راستی او را ثابت نمود.
او با خدایش در اثبات عمل راست گفت، خداوند نیز راستی او را ثابت نمود و نتیجه ای را که می خواست، برایش تحقق بخشید.
و آنچه که در جنگ نهاوند -فتح الفتوح- اتفاق افتاد، بر این قضیه بیشتر تأکید می نماید، این جنگ روز جمعه، ماه محرم سال دوازدهم هجری در زمان خلافت عمر بن خطاب رضی الله عنه اتفاق افتاد؛ روایت شده که سائب بن الاقرع یک پنجم غنایم را نزد عمربه مدینه آورد، عمررضی الله عنه از او پرسید: ای سائب چه اتفاقاتی تابحال رخ داده است و چه خبرهایی هست؟
سائب گفت: ای امیر المؤمنین! (هرچه رخ داده) خیر است. خداوند بزرگترین و مهمترین فتح و پیروزی را نصیب تو گرداند و نعمان بن مقرن رحِمهُ الله به شهادت رسید. عمر گفت : ((إنَّا لِلّه وَ إنَّا إلَیهِ رَاجِعُون)) سپس گریه کرد و پرسید دیگر چه کسانی؟ سائب گفت: فلانی و فلانی تا اینکه مردان بسیاری را که به شهادت رسیده بودند، برایش نام برد، سپس سائب گفت: قسم به خدا ای امیرالمؤمنین! کسانی هم به شهادت رسیده اند که ما آن ها را نمی شناسیم.
عم ررضی الله عنه در حالیکه گریه می کرد گفت: مسلمانان مستضعف! اینکه عمر آنها را نشناسد، هیچ ضرری به آنها نمیرساند، اما خدایی که آنان را به شهادت در راه خویش گرامی داشته، آنها را با نسبشان می شناسد و چه نیازی به شناخت عمر بن امّ عمر دارند؟! .[۵]
۴- صداقت و راستگویی زبان
آیاتی از قرآن در رابطه با صداقت و راستگویی زبان
خداوند عز و جل ما را به راستگویی در سخن و گفتار دستور میدهد تا اینکه به سیدنا ابراهیم اقتدا کرده باشیم که اینگونه از خداوند درخواست مینمود: «رَبِّ هَبْ لِی حُکْماًوَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ،وَاجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الآخِرِینَ» [۶] پروردگارا! به من کمال و معرفت مرحمت فرما و از زمره ی شایستگان و بایستگان گردان، و ( با توفیق در طاعت و عبادت و اعمال نیک) برای من ذکر خیر و نام نیک در میان آیندگان بر جای دار.))
و نیز میفرماید:«فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلاًّ جَعَلْنَا نَبِیّاً*وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً»[۷] ((هنگامی که از آنان و از چیزهایی که بجز خدا می پرستیدند، کناره گیری کرد (و از میان ایشان هجرت نمود)، ما به او اسحاق و (از اسحاق) یعقوب بخشیدیم، و هر یک از آنان را پیغمبر بزرگی کردیم. و رحمت خویش را شامل ایشان کردیم و آنان را نیک نام و بلند آوازه نمودیم.))
پس اگر صداقت و راستی در گفتار از صفات انبیا می باشد بر ما هم لازم است که از آنها پیروی کنیم، چرا که ما به همه ی آنها ایمان داریم همانطور که خداوند میفرماید: «کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ»[۸] ((همگی به خدا و فرشتگان وکتابهای وی و پیغمبرانش ایمان داشته (و میگویند) میان هیچ یک از پیغمبران او فرق نمیگذاریم.))
قبلاً در مورد صداقت پیامبر اسلام حضرت محمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ سخن گفتیم و خدای عزّ و جلَّ ما را به اقتدا و پیروی از این پیامبر امّی دستور می دهد، آنجا که می فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً»[۹] ((سرمشق و الگوی زیبایی در (شیوهی پندار و گفتار و کردار) پیغمبر خدا برای شما است. برای کسانی که امید به خدا داشته، و جویای قیامت باشند؛ و خدا را بسیار یاد کنند.))
لذا بر هر مرد و زن مسلمان و بهتر بگوییم بر هر مرد و زن مؤمن لازم است که خود را به صداقت و راستی در گفتار مزیَّن بگرداند و به ویژه مؤمنین امر به معروف و نهی از منکر مینمایند، و این عمل از آنها میطلبد که در میان مردم به صداقت و راستگویی مشهور باشند، تا اینکه مردم تحت تأثیر سخنانشان قرار بگیرند.
از شخصی در مورد سخنی که از گوینده ای شنیده بود پرسیدند، جواب داد: قسم به خدا چیزی از سخنان او نفهمیدم جز اینکه سخنان او دارای قدرتی بود که سخن اهل باطل چنین قدرتی ندارد.
صداقت و راستی اینگونه در دل شنوندگان تأثیر می نماید هر چند که آن سخن را خوب هم نفهمیده باشند.
احادیثی در مورد صداقت
پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ ما را به صداقت و راستی در گفتار با دیگران تشویق نموده و میفرماید: ((کَبُرَت خِیانَهً أن تحدِثَ أخاکَ حَدیثاً و هُوَ لَکَ بِهِ مُصَدِّقٌ وأنتَ لَهُ بِهِ کاذِبٌ)):[۱۰] بی گمان خیانت بزرگی است این که تو با برادر خود سخن بگویی، او تو را راستگو شمارد و تو با وی دروغ بگویی.
اینکه با شخصی سخن بگویی و در سخن گفتنت با او مرتکب دروغ شوی در حالی که او تو را تصدیق میکند، پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ آن را بزرگترین خیانت بر شمرده است. بی گمان در سخن گفتن ما با یکدیگر دروغ گفتن فراوان است، و ما از این معضل به خداوند پناه می بریم.
حتی بعضی ها چیزی را که خداوند هیچ گونه دلیل و برهانی بر صحت آن نازل نکرده است تکرار کرده و میگویند: ((إنَّ اللهَ یُحِبُّ عَبدَهُ الفَشَّارَ و یکرهُ عَبدَهُ المَکّارَ)) خداوند بنده ی لاف زن و رجز خوان خود را دوست دارد و بنده ی حیله گر و مکار را دوست ندارد، چنین سخنی مزخرف و حرف مفت می باشد، چون فشَّار به معنی دروغگو است و ما هم از دروغ گفتن منع شده ایم.
میان مردم دروغی دیگر هم به نام دروغ آوریل شایع شده است، تا جایی که هر سال در این ماه چنین دروغی میان مردم شیوع پیدا می کند.
حادثه یی را که برای یکی از همسایه های ما رُخ داد، هرگز فراموش نمی کنم (داستان به این قرار بود:) او در محل کارش مشغول کار بود، ناگهان شخصی نا آشنا با او تماس می گیرد و به او خبر می دهد که ماشینی فرزندت را زیر گرفته است. این مرد دیوانه وار از محل کار به سوی خانه اش به راه می افتد، اما هنگامی که به خانه می رسد، میبیند که پسرش سالم است و هیچ حادثه ای برایش رخ نداده است.
تصورکنید این مرد هنگامی که این خبر به گوشش میرسد، در چه وضعیتی قرار میگیرد؟ و چگونه از خود بیخود شده و با سرعت تمام به سوی خانه اش روانه شده است، چنانکه احتمال می رفت با ماشینی برخورد کند. و یا اگر چنین کسی بیمار بود، از ترس و وحشت چنین خبری احتمال می رفت در جا بر اثر شدت ناگواری آن بمیرد.
پس همه ی اینها نتیجه انتشار دروغ میان مردم و یا دروغ آوریل می باشد.
منبع: کتاب جلوه هایی از اخلاق مؤمنان
تألیف: دکتر وجدی غنیم
ترجمه: خالد ایوبی نیا
[۱] – بقره : ۱۷۷ .
[۲] – بقره : ۱۷۷ .
[۳] – حشر : ۸ .
[۴] – – حجرات : ۱۵ .
[۵] – به نقل -از کتاب (( فی فتح العراق کتاب سقوط المدائن)).
[۶] – شعراء : ۸۴-۸۳ .
[۷] – مریم : ۵۴-۴۹ .
[۸] – بقره : ۲۸۵٫
[۹] – احزاب: ۲۱ .
[۱۰] – امام بخاری این حدیث را در کتاب الأدب المفرد آورده است .