درس هایی از بهار

درس هایی که بهار به ما می دهد
با شنیدن واژهی بهار اولین تصویری که در ذهن هر انسان تداعی میگردد رویش و روییدن است. گویا در این فصل دم عیسوی بر کالبد مردهی زمین دمیده میشود و کوه و بیابان رنگ و جلایی تازه مییابند و درختانی که یک فصل، تازیانههای سرد و سنگین زمستان را به جان خریده بودند اینک ثمرهی صبر و پایداری خود را از طبیعت می گیرند و یاد آور این کلام الهی میگردند که فرموده است: إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً « مسلّماً با سختی و دشواری ، آسایش و آسودگی است ».
و یا دشتها، مرغزارها و کوهسارها با به رخ کشیدن زیبایی دلکش خود چشم هر نظارهگر را چنان مسحور زیبایی خود می کنند که فرد سراپا به شگفتی فرو میرود و عقل هر بینندهای را متحیر و شگفتزده ی علم و قدرت ذاتی میکند که چنین زیبایی بیبدیلی را پدید آورده است. چنانچه خداوند اینگونه خود را معرفی میکند: وَالَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى « خداوندی که چَراگاه را ( برای تغذیه جانداران از زمین میرویاند و ) بیرون میآورد.».
آری! بهار همیشه نماد زندگی و صبرست، بهار یادآور اینست که میتوان تغییر نمود، بهار جلوهای از زنده شدن بعد از مرگست، بهار نمونهای از قدرت لایزال خداوندست، بهار این درس را میآموزد که میشود دوباره متولد شد و از نو زیست.
فصل بهار از معدود نمونههاییست که هر فرد، با هر تفکری، پیرامون زنده شدن مجدد زمین در این فصل اتفاق نظر دارد. چرا که با چشم میبیند و با قوهی عقلانی خود درک میکند که زمینی که تا چندی پیش نمادی از زندگی و زیستن در وی نبود اکنون طبیعتی بیهمانند را ایجاد نموده است.
چنانچه خداوند میفرماید: وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَهً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ « این است که ای انسان در فصل زمستان ) تو زمین را خشک و خاموش میبینی ، امّا هنگامی که ( فصل بهار در میرسد و ) بر آن آب میبارانیم ، حرکت و جنبش بدان میافتد و رشد و نمو میکند و انواع گیاهان زیبا و شادیبخش را میرویاند»
یقینا بهار میتواند برای ما آموزهها و درسهایی داشته باشد که هر یک به نوعی شادی آفرین و لذت بخش اند.
بهار و خداشناسی
خداشناسی واژهایست که برای هیچ فرد مسلمان گنگ و نامفهوم نیست تا بخواهد برای آن تعریف یا مصادیقی بیابد، بلکه او از هر طریق اعم از نگریستن، دیدن، شنیدن و …. و بالاخص با اندیشیدن در وجود خود به این حقیقت پی می برد. چنانچه خداوند میفرماید: وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ « و در خودِ وجود شما ( انسانها، نشانههای روشن و دلائل متقن برای شناخت خدا و پی بردن به قدرت او ) است. مگر نمیبینید؟».
انسان مؤمن با آمدن بهار و دیدن طبیعت بکر و زیبا، نسبت به قدرت و علم و … خداوند اعتقاد بیشتری پیدا میکند، چنانچه شیخ اجل می سراید:
خیز و غنیمت شمار جنبش باد ربیع/ناله موزون مرغ بوی خوش لاله زار
برگ درختان سبز در نظر هوشیار/هر ورقی دفتریست معرفت کردگار
روز بهار است خیز تا به تماشا رویم / تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار
و یا در ثنای باریتعالی چنین میگوید:فرّاش باد صبا ر ا گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرمود تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد. درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در برگرفته و اطفال شاخ را به قدم موسم ( ربیع ) کلاه شکوفه بر سر نهاده و…
یکی از آموزههایی که انسان مؤمن و موحد از بهار میآموزد؛ درس خداشناسی و معرفت خداست.
بهار و صبر.
پیشتر به این مطلب اشارهای شد که بهار به ما درس صبر و استقامت را میدهد، چنانچه زمین با تحمل سختیها و مرارتها و درختان با از دست دادن برگ و زیبایی، و گیاهان با نیست شدن، بعد از چندصبایی جان میگیرند. و هر درخت با به رخ کشانیدن ثمرهی خود اعم از شکوفه، برگ، میوه، سایه و چهچه گنجشگکان برشاخسارش و گیاهان با وجود اینکه نیست شده بودند اینک با برگهای لطیف و شبنم بر دامن خود، میفهمانند و به این حقیقت معنای بیشتری میبخشد که گر صبر پیشه سازی هرچند ضعیف و ناتوان باشی، قطعا روزی پیروز خواهی شد. پس برای یک انسان مسلمان زیبنده است تا با تحمل سختیها و مشکلات بر ایمان خود بیفزاید و در برابر فرامین الهی چیزی جز کرنش و خضوع از خود به نمایش نگذارد. چنانچه نمونه واضح آن را در زندگی سلف صالح خودمان، بالاخص پیامبر (ص)و یاران جان برکفشان میتوان یافت که با تحمل مشکلات عدیده و طاقتفرسا توانستند بر دشمنان فائق آمده و آنچه را به آنها سپرده شده بود، به نحو احسن ادا نمایند.
بهار و بخشندگی
بخشندگی و گذشت از صفاتیست که هر انسان به نوعی خود را متصف بدان میداند و هر یک بر این باورست که در این راستا دارای معیار بالایی میباشد، در حالی که با دقت نظر میتوان بسیاری از آنها را ناهنجارانه و ظالمانه دانست.
بهار با تمام کوتاهیاش باران خود را از کسی دریغ نمیکند بلکه بزرگواریاش پهنای همهی دشتها و بیابانها و شورهزارها بالاخص دریاها و اقیانوسها را در بر میگیرد، خس و خاشاک را به بهانهی اینکه دیگر کاربردی نداری، از عطای خود محروم نمینماید. و اقیانوسها و دریاها را به دلیل اینکه آب زیادی دارند، از لطف خود نا امید نمیسازد؛ بلکه به آنها بیشتر میدهد. و یا نسیم بهاری تمام در و دشت و کوه و بیابان را میپیماید و لطافت و نوازش مهربانانه خود را از احدی دریغ نمیکند. حتی از لاشهی مرداری که در پهنای دشتی افتاده باشد.
چه زیباست که انسان مومن نیز با چنین نگرشی به محیط و اجتماع خود بنگرد. به همه خوبی کند، تبعیض قائل نشود و به بهانههای واهی جمعی را از اطراف خود متفرق نسازد و نگرشی را بر اندیشه و عمل خود حاکم کند که همه را سوای جنسیت، قومیت، نژاد و دین دوست داشته باشد. اگر کسی بدو بدی کرد، به دیدهی اغماض با وی تعامل کند، بدی را با خوبی پاسخ دهد و چشمداشت تشکر و قدردانی از دیگران را نداشته باشد. خوبی کند و درگذرد و به راه خود ادامه دهد.
بهار و توبه
با رسیدن فصل پاییز و زمستان، چهرهی زمین تغییر میکند و گرچه هر یک جذابیت، زیبایی و قشنگی خاص به خود را دارد، اما نوعی سختی و خشم در چهره هر یک بالاخص در زمستان یافت میشود و با آمدن بهار، یخها ذوب شده و گیاهان رنگارنگ سر از زمین بیرون میآورند و گویا زمین از نو زنده شده است.
انسان مسلمانی که مرتکب گناه و معصیت شده نیز حالتی همچون سختیها زمستان را دارد، بگونهای که دلش به تاریک خانهای بدل گشته که کوره راهی صعب و وحشتناک بدان منتهی میگردد و قندیلهای یخ راه را بیش از پیش صعبالعبور کردهاند، اینک با بهار توبه فرد میتواند خورشید عالمآرا را بر آن حاکم کند تا دلش روشن، راه آشکارا و قندیلهای برف نه تنها ذوب شده بلکه چشمهسارهایی جوشان و خروشان از آن جاری گشته تا هزاران هزار بوته ی دیگر را نیز سیرآب نماید.
آری مومن میتواند با توبه تولدی جدید را برای خود رقم زند و زندگی و روشی نو را برای خود پدید آورد. چه زیباست با آموختن این درس از بهار ما نیز به خود آییم و این تازه بدنیا آمدن را در درون خود احساس کنیم.
بهار و جذابیت
دوست داشتن طبیعت و سرسبزی بگونهای در سرشت انسان جای گرفته که اگر شما کودکی خردسال را در یک محیط زیبا رها کنید، جست و خیزهای او این مطلب را واضحتر میکند. جذابیت و گیرایی بهار هر انسانی اعم از کوچک و بزرگ و زن و مرد را چنان واله و شیدای خود میکند که با دیدن هر مکان خوش آب و هوا دوست دارد که بدانجا برود و اگر توانست چه بهتر و اگر این امکان برایش مهیا نبود، قطعا حسرت آن را در دل خواهد داشت. این نکته از جذابیت بهار سرچشمه میگیرد از همین رو با رسیدن بهار و فصل سرسبزی همه دل به دشت و کوه میزنند تا از طراوت آن بهره ببرند.
شایسته است که انسان مومن نیز با اتخاذ افکار و اخلاق نیکو چنان محیطی را برای خود رقم بزند که باعث دلگرمی و احساس آرامش دیگران گردد و همه عاشقگونه به سمت او بیایند از او حکمت زندگی بیاموزند. از تعصبات بیجا دوری کند، از هرگونه رفتار و کردار ناشایست و ناصواب که باعث از بین رفتن صفای درون و زیبایی روان او میشود دوری کند. در دین تشدد و سخت گیری را پیشه خود نسازد. با همه با متانت برخورد کند. به همگان احترام بگذارد.
آنچه گذشت چکیده ای بود از درس های بیشماری که میتوان از بهار آموخت.
عصمت الله تیموری