تاریخ

برخوردهای حکیمانه پیامبر رحمت با مخالفانش ۱

سیره‌ی نبوی بسان مشعلی بر سر راه رهبران و رهروان مسلم است پس باید در آن تأمل شایسته نمود تا از راز و رمز موفقیت پیامبر(ص) وصحابه کرام او بهره مند گردید .چون تحلیل ابعاد و زوایای زندگی پر رمز و راز پیامبر(ص) می‌تواند مارا به اصولی رهنمون باشد که ازآن‌ها راهکارهای عملی برای زمان حاضرو همه زمان‌ها به دست آید .

سؤالاتی که اینجا مطرح است که پیامبر (ص) مدیریت سیاسی جامعه اسلامی  را به چه شیوه‌ای انجام داده و رفتار  و تعامل سیاسی ایشان با مخالفان و دشمنان اسلام  به چه صورتی بود؟

پیامبر گرامی اسلام (ص) با مخالفان و دیگر اندیشان (مشرکان، منافقان و اهل کتاب) با مدارا و ملایمت یا با تندی و خشونت رفتار نموده اند؟

مدارا و نرمش به عنوان یک اصل ارزشی قرآنی در زندگى سیاسى و اجتماعى آنان چه جایگاهى داشته و تا کجا به آن عمل مى‏فرمودند؟

پاسخ به این سؤال و سؤالات دیگر، ما را بر آن وا داشت تا در این زمینه گام برداریم. چرا که نه تنها اندیشه و تحلیل و بررسی درباره سیره نبوی امری ضروری بوده بلکه پی‌جویی راه و روش تحلیل سیره سیاسی نبوی نیز دو چندان ضروری خواهد بود؛ بسان موضوعی که این مقاله درصدد کشف پاره‌ای از ابعاد آن برآمده است .

می توان گفت: تحقیق حاضر در صدد بازکاوی مختصر سیره سیاسی پیامبر و تبیین نظری نحوه برخورد پیامبر(ص) با مخالفان خود است؛ و این پژوهش با رویکرد نظرى و تحلیلى، مواردى را که رهبران دین در آن با مدارا و مواردى که با قاطعیت رفتار مى‏نمودند، تحلیل و بازشناسى نموده است.

مقدمه

هرچند امروزه بیش از هزار و چهارصد سال، از طلوع این نور رحمت می‌گذرد، اما تعمق و تفکر، در شخصیت و سیره سیاسی بی نظیر پیامبر(ص)، چشم اندازهای تازه و مفید را در برابردیده گان‌مان می‌گشاید، و ما را به نکات استراتژیک سیاسی خاص، در زمینه  حکومت داری و رهبری و تعامل با دوست و دشمن متوجه می‌سازد، چرا که سیره نبوی منبع سرشار و غنی و کارگاه بزرگی است که باید با تشخیص شاهرگ و کانال‌کشی منظم آن به شبکه‌های ضروری حیات، به خوبی مورد بهره برداری مطلوب قرار گیرد تا این‌که برای ابد به عنوان بزرگترین مشعل، جهت پرتو افکنی در مسیر طولانی دعوت و ایجاد حکومت اسلامی و رفع نیاز های روحی و روانی جامعه انسانی  پایدار بماند .

بنابراین تحقیق در سیره رسول خدا(ص) در جوانب متعدد و قرار دادن آن در دسترس افراد مخلص و بهره‌گیری از آن در راستای دعوت به سوی خدا امری لازم و ضروری به نظر می‌رسد . زیرا پیامبر(ص) زیباترین الگوی نمادین و سرمشق حیات نوع انسانی و هر آینه جلوه اسوه حسنه الهی است و شناخت ابعاد و جلوه‌های اسوه برتر انسانی در گرو تحلیل راستین سیرة نبوی امکان‌پذیر است،اسوه به معنای الگو گرفتن و سرمش قرار دادن دیگری است، چه آن الگو خوب باشد و چه بد. (راغب اصفهانی،۱۹۹۷م،ذیل ماده «اس و»)

به همین جهت قرآن اسوه معرفی شده از جانب خود را به صفت حسنه متصف می‌نماید:

« لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَهٌ » (احزاب/ ۲۱)

« به حقیقت سرمشق و الگوی زیبایی در پیغمبر خدا برای شما هست  برای کسانی که امید به خدا داشته و جویای قیامت باشند و خدا را بسیار یاد کنند »

او سرمشقی مناسب برای همه انسان‌ها در همه عصرها و نسل‌هاست. بدون تردید شناختن الگویی با چنین مقام بلند و رفیعی انسان را در پیمودن حرکت به سمت پاکی و درستی و نورانیت مطلق یاری خواهد کرد.

یکی از علل عمده مشکلات پیچیده امروزه مسلمانان، دوری از سیره پیامبر(ص) و نداشتن درک لازم از آن و در صورت فهم نسبی غفلت از تطبیق عملی آن در امور فردی و خانوادگی و اجتماعی و غیره است، چرا که اسوه و الگو بودن پیامبر، مقتضی آشنایی و عمل به سیره‌ی عملی اوست، و هر گونه انحراف از آن  ما را از رسیدن به اهداف محروم می‌کند و تجارب فراوانی که در کتب سیره و تاریخ امت اسلامی آمده‌اند این ادعا را به اثبات می‌رساند .

امری روشن است پیامبر گرامی با بینش سیاسی مدبرانه و شخصیت ممتاز خویش محبت را جایگزین نفرت و عزت را جایگزین تحقیر و صلح و دوستی را جایگزین جنگ و دشمنی نمود. ایشان اخلاقش آن قدر عظیم بود که همه، او را می ستودند، او با تحمل و بردباری بی نظیرش همه، از جمله مخالفانش را مدیون و مغلوب خود کرده بود، او با صداقت و درستکاری اش در قلب همه، از دوست تا دشمن نفوذ کرده بود.

مسلّما شیوه برخورد آن حضرت با مخالفان و منتقدان در حکومت نبوی می‌تواند الگویی مناسب برای برپایی حکومت اسلامی و تداوم آن باشد، بعد از هجرت پیامبر به مدینه و برپایی دولت نبوی گروه‌های مختلفی به دشمنی و مخالفت با پیامبر و حکومت تازه تأسیس نبوی پرداختند. سران مشرک قریش در مکه و مدینه، یهودیان مدینه، منافقان مدینه و اطراف آن، افراد ناآگاه و مستضعفان فکری که به وسیله رؤسای قبایل و یهود برای دشمنی با دولت نبوی مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

دلیل اصلی پردازش به مقوله  سیره سیاسی پیامبر(ص) در مورد نحوه تعامل با دشمنان و مخالفانش را به اختصار می‌توان چنین بیان کرد:

اولا: راهکارهای جدید را پیش روی ما قرار می‌دهند .

ثانیا: مجموع سئوالات ذیل پاسخ شفاف خود را در سایه تشریح سیره سیاسی پیامبر می‌یابند .

الف) حکومت اسلامی مدینه و در راس آن پیامبر، جهت ابلاغ رسالت و تحقق بخشیدن به اهداف خویش، از چه روش و متد عملی استفاده می‌کردند؟

ب) تئوری خاص پیامبر در تشکیل دولت و ملت سازی و تعمیق و گسترش آن، بر چه مبانی استوار بود؟

ج) ظرفیت جریان مُدارا و نرمش به عنوان اصلی قرآنی تا چه حدودی می‌تواند کاربرد داشته باشد و از مجوز قرآنی برخوردار باشد؟ آیا این یک اصل مطلق است؟ و همه جا حتی در اصول و قوانین دینی نیز جاری است؟

بدون تردید این اصل، نمی‏تواند مطلق باشد و حتما حدودی دارد که اجرای فراتر از این حدود، آن را تبدیل به یک پدیده ضدارزشی یعنی مداهنه و مصانعه و سازشکاری در حق می‏گرداند. اما این اصل هرگز باعث نمی‌گردید که آن حضرت در برابر دشمنان کینه توز و توطئه گر، در هر شرایطی طبق همین اصل رفتار نماید؛ بلکه در صورت کشف توطئه دشمن، پیمان شکنی، تجاوز آن‌ها به مقر حکومت اسلامی و تهدید کیان اسلام، پیامبر(ص) نیز با قاطعیت و سخت‌گیری تمام رفتار می‌کردند.

«مدارا ونرمش وصلابت و قاطعیت» دو شاخص ویژه از برخورد سیاسی پیامبر(ص) در سیره نبوی در ارتباط با مخالفان به شمار آمده و در حیات سیاسی و اجتماعی پیامبر(ص) چه در فقدان قدرت و حکومت، و چه پس از تشکیل حکومت و کسب اقتدار، در گفتار و رفتار ایشان به معنای قرآنی آن استمرار داشته‏ است .

لذا ضروری استضمن بررسی و تحلیل مختصر مدیریت سیره سیاسی پیامبر(ص) به بیان مطالبی در مورد مدارا و تسامح اسلامی و الفت و انعطاف، ونمونه‏هائی از موضع‌گیری‏های مدارا و ملایمت و قاطعیت و صلابت اسلامی در احادیث و سنت پیامبر(ص)، در رابطه با دشمنان و مخالفانش پرداخته و از سیره سیاسی نبوی و راهکارهای تحلیلی آن در این زمینه سخن به میان آورد و به جای تأکید و تمرکز تنها بر روایت تاریخ و آموزه‌های آن، به «تحلیلی سیاسی» آن نیز روی آورده شود تا در پرتو آن بتوان به ژرفای پرگستره سیره جامع و شامل نبوی در همه جوانب دست یازید.

معنای لغوی و اصطلاحی «سیره»

الف) معنای لغوی

سیره درزبان عربی از ماده «سیر» است، سیر یعنی حرکت، رفتن، راه رفتن. همچنین نوع راه رفتن. سیره بر وزن «فِعله » است و در زبان عربی، دلالت بر نوع می‌کند. (عمید،۱۳۸۰ش،ذیل واژه)

راغب اصفهانی سیره را به معنای حالتی دانسته که انسان یا غیر انسان بر آن حالت باشد.(راغب اصفهانی،۱۹۹۷م،ذیل واژه« سیره»)

طریحی نیز، سیره را به طریقه، هیئت و حالت معنا کرده است.(طریحی،۱۴۱۴ق،ذیل واژه «سیره)

ابن منظور نیزگوید: سیره از کلمه «سیر» به معنای رفتن است و خود کلمه سیره به معنای روش و رفتار و سنت و طریقت و هیأت می باشد.(ابن منظور‌،۱۴۱۴ق،ج۶،ص ۳۹۹)

«سیره» اصلى است که دلالت بر گذشت و جریان دارد از «سار،یسیر،سیراً» و «سیر» به معناى سیر در روز و شب است. «سیره» روش در چیزى و به معناى سنت است، زیرا حرکت مى‌کند و جریان مى‌یابد. (ابن فارس،۱۴۱۱ق،ج۳،ص۱۲۰)

می‌بینیم بیشتر کتب لغت «سیره» را به معناى روش و راه دانسته‌اند، بنابراین در معناى سیره گونه‌اى دوام و استمرار نهفته است. ومعناى دیگرى که براى سیره یاد کرده اند هیأت و حالت است.

سیره حالتى است که انسان و غیر انسان به گونه غریزى یادریافتى بر آن است و گفته مى‌شود سیره نیکو سیره زشت و سخن خدا که مى‌فرماید: «سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَى» (طه/۲۱)    «حالت چوبى که عصا [ى موسى] داشت.» (راغب اصفهانی،۱۹۹۷م، ذیل واژه «سیر»؛طریحی،۱۴۱۴ق،ج۳،ص۳۴۰؛ابن منظور،۱۴۱۴ق،ج۴،ص۳۸۹)

سیره به معناى روش و رفتار و حالت و حیات معنى شده است. برابر این بیان سیره به معناى حرکت یا رفتارى است که جهت خاص را پى مى‌گیرد:

«سیره» اسم از سار است. سنت راه مذهب هیأت و سیره به یک معنى اند.(شرتوتی،۱۳۷۴ش،ج۱،ص۵۶۲)

در واقع سیره براى بناء نوع است و دلالت بر گونه ویژه از سیر دارد; یعنى گونه هیأت حالت جریان و چگونگى نوعی.(مصطفوی،۱۳۵۴ش،ج۵،ص۲۸۸)

منظور از نوع تکرار عمل نیست بلکه شیوه و روش است که در آن دوام باشد. از آن جا که امکان دارد بر خورد با یک حادثه بیش از یک مرتبه رخ ندهد به شیوه آن برخورد سیره اطلاق مى‌شود.

شهید مطهری می‌نویسد: سیره در زبان عربی از ماده سِیر» است. «سیر» یعنی حرکت، رفتن، راه رفتن، «سیره» یعنی نوع راه رفتن، سیر یعنی رفتن، رفتار، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار. آن چه مهم است شناخت سبک رفتار پیغمبر است. آن ها که سیره نوشته‌اند رفتار پیغمبر را نوشته‌اند [و نه سبک و اسلوب پیغمبر در رفتار را] این کتاب‌ها که ما به نام سیره داریم؛ سِیر است نه سیره… رفتار پیغمبر نوشته شده است، نه سبک پیغمبر در رفتار، نه اسلوب رفتار پیغمبر، نه متد و روش پیغمبر.(مطهری،۱۳۸۰ش،ص۴۷؛ زرین کوب،   ۱۳۸۷ش،صص۹۰ – ۸۶)

همان طور که ملاحظه می‌شود «سیره» به اصل رفتار و حالت اطلاق می‌گردد وحال این که « سبک» روش را بیان می‌کند. البته برخی هردو واژه «سبک وسیره»را به یک معنا به کار می‌برند، تصور می‌کنند که سیره نیز نوع روش و سبک می‌باشد، ولی این دو تفاوت چشم‌گیری با هم دارند .

ب) معنای اصطلاحی

«سیره» از قرن اول و دوم هجری بین مسلمین رایج گردید و ریشه‌ی عربی دارد، و عبارت است از تداوم و استمرار سیرت وروش عملى مردم یا جمعى از آنان بر انجام دادن یا ترک کارى. از سیره در اصول فقهبه عنوان یکى از راههاى دستیابى به احکام شرع سخن به میان آمده، تا جایی که در باب‌هایی از فقه نیز در مورد احکام گوناگون، بدان استناد و استدلال کرده‌‌اند.

سیره در اصطلاح به آن بخش از رفتار و روش عملی هر شخص گفته می‏شود که از حالت وحدت و یک بار یا چند بار محدود انجام گرفتن بیرون آمده باشد و به مرحله تکثر و مداومت رسیده باشد، و به صورت یک سبک و متد درآمده باشد.

سیره در روایات با آن‌چه در اصطلاح یاد شده سازگارى و هماهنگى دارد. در مجموع مى‌توان سه معنى براى سیره در اصطلاح یاد کرد که با آن چه که در روایات آمده سازگارى دارند یا دست کم در احادیث و کتب لغت به این معانی نیز اشاره شده است.

تعریف سیره سیاسی پیامبر(ص)

سیره همانطور که استاد مطهری و دیگران بیان کردند: همان نوع، سبک و متد رهبری و هدایت جامعه و امت اسلامی است. سیاسی منسوب و مربوط به سیاست است، کسیکه به امور سیاسی پرداخته و سیاست را پیشه خود سازد.

اما سیاست در لغت فارسی دارای معانی گوناگونی است:

۱ – حکم راندن بر رعیت و اداره کردن امور مملکت

 ۲- سیاست کردن و حکومت کردن

 ۳- مجازات کردن و تنبیه نمودن

 ۴- روش و شیوه، همچنان به معنی اداره نیز آمده است، در اصطلاح برای سیاست درعلم سیاسی، تعریف‌ها و تعبیرهای گوناگونی، صورت گرفته است.(مجله اندیشه،۱۳۷۰ش،ص۹۰)

سیاستمداران ما به جای الگو گیری از جوانب مختلف سیره پیامبر، به روش و متدهای سیاسی ماکیاولیستی و غربی که بر مبنای حیله و مکرو فریب و نیرنگ «اختلاف بینداز و حکومت کن» بنا نهاده شده است، روی آوردند.

اکنون با در نظرگرفتن این مسائل در تعریف سیره سیاسی پیامبر می‌توان گفت که سیره سیاسی پیامبر، عبارت از سبک و متد اداره مردم (امت اسلامی) است. یعنی شیوه‌های پیامبر جهت رهبری و هدایت مردم ورساندن پیام و انجام دادن رسالتش ازآن پیروی می‌کردند، سیره سیاسی پیامبر را تشکیل می‌دهد.

نخبگان علوم سیاسی،در بینش و درایت سیاسی پیامبر(ص) تحقیق نموده و در مقابل عظمت درک و بینش سیاسی او مبهوت و متعجب مانده اند .

بنیان حکومت اسلامی

نخست نباید فراموش کرد که « قضیه حکومت و نظام اسلامی ساخته و پرداخته حرکت اسلامی و بنیانگذاران و پیروان آن نیست، بلکه حقیقتی است که نصوص انکار ناپذیر و قاطع اسلام و حوادث ثابت تاریخی و ساختار رسالت فراگیرش، آن را گواهی می‌دهند.»(قرضاوی،۱۳۸۱ش،ص۲۶)

پیامبر به منظور پایه گذاری تشکیلات منسجم ( حکومت ) باید به دو امر مهم دست می‌یافت:

نخست سرزمینی که از لحاظ ژئوپولیتکی و ژئو استراتژیکی در موقعیت مناسب قرار داشته باشد، تا مسلمانان بتوانند آزادانه در آن استقرار یابند. ودیگری، ایجاد دولت و حکومت، که رسیدن به این مهم منوط به ایجاد اتحاد بین مردم و یا به مفهوم مدرن، ملت سازی می‌باشد.

در ارتباط بین افراد جامعه با حکومت، گروه‏های موافق و مخالفی وجود دارند که با برخوردهای متفاوت حکومت روبه‏رو می‏شوند. صرف‏نظر از انگیزه مخالفت‏ها و چرایی آن‏ها، نحوه برخورد حکومت با گروه‏های مخالف در جوامع قابل بررسی است و از برخوردهای ساده و همراه با ملایمت تا برخورد خشن، ضرب و جرح و به دار کشیدن مخالفان را در طول تاریخ شاهد بوده‏ایم. لیک باید دید که پیامبر(ص) چه اقدامات ضروری را برای تشکیل حکومت اسلامی تشخیص و عملی نمودند؟

پس از تشکیل حکومت اسلامی مبنای پیامبر، در ابتدا همزیستی با همه شهروندان بود. در چارچوب عدالت و مدارای اسلامی با آن‌ها برخورد می‌کرد وتا حد اعلا، بدی‌ها، کارشکنی‌ها و دشمنی‌های مخالفان را تحمل می‌نمود. برخورد پیامبر با این مخالفان که به کمتر از ساقط کردن حکومت و کشتار مسلمانان راضی نبودند هرگز از اصل هدایت‌گری، انصاف، رحمت و عدالت عدول نکرد، در برخی موارد در مقابل دشمنان اسلام با قاطعیت ایستاد.

پس از نقض پیمان از سوی مشرکان و فتح با عزت مکه به دست مسلمانان، همه آنها به جز تعداد محدودی مورد عفو و بخشش پیامبر قرار گرفتند. ایشان پس از ورود به مکه فرمود: امروز آن چه را که برادرم یوسف گفت من هم می‌گویم:

 «لا تثریب علیکم الیوم، یغفر الله لکم و هو ارحم الراحمین. اذهبوا فانتم الطلقا»(احمد بن حنبل،۱۴۱۴ق،ج۴،ص۵۸۳،حدیث۴۵۴۹۱)

«امروز بر شما ملامتی نیست، خدا گناهان شما را می‌آمرزد و او ارحم الراحمین است»

اما پیامبر (ص) دستور قتل چند نفر را صادر کرد و فرمود که آن ها را هر کجا یافتند اگر چه به پرده کعبه خود را آویخته باشند ایشان را به قتل برسانند. (ابن هشام،بی تا،ج۱۴،صص۴۳ – ۴۲؛ ابن سعد،۱۹۵۷م،ج۲،صص۱۵۰ – ۱۳۵)

گروه های مخالف پیامبر(ص)

تغییر ساختار قدرت در عربستان زمان پیامبر که نتیجه اش تبدیل نظام قبیله‌ای به نظامی اسلامی بود، با مخالفانی روبه رو شد که منافعشان با منافع نظام جدید سازگار نبود، از این رو دشمنی‌هایی در قالب گروه‌های  مختلف در مقابل پیامبر(ص) صورت گرفت که ایشان متناسب با شرایط محیطی و زمانی و با در نظر گرفتن ویژگی‌های مخالفانش، سیاست‌های گوناگونی را در برخورد  با آن‌ها در پیش گرفتند.

در یک تقسیم‏بندی کلی، می‏توان مخالفان پیامبر(ص) را به سه دسته تقسیم نمود:

الف)مشرکان و اشراف: مشرکان و اشراف مکه نخستین گروهی بودند که سدی بزرگ و محکم در راه اهداف پیامبر تشکیل دادند، کسانی که با در دست داشتن قدرت در۱۳ سال دوران پیغمبر در مکه و همچنین ایجاد جنگ‌های بزرگ در دوران حکومت پیامبر در مدینه مخالفت‌های جدّی خود را نشان دادند.

ب) یهود و اهل کتاب: دشمنی‌شان با پیامبر (ص) و حکومت نو پای اسلامی در مدینه بود. این گروه ابتدا پیمانی را امضا کردند و به حمایت از مسلمانان متعهد شدند. اما علی رغم این تعهد دو جانبه، سر ناسازگاری با دولت نبوی برداشته و در صدد انحراف مسلمانان و تخطئه دین اسلام و پیامبر برآمدند.

دشمنی اصلی گروه یهود را باید با ورود پیامبر به مدینه در نطر گرفت. هر چند شخص پیامبر در هنگام تشکیل حکومت اسلامی، با بستن پیمان معروف مدینه به حقوق این گروه احترام گذاست و از در صلح وارد شد، اما رفته رفته یهودیان، وجود نظام جدید در مدینه را در تعارض با منافعشان می‌دیدند و در نتیجه به سیاست مخلافت با جریان اسلامی روی آوردند، چیزی که باعث شد طرف مقابل هم رفتار و روش خود را تغییر دهد. یهودیان بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه با ثروت بی شمار خود، به همکاری با مشرکان و ایجاد توطئه‌هایی علیه پیامبر، علاقه‌ی زیادی از خود نشان دادند. حاصل آن هم برخورد قاطعانه‌ی پیامبر با آن‌ها بود؛ اخراج از مدینه و کشتار گروهی از آن‌ها.

قرآن در سوره‌های (آل عمران/۶۵ – ۵۷؛بقره/۱۴۴ – ۱۴۲)مسلمانان را به کناره گیری از یهودیان و عدم دوستی با آنان سفارش می‌کند.(ابن هشام،بی تا،ج۱،ص۵۱۳،ج۳،ص۵۱)

ج) منافقان : دشمنی با اسلام و پیامبر (ص) را از همان ابتدای شکل گیری کلید زدند. قرآن کریم منافقان را افرادی بیمار دل و فریب‌کار، با ظاهری مسلمان اما باطنی آلوده و شیطان صفت معرفی می‌نماید. منافقین مدعی ایمان به خدا بودند، در ظاهر به رسالت پیامبر اقرار داشتند، اما ایمان آنان ظاهری بود و نه قلبی. آنان واجبات اسلامی را با سختی و کراهت انجام می‌دادند، نماز را با سستی و کسالت به پا می‌داشتند، در برابر مردم ریا کرده و خدا را یاد نمی‌کردند.آیات(نساء/۱۴۲ – توبه/۶۵- ۶۴) بیانگر خصوصیت مذکور در مورد آنان می باشد .

بسیاری از آنان اسلام خویش را تغییر داده و به فتنه گری و آشوب در جامعه پرداختند. تعدادی از منافقین در مدینه و تعدادی دیگر در اطراف مدینه بودند. (توبه//۱۰۱)

آنان در پیش آمدهای اجتماعی و حوادث، موضع گیری‌های خاص داشتند که هیچ‌گاه با مصلحت جامعه، حکومت اسلامی و مسلمانان هماهنگ نبود. هیچ‌گاه در راستای آرامش و سلامت جامعه قدم بر نمی‌داشتند و موقعیت‌های خطرناکی را با هدف ضربه زدن به حکومت اسلامی و بدنه مسلمان جامعه و در راستای خشنودی دشمنان اسلامی به وجود می‌آوردند.

طه حسین می‌نویسد : « کار پیغمبر با منافقین مشکل و پیچیده بود… امر منافقین از جهتی از امر مشرکین و یهود آسان‌تر بود، چرا که میان ایشان و مسلمانان جنگی نبود… لیکن از جهت دیگر از گرفتاری مسلمین با مشرکین و یهود دشوارتر بود، برای این که منافقین کار آنان و اینان ( مشرکان و یهودیان ) را در پیش نگرفتند و کفر خود را برای پیغمبر و یارانش آشکار نکردند… بلکه اظهار اسلام نمودند… .» (طه حسین،۱۳۳۹ش،ص۷۶).

این گروه توسط قرآن بسیار مورد مذمّت قرار گرفتند، ولی با وجود برخی کارشکنی‌های علنی، پیامبر در مقابل آن ها در بعضی مواقع مدارا می‌کرد و البته در چند مورد چون تخریب مسجد ضرار به طور جدی با آن‌ها برخورد کردند. منافقین همواره تا آخرین سال‌های زندگی حضرت محمد، به مخالفت های خود ادامه دادند.

قرآن کریم در آیات بسیاری به توصیف منافقین، رفتارها، اهداف و دشمنی‌های آنان پرداخته است که بیشترین آن‌ها در سه سوره توبه، احزاب و نساء آمده است.

تحقیق و نگارش : حمـــزه  خـان بیگـــــی

ادامه دارد…

 

نمایش بیشتر

حمزه خان بیگی

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - اشنویه @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا