اندیشهدعوت اسلامی

شجاعت ؛ از نوعی دیگر

نویسنده : محمد عادل فارس

اینکه وارد کارزار شوی و سلاح خود را در دست داشته باشی و جان بر کف باشی و اینکه به سراغ مرگ می روی باکی نداشته باشی ، یا او شتابان به سراغت می آید… این رنگی تمام نما از شجاعتی بی نظیر است.

اینکه در مقابل ظالم قدعلم کنید و بگویید: تو ستمگر و ستم پیشه هستید و جسارت به خرج دهید و او را امر و نهی کنید و خود را در معرض خطر نابودی قرار دهید… این هم نما و رنگی کمیاب و نایاب از رنگ های شجاعت است و در این هنگام اگر کشته شوید، تو نشان و لقب سیّد و سالار شهدای در خون خفته را به خود اختصاص داده اید.

اینکه جرأت به خرج دهید و این اعتماد به نفس را داشته باشید، که از چیزی که نمی دانی سوأل کنید و بحث کنی پیرامون آن چیزی که تاکنون برای تو قابل فهم نبوده و نظر و رأی خویش را بدون ترس از قضاوت و رفتار دیگران عرضه کنی، این یک نوع شجاعت ادبی بی بدیل است.

اما باید دانست که شجاعت تنها در مواردی که گذشت خلاصه نمی شود؛ بلکه در اینجا رنگی دیگر از شجاعت موجود است که ما از آن غافلیم؛ یا خود را به غفلت می زنیم و اهمیت آن را درک نمی کنیم، که این توانایی را دارد که در زمره ی رنگ های شجاعت ادبی جای گیرد، بلکه این لیاقت و شایستگی را دارد که به تنهایی در رنگ و قالبی جدا از دیگر رنگ ها قرار گیرد… که آنهم عبارتست از اینکه انسان این جرأت و توانایی را داشته باشد که به خطای خود اعتراف کند، و مسئولیت خطای خویش را به عهده ی دیگران نگذارد.

نقطه نظرها در مورد چگونه زندگی کردن آدم ها با هم متفاوتند، و این ویژگی نقطه ی مشترک تمام آدمیان است، در مورد امور فقهی، سیاسی، فکری و تعامل و برخورد روزانه ی آدم ها، اعم از زن و مرد، همسایگان، شرکا، یا رئیس و مرئوس… به هنگام باز کردن باب گفتگو نکاتی روشن می شود که دیگری در آن راه خطا را پیموده بود، اما برای او سخت و دشوار است که به گناه خود اعتراف کند و راه توبه و بازگشت را در پی گیرد، بلکه خیره سری پیش می گیرد و بر خطای خود اصرار و پافشاری می کند، و راه عناد و سرکشی را در پیش می گیرد، و به خود سخت می گیرد که به گناه خود اعتراف کند.

بیشتر چنین پیش می آید که هرکدام از طرفین مرتکب بعضی از خطاها شده اند، اما با این وجود خودداری یکی از آنها از اقرار و اعتراف بهانه ای می شود که دیگری هم از این کار امتناع کند.

بدین صورت مشکل هیچ که حل نمی شود بلکه روز به روز حالت بزرگتری را به خود می گیرد، و اختلاف منجر به تفرقه و تشتت می شود، و دل ها نسبت به هم دیگر به سبب کدورتی که حاصل شده از هم دور می شوند!

مشکل از جایی شروع می شود که برای همه ما قابل فهم است، چیزهای که ما بدان ایمان و باور داریم اما خیلی ساده در زندگی روز مره خود قید آنها را می زنیم بدون اینکه احساس گناه به دست دهد، به سبب غفلت یا پیروی از هوای نفس، یا برای بدست آوردن پیروزی هر چند کوچک. چیزی که برای همگان عیان است اینکه” تمامی آدم ها خطاکارند، و بهترین خطاکاران کسانیند که راه توبه و بازگشت به سوی خدا را می پیمایند”.

چه بسیار اتفاق می افتد که به گناه خود در مقابل خدای خود اعتراف می کنم، اما برایم ناخوشایند است که از همسرم یا رفیقم یا مسئولم و یا زیردستم معذرت خواهی کنم!

اعتراف نمی کنم، نه به این خاطر که تاکنون مرتکب اشتباه نشده ام، من فرزند آدم خطاکار هستم، بلکه بدان جهت از اعتراف طفره می روم، که غافلم از کاری که دارم آن را به خطا انجام می دهم، یا اینکه خود را به غفلت می زنم، یا اینکه راه عناد و سرکشی را در بر می گیرم تا اینکه به گناه خویش اعتراف نکنم.

روش درست این است که ابتدا در درون خود به خطای خویش اقرار کنم. اعتراف کنم که در حق خالق و همکیشان خود بارها و بارها مرتکب خطا شده ام.پس وقتی این اعتراف و اقرار را از خود گرفتم، آن وقت است که راه جبران خسارت کرده های خویش را پیدا می کنم، زمانی که خطاها مربوط به ارتباط من و خداوند است همین کافی است که پشیمان شوم و راه استغفار و توبه را در پیش گیرم، و گام های خود را در مسر صحیح و درست بر دارم… اما زمانی که خطا در حق مردم انجام پذیرفته و حق الناس است، در این صورت نیازمند چنین رنگ و نمادی از شجاعت هستم: که زبان بگشایم و از او معذرت خواهی کنم: به خاطر اختلاف نظری که با او داشته ام یا اینکه مرتکب عملی ناشایست در حق او شده ام، و سعی کنم که در آینده جبران مافات کنم، تا حد امکان.

بله، بعضی وقت ها پیش می آید که اعتراف به خطا خسارات جبران ناپذیری را با خود خواهد داشت. مشکلی نیست. در یک چنین جایی کافی است که انسان یک اعتراف ضمنی و سرپوشیده را انجام دهد، به طوریکه از موضع اشتباه خود صرف نظر کرده، و مسیر صحیح را در پیش گرفته، و بعضی وقت ها کار به جایی می رسد که خسارات وارده را در صورت امکان جبران نموده، و اگر مقدور و در توان نبود لازم است که از خدا برای او طلب آمرزش نمایم!

زیاد پیش می آید که اعتراف بدون تعارف سبب علاج مشکل می شود و از بزرگنمایی آن جلوگیری نموده و انسان را متوجه عواقب وخیم آن می کند، به مانند کسی که چاشنی را می کشد تا از انفجاری عظیم جلوگیری نماید.

دلیرانی که به خود اعتماد دارند، کسانی که راه صحیح و درست را از راه کج و سقیم تشخیص داده و راه درست را در پیش گرفته اند، تنها آنها می توانند به خطای خود اعتراف نمایند و دارای چنین شجاعتی هستند. اما ورشکستگان و دارندگان سرمایه های بی ارزش، اعتراف به خطا نزد آنان به منزله ی پرده برداری از ضعف و کمبودی است که آنها در وجود خود احساسش را می کنند، و این چیزی است که تحملش برای آنها سنگین و طاقت فرسا است.

بس یاران محمد (ص) دارای چه عظمتی هستند! که تاریخ و سیر آنها مملو از وقایعی است که نشان دهنده ی خود کم بینی آنها است که از کوچکترین تا بزرگترین اشتباه خود معذرت خواهی می کنند، ما که سرگذشت آنها را مرور می کنیم، غافلیم از اینکه داریم خطاهای را می خوانیم که در روزگاری اتفاق افتاده اند، و مات و مبهوت هستیم در مقابل کسانی که مسئولیت کار خویش را به دیگران واگذار نکرده، بلکه آنها دارای شجاعتی مثال زدنی بوده و به جرم خود اعتراف کرده اند، چون آنها با درایت خویش فهمیده اند که بدنامی بهتر است از عذاب وجدان!

ترجمه :رئوف سعیدی

از طريق
رئوف سعیدی
منبع
sozimihrab
نمایش بیشتر

رئوف سعیدی

آذربایجان غربی - نقده @ دعوتگر دینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا