
هشدارهای فقهی (التخویف الفقهی)
ما در بسیاری از گوشههای زندگی بیم و هراس را تجربه میکنیم. والدین انواع هشدارها را نسبت به فرزندانشان تجربه میکنند. مدیر اداره بعضی اوقات کارمندانش را هشدار میدهد، استاد شاگردانش را در مدرسه و دانشگاه هشدار میدهد؛ اما خطرناکترین هشدار و بیم دادن ها، هشدارهای دینی هستند، چون نوعی قدسیت به تذکراتش میبخشد؛ با “بسم الله” شروع شده و رنگ حلال و حرام به خود میگیرد. پس هر که مخالفت کند، از دستورات خدا و رسول سرپیچی کرده است و ممکن است که گویندهی آن قول ادعا کند که مخالف آن رأی، از دین اسلام خارج گشته و پیرو هوی و هوس شده است.
روزی یکی از امامان مسجد، رأی پرداخت زکات فطر را برای مردم بیان میکرد و گفت: از پیامبر(ص) ثابت نشده که به ازای قوت غالب، قیمت آن را پرداخت کرده باشد و هیچ کدام از صحابه نیز قیمت آن را پرداخت نکردهاند؛ سپس روایات وارده دربارهی پرداخت زکات فطریه را آورد و رأی ابوحنیفه را نادرست خواند و گفت: اگر دربارهی مسئلهای، هم وحی و هم نظر فردی موجود باشد، از کدامیک باید پیروی کنیم؟ آیا از وحی خداوند و دستور پیامبر(ص) تبعیت کنیم یا رأی و نظر افراد؟ کدامیک علمیتر است؟
در دل خیلی تعجب کردم و با خود گفتم: به حق که فرد سادهای است؛ چون او میتوانست بدون این همه بیم دادن ها و هشدارها، رأی جمهور را برتر بداند؛ تصویری مخالفِ وحی الهی را برای ابوحنیفه تصور کرده و نمیداند که پرداخت قیمت، رأی معاویه است و در حضور این همه صحابهی کرام بدان عمل نمود و هیچ کس اعتراض نکرد و تابعی گرامی و بزرگمرد تاریخ؛ عمر بن عبدالعزیز نیز بدان عمل کرد و امام حسن بصری و امام بخاری و امام احمد هم نظرشان همین بود.
امام ابن تیمیه میگوید: اگر نیازی وجود داشته باشد، مشکلی نیست. حالا آیا همهی این افراد برجسته، مخالف وحی هستند؟
مشکلی در برتری دادن و ترجیح رأی و نظر کسی نیست و لازم است به دنبال سند و مدرک هم گشت، اما بدون اینکه مردم را از رأی مخالف ترساند و بدون نسبت دادن تهمت بدعت و مخالفت بر رأی مخالف، می شود نظر مقبول را پذیرفت.
از دیگر عوامل تخویف و برحذرداشت های فقهی، برداشت حکم از آیه و حدیث است، بدون توجه به تأویل نص، حمل بر حقیقت یا مجاز و آیا قرینهای هست که معنا را از ظاهرش خارج کند؟ مطلق است یا مقید و بدون بررسی حکم عموم و خصوص آن، یا اینکه با دلایل دیگر کتاب و سنت ارتباطی دارد یا نه؟ بدون رعایت ادب خلاف و ترجیح آنچه که در ظاهرش تعارض وجود دارد و تنقیص و تحقیر نکردن مخالفان. همانطور که امامان گفتهاند: رأی ما درست است، ولی احتمال خطا در آن هم هست و رأی دیگران -به نظرم– اشتباه است، ولی احتمال دارد درست باشد.
کار و وظیفهی اجتهاد؛ اجتماع دلایل یک مسئله و سعی در توضیح و جمع بین آنها است، اگر نشد، نسخ را بیان میکند. اگر نسخی هم وجود نداشت، با استفاده از ادوات ترجیح بین ادلّه، ترجیح را برقرار میکند. به همین خاطر دانشمندان به جمعآوری آیات یک موضوع بسیار اهمیت دادهاند؛ چون یکی دیگر از کارهای نادرست هشدارهای فقهی (البته فقیهان ناکارآمد) استهزاء و مسخره کردن مخالفان است. بعضی ادعا میکنند که فلانی هیچ عملی ندارد، فقیه نیست، یا میگویند فلانی فقط فردی فرهنگی است و کمی اطلاعات عمومی دارد، نمی شود اسلام را از آنان آموخت، مکروه و مبتدع است و حتی گفتهاند: فلانی از یهود و نصاری بدتر است.
– از دیگر عوامل بیم های فقهی، هراساندن مردم در صورت مخالفت با رأی آنها به عذاب إلهی است که به گمانشان رأی آنها، رأی کتاب و سنت است، با این کار به اسلام و مسلمانان ضربه میزنند و ناآگاهانه به دشمنان دین خدمت میکنند.
– اشاره و ایماء به مخالفان در مجالس و غیبت آنها، به این دلیل که چون خودشان اظهار نظر کردهاند، غیبت نیست. پس باید مردم را از این مخالفان ترساند تا مبادا در بدعت و منکرات بیفتند.
چرا که اگر صادق بودند، می بایست از روش پیامبر(ص) پیروی میکردند؛ وقتی مسئله ای بدون ذکر منبع پیش می آمد، میفرمود: فما بالُ اقوام یفعلون کذا؟ یعنی: کسانی که این اعمال را انجام میدهند چه مشکلی دارند؟
پیامبر(ص) در مقابل مخالفان صریح وحی و سنت، چنین اظهار نظر فرموده است، پس ما باید چگونه با مخالفان رأی خود برخورد کنیم؟ در مسئلهای که طرفین دلیل و برهان دارند و هر دو رأی مثل هم مبنی بر دلیل و اجتهاد هستند. اگر این تفرقه و جدایی به درازا بکشد، مشکل بیشتر میشود، آن هم بخاطر مسائلی که اختلاف بر سر آن درست و مجاز میباشد. گاهی جهت نصرت رأی خود، مسئولیتهای زیادی محمول شده است که این کار تفرقه و جدایی امت را بیشتر و بیشتر میکند.
لازم است که ما بین اختلاف پسندیده و ادب در اختلاف و بین بکارگیری روشهای تخویف فقهی برای پیروزی در بحث و جدل فرق بگذاریم، به گمان اینکه نصرت و یاری حق است.
نویسنده: مسعود صبری (اسلام اون لاین)
مترجم: ابوبکر مامشی
ویراستار: سوزی میحراب