اصول

آن سوی مبارزه اسلام با بدعت و بدعت گذاری!

 

 تقسیمات بدعت

*بخش اول :تقسیم بدعت به اعتباردلیل

مبحث اول :بدعت حقیقی

علما در مورد این نوع بدعت می گویند:بدعت حقیقی آن است که هیچ دلیل شرعی، از قرآن ، سنت، اجماع و استدلال معتبر نه جمله و نه تفصیلا بر مسنون بودنش، دلالت ندارد و به همین جهت، چنین امری بدعت نامیده شده ، چون مخترع برغیرمثال سابق است.

ازجمله موارد این بدعت می توان به تقرب الی الله بوسیله فعل حرام، همانند رهبانیت وترک ازدواج  اشاره کرد.

*مبحث دوم :بدعت اضافی

بدعت اضافی بدعتی است که دو شائبه دارد ؛ 

اول:ادله ای دارد که از این جهت نمی تواند بدعت باشد. 

دوم دستاویزی ندارد و از این جهت شبیه بدعت حقیقی است، و چون این عمل بدعتی، دو شائبه دارد و به هیچ کدام از این دو جانب اتصال کامل ندارد، آن را بدعت اضافی نامیده اند.

بدعت اضافی در ارتباط با یکی از دو جانب مذکور، سنت است، چون مستند به دلیل است. و در ارتباط با جنبه مقابل، بدعت است، چون مَستند به شبهه است نه دلیل، و یا اصلا مستند نیست فرق بین این دو مطلب این است که اولی (یعنی دلیل شبهه ای) علی الظاهر دلیل است، ولی از جهت تفاصیل و کیفیات دلیل به حساب نمی آید.

*انواع بدعت اضافی 

علما بدعت اضافی را به دودسته تقسیم کرده اند

۱_بدعتی که نزدیک به بدعت حقیقی است تا جایی که ممکن است حقیقی تصور شود. مثل اینکه مکلف دو راه برای سلوک و رسیدن برای نزدیک شدن به خدا داشته باشد، راهی سهل و آسان و دیگری سخت و مشکل و این دو راه هر دو به یک اندازه، وی را به مطلوبش برسانند اما مکلف سخت گیر، راه سخت را انتخاب می کند و از راه پیمودن آسان خود داری می کند. 

۲_که دور از بدعت حقیقی است، لذا ممکن است، سنت محض تلقی شود، مانند فردی که برای غسل کردن دو آب در دسترس دارد، آب گرم و آب سرد و هوا هم سرد است، اما وی آب سرد را انتخاب می کند، طبیعتا این کار مخالف قاعده رفع حرج است: وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ۚ و در دین کارهای دشوار و سنگین بردوش شما نگذاشته است.(حج۷۸)

بخش دوم :تقسیم بدعت به اعتبار شمول

مبحث اول : بدعت عادی و بدعت تعبدی

۱_بدعت عادی :امرعادی است که معنایش معقول است ومصلحت ومفسدت آن قابل شناخت و تشخیص است.

۲_بدعت تعبدی 

و امر تعبدی امری است که به جهت خضوع و تسلیم به نیرویی غیبی لایق احترام، انجام می شود و در آن تقرب به خدا و چشم داشت به ثواب ملحوظ است.

شاطبی امر تعبدی را این گونه تعریف می کند: امر تعبدی امری است که معنای آن تفصیلا قابل فهم نیست وممکن است مسئله مورد نظر، مامور به و یا منهی عنه باشد.

 

مبحث دوم :بدعت فعلیه و بدعت ترکیه 

محققان براین باورند که ترک فعل، از افعال مندرج در تحت مقوله اختیار است؛ بنابر این ترک هم می تواند طاعت باشد و هم معصیت و بدعت همچنانکه شامل فعل مخالف سنت است، بر ترکی که لازمه اش مخالفت با سنت است نیز اطلاق می شود.

وقتی که مسلمانی تصمیم می گیرد امر مباح را بدون دلیلی مانند بیماری ترک کند، و یا این که نذر می کند که مطلقا از تناول چیزی خود داری کند، با این کار دچار بدعت می شود. 

اصل و سند این موضوع این آیه ی شریفه است :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ

ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است بر خود حرام مکنید، و (از حلال به حرام) تجاوز ننمائید (و از حدود مقرّرات الهی تخطّی مکنید) زیرا که خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد. (مائده۸۷ )

 

مبحث سوم :بدعت اعتقادی، بدعت قولی و بدعت عملی

 در واقع این تقسیم شمول مصداقی بر دیگر تقسیمات بدعت دارد از جمله بدعت های اعتقادی، قول به وحدت وجود، نظریه حلول روح.

از جمله بدعت های قولی، می توان به اشعار برخی ازشعرا در توصیف تزکیه وسلوک تربیتی اسلام اشاره نمود.

و از جمله بدعت عملی بجا آوردن عبادات به گونه ای که مخالف سنت رسول خداست را، می توان نام برد ؛ زیرا در تفسیر احسن عملا از فضیل بن عیاض روایت شده است که علما فرموده اند: که این است که دارای اخلاص برای خدا و موافق با سنت پیامبر باشد.

چرا اسلام برخورد تند با بدعت کرده است؟

چرا اسلام چنین برخورد تندی با بدعت دارد و آن را گمراهی می داند؟ چرا جایگاه بدعت گزار را آتش جهنم می داند؟ و چرا پیامبراسلام به شدت مردم را ازآن برحذر داشته است؟

زیرا

۱*بدعت گذار خود را قانونگذار و در مقابل خدا می داند، این شخص درحقیقت به خود حق تشریع و وضع قانون و دستورات را می دهد، در حالی که این کار فقط حق خداوند است نه کسی دیگر.

أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ ۚ

شاید آنان انبازها و معبودهائی دارند که برای ایشان دینی را پدید آورده‌اند که خدا بدان اجازه نداده است (شوری۲۱)

۲*بدعت گذار دین را ناقص می داند و می خواهد آن را تکمیل کند ؛ این درحالی است که خداوند با کامل کردن دین نعمت خویش را به تمام و کمال به ما ارزانی داشته است و می فرماید:الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ  دِینًا ۚ امروزدین رابرای شما کامل کردم، ونعمت خویش را بر شما تمام نمودم واسلام را(به عنوان) دین برای شما پسندیدم. (مائده ۳)

از اینجاست که ابن ماجشون ازامام مالک_امام دارالهجرت_روایت می کند که گفت:کسی که در دین اسلام چیز جدیدی می آورد و فکر می کند کار خوبی کرده است در واقع گمان کرده است که محمد در ابلاغ رسالت خیانت کرده است.

۳*بدعت دین را سخت می کند 

از سویی دیگر خداوند دین را آسان قرار داده است، پیام پیامبرش یکتاپرستی درعقیده و سماحت و آسانی در تکالیف و اعمال است 

یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ (بقره۱۸۵)خداونددرحق شماآسانی می خواهد، نه دشواری.

ابوهریره ازپیامبراسلام روایت نموده است… فانمابعثتم میسرین ولم تبعثوامعسرین. (صحیح بخاری)جز این نیست که پیامتان آسانگیری است نه سخت گیری.

۴*بدعت در دین، سنت ها را از بین می برد 

به این خاطرعلمای سلف گفته اند:

هیچ قومی بدعتی را زنده نکردند مگر این که در مقابل سنتی را ضایع نمودند.

این خیلی طبیعی است و معروف است که می گویند: هر جا اسراف باشد آنجا ناحقی هم هست، اگر در زمینه ی مالی حساس باشی به اسراف، در زمینه ی دینی باید بیشتر حساسیت نشان دهید.

۵*بدعت در دین امت را پراکنده و وحدت و یکپارچگی آن را پاره پاره می کند.

 سنت یکی است، ولی بدعت تمام نشدنی است، حق یکی است ولی باطل تمام شدنی نیست.

به همین دلیل درحدیث عبدالله پسرمسعود آمده است که گفت :رسول خداصلی الله علیه و سلم، برای ما خطی مستقیم کشید، سپس فرمود:این راه خداست، سپس درچپ وراست خط هایی رسم نمود و فرمود:این هم راه هایی است که برسرهر یک ازاین راه ها شیطانی است که مردم رابسوی آن فرا می خواند و این آیه را تلاوت نمود وَأَنَّ هَٰذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ۚ ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ(انعام۱۵۳)

این راه (که من آن را برایتان ترسیم و بیان کردم) راه مستقیم من است (و منتهی به سعادت هر دو جهان می‌گردد. پس) از آن پیروی کنید و از راههای (باطلی که شما را از آن نهی کرده‌ام) پیروی نکنید که شما را از راه خدا (منحرف و) پراکنده می‌سازد. اینها چیزهائی است که خداوند شما را بدان توصیه می‌کند تا پرهیزگار شوید (و از مخالفت با آنها بپرهیزید).

۶*بدعت ونوآوری دردین مردم را ازابتکار در امور دنیا باز می دارد.

بدعت همان طور که گفتیم روش اختراع شده در دین است، ولی اختراع شده باید در امور دنیا باشد نه دین!

به این خاطرمسلمانان صدراسلام در امور دنیا به ابتکار و ابداع پرداختند که تا آن زمان کسی فکرش هم می کرد، دین دنیا وعلم ویقین را باهم جمع کرده بودند وعلوم اسلامی مانند جامعه شناسی، ریاضی، پزشکی و ستاره شناسی در دنیا تدریس می شد و مسلمانان استاد بودند و تمام دنیا از آنان درس می گرفتند ؛ این درحالی بود که در اروپا از علم خبری نبود، اما مسلمانان وقتی عقب افتادند که از دینشان فاصله گرفتند و زمان عباسیان را عصر طلایی نامیدند. 

در قرن های اول علم و دانش به دین وابسته بود و هیچ فاصله و تضادی در میان این دو نبود، بیشتر دانشمندان و پزشکان عالم دینی هم بودند،ابن رشد، موءلف کتاب(کلیات) در علم طب قاضی هم بود، او مولف کتاب (بدایه المجتهدونهایه المقتصد) بزرگترین کتاب در فقه مقارن است، کتابی که خیلی خلاصه مسایل را به اصولش برمی گرداند.

مسلمانان قرن های اول، در امور دین، به نصوص قرآن وسنت اکتفا می کردند، منتها در امور زندگی، به ابتکار اختراع می پرداختند و وقتی که در قرن های عقب ماندگی از دین دور شدیم همه چیز برعکس شد، مسلمذنان چیزهای بسیار زیادی را به دین افزودند ولی در امور دنیا راکد ماندند.

منابع : بدعت استادحیدر الماسی

سنت وبدعت: دکتریوسف قرضاوی

 

تهیه وتنظیم : رحیم رهرو ازمهاباد.

                برای مطالعه بخش نخست همین مقاله اینجا را کلیک کنید

نمایش بیشتر

عبدالرحیم رهرو

✅ محل سکونت : آذربایجان غربی - مهاباد ☑ دعوتگر دینی و مترجم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا