سلسله و طریقت نقشبندیه

* این طریقت بر سنّت و شریعت و دوری از بدعت استوار است.
* نقشبندیان رقص کردن،تیغ و چاقو زدن و آتش خوردن را حرام میدانند.
* در این طریقت همه اعمال بر اساس شریعت و سنّت پیامبر انجام میشود و انجام دادن بدعتها در آن حرام است.
* نقشبندیان رقص کردن،تیغ و چاقو زدن و آتش خوردن را حرام میدانند.
* تقریباً تمام مشایخ این طریقت عالمانی دینی و آگاه به فقه و شریعت بودهاند.
*************************************************************************
« نقشبندی طریقتی است منسوب به خواجه بهاءالدّین محمّد نقشبند بخارایی(791 ـ 717 هـ). ولی بهاءالدّین را بنیانگذار و مؤسس آن نمیتوان شمرد، طریقة او به حقیقت دنبالة طریقة خواجگان است، طریقه و سلوکی که خواجه یوسف همدانی(535 ـ 440هـ) و خواجه عبدالخالق غجدوانی(575 ـ493 هـ)، بنیان نهاده بودند.
این طریقت بر سنّت و شریعت و دوری از بدعت استوار است و تأکید دارد و همین باعث شده است که در شرق و غرب جهان اسلام،گسترش یابد و به خصوص، روش عرفانی علما و فضلا و ادبا و فقهای اسلام بشود؛ شیخ ابنحجر هیتمی (974 ـ 909 هـ.)، عالم و فقیه مشهور اهل سنّت گفته است:« الطریقة العلیة السالمة من کدورات جهلة الصوفیه، هی الطریقة النقشبندیة».
در این طریقت همه اعمال بر اساس شریعت و سنّت پیامبر انجام میشود و انجام دادن بدعتها در آن حرام است.
نقشبندیان رقص کردن،تیغ و چاقو زدن و آتش خوردن را حرام میدانند و همچنین استفاده از موسیقی در هنگام ذکر و هر عملی را که در شریعت نهی شده، ناپسند میدانند.
تقریباً تمام مشایخ این طریقت عالمانی دینی و آگاه به فقه و شریعت بودهاند.
همۀ مشایخ متّفقاً گفتهاند که: رکن رکین طریقت نقشبندی، التزام شریعت است و اتّباع سنّت.
در کلمات «خواجه بهاءالدّین نقشبند» و دیگر پیشوایان این طریقه، جای جای آن بدین معنی اشاراتی مییابیم.
از بهاءالدّین پرسیدند: « شما را به چه توان یافت؟ فرمودند به تشرّع».
و نیز همو گفته است:« مسلمانی و انقیاد احکام و رعایت تقوی و عمل به عزیمت و دور بودن از رخصتها، به قدر قوّت، همه نور و صفا و رحمت است، و واسطۀ وصول به درجات ولایت است».
و در شبی که بهاءالدّین را از خود غیبتی افتاده بود، در واقعه، «خواجه عبدالخالق غجدوانی» بدو گفته بود که: « در همۀ احوال، قدم بر جادۀ شریعت و استقامتِ امر و نهی میباید نهاد و عمل به عزیمت و سنّت میباید کرد و از رخصتها و بدعتها نیک دور میباید بود و در همۀ احوال و افعال و اقوال،احادیثِ مصطفی (ص) را پیشوای خود میباید داشتن و دایماً متفحّص و متجسّس از اخبار رسول(ص) و آثار صحابۀ کرام او (رض) میباید بودن و در عمل به موجب آن کوشیدن».
و نیز خواجه بهاءالدّین« میفرمودند: ما هرچه یافتیم به فضل، به برکت عمل کردن به آیات قرآن و احادیث نبویه و طلب کردن نتیجه از آن عمل و رعایتِ تقوی و حدود شرعیه و قدم زدن در عزیمت و عمل کردن به سنّت و جماعت و اجتناب از بدعت بود».
و خواجه عبدالخالق غجدوانی در وصایا میگوید: « بر تو باد بر سنّت و جماعت، ملازمت نمایی و بر طریقتِ سنّت قدم زنی که هرچه نو بیرون آوردهاند، آن مخالف سنّت و جماعت است…».
مکتبِ نقشبندی آن گونه مراتب شیخی و مرشدی را که جز نام و مقام چیزی در درون نداشت و از حقیقت ارشاد و تصوف دور شده بود و پوست بیمغزی را میمانست، رد میکرد. خواجه عبدالخالق میگفت: « درِ شیخی را دربند و درِ یاری را بگشای ».
این طریقت، چله نشینی و خلوتگزینی و پرسه و سیر و تکدّی را با شعار «خلوت در انجمن و سفر در وطن» طرد کرد.
صوفی نقشبندی باید به ظاهر با خلق باشد و به باطن با حق، با مردم درآمیزد و از بیکارگی و یاوگی بپرهیزد.
سخن عبدالخالق غجدوانی است که: « درِ خلوت را در بند و در صحبت را گشای ».
نقشبندیه عجب قافـلـه سـالارانـنـد!
که برند از ره پنهان به حـرم قافله را
از دل سـالک ره، جاذبۀ صحبـتـشان
میبرد وسوسۀ خلوت و فکر چله را…
همه شیران جهان، بسـتۀ این سلـسلهاند
روبه از حیله چهسان بگسلد این سلسله را ؟
مولانا عبدالرحمن جامی
تقیق و نگارش : محمد فاضل شوکتی
منبع : زمزیران