اصول

زحمات و خدمات صحابه ( رضوان الله علیهم ) به سنت نبوی (۱۰-۱۵)

زحمات و خدمات صحابه ( رضوان الله علیهم ) به سنت نبوی (۱۰-۱۵)
ترجمه: حمید محمودپور – مهاباد
صحابه ی بزرگوار (رض) جایگاه مطهر و شریف سنت نبوی را فهمیدند و ارزش آن را دانستند و نصوص امر کننده به تبلیغ علم را فراگرفتند و رسول الله (ص) را بسیار دوست داشتند؛ از این رو به پیامبر(ص) بسیار نزدیک شدند و به گوش دادن به احادیث ایشان و اجرای آن افزودند و به بهترین روش ممکن آن را به نسل های پس از خود انتقال دادند.
خوانندگان کتب علم به روشنی می فهمند که صحابه (رض) زحمات و کوشش های فراوانی برای خدمت به حدیث نبوی انجام داده اند و از همین راه توانسته اند که سنت رسول الله (ص) را حفظ نمایند و آن را با همان لطافت و طراوات خود به نسل های بعدی؛ آن چنان که خدای عزَّ و جلَّ خواسته بود؛ انتقال دهند. آنان توانستند که از راه تلاش های فراوان به این نتیجه برسند و همین زحمات و کوشش ها موجب حفظ سنت در دل ها و فهم آن با خردها و تدوین آن در کتاب ها و نشر و پخش آن در بین مردم و اجرا و عملی نمودن آن در تمامی زمینه های زندگی گردید.
در این جا بارزترین زحمات و خدماتی را بیان خواهم کرد که از راه آن ها روشن می شود که اصحاب به خاطر خدمت به سنت، رنج و زحمت کشیده اند و راه و روشی را که در پیش گرفته اند؛ تنها به خاطر صیانت و حفاظت از آن بوده است:
دهم: کم روایت نمودن از ترس اشتباه کردن
هرچند صحابه ( رضوان الله علیهم ) برای رساندن حدیث به نسل پس از خود با تمام راه های ممکن شوق و رغبت داشتند؛ اما بر دو امر حریص بودند:
اول: کم روایت نمودن:
کم روایت کردن به خاطر این بود که مبادا ناآگاهانه دچار اشتباه شوند و مردم در امر روایت زیاده روی نکنند و روایت را با قرآن نیامیزند یا در آن دچار اشتباه نشوند؛ هرچند مقصود آنان این بود که مردم کاملاً به حفظ قرآن بپردازند و چیزی دیگر آنها را به خود مشغول نسازد، انس بن مالک (رض) می گوید: حدیثی مرا از این بازمی دارد که زیاد برایتان حدیث نقل کنم؛ پیامبر (ص) می فرماید: « هر کس عمدا بر من دروغ ببندد؛ پس باید که نشیمنگاهش را از آتش آماده سازد. »[۱]
از عبدالله بن زبیر (رض) روایت شده که گفت: به زبیر (رض) گفتم: من از تو نمی شنوم که از رسول خدا (ص) حدیث نقل کنی همان گونه که فلانی و فلانی حدیث روایت می کنند، وی گفت: من نمی خواستم چنین باشم؛ اما از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: هر کس عمدا بر من دروغ ببندد پس باید که نشیمنگاهش را از آتش آماده سازد.»[۲]
از مجاهد روایت شده که گفت: با ابن عمر (رض) به سوی مدینه همسفر بودیم، در طول راه تنها یک حدیث شنیدم که از رسول خدا (ص) روایت کند. [۳]
شعبی می گوید: یک سال با ابن عمر (رض) هم نشینی کردم، در طول سال، هیچ حدیثی از او نشنیدم. [۴]
ابن حجر می گوید: در میان صحابه ( رضوان الله علیهم ) افرادی وجود داشتند که جز به هنگام ضرورت؛ از ترس زیاد یا کم کردن، از گفتن حدیث پرهیز می کردند. این سبک و سنت ابن عمر و پدرش عمر (رض) و جماعتی از یاران پیامبر (ص) بود. البته به خاطر زیاد بودن کسانی که از ابن عمر سؤال می پرسیدند و از وی فتوا می خواستند، احادیث روایت شده از ایشان فراوان است.[۵]
از عبدالرحمن بن أبی لیلی روایت شده که گفت: به زید بن أرقم (رض) گفتیم: از رسول خدا (ص) حدیث برایمان نقل کن. او در جواب گفت: بزرگ شدیم و فراموش کردیم. نقل حدیث از رسول خدا (ص) دشوار است. [۶]
از سائب بن یزید روایت شده که گفت: با سعد بن مالک (رض) از مدینه به سوی مکه هم سفر شدم. در طول سفر حتی یک حدیث از وی نشیدم که از پیامبر(ص) روایت کند.[۷]
عمران بن حصین (رض) می گوید: ای مطرف! سوگند به خدا، اگر من می خواستم دو روز پشت سر هم حدیث روایت کنم، دیگر حدیث نقل نمی کردم، چیزی که باعث افزایش کندی و سستی و بیزاری من از این عمل می شد، این بود که مردانی از یاران محمد (ص) یا برخی از آنان را دیدم چنان که دیگران نیز آنها را دیده اند و شنیده ام، هم چنان که دیگران نیز از آنها شنیده اند که احادیث را روایت می کنند که چنان که می گویند، نیست. هر چند من می دانم که آنها از انجام کار نیک دریغ نمی ورزند، اما می ترسم که کار من به کار آنان شباهت پیدا کند.[۸]
ابن قتیبه بدنبال این سخن، می گوید: به تو اعلام می کنم که آنان دچار اشتباه می شدند، نه این که از روی عمد چنین حدیث، روایت کرده باشند. [۹]
ازعمربن الخطاب (رض) روایت شده است که ایشان صحابه ( رضوان الله علیهم ) را از زیاد گفتن حدیث، نهی می کرد؛ از قرظه بن کعب (رض) روایت شده که گفت: عمر بن الخطاب (رض) ما را به کوفه فرستاد و تا جایی به نام صرار ما را بدرقه نمود، سپس گفت: آیا می دانید که چرا شما را همراهی کردم؟ گفتیم: به خاطر ادای حق همراهی و رفاقت با رسول خدا (ص) و انصار، عمر فرمود: اما من با شما همراهی کردم به خاطر حدیثی که می خواستم که آن را روایت کنم و خواستم که با همراهی شما آن را حفظ کنید، شما نزد قومی می روید که صدایی شبیه غرش دیگ در اثرخواندان قرآن در سینه هایشان وجود دارد. هر گاه آنها شما را ببینند، گردن هایشان را به سوی شما دراز می کنند و می گویند: یاران محمد (ص)، پس از رسول خدا (ص) کمتر روایت کنید. من هم در این مورد با شما شریک هستم، پس هنگامی که قرظه آمد، اصحاب گفتند: برای ما حدیث بگو. وی گفت: عمر بن الخطاب (رض) ما را از این امر نهی کرد.[۱۰]
ابن کثیر در نقد و بررسی این روایت می گوید: این روایت از عمر (رض) چنین تعبیر می شود که او از احادیثی ترسیده که مردم آن را در جاهای نامناسب به کار گیرند و به احادیثی تکیه کنند که در آن رخصت وجود دارد. بدیهی است که هرگاه انسان زیاد حدیث نقل کند، ممکن است دچار اشتباه شود و مردم نیز مانند او برداشت غلطی از موضوع دریافت نمایند.[۱۱]
مقصود عمربن الخطاب (رض) عدم جسارت در زیاد روایت کردن از ترس لغزش و فراموشی در نقل احادیث است تا مردم در شبه ی دروغ بستن بر رسول خدا (ص) نیفتند.
ابن قتیبه می گوید: بسیاری از بزرگان صحابه ( رضوان الله علیهم ) و قوم و خویش ممتاز رسول خدا (ص) مانند ابوبکر، زبیر، ابوعبیده و عباس بن عبدالمطلب ( رضی الله عنهم ) کمتر از رسول خدا (ص) روایت می کردند؛ حتی برخی از آنان مانند سعید بن زید بن عمرو بن نفیل (رض)؛ یکی از افراد عشره ی مبشره، هیچ حدیثی از پیامبر اکرم (ص) روایت نکردند.[۱۲]
دوم: روایت نکردن هر آنچه شنیده اند:
زیاده روی در نقل حدیث، موجب اشتباه می شود و انسان عاقل از آنچه می شنود، چیزی را برمی گزیند که برای شنونده مناسب باشد؛ زیرا شایسته نیست که هر آنچه دانسته می شود، گفته شود و هر چه گفته می شود در اختیار اهلش نهاده می شود، به مفهوم این نیست که زمانش فرارسیده است. روش پیامبر(ص) هم چنین بوده است؛ از ابوهریره (رض) روایت شده که رسول خدا (ص) فرمود: « برای دروغگو بودن شخصی، کافی است که هر آنچه می شنود، بازگو نماید.» [۱۳]
از عمر بن الخطاب (رض) و عبدالله بن مسعود (رض) روایت شده که فرمودند: برای دروغگو بودن انسان کافی است، که هر چه می شنود، بازگو نماید. [۱۴]
[۱] بخاری آن را در کتاب العلم، باب إثم مَن کذب على النبی صلى الله علیه وسلم، ۱/ ۲۴۳، شماره: ۱۰۸، ومسلم در مقدمه ی صحیحش در باب تغلیظ الکذب على رسول الله صلى الله علیه وسلم، ۱/ ۱۰، شماره : ۲، هر دو با همین لفظ با اسناد صحیح روایت کرده اند.
[۲] بخاری آن را در صحیحش در کتاب العلم، باب إثم من کذب على النبی صلى الله علیه وسلم، ۱/ ۲۴۲، شماره : ۱۰۷ با اسناد صحیح روایت کرده است.
[۳] بخاری آن را در صحیحش در کتاب العلم، باب الفهم فی العلم، ۱/ ۱۹۸، شماره : ۷۲ با اسناد صحیح روایت کرده است.
[۴] ابن ماجه آن را در مقدمه ی سننش، در باب التوقِّی فی الحدیث عن رسول الله صلى الله علیه وسلم، ۱/ ۱۱، شماره: ۲۶، با اسناد صحیح روایت کرده است و آلبانی آن را صحیح دانسته است؛ نگاه کن به: صحیح سنن ابن ماجه، ۱/ ۱۰، شماره : ۲۴، من می گویم: إسنادش صحیح ورجالش مورد اعتماد هستند.
[۵] فتح الباری ۱/ ۱۹۹٫
[۶] ابن ماجه آن را در مقدمه ی سننش، در باب التوقی فی الحدیث عن رسول الله صلى الله علیه وسلم، ۱/ ۱۱، شماره: ۲۵، با اسناد صحیح روایت کرده است و آلبانی آن را صحیح دانسته است؛ نگاه کن به: صحیح سنن ابن ماجه ۱/ ۱۰، شماره: ۲۳، من می گویم: إسنادش صحیح ورجالش مورد اعتماد هستند.
[۷] ابن ماجه آن را در مقدمه ی سننش، در باب التوقی فی الحدیث عن رسول الله صلى الله علیه وسلم، ۱/ ۱۲، شماره: ۲۹، وآلبانی آن را صحیح دانسته است؛ نگاه کن به: صحیح سنن ابن ماجه ۱/ ۱۱، شماره: ۲۷، من می گویم: إسنادش صحیح و رجالش مورد اعتماد هستند.
[۸] مسند أحمد ۱۵/ ۶۷، شماره: ۱۹۷۷۹، من می گویم: إسنادش صحیح ورجالش مورد اعتماد هستند.، شکی در این نیست که با این روایت می خواهد بگوید که آنها اشتباه می کنند؛ نه این که از روی عمد دروغ می گویند وهرگاه اشتباهی از آنان سرزند، اصحاب دیگر آن را برایشان تصحیح می کنند، وبه آنان مراجعه می نمایند.
[۹] تأویل مختلف الحدیث؛ ازابن قتیبه، صـ: ۴۰٫
[۱۰] ابن ماجه آن را در مقدمه ی سننش با همین لفظ، در باب التوقِّی فی الحدیث عن رسول الله صلى الله علیه وسلم، ۱/ ۱۲، شماره: ۲۸،با اسناد صحیح روایت کرده است وآلبانی آن را صحیح دانسته است؛ نگاه کن به: صحیح سنن ابن ماجه، ۱/ ۱۱، شماره : ۲۶، وحاکم در المستدرک به همان گونه، درکتاب العلم ۱/ ۱۰۲، و حاکم می گوید: این حدیث إسنادش صحیح است، وذهبی با او موافق است، من می گویم: إسنادش صحیح ورجالش مورد اعتماد هستند.
[۱۱] البدایه والنهایه ۸/ ۱۰۲٫
[۱۲] تأویل مختلف الحدیث؛ ازابن قتیبه صـ: ۴۰٫
[۱۳] مسلم آن را در مقدمه ی صحیحش،در باب النهی عن الحدیث بکل ما سمع ۱/ ۱۰، شماره: ۵ با اسناد صحیح روایت کرده است.
[۱۴] مسلم آن را در مقدمه ی صحیحش، در باب النهی عن الحدیث بکل ما سمع ۱/ ۱۱ با اسناد صحیح روایت کرده است.

http://www.alukah.net/sharia/0/112375/#ixzz4aHnyYm00

نمایش بیشتر

حمید محمودپور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا