آزادی زن در اسلام

اسلام آمده تا انسان را از فرش به عرش عروج دهد و او را از انحطاط بیرون بکشد و به سوی متعالیات دینی، فضائل اخلاقی و کرائم انسانی، سوق دهد و روابط و تعامل اجتماعیاش را به وجه احسن سر و سامان ببخشد. اسلام با مبادیی ارزنده ، ثابت و روشن که جای هیچگونه شک و شبههای در آن نیست پا به میدان گذاشت. اسلام آمد تا زن و مرد را در جامعه بوسیلهی سجایای اخلاقی و کرائم انسانی متعالی کند، لذا هم برای مرد وهم برای زن، منطبق با شرائط جسمی، عقلی، روحی و روانی، هر دو، مبادی و دستوراتی را قانون گذاری نمود و ما بین وظایف و تکالیف آن دو با رعایت تساوی، تفاوتی قائل شد. چیزی که در این چارچوب به آن میپردازیم موضوع آزادی زن با دیدی واقع گرایانه است که حقی مشروع ازحقوق او میباشد و همچنین آثار و ثمرات این آزادی در جامعه و برداشت غلط و اجحافی که نسبت به این واژه شده و چگونه دشمنان اسلام از وارونه جلوه دادن این مفهوم به عنوان دستاویزی برای اهداف و اغراض خود استفاده کرده تا زن را به ورطهی نابودی بکشانند؟
زن و موضوع آزادی او چیزی خارج از دین اسلام نیست بلکه آزادی زن بدون تردید یکی از اولویات حقوق در دین حنیف ماست وکسی که دید و برداشتی غیر از این داشته باشد نشانهی ضعف بینش و کچ فهمی اوست. در واقع اسلام از همان ابتدا بیش از چهارده قرن پیش زن را از قید و بند ها آزاد نمود، در مرحلهی اول او را از بندگی بندگان آزاد و به بندگی خدا سوق داد – وهمین ارمغان برای زن کافی بود – .
و از دلائل آزادی زن در اسلام میتوان به این حدیث که از امام احمد و نسائی روایت شده استناد کرد که روزی دختری جوان خدمت پیامبر گرامی آمد و گفت: پدرم مرا به ازدواج برادرزادهاش در آورده است تا بدینوسیله فرومایگیاش را برطرف کند و من (ازاین کارش که مرا وسیله قرار داده) خوشم نمیآید. پیامبر پدرش را صدا زد، [و بعد از گفتگو با پدرش] دختر را [در پذیرفتن یا رد آن ازدواج] صاحب اختیار قرار داد، سپس دختر جوان گفت: ای رسول خدا ! من انتخاب پدرم را پذیرفتم، اما خواستم درسی باشد برای دیگر زنان که بدانند پدران در این زمینه از چیزی برخوردار نیستند[صاحب اختیار کامل نیستند بلکه دختران نیز در انتخاب حقی دارند].
سپس اسلام زن را از دخالت وسلطهی پدر و برادر و همسرش رهانید و او را از تصرف در ارث و اموالش آزاد ومختار گذاشت. وآیا میشود بر انسان، این امر پوشیده بماند که اسلام به زن چیزی را بخشید و عطا نمود که آرزوی هر انسانی است و آن حق حیات و زندگی است ؟؟؟!!!! وزمانی که تولد دختر شوم، عیب، عار وننگی بر پیشانی والدین بود و آنان را بخاطر اینکه مایهی سرفکندگیشان شده و برای اینکه ناسزا نشنوند زنده بگور میکردند؛ مگر اسلام نبود که پا به میدان گذاشت واین عمل غیر انسانی ومخالف با فطرت بشری را به شدت محکوم کرد، و تا ابد و برای همیشه این فرهنگ جاهلی را از صفحهی روزگار زدود و اعلام نمود که احترام واکرام دختران و آنان را بر اخلاق نیکو و شایسته تربیت کردن سبب دخول بهشت میشود. و دیگر جای هیچگونه شک وترددی باقی نمیماند که سفارش دین به پوشش و عفاف و پاک دامنی نهایت آزادی و مصونیت زن در جامعه است تا جایی که برداشت مردم از آزادی زن همان حجاب است. واین همان مفهوم وبرداشت صحیحی است که مراد ومنظور شارع علیم وحکیم یعنی خداوند است، اما چیزی که امروزه در محافل و کوچه و بازار از آن بعنوان ( آزادی زن ) یاد میشود چیزی است که با جایگاه و فلسفه خلقتش همخوانی که ندارد هیچ بلکه در تضاد با آن است، آزادی در نظر آنان یعنی اینکه زن را در بازار و نمایشگاه بزرگی رایگان به نمایش بگذاری، وحتی انتظار دارند که از آن با قیمت وبهایی اندک و نا چیز کام و بهره برگیرند.
از اموری که شکی در آن نیست این است که زن حق آزادی دارد و برای به دست آوردن آن باید تلاش کند، اما در وهله اول باید بدانیم که هر آزادیای، آزادی نیست، آزادیی که ما امروز شاهد آن هستیم آزادی به معنای واقعی که برگرفته از متون دین و شریعت اسلامی باشد نیست، بلکه خواستگاهش تبرجی است جاهلی که خدا ما را از آن نهی کرده واین نهی الهی از تمام چیزهایی که رنگ و صبغهی جاهلی به خود دارد بخاطر این است که از حریم زن حفاظت بکند و درجامعه به او امنیت ببخشد، واین برای زن کرامت است، مصونیت است نه تحقیر و محدودیت. پس ای خواهرم – با این همه ارزش و بهایی که خدا برای شما قائل است- چرا به دستورات و تعالیم الهی خود را ملتزم نمیگردانی. وحتی در آزادی زنانی که تحت فرمان وسرپرستی ولیشان ( پدرانشان و…) هستند پیامبر گرامی ارشاداتی دارند که میفرمایند: (( در به ازدواج درآوردن آنان، از آنها اجازه بگیرید) گفتند: آخر دختران باکره از صحبت کردن و ابراز نظر خجالت میکشند ؟ فرمودند: ((سکوتشان علامت رضایت است )) به روایت: امام احمد و نسائی.
براستی که برداشت غلط از مفهوم آزادی زن، برجامعه اثرات ونتایج مخرب و جبران ناپذیری در پی دارد، ودر این بین جوانان بیشترین کسانی هستند که دچار مفاسد اخلاقی میشوند، واین است که ما امروزه شاهد بسیاری از مفاسد اخلاقی و حوادثی چون تجاوز به عنف به ناموس دیگران در سطح جامعه هستیم، واین همان آزادیی است که فرهنگ بی بندو باری و افسارگسیختگی را ترویج میدهد و باعث شده جوانان بسیار زیادی اعم از دختر وپسر را به بردگی هوا وهوس سوق دهد و به ورطهی نابودی بکشاند. پس ای خواهرم! دلسوزانه تمنا میکنم که مواظب خود باشی و زمام نفست در اختیار بگیری و برآن محافظت کنی تا در پناه آن خشنودی خدا را به دست آوری و از خطراتی که امروزه شاهد آنیم در امان بمانی.
چه زندگیهایی که بوسیلهی نور اسلام پابرجا ماندند! و چه ظلمت و سیاهیهایی که با تابش اشعهی ایمان به روشتایی مبدل گشتند. وچه اهدافی به هم پیوستند، و چه مفاهیمی به هم آمیختند، و چه اصول ومبادیی که آمدند و رفتند، و ما همچنان با سعی و تلاش مضاعف وحفظ ارزشهای دینی، مفاهیم بنیادین عقیدهی مان را در دل و جان خود جای دادیم و در جامعه نهادینه و از آن پاسداری کردیم! وقسم به الله! هرگاه ما با ایمان و عقیدهای صحیح و سالم زندگی کنیم تمام مشکلات ما حل میشوند و کم وکاستی، پریشانحالی و آشفتگی از جامعه و زندگی ما رخت برخواهد بست. متأسفانه در حال حاظر غرب در تطبیق قوانین الهی از ما سبقت گرفته و ما هنوز در مفهوم زن وآزادیش دچار شک و تردیدیم که آزادی زن یعنی چه و منظور از آن چیست ؟؟؟؟ آزادیی که شرف و حیثیتش را لکه دار میکند و جایگاهش را پایین میآورد، آزادیی که بهایش پایین رفتن در منجلاب پستیها و رذائل و در نتیجه از دست رفتن معصومیت از این موجود پاک و لطیف است میباشد.
من از همین ابتدا خطاب به خواهر مسلمانم میگویم که ای خواهرم! بر دینت پایدار و ثابت قدم باش و خود را به راه و روش و برنامههای اسلامی مقید کن و به دشمنان ما فرصت ندهید که از طریق شما در ما نفوذ کنند،آنان عاشق چشم و ابروی ما نیستند، بلکه دشمنان قسم خوردهی اسلاماند. میدانی آنان چه میگویند؟
میگویند: «ما باید حجاب و پوشش را از زن بر داریم » چرا که سرانجام و فروپاشی جامعه بعد از خدا به دست زن هاست، همانطور که میدانیم زن در جامعهی ما در دین ما و در الف بای زندگی ما نقش بسزایی را ایفا می کند و دارای مسئولیتی بس بزرگ و خطیر و صاحب مکانت و جایگاهی بس رفیع است، او مربی و تربیت کننده توده ها و ملتهاست و یادمان باشد که پشت هر مردی بزرگ و موفق، زنی بزرگ و موفق وجود دارد، ودر آخر میتوان گفت که (زن) مرواریدی گرانبها و (مادر) زیباترین واژهی آفرینش است.
آری زمانی که زن حیاءاش را از دست داد و در اماکن عمومی وخصوصی با مردان نشست وبرخاست کرد و بالطبع که جایگاه و ارزشش را از دست خواهد داد و به تدریج این اصتکاک روابط باعث میشود که ناموس و حیثیت و احساساتش به بازی، و وجود و هستی اش به سخریه گرفته شود. (هر بار که به گل دست بزنی پژمرده تر میشود).
لذا خداوند متعال، با تاجی به نام عفاف او را از گزند طراران ناموس حمایت میکند و جایگاهش را بالا میبرد و در این راستا برای زن و هم برای مرد حد و حدودی را مشخص کرد، تا زن، مرد و جامعه لطمه نبینند و جایگاهشان حفظ شود. اما با این اختلاف که این قوانین و احکام با معیارها و مقیاسهای خاص مربوط به زن و مرد تعریف شده که هر یک در حوضه خود موظف به رعایت آن هستند. و من در تعجبم، با این تفاوت احکام و مسئولیتها که در بین زن و مرد وجود دارد باز هم بعضی ها قائل به تساوی بین زن ومرد هستند!!؟؟؟؟
آخر چطور ممکن است دو چیز که در ساختار و مضمون و مفهوم و درکیات و احساسات ودر خیلی از جنبههای دیگر باهم متفاوت باشند و ما آن دو را با هم مساوی بدانیم ؟؟؟؟
آیا عقلانی نیست ما بیاییم برای حفظ حقوقشان، محدودیتهایی را برای آن دو وضع نماییم، پس خداوند نیز از روزی که کتاب و قوانینش را برای هدایت بشر فرستاد، زن را به رعایت حجاب و مرد را به فرو بستن چشمش امر نمود، به زن در مورد رعایت حقوق همسر و به پاسداری از خانواده، دارایی، وفرزندانش سفارش کرد، و همچنین به مرد نیز در مورد همسرش سفارشهایی نمود که باید نسبت به او به نیکی رفتار کند، ودر تعامل با او خوش اخلاق و نرم خو باشد همانطور که پیامبر در این زمینه سفارش میکنند که : ((بهترین شما کسی است که نسبت به خانواده اش بهترین باشد و من در میان شما برای خانواده ام بهترینم)).
به زن سفارش شده که به امور خانواده رسیدگی کند و او را از کار کردن در بیرون از خانه، یا برای استراحت به تفریح بپردازد منع نکرده، اما کار کردن را از وظایف او قرار نداده، و نفقهی زن وخانواده را به عهدهی مرد گذاشته، او را ملزم به پرداخت آن نموده، پس نفقه را از وظایف او میداند. ((مردان بر زنان سرپرستند – ودر جامعهی کوچک خانواده، حق رهبری داردند وصیانت و رعایت زنان بر عهدهی ایشان است – بدان خاطر که خداوند – برای نظام اجتماع، مردان را بر زنان در برخی از صفات برتریهایی بخشیده است و – بعضی را بر بعضی فضیلت داده است، و نیز بدان خاطر که – معمولا مردان رنج می کشند و پول به دست می آورند و – از اموال خود – برای خانواده – خرج می کنند. ))
در این زمینه مثال های زیادی وجود دارد. آیا در این احکام الهی عدالت پرودگار را به وضوح مشاهده نمیکنید که چگونه در لابه لای آن تجلی میکند. بسياری از احکام الهی وجود دارند که در سطح جامعه باید بصورت قانونی الزام آور مراعات شود تا اینکه مبادا نظام هستی منقلب ودگرگون شود، و بدین صورت اخلاق وزین و متوازن گردد، و انوار سکینت و آرامش برهستی بتابد اما زمانی که آنان در منجلاب گناه و معصیت فرو رفتند وغبار درد و حسرتها بر دلشان نشست، و با دردسرها و عذاب های متنوعی روبه رو شدند، و زمانی که در راهی بی برگشت قرار گرفتند، با تمام نیرو وارد عمل شدند که همراه با غرق شدنشان، فرزندانمان را نیز با خود به ورطه ی نابودی بکشند، و بیگمان دعوتشان، فریب اشقیاست و مردم را به جهنم فرا میخوانند. « وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ » [ابراهیم: 46] ((آنان نیرنگ خود را نمودند – وبرای جلوگیری ازدعوت آسمانی توطئه کردند ونقشه ها چیدند – وخدا از نیرگشان آگاه است، وشریعت ثابت و استوار- همچون کوه های سربفلک کشیده ی اسلام – با نیرنگ آنان از جای برکنده نمی شود. ))
میخواهند که زن را از قید وبند حیاء و عفت و دینش آزاد کنند، به این منظور که آنان را برای خواهش های نفسانی، و دلهای بیمارشان محیّا کنند. خداوند متعال میفرماید :« وَاللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيمًا »[ نساء 27] (( خداوند می خواهد توبه ی شما را بپذیرد – وبه سوی طاعت و عبادت برگردید و از لوث گناهان پاک و پاکیزه گردید – وکسانی که به دنبال شهوات راه می افتند، میخواهند که – از حق دور شوید و به سوی باطل. بگرایید و از راه راست – خیلی منحرف گردید و به کجروی بزرگی بیفتید – تا همچون ایشان شوید -)).
به همین خاطر است که پروردگار از زن وجایگاهش محافظت نمود. چرا که خداوند بهتر میداند که چه چیزی آتش شهوات را در دل بیمار شعلهور میسازد. خداوند میفرماید : « فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ » [احزاب : 32] (( صدا را نرم ونازک نکنید – وبا اداء و اطواری بیان ننمایید – که بیماردلان چشم طمع به شما بدوزند )).
خواهرم! به عظمت وبزرگی خدا نگاه کن، آیا اینها همه بیان جایگاه رفیع وارزش والای وزین زن نیست، و دلالت بر توجه و اهمیت خاص نسبت به زن نیست؟
(علیرغم این همه حقد و کینه، روزی پاکیت را خواهد دید و به آنان بگو که پیروزی از آن من است……… وبگو که نوری هستی در سیاهی و ظلمتشان. بگو که من داستان عزت و سرافرازیم……… بگو که من گلی خوشبو از شاخهی عفافم که به حسن عطرآگینم میبالم……….)
برادران ایمانیم! بدون شک آزادی زن بنابه برداشت آنان در واقع نابودی جامعه با تمام طیف و طبقاتش منظور است. بیایید با هم چهره زن را در جامعهی متخلف – ببخشید – آزادیخواه مرور کنیم ؛ او – زن – با این نشست وبرخواست میکند، و با آن یکی میخندد و قهقه سر میدهد، در مقابل دیگری حجابش را آشکار میکند، و در بیرون از خانه لباسش را در میآورد، و با مردان گپ میزند، در خیابان و بازار پرسه میزند و نگاه هر خوب و بدی او را به دنبال خود میکشاند. و مسلمان و کافر از جمالش کام دل بر میگیرند و دل هر بدذات و خیانتکاری بسوی او متمایل مگردد.
او – زن – باچنین آزادیی، مردان مسلمان و غیرمسلمان را دچار فتنه و فساد میکند، و باعث میشود که زنانی دیگر از او تقلید کنند و به دامی که او افتاده، بیفتند. حتی زنانی که به اسلام تمایل پیدا کردند وامید میرود که به اسلام ایمان بیاورند با مشاهده چنین صحنههایی در جامعهی مسلمانان از گرویدن به اسلام پشیمان میشوند، وزمانی چنین زنی به خلعت مبارک مادری در آید، آن وقت است که نسلی را به گمراهی و نابودی میکشاند، مانع بسیاری ازمردم میشود که به زمرهی مسلمانان درآیند. آیا این است آزادی؟؟؟؟؟؟؟؟
پیشرفت و تمدن به این میگویند ؟؟؟؟؟؟؟
اگر در نظر آنان، این پیشرفت و تمدن باشد، پس مخالفت با چنین ترقیی گوارایمان باد !!!! وخوشا به حال کسی که با چنین پیشرفتی مخالف است وکسی به چنین بینشی دست پیدا نمیکند مگر مؤمنی که اهل درک و شناخت و صاحب عقلی سلیم، و راضی به قانون الهی باشد و حیاتش را بر منهج و دستورات خداوند تنظیم و میزان کرده باشد. از خداوند مسئلت داریم که راه را برای همهی ما روشن گرداند و ما را به آنچه مورد رضایت وخشنودی اوست توفیق حاصل فرماید، وما را از کسانی قرار دهد که گفتند : سمعنا و اطعنا، آمین…………
منبع : منتدیات ستار تایمز بخش المرأة المسلمة نویسنده: امینةMiMiTa-DZ
مترجم :فهیم کاظمیان