
ممکن نیست رصد کننده واقعیت سیاسی برای جهان اسلام از حالت اختلافی که هر روز در میان مسلمانان افزایش می یابد غافل بماند.
بدون شک این امر دوستداران و یاری دهندگان پروژه اسلامی را آزار می دهد؛ کسانی که خالصانه آرزو میکنند که ارتباط و همکاری در بین دو گروه که پروژه اسلامی را نمایندگی می کنند محکم تر و قوی تر باشد، این آرزو در دل همه فعالان اسلامی و دعوتگران به شریعت اسلامی جریان دارد. در این زمینه تلاش هایی برای نزدیک نمودن و توافق بین همه دعوتگران برای تطبیق شریعت اسلامی صورت می گیرد؛ این تلاش ها برخی وقت ها نتیجه می دهد و گاهًا به شکست می انجامد.
من نمی خواهم اسباب شکست و لغزش را بیان کنم و نمی خواهم بر زخم ایجاد شده نمک بپاشم بلکه مانند همیشه تلاشم بر این است که راه حلی برای تحقق بهبودی پیدا کنم و یقین دارم کسانی که صادقانه و با اخلاص در راستای تقریب، اصلاح و تعاون بر نیکی و تقوا تلاش میکنند پیروز و موفق خواهند گشت.
در این مقاله به خود و برادرانم در همه گروه های اسلامی توصیه میکنم که برخی از آنچه را که همه در خصوص آداب اختلاف و اصول شرعی و اخلاقی برای تعامل در هنگام اختلاف می دانند، بکار بگیرند تا این که به حالتی منتهی نشویم که دشمنان پروژه ی اسلامی ما دوست دارند و تا این که مخالفان پروژه های اسلامی برخی از ما را علیه برخی دیگر استخدام ننمایند سپس بعد از از دست دادن فرصت، پشیمان شویم، آنگاه که پشیمانی سودی ندارد. اینک مهم ترین این موارد را برایتان ذکر خواهم نمود:
نخست: ما باید به امامان بزرگ اسلام اقتدا کنیم؛ کسانی که مردانی راستگو و با اخلاص، طالبان حق و یاوران حقیقت بودند و باید انگیزهی همهی ما دستیابی به حق و دنبال کردن راه راست با نیّت خالصانه باشد و نباید در پی به دست آوردن منافع حزبی یا شخصی باشیم که قطعًا از بین رفتنی است و باید در هنگام اختلاف اینگونه دعا کنیم: «اللهم اهدنا لما اختلف فیه من الحق بإذنک إنک تهدی من تشاء إلى صراط مستقیم»؛ خداوندا! در آنچه که در آن اخلاف پیدا شده است، ما را به حق راهنمایی کن، بیگمان تو کسی را بخواهی به راه راست هدایت میکنی.
دوم: باید بدانیم که اختلاف در فهم و استنباط، یک امر طبیعی است و بر ما واجب است که عذر مخالف را – در صورتی که برخی از حقایق و دلایل بر او پنهان مانده باشد – بپذیریم و باید احترام و قدردانی از مجتهدین در مسائل فرعی را هر چند که با دیدگاه ما مخالف باشند بر خود لازم بدانیم و نباید آنان را به نفهمی متهم کرده و و تحقیر نماییم و خطا و لغزش های عارضی آنان را مد نظر قرار دهیم. در تعظیم شیوخی که به قلب یا مذهب یا جماعت ما نزدیک هستند، مبالغه ننماییم و نیز نباید اشتباهات شیوخ مخالفین را به حساب اینکه ما بر حق هستیم، بزرگ نماییم.
سوم: هر عالم و مجتهدی در فروع شریعت برخی از گفته هایش مورد قبول واقع میشود و برخی نیز قبول نمیشود بجز راستگوی راستگو دانسته شده و پیامبر معصوم صلی الله علسیه و سلم. هنگامی که ما رأی برخی از مجتهدین را میپذیریم و به رأی دیگر مجتهدین عمل نمیکنیم، این بدان معنی نیست که ما از فضل و بزرگی مخالفین خود کاستهایم. برای ما جایز نیست به مخالفین آن مجتهد طعنه وارد کنیم یا از قدر و منزلت او بکاهیم یا به او اهانت کنیم؛ زیرا این کار منافی عدل و انصاف و حسن ظنی است که شریعت اسلامی ما را بدان دعوت میکند؛ آنجا که خداوند میفرماید: ﴿وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾؛ و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که ( با ایشان ) دادگری نکنید . دادگری کنید که دادگری ( به ویژه با دشمنان ) به پرهیزگاری نزدیکتر ( و کوتاهترین راه به تقوا و بهترین وسیله برای دوری از خشم خدا ) است . [المائده: ۸] تنها چیزی که میتوان در خصوص دیدگاه مجتهد مخالف گفت این است که بگوییم: این رأی محصول اجتهاد اوست، اگر به حق اصابت کرده باشد برای او دو پاداش است و اگر اشتباه کرده باشد برای او یک پاداش است.
چهارم: ما باید از روش ائمه بزرگواری پیروی کنیم که در برگشت از دیدگاه خویش در صورتی که اشتباه بودن آن برایشان روشن میشد، شک به دل راه نمیدادند و در اعلان اشتباه خویش و عمل به آنچه که صحت آن برایشان روشن شده بود، کمترین نقص و عیبی برای خود نمیدیدند. و بر ما واجب است آن مقولهای را که از طریق تواتر به ما رسیده عملی سازیم که گفتهاند: «دیدگاه من راست است و احتمال اشتباه در آن وجود دارد و دیدگاه غیر من اشتباه است و احتمال دارد راست باشد». هیچ یک از ما وجود ندارد که خداوند او را از اشتباهات و خطاها محفوظ داشته باشد بلکه خداوند او را عاجز و نیازمند آفریده و آنان را به ضعف و عجله توصیف کرده است آنجا که میفرماید: ﴿وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا﴾؛ انسان ضعیف آفریده شده است. [النساء: ۲۸] ﴿خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ﴾ ؛ انسان از شتاب ساخته شده است .[الأنبیاء: ۳۷] ﴿وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ﴾؛ بالاتر از هر فرزانهای ، فرزانهتری است [یوسف: ۷۶] علاوه بر آنچه که گفته شد، ایرادی ندارد که انسان یا حزبی از دیدگاه خویش در صورتی که اشتباه بودن آن برایش ثابت شود، برگردد. یکی از شگفتانگیزترین مثالهایی که در این خصوص به ما رسیده این است که قاضی عیاض بن موسی یحصبی از ابو یوسف قاضی و محمد بن حسن دو شاگرد امام ابو حنیفه و ناشران مذهب او در جهان نقل کرده که آنان از یک سوم مذهب شیخشان هنگامی که دلایل بر خلاف آن به دستشان رسید، برگشتند. این برگشت برای دو شاگرد آن امام و یا خود امام هیچ لطمهای وارد ننمود؛ زیرا آن دلایلی که برای آنان آشکار شد، اگر برای امام ابو حنیفه نیز آشکار میشد برخلاف دیدگاهی که صادر کرده بود، فتوا میداد.
با وجود این همه، اختلاف علمای سلف آنان را به تفرقه و جدایی دعوت نمیکرد و سبب قطع ارتباط یا دشنام دادن به یکیدگر یا نسبت دادن جهل و نادانی به یکیدگر و تحقیر یکدیگر نمیشد و هیچ کس دیگری را فاسق، مبتدع یا گمراه خطاب نمیکرد بلکه غایت آنچه که در دلشان نسبت به یکدیگر ایجاد میشد این بود که مخالف او در آن مسأله اشتباه کرده است نه در همه مسائل .
پنجم: باید بر گزینش بهترین الفاظ برای تعبیر و بیان آرا و موضع خویش باشیم بدون اینکه با بی ادبی یا تحقیر موضع مخالفان، تعرض نموده یا در دین او طعن های وارد ساخته باشیم. چه کسی از ما شایستهتر است که به این فرمان خداوند عمل کند که میفرماید: ﴿وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا﴾؛ و به مردم نیک بگویید [البقره: ۸۳]؟ و چه کسی از ما شایستهتر است که این امر الهی را بر زندگی خویش تطبیق نماید که میفرماید: ﴿وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ﴾ [فصلت: ۳۴]؟ نیکی و بدی یکسان نیست . ( هرگز بدی را با بدی ، و زشتی را با زشتی پاسخ مگوی . بلکه بدی و زشتی دیگران را ) با زیباترین طریقه و بهترین شیوه پاسخ بده . نتیجهی این کار ، آن خواهد شد که کسی که میان تو و میان او دشمنانگی بوده است ، به ناگاه همچون دوست صمیمی گردد.
وقتی که قرآن کریم به ما آموزش میدهد که به مشرکینی که یقین داریم بر راه باطل هستند بگوییم: ﴿وَإِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ. قُلْ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾ [سبأ: ۲۴، ۲۵]؛ قطعاً یا ما ( مؤمنان ) و یا شما ( مشرکان ) بر هدایت یا ضلالت آشکاری هستیم. بگو : از شما دربارهی گناهانی که ما کردهایم ، و از ما دربارهی گناهانی که شما کردهاید ، پرسیده نمیشود. باید در ادب عالی و بزرگی که ائمهی بزرگوار ما با یکدیگر رعایت میکردند آنگاه که در مسائلی با هم اختلاف نظر داشتند، بیندیشیم.
ششم: نباید اختلاف در هیچ مسأله ای ما را به کینهتوزی یا اعلام خشم و انزجار از یکدیگر وادار کند. امام ذهبی در کتابش به نام «سیر أعلام النبلاء» میگوید: یونس به اعلی صدفی گفته است: من کسی را خردمندتر از امام شافعی ندیدم! یک روز در مسألهای با او مناظره کردم سپس از یکدیگر جدا شدیم، بعد از آن به من رسید، دستم را گرفت سپس گفت: ای ابا موسی! آیا بهتر نیست که با یکدیگر برادر باشیم هر چند که در مسألهای با هم اختلاف نظر داشته باشیم؟!
امام ذهبی گفت: گفتم: این موضع بر کمال عقل این امام و فقه درونی او دلالت میکند، افراد همتا پیوسته با یکدیگر اختلاف نظر داشتهاند.
امام احمد بن حنبل گفته است: کسی مانند اسحاق بن راهویه از گذرگاه به سوی خراسان عبور نکرده است هرچند که وی در مسائلی با ما مخالفت میورزد؛ زیرا مردم پیوسته با یکدیگر مخالفت میورزند.
از عباس بن عبدالعظیم عنبری نقل است که گفت: من در حضور احمد بن حنبل بودم که علی بن مدینی سوار بر اسب به نزد وی آمد. عباس بن عبدالعظیم گفت: علی بن مدینی و احمد بن حنبل در خصوص شهادت (یعنی شهادت به بهشت برای کسانی که در بدر و حدیبیه حضور یافته و برای کسانی که نصی در استحقاق وی به بهشتی بودن وارد شده) مناظره کردند تا جایی که صدایشان بلند شد و من از آن ترسیدم که در بین آنان خشونتی روی دهد. لازم به ذکر است که احمد بن حنبل معتقد به شهادت بود و علی بن مدینی آن را انکار میکرد اما هنگامی که علی بن مدینی خواست از نزد احمد بن حنبل برود، احمد بن حنبل رکاب اسبش را برایش گرفت و با احترام او را بدرقه نمود.
از عزیز بن محمد روایت است که گفت: من ابو حنیفه و مالک بن انس را در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و سلم در مدینه بعد از نماز عشا دیدم که با یکدیگر مدارسه میکردند تا جایی که اگر یکی از آنان بر گفتهی دیگری میایستاد و ایراد میگرفت، آن یکی بدون سختگیری و اخم کردن و تخطئه نمودن او از آن دست بر میداشت آنان تا وقت نماز صبح این گونه با یکدیگر به بحث و مبادله نظر ادامه دادند.
ابن مهدی گفت: ما در تشییع جنازهای بودیم، در خصوص حکم مسألهای از حسن بن عبدالله عنبری پرسیدم و او جواب اشتباهی داد، به او گفتم: خداوند تو را اصلاح کند، حکم آن چنین و چنان است. وی چندی سرش را پایین انداخت سپس سرش را بلند کرد و گفت: بنا بر این من بر میگردم در حالی که خوار و زبون هستم، اگر در حق دنباله رو باشم در نظرم بهتر از آن است که در باطل رئیس و سرکرده باشم.
و در پایان: باید در آنچه که با هم موافق هستیم ، یکدیگر را همکاری کنیم و در آنچه که با هم اختلاف نظر داریم، یکدیگر را معذور بدانیم و باید گفتگوی نیکو و صادقانه و قصد رسیدن به حق و راه درست روش ما برای برطرف کردن اختلافات و تعامل با یکدیگر باشد.
بدان که من در این زمینه چیز جدیدی ننوشتم بلکه خواستم با این نوشته به خود و برادرانم در همه گروههای اسلامی که برای پیشرفت اسلام تلاش میکنند یادآوری کرده باشم. امید است خداوند همه ما را سبب نصرت دین خویش و تطبیق شریعتش و اعلای پرچم اسلام بگرداند و یادآوری مؤمنان را سود میرساند.
أ.د/ عبد الرحمن البر
ترجمه: خالد ایوبی نیا
منبع: سایت صید الفوائد.