محمد حامدی
ادارهی شایستهی زندگی انسان، نیازمند بکارگیری دانشهای لازم در همهی زمینههاست. و دانش نیز در دو قالب مختلف ظهور پیدا نموده است:
۱. قضایای قطعی علوم تجربی و انسانی
۲. قضایای قطعی علوم وحیانی
علوم تجربی و انسانی نیز در دو حالت، نمود پیدا کرده است:
۱. علوم مدون آکادمیک و دانشگاهی
۲. تجربههای عمومی انسانها در طول زندگی
انسان برای کسب کمال و خوشبختی از اوایل کودکی نسبت به کسب دانش اقدام میکند. و در طول زمان، تجربههای لازم را برای زندگی موفق فرا میگیرد. لذا به تناسب طول عمر انسان، تجربههای حاصله رشد میکنند. البته این امر مشمول افراد بیسواد نیز میشود. که در قالب کسب تجارب آماتور و غیر آکادمیک صورت میگیرند. بنابراین همهی انسانها در صورت دوام عمر، دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و میانسالی را طی نموده و به دوران پیری خواهند رسید. که معمولا از سن ۶۰ سالگی شروع میشود. انسانها در این حالت، بر اثر کسب تجارب فراوان، به منبعی ارزشمند از دانش زندگی تبدیل میشوند. که شایسته است نسل جوان از این منبع غنی برای کسب موفقیتهای بیشتر در زندگی خویش استفاده نماید. ناگفته نماند که افراد سالمند تنها از نظر جسمی پیر شدهاند، و در زمینههای روحی و دانش زندگی از پویایی و پختگی لازم برخوردارند. بنابراین نسل جوان، هرگز نباید به خاطر پیری جسمانی افراد سالمند، خود را از آنها برتر دانسته و با حالت تمسخر با ایشان تعامل نمایند. چون آنها بهترین معلمان دانشگاه زندگی هستند. البته همهی جوانان در صورت دوام عمر، روزی به دوران سالمندی خواهند رسید. و انسانها در این دوران، در مورد عملکرد خویش با سالمندان در دوران جوانی میاندیشند. و در صورت تعامل نادرست با آنها دچار شرمندگی فراوان میشوند. و در بسیاری از موارد با برخورد ناروای فرزندان خویش مواجه میشوند. که در این حالت، به یاد رفتارهای نادرست خویش با بزرگسالان خواهند افتاد و خود را به شدت سرزنش میکنند. در مقابل، کسانی که در دوران جوانی نسبت به سالمندان احترام لازم را روا داشته و در قالب متعلم از دانش و تجربهی آنها بهرهمند شده، در دوران سالمندی نسبت به تعامل درست خویش با سالمندان احساس رضایت خواهند نمود و در بسیاری از موارد از طریق نسل جوان مورد احترام قرار خواهند گرفت. زیرا غالباً وقایع آیندهی زندگی ما، بازتابی از رفتارهای گذشتهی ما میباشند.
در اینجا لازم است که به بعضی از اصول مرتبط با سالمندان در قرآن و سنت اشاره کنیم:
۱. والدین در مقایسه با فرزندانشان به عنوان سالمند محسوب میشوند. که خداوند، رفتار شایسته با آنها را بعد از فرمانبرداری خویش بیان میکند.
۞ وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا [سوره الأسراء: آیه ۲۳]
و خدای تو حکم فرموده که جز او را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکویی کنید و چنانکه یکی از آنها یا هر دو در نزد تو پیر و سالخورده شوند (که موجب رنج و زحمت تو باشند) زنهار کلمهای که رنجیده خاطر شوند مگو و بر آنها بانگ مزن و آنها را از خود مران و با ایشان به اکرام و احترام سخنگو.
۲. در مقابل سالمندان، بایستی بسیار مؤدبانه رفتار نمود و حتی نباید به عنوان مخالفت با ایشان از واژهی «اف» نیز استفاده نمود. زیرا آنها از این طریق دچار آزار روحی شکنندهای خواهند شد. (آیهی مذکور در بند شماره ۱)
۳. ما هرگز اجازه نداریم والدین خویش را از زندگی خویش طرد نموده و آنها را تنها گذاشته یا ایشان را به خانهی سالمندان ببریم. (آیهی مذکور در بند شماره ۱)
۴. بایستی با والدین خویش بسیار کریمانه تعامل نمود. خصوصاً در حالت گفتگو با ایشان بایستی بسیار محترمانه و مؤدبانه با آنها رفتار نمود. و باید به گونهای با آنها رفتار کنیم که با بزرگان جامعه تعامل میکنیم. (آیهی مذکور در بند شماره ۱)
۵. باید نسبت به خدمات آنها قدردان و شکرگذار بوده و همیشه برای خوشبختی آنها دعانمود.
وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا [سوره الأسراء: آیه ۲۴]
و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا، چنانکه پدر و مادر، مرا از کودکی (به مهربانی) بپروردند تو در حق آنها رحمت و مهربانی فرما.
۶. ما هرگز اجازه نداریم با والدین خویش به صورت مغرورانه رفتار نماییم. بلکه به قول قرآن، بایستی بال خویش را به صورت ذلیلانه برای آنها بگشاییم تا از این طریق احساس عزت نمایند. (آیهی مذکور در بند ۵)
۷. تنها جایی که ما اجازهی نافرمانی از فرامین والدین را داریم؛ این است که آنها ما را به نافرمانی خداوند وادار نمایند. که در این صورت نیز بایستی بسیار محترمانه با ایشان تعامل نمود.
وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَىٰ أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا ۖ وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا ۖ وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ۚ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [سوره لقمان: آیه ۱۵]
و اگر پدر و مادر تو را بر شرک به خدا که آن را به حق نمیدانی وادار کنند در این صورت دیگر آنها را اطاعت مکن و لیک در دنیا با آنها به حسن خلق مصاحبت کن و از راه آن کس که به درگاه من رجوع و انابهاش بسیار است پیروی کن، که (پس از مرگ) رجوع شما به سوی من است و من شما را به پاداش اعمالتان آگه خواهم ساخت.
۸. ما بایستی برای والدین خویش رفیق شایستهای باشیم. (آیهی مذکور در بند شماره ۷)
۹. ضمن احترام شایسته نسبت به والدین، تأمین زندگی مادی آنها نیز بر فرزندان واجب است. زیرا آنها در این حالت، به علت کهولت سن، قادر به تأمین نیازمندیهای مادی خویش نیستند. (آیات مذکور در قبل – احادیث نبوی)
با تأسف فراوان، آمارها حاکی از این است که در میان مسلمانان تعداد کمی از فرزندان، به صورت شایسته و کامل با والدین خویش و سالمندان رفتار میکنند. البته در میان غیر مسلمانان و تمدن غربی نیز چنین وضعیتی در حد فراوان وجود دارد. به نحوی که تعدادی از والدین در اواخر عمر خویش به خاطر رفتار نادرست فرزندانشان، یا به صورت تنهایی زندگی میکنند و یا به خانهی سالمندان خواهند رفت. البته ناگفته نماند که در چهار مورد لازم است که سالمندان به خانهی سالمندان برده شوند:
۱. هرگاه افراد سالمند، فاقد فرزند و اقوام نزدیک مانند برادر باشند.
۲. هرگاه از جانب فرزندان نسبت به والدین بیاحترامی شده و از طرق مختلف دچار آزار شوند.
۳. هرگاه والدین براساس شناختی که از فرزندان خویش داشته، اطمینان حاصل کنند که در صورت حضور در زندگی ایشان مورد آزار و بیاحترامی قرار خواهند گرفت.
۴. در صورتی که والدین، این را احساس کنند که حضورشان در زندگی فرزندان، باعث ایجاد تنش میان آنها و همسرانشان خواهد شد.
بر اثر تعامل نزدیک مسلمانان با تمدن غربی از طریق رسانههای جمعی و تفوق علمی، مادی و صنعتی جهان غرب، مسلمانان ضمن دریافت نقاط قوت این تمدن، نقاط منفی آن را نیز دریافت نموده و از جانب تعدادی از آنها به صورت گسترده در حال اقتباس از این فرهنگ هستند. لذا عوارض ناگوار آن در جامعهی ما نیز مشاهده میگردد. از جمله غلبهی مادیگرایی افراطی، بیمهری و بیاحترامی از آثار منفی این تمدن است که با کمال تأسف در بسیاری از خانوادهها رایج است.
در مورد جایگاه سالمندان در جامعه خصوصاً نهادهای مدنی نیز باید گفت به دلیل اینکه سالمندان منبع تجربه و دانش زندگی بوده، شایسته است که به صورت جدی از این منبع غنی استفاده نمایند. البته وجود این امر، جامعه را وادار به احترام و قدر دانی شایسته از ایشان میکند. گرچه با کمال تأسف بر اثر عدم شناخت جایگاه رفیع و ویژهی آنها هنوز بصورت لازم از ایشان قدردانی شایسته صورت نگرفته است.
و اما در مورد وظایف دولتها در مورد بهرهوری و قدردانی از قشر محترم سالمندان، باید خاطر نشان نمود که باید از دو طریق از آنها استفاده و قدر دانی نمود:
۱. در مراکز علمی، فرهنگی و ادارات دولتی به عنوان مشاور در حیطهی تخصصی از آنها استفاده شود. تا هم احساس بیمایگی ننموه و هم از تجربهی آنها جهت انتقال به نسل جوان استفاده نمود.
۲. دولتها بایستی به پاس عمری خدمات صادقانه در دوران جوانی، امکانات سفرهای تفریحی و تحقیقاتی و همچنین در صورت بیماری، امکان درمان را برایشان فراهم نمایند.
ما در این نوشته، خود و همگان را به بازنگری رفتار خویش نسبت به سالمندان، خصوصاً والدین فرا میخوانیم. امید است توصیهها را جدی بگیریم تا در هنگام مرگ آنها، دچار عذاب وجدان و پشیمانی نشویم. به قول شاعر:
بیا تا قدر همدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم