تاریخ

چگونه اضطراب را از خود ریشه کن سازیم(2-2)

 

گاهی  اوقات نشانههای اضطراب چنان گمراه کننده میشود که تنها شخص بلکه خود روانکاو را نیز به اشتباه میافکنند و به جای اینکه در پی یافتن ریشه و منشاء آن در روان باشد. عامل آن را مربوط به عارضههای جسمانی میپندارند.

اضطراب فکری: دلهره: اصولاً بصورت دل شوره در باطن ما نمود پیدا میکند و این شکل خاصی: کشش اعصاب است. ترسی بدود علت و ریشه که خود ما هم میدانیم موجبی برای آن نیست. اما لحظه ای ما را رها نمیکند. و این ترس بی هدف ما را پریشان میسازد. دلمان شوره میزند که هر آن فکر میکنیم که حادثهای برایمان اتفاق می افتد. و اگر اضتراب به سر حد خود برساد آنگاه آشفتگی تعادل مان را بر هم میزند و آرامش فکریمان را باز میستاند و علایم هراس شدید در ما بوجود میآید.

شکل دیگر از هراس بسورت ناراحتی مبهم در ما بروز میکند. آرامش طبیعی و آسایش خود را از دست میدهیم: احساس بیزاری میکنیم. به خود تلقین میکنیم که آرام و آسوده هستیم و مشکلی نداریم ولی باز هم در اندرون خویش آشفته و مضطربیم و احساس داهره راحتمان نمیگذارد.

ناراحتی اعصاب: در ناراحتی اعصاب احساس عجیبی بر ما مستولی میشود و علامت مشخصه آن این است که هرگز در خود احساس آرامش نمیکنیم و گویی مثل فنری در هم پیچیده آماده باز شدن و بهواجستن هستیم.کشیدگی اعصاب غالباً با کشیدگی و انقباض عضلانی نیز همراه است. در صورت تداوم عارضه احساس ناراحتی عصبی در طرز بیان ما نیز میکند. شخص مبتلا تند حرف و تیز حرف میزند. جریان کلمات بناگاه قطع میشود.

و مخاطب منتظر میماند تا گوینده جمله خود را با تمام برساند. در هنگام نوشتن قلم را دردست فشار میدهد.و دست شروع بلرزیدن کرده کلمات را ناخوانامینویسد.

 شکل دیگر ناراحتی عصبی، تظاهر به آرامش و خونسردی است. در حضور دیگران میکوشیم تا خود را آرام و سرحال نشان دهیم. در حالی که دردرون آتش فشانی منتظر فوران است. تمام تلاش خود را صرف این مینمائیم که ظاهرمان آرام و آسوده دیده شود و همین براضطراب و دلواپس ما میافزازید. چرا که از قضاوت دیگران در مورد خود هراس داریم.

 تند مزاجی: اضطراب سرانجام بر تند مزاجی میرسد و عاقبت برسرموضوعات ساده وپوچ از کوره در میرویم صداو هیاهو براعصابمان تأثیر وحشتناکی میگذارد بخصوص صداهایی که قبلاًمیشنیدیم وبه آن توجهی نمیکردیم. مثل سروصدای بازی بچهها در خانه. گاه چنان از خود بیخودمیشویم که کودک بیچاره را به باد کتک میگیریم و بعد هم از آن پشیمان میشویم.

در حالت عادی اگر کسی از رفتار ما انتقاد کند، سخنانش را میپذیریم ولی اگر حالمان مساعد نباشد به او میتازیم و بیشتر از سخنان زشت و زننده بهره میبریم و بعد پشیمان میشویم، با افراد خانواده سرد و تند رفتار کرده و آنها را از خود میرانیم و کم کم شخص ناراحت را به حال خود گذاشته و در نتیجه او را تنها میگذارند و این بیشتر بر ناراحتی فرد میافزاید.

بیخوابی: شخص مضطرب از خواب خوش محروم میماند چراکه اضطراب دلایل متعددی دارد که در ضمیر انسان ریشه میدواند و به همین علت آسایش و آرامش را از ما بز میستاند. بهنگام خواب تهاجم مشکلات آغاز میشود و راه مبارزه با آنها دور و مشکل مینماید و همین خواب را از دیدگان ما میرباید و حتی اگر هم بخوابیم دچار کابوس میشویم. خواب سبک میگردد و این حالات تا بهبودی کامل ادامه مییابد.

خستگی: خستگی نیز یکی از نشانههای اضطراب است. گاه اتفاق میافتد که شخص در اثر فعالیت شدید خسته میشود اما بعد از چند ساعت استراحت شادابی اولیه را باز مییابد. ولی خستگی ناشی از اضطراب با

استراحت از بین نمیرود و شخص همچنان خسته و سنگین است.

افسردگی: افسردگی از نشانه های اضطراب است. و در صورتی که ناشی از آن باشد با تمرینهایی که خواهیم داد. درمان ساده است ولی از علت آن بیماریهای دیگرروانی باشد راه درمان آن متفاوت خواهد بود. مثلاً اگر باین فکر بیافتید که زندگی چه ارزشی دارد و بهتراست که بمیریم یا از گناههن گذشته دایماً خود را سرزنش کنید و بعبارتی غم و غصه لحضهای رهایتان نسازد. در این حال مراجعه به پزشک متخصص لازم است.

با اینحال دو نوع افسردگی داریم. که میتوان آنها را نیز مثل اضطراب و کشیدگی عضلات درمان کرد. میدانیم که اگر ناراحتی اعصاب شده باشیم وظایف خود را در خانه و محیط کار بخوبی انجام نخواهیم داد. و در نهایت دچار افسردگی خواهیم شد همه چیز دردوروبر ما تاریک و مبهم جلوه خواهد کرد در آن صورت لبخند زدن و دیدن زیبا تنها برایمان دشوار است. کارهایی را که در گذشته به راحتی انجام میدادیم برایمان سخت و دشوار مینماید. از دوستان خود فراری میشویم و در افکار تاریک خود فرو رفته و حوصلهء هیچ تحرکی را نداریم.

این مرحلهء حاد افسردگی ناشی از اضتراب است. البته افسردگیهایی بخاطر از دست دادن عزیزان، ترسهای

طبیعی و قهز با عزیزان خط چندانی ندارند. اگر زیاد طولانی نشده و ایجاد مشکل ننمایند.

فقدان تمرکز وقت: دانش آموزان و دانشجویان که نیاز به تمرکز ذهن دارند غالباً از نشست افکار خویش در حاضر کردن دروس مینالند و اینکه نمیتوانند مطالب را در ذهن خود نگه دارند. در سر جلسه امتحان نگاه خیرهء خویش را به ورقه میدوزند و چند بار مطالب را از بالا تاپایین میخوانند ولی هیچ نمیفهمند و ترس بر آنها غالب میشود. مطالب را آنقدر میخوانند و مادامی که به اضطراب خود فایق آیند میتوانند به سؤالات جواب دهند و از این مطلب نتیجه میگیریم که برای دارابودن خصیصه تمرکز و دقت روزانه بایستی تمرین آرام سازی مغز را انجام داد. و از هجوم افکار پریشان به مغز خودداری کرد.

بر خورد با دوستان وآشنایان: اضطراب به صورت گوناگون تظاهری کند و یکی از جلوههای آن ناسازگاری با خویشان است و دوستان و فوراً حصاری دور خود کشیده و از همه میبریم: ناراحتی اعصاب تنگ خلق و کم حوصله امان میسازد بطوری که ایجاد رابطه با مردم و بخصوص با غریبهها را از دست میدهیم. وسواسی ودمدمی مزاج میشویم.

بشدت نسبت به آنچه میگوییم وسواس بخرج میدهیم و بعدهم پشیمان میشویم. جالبتراینکه بسیاری از افرادی که دچار این قبیل ناملایماتند از سکوت رنج میبرند. و سکوت برایشان رنج آور است. ب

بیقراری:

بیقراری رابطه نزدیک با تند مزاجی و زود رنجی دارد. این افراد نمیتوانند درجایی آرام بنشینند و مدام از این شاخه به آن شاخه میپرند و جالب آنکه در محیط کارشان راحتترند تا خانهاشان.

تا جایی که روزهای تعطیل عزا میگیرند که این چند ساعت را چگدنه سر کنند. ودر نهایت اینکه اینگونه افراد فدرت استراحت و تمدد اعصاب خود را از دست دادهاند.

خوبیا یا ترس از حشرات: ترس از بلندی،ترس از آسانسور، ترس از حیوانات بزرگ، ترس از حشرات و ترس از اشیاء تیزوبرنده باعث ناراحتی این افراد میشود. و شاید مدتها پا در مکانی معین بخاطر ترس نگذارند و خود را از زندانی اوهام خود سازند.

وسواسیها: این افراد دوست دارند همه چیز همیشه سرجایش و مرتب باشد. مدام به سرو وضع خود میرسند.

مدام به خانه سر میزنند مبادا تغییر کرده یا نامرتب باشد. و در صورت تغییر اضطراب نهفته در آنان ظهور میکند. و زندگی به قول خودشان، آرام آنها تبدیل به پریشانی میشود.

لکنت زبتن:

میدانیم که سمت راست بدن توسط نیمکره چپ مغز کنترل میشود. وبرعکس در افراد راست دست نیمکره چپ فعال است و به این علت میبینیم که این افراد با دست راست خود بهتر مینویسند و دست راستشان بهتر کار میکنند. اما در مورد (الکن)ها باید بگوییم که نیمکره فرمان دهنده راست یا چپ بمرحله تکامل نرسیدهو یا کودکانی که چپ دست هستند. تحت تعلیمات سخت قرار میگیرند تا با دست راست بنویسند. و بخاطر همین فشار نابجای اولیه دچار لکنت زبان میشوند. بعبارت دیگر پیامهای فرستاده شده از مغز به اندازم تکلم واضح و روشن نبوده و اگر عامل اضطراب برآن افزوده شود. لکنت زبان بحداعلای خود میرسد.

اضطرابهای جسمانی:

تپش قلب: ازدیاد ضربان قلب واکنش عاری بدن در برابر خطرات است. که بدن را آمادهء مقابله با آن میسازد. و بعد از رفعموقعیت مخاطره آمیز وضع قلب بحال عادی بر میگردد.

حال آنکه اگر گرفتار اضطراب دایمی باشیم قلب هرگز تپش عادی خود را باز نمییابد و همواره نامرتب میزند. آن گاه مسئله انسداد شرایین و سکتهی قلب پیش میآید پس اضطراب بیش از هر چیز دیگری ناراحتی گردش خود را ایجاد میکند. تفاوت درد قلب ناشی از اضطراب و سکته معمولی در این است که درد اضطراب دایمی است و در تمام اوقات (استراحت – خواب – بیداری ) ادامه مییابد. ولی دردهای ناشی از سکته قلبی معمولاً در قفسهی بالایی بروز کرده و با کمی استراحت بهبود مییابد.

سوء هاضمه: ناراحتی دستگاه گوارشی یکی از بارزترین نشانههای اضطراب است. درد معده یا زخم معده بهم شباهت دارند. زخم معده بعداز خوردن غذا بوجود میآید ولی درد معده با انقباضات عصبی همراه میگردد. رویهمرفته دردی که در ناحیهی بالای شکم بوجود میآید بیشتر ناشی از اضطراب است.

یبوست:

یکی از واکنشهای اصلی بدن در مقابل اضطراب افزایش ضربان قلب، سرازیر شدن خون به عضلات و آزادشدن گلوکز در خون است به منظور تدارک انرژی. حال اگر این اضطراب ادامه یابد دستگاه گوارشی هم عکس العمل  نشان داده و نخستین نشانههای آن یبوست است.

اسهال عصبی:

نمونهی بارز آن در نزد انی است که برای اولین بار وارد جبه شدهاندو یا دانش آموزایی که میخواهند به جلسه امتحان بروند.

آسم و تنگی نفس: جوشهای عصبی:

بیشتر حساسیتهای دستگاه تنفس با تمرینات آرام سازی برطرف میشود.

اما جوشهای صورت: چون فعالیت سلولهای مغز غالباً در فعالیتهای سلولهای پوست منعکس میشود.

بعبارت دیگر هیجانات باطنی موجب پیدایشهای پوستی میشود.

 سردردها ومیگرنهای عصبی:

درد سر دردهای عصبی در شقیقهها و بخصوص در پیشانی و پشت چشمها و درپشت سر احساس میشود. گویی وزنهای سنگین روی سر است.

میگرن نوعی دیگر سردرد است. عوامل آن متعدد است. حساسیت به نورهای شدید. ضعف بینایی و…..)میگرن برخلاف سر درد از یک نقطه مثلاً پشت چشمها شروع و آنقدر شدید میشود که موجب تهوع و استفراغ میگردد. فشار عصبی و عاطفی یکی از مهمترین عوامل آن است.

دکتر آلبرت مورسل پروفسور آینسلی میزر

گردآورنده: نسرین حسن زاده

 بخش نخست مقاله

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا