تاریخ

آیا نوروز سنتی زردشتی است ؟

در آستانه نوروز دیگری قرار داریم و باز می بینیم که بحث مشروعیت وعدم مشروعیت آن در جامعه بی مرجعیت و بحرانی ما هنوز حل نشده و می بینیم افرادی در اینجا و آنجا به بهانه خرافاتی که از دوره های ساسانی دامن نوروز را گرفته است، بر ریشه و بنیاد این سنت تاریخی و این رستاخیز طبیعی و جشن اجتماعی یورش می برند.

در تاریخ ما هیچ زمانی به اندازه دو دهه اخیر بر نوروز نتاخته اند که عناصر، علل و انگیزه های این هجوم بی امان خود نیازمند بحثی علیحده می باشد که آن را به وقتی دیگر موکول می داریم. در مقاله ای دیگرتحت عنوان «نوروز در اسارت زمستان اندیشه» به تحلیل و بررسی حدیثی پرداخته شده بود که منادیان تحریم نوروز پیوسته به آن استدلال می نمایند. در پایان همان مقاله یاد آور شده بودم که مردم ما در ارتباط با نوروز با کوهی از مغالطه و سوء فهم روبرو هستند، یکی از همین مغالطه ها نسبت دادن سنت نوروزی به زردشتیان و آئین ایشان است که مقاله حاضر همین فرضیه را مورد بحث قرار داده است.

نخستین اشتباهی که مخالفان نوروز مرتکب می شوند نسبت دادن این مناسبت به جمشید است؛ شخصیتی افسانوی که گاهی به نام های «جم» و «یما» نیز شناخته شده است. سرچشمه هایی که در این زمینه بر آن استناد می شود افسانه هایی است که سخنورانی چون فردوسی بافته و یا دانشمندانی چون بیرونی از زبان مردم دوران خویش نقل نموده اند. مؤرخان را عقیده بر آن است که جمشید وجودی خارجی نداشته و هیچ سنگ نوشته و اثر محسوس و علمی و هیچ منبع تاریخی وجود این شخصیت اسطوره ای را تایید نمی کند. اگر چنین افسانه هایی اعتبار دارند پس چرا این سخن دیگر بیرونی را نمی پذیریم که در آثار باقیه خویش گفته است: زمانی که سلیمان علیه السلام شوکت از دست رفته خویش را پس از چهل سال دوباره به دست آورد مردم گفتند این روز جدید و نوروز است.                                                                                                       مقریزی هم در «الخطب و الآثار» خویش نوروز را از یادگار های دوران سلیمان و داود علیهما السلام می داند. در اینجا سخن بر سر ضعف راوی نیست، سخن بر سر نبود هیچ گونه دلیلی مبنی بر نسبت دادن نوروز به جمشید و یا کیومرث و یا هم سلیمان علیه السلام می باشد. شگفت اینکه ظاهری مشربان متن گرای ما که در هر امر خُرد و بزرگی بر سر صحیح بودن سند روایت ها پا فشاری می نمایند، می بینیم که در اینجا متُد معمول خویش را کنار گذاشته و در جهت اثبات ادعای شان به افسانه و اسطوره ای متوسل می گردند. پرسشی که مطرح می شود اینست که آیا امری را می توان با اتکا بر اسطوره تحریم نمود؟                        اشتباه دیگر این گروه نسبت دادن نوروز به روحانیان زردشتی دوران ساسانیان است، این درست است که مغان و روحانیان زردشتی نقش مهمی در امر سیاست و جامعه ساسانی داشته و نوروز خود شان را با شکوه تمام تجلیل می نمودند، ولی نباید فراموش نمود که اسناد تاریخی تخت رستم و شوشیانه و بین النهرین و مصر و جاهای دیگر به صدای بلند می گویند که نوروز قرن ها پیش از ساسانیان وجود داشته است. این از یکسو و از سوی دیگر نوروز در دوره شاهان ساسانی چیز دیگری بوده ؛ زیرا آنها روز تاجپوشی شاهان خویش را نوروز می نامیدند و هر شاهی که بر تخت می نشست تقویم را از تخت نشینی خویش آغاز می نمود. به عنوان نمونه، در سال ۱۱ هجری که آغاز شاهنشاهی یزدگرد سوم بود و مطابق به «۶۳۲ میلادی» می شد، ساسانی ها نوروز را در ۱۶ ماه جون و یا ۲۷ ماه جوزا یعنی در آستانه تابستان برگزار نمودند.

در پادشاهی خسرو پرویز که او هم در زمان پیامبر اسلام می زیست ساسانی ها و موبدان زردشتی نوروز را در اول برج قوس بر پا می نمودند و مهرگان را در برج جوزا. تجلیل از نوروز در برج قوس برای پانصد سال تمام در میان زردشتیان ادامه یافت. پس از آمدن اسلام به ایران، نوروزی را که زردشتیان برپا می نمودند و مصادف با برج قوس می شد مردم نوروز «مغان» نامیدند؛ یعنی نوروزی که مربوط به روحانیان زردشتی می شود و به سایر مردم ارتباطی ندارد.

ساسانیان را بگذاریم، در دوره های اشکانی هم نوروز در اول حمل تجلیل نمی شد .

نوروز اشکانی ها در «آذر» می آمد که آذر عبارت از همان برج «قوس» تقویم ما می باشد.

به گذشته های دور نرویم، زردشتی های جهان تا همین امروز نوروز مذهبی خویش را در ماه های دیگر سال تجلیل می نمایند. نوروز مذهبی زردشتی ها در آغاز قرن بیستم میلادی مطابق با پانزدهم سپتامبر بود، در پایان آن قرن نوروز ایشان در بیست و دوم اگست آمد، و از سال ۲۰۱۲ میلادی تا سال ۲۰۱۵ میلادی این مناسبت در هیجدهم اگست تجلیل می شود. در هندوستان جمعیتی زردشتی زندگی می نمایند که نخستین دسته از آن زردشتیان یک هزار سال پیش وارد ساحل گجرات شده اند. وبسایت بی بی سی درروز بیستم اگست سال ۲۰۱۱ میلادی به نقل از تلویزیون فارسی بی بی سی نوشت : زردشتی های بمبئی هند(در آن شهر بیشتر از پنجاه آتشکده و معبد زردشتی وجود دارد) نوروز خود شان را در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۸۱ یزدگردی که مطابق به ۲۸ اسد ۱۳۹۰ هجری شمسی می شود برگزار نمودند. سالی که گذشت، زردشتی های پاکستان، امریکا و جاهای دیگر دنیا نیز نوروز خویش را  درروز هیجدهم اگست تجلیل نمودند.

مجله تایمز آف اندیا گزارش داد که زردشتی های حیدر آباد و سکندر آباد هندوستان نیز نوروز سال گذشته را در روز شنبه ۱۸ اگست و یا ۲۸ برج سنبله برگزار نمودند.

لازم به یاد آوری است که زردشتی ها از ده ها مناسبت دینی در امتداد سال تجلیل به عمل می آورند، پرسش این است که اگر تجلیل مردم کشور های ما از نوروز برخاسته از آئین زردشتی بوده باشد، پس چرا از مناسبت های دیگر این آئین در میان شان خبری نیست؟ آری! زردشتیان جشن هایی دارند از قبیل جشن اسفندگان، مراسم نیایشگاه شاه ورهام، اردیبهشت گان، خردادگان، تیرگان و امثال آن که همه دارای ریشه های اوستایی اند ولی جشن نوروز یک بار هم در اوستا نیامده است. زردشتی ها در هر ماهی از ماه های دوازده گانه تقویم خویش روزی را مقدس دانسته و آن را جشن می گیرند و حتی در چنین حالتی هم دیده می شود که جشن ماه فروردین در روز نوزدهم این ماه قرار گرفته است نه در اول آن.                                                               به فرض تطابق تقویم زردشتی با هجری شمسی باز هم دیده می شود که این جشن ماهانه نوزده روز پس از نوروز می آید. زردشتیان دارای دو تقویم اند که یکی ریشه مذهبی دارد و دیگری همین تقویمی است که ملکشاه سلجوقی و خیام و خواجه نظام الملک به یادگار گذاشته اند که آن را تقویم فصلی نامند.  اسطوره شناس برجسته ایرانی دکتر مهرداد بهار «فرزند ملک الشعراء بهار» کتابی دارد به نام «از اسطوره تا تاریخ» که در آن به صراحت اعلام می نماید: نوروز و مهرگان مربوط به زردشتیان نبوده است. سخن راست در این باره این است که ، زمانی که ساسانیان آمدند نوروزی را که تمدن های دور و نزدیک ما آن را بر مبنای نیاز های طبیعی و باران و کشت و زراعت تعیین نموده بودند تغییر داده و نام ماه های سال را بر مبنای مفاهیم زردشتی خویش گذاشتند که هر کدام دارای مفهومی مذهبی بوده و در نتیجه افسانه های فراوانی وارد سیاست و جامعه و فرهنگ این حوزه گردید.

خلاصه سخن، آنچه به نام «نوروز» در تقویم ما تجلیل می شود، پیش از آنکه میراث هخامنشیان و اشکانیان و سامانیان و دیگران باشد از یادگار های خجسته شاهی خردمند و مسلمان یعنی ملکشاه سلجوقی است؛ شاهی که وزیری چون خواجه نظام الملک داشت و نظامیه های او در بغداد و هرات و بلخ تا هنوز خاطره ها را نوازش می دهند؛ شاهی که دانشمندانی چون غزالی وخیام در سایه او زیستند و شاهکار های بدیع خویش را آفریدند. ملکشاه سلجوقی و وزیر وارسته او خواجه نظام الملک چون می دیدند که  تقویم دولت ایشان مبنایی علمی ندارد، گروهی از دانشمندان چون خیام و دیگر دانشمندان فلک دوران خویش را فرا خواندند و از آنها خواستند تا نوروز را بر بنیادی صحیح، علمی و ثابت قرار دهند ، آن گروه تقویم ملکشاهی را پیشنهاد نمودند که مبدأ آن، هجرت پیامبر اسلام به مدینه بوده و نوروز آن متطابق با اول برج حمل می باشد که آن را اعتدال بهاری و یا به گفته سعدی «بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار» خوانند، و آن تقویم از روز جمعه نهم رمضان سال ۴۷۱ هجری تا امروز ادامه داشته است ، این تقویم هم در ایران و هم در افغانستان رواج داشته است، با این تفاوت که  ایرانی ها در سال ۱۳۰۴هجری شمسی نام ماه های ساسانی را قانونی ساختند، ماه هایی که دارای مفاهیم سنگین زردشتی بوده اند، ولی در افغانستان تقویم را بر اساس برج ها قرار دادند، برج هایی که از قرن ها بدینسو در تمدن های مختلفی رایج بوده اند.

نوروز ما قبل از آنکه یادگار آتش پرستان و آفتاب پرستان باشد، میراث سلطان خردمند دودمان سلجوقیان است. این روز به مناسبت میلاد و یا تخت نشینی شاهی و یا امپراتوری و حتی پیامبری برگزار نشده بلکه این رستاخیز شکوهمند طبیعت را پیوندی است با پایه گذاری تمدنی در دل صحرایی بی آب و علف و جامعه ای بی گانه با تمدن؛ تمدنی که ارکان پنج گانه آن بر مبنای حرکت ماه و خورشید سنجیده می شوند.

می شنویم که گروهی از دوستان با استناد به حاشیه یکی دو کتاب فقهی برگزاری نوروز را با کفر همردیف پنداشته اند. مهمترین مرجعی که این دوستان ! در این راستا بدان مراجعه فرموده اند حاشیه ابن عابدین می باشد!

پرسشی که از آنها دارم اینست که آیا هر آنچه در این حواشی ذکر شده است می توان آن را وحی منزل و سخنی معقول و منطقی و امری قابل تطبیق دانست؟ اگر پاسخ شما مثبت است پس بیایید تا به عنوان نمونه، این صفحه را باز نموده و با هم بخوانیم. در حاشیه ابن عابدین، جزء اول، کتاب صلاة، باب امامت، شروط امام جماعت، چنین می خوانیم: شروط امامت عبارت اند از: دانستن احکام فقهی، تجوید، تقوی، سن، اخلاق نیکو، زیبایی صورت، نسب، زیبایی صدا، سپس کسی که همسرش نسبت به دیگران زیباتر باشد، پس از او فردی که دارای مال بیشتری باشد، و بعد از آن شخصی که دارای وضعیت اجتماعی بهتری باشد، سپس کسی که لباسی پاکیزه تر از دیگران به تن داشته باشد، و پس از آن مردی که دارای سری بزرگتر و شرمگاهی کوچکتر باشد. این مسئله در حواشی فروع دیگر فقهی چون حاشیه طحاوی بر «مراقی الفلاح شرح نور الایضاح» و… نیز آمده است. با احترام فراوان به فقها و مفتیان متأخر ما که خداوند همه ایشان را غریق رحمت نماید، پرسش اینست که آیا هر آنچه در حاشیه این کتاب ها آمده است می تواند اصلی برای برپا نمودن هیاهویی در جامعه قرار گیرد؟ و چه کسی حق دارد تا با استناد به حاشیه یکی از فروع فقهی، جامعه مسلمان ما را تکفیر نماید؟ پاسخ من این است که هرگاه مسابقه ملکه زیبایی زنان کاندیداهای امامت نمازرا به راه انداختیم و سپس با متر و خطکش وارد محافل مردم شدیم تا کاندیدای مناسب امامت را انتخاب نماییم، پس از آن حق خواهیم داشت تا به فتواهای نوروزی و تکفیر جامعه  پرداخته وفروع فقهی را در جای اصول اعتقادی بنشانیم.            من می دانم که پیشوا شدن مذهبی و تکفیر این و تفسیق آن و داشتن القابی چون شیخ و دکتر و امام و مفتی و شیخ القرون و شیخ الحدیث و برخاستن مردم به احترام ما لذتی دارد دست نیافتنی ولی آیا می شود حقیقت را فدای آرزو های کودکانه و جاه طلبی های بیمارگونه خویش نموده و خطوط اساسی و انسانی دین خویش را نا دیده بگیریم ؟! این همه عالم فاضلی که در امتداد قرون و اعصار در همین سرزمین زیسته اند و در همین خاک مدفون شده و سنت های اجتماعی خویش را بهتر از ما می دانستند، آیا آنها نمی توانستند با چوب تکفیر بر فرق جامعه بکوبند؟

وجود خرافات در برخی سنت های نوروزی در کشور ما نمی تواند بهانه ای برای حرام قرار دادن این مناسبت خجسته اجتماعی باشد، همان طوری که مشاهده خرافات و بدعت هایی در اطراف زیارت گاههای صالحان نمی تواند تخریب و اهانت به آنها را توجیه نماید.

در پایان تأکید باید نمود که حتی یک دلیل معقول و منطقی هم مبنی بر زردشتی بودن نوروز در دست ما نیست و این ما بوده ایم که به روز ها، سال ها و مناسبت ها هویت بخشیده ایم.

اقبال می گوید: بهار برگ پراکنده را به هم بربست    نگاه ماست که بر لاله رنگ و آب افزود نوروز ما که آئینه تمام عیار لطافت نسیم و زایش سبزه و درخشش آفتاب است، امروز تبدیل به میعادگاهی گردیده که در یک سوی آن سپاهیان «اعتدال» ، «زندگی» و« روشنایی» صف آرایی نموده اند و در طرف دیگر آن هواخواهان «افراط» ، «مرگ» و «ظلمت».

از آفریدگار نوروز می خواهیم تا سرزمین ما را از شر اهریمن «تعصب»، «تباهی» و «تاریکی» در امان نگه دارد!

تجلیل از نوروز با هیچ اصل دینی ما تعارض نداشته و «گویید به نوروز که امسال بیاید!».

صفحهء آقای بشیر احمد انصاری در فیسبوک

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

یک نظر

  1. از عبدالله ابن عمر وارد شده است که فرمودند :
    ” اگر شخصی به شهرهای عجمها ( ایرانیان وغیره) سفر کرد ومانند ایشان در نوروز وعیدهایشان شرکت کرد وبه ایشان شباهت نمود وبر همین وضعیت باقی ماند تا از این دنیا رفت پس روز قیامت همراه ایشان حشر خواهد شد .
    همچنین قاضی خان فرموده است :
    شخصی چیزی را فقط در روز نوروز می خرد وآن چیز را در غیر از آن روز نمی خرد اگر نیتش تعظیم آن روز باشد همانگونه که کفار آن را تعظیم می کنند کفر خواهد بود واگر به قصد ترفه باشد کفر بشمار نمی رود واگر هدیه ی به شخصی داد نه بقصد بزرگداشت آن روز فقط به قصد عادت وتقلید مردم انجام داد کفر نخواهد بود وشایسته است آن فعل را درآن روز انجام ندهد واز مشابهت با کفار بپرهیزد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا