ازدواج پیامبر با زینب دختر جحش و هیاهوهای خاورشناسان
بررسی دیدگاه مستشرقان درباره ازدواج پیامبر اکرم (ص)با زینب*
محمدتقی دیاری بیدگلی** و یالچین علیاف***چکیده
از جمله شبهات و رویدادهای سؤالبرانگیز در زندگی پیامبر اکرم ازدواجهای متعدد ایشان بوده است. ازدواج پیامبر با زینب بنت جحش، همسر فرزند خواندهاش زید، از ازدواجهای آن آن حضرت است که داستانش به اختصار در آیه ۳۷ سوره احزاب بیان گردیده که بهانهای برای ایراد شبهاتی از سوی معاندان و مستشرقان فراهم آورده است؛ علاوه بر شبهاتی که در طول تاریخ، به ویژه از سوی مستشرقان، در مورد آن مطرح گردیده، در میان عرب جاهلی نیز مورد سؤال و ابهام بوده است. در این نوشتار، ضمن مراجعه به تفاسیر و بررسی آراء و پاسخگویی به موارد ابهام و شبهه در این زمینه، نشان داده شده است که بنمایه اصلیِ این شبهات، برخی روایات جعلی و اسرائیلی است که به دلیلِ سهلانگاری و کمتوجهی مسلمانان در تشخیص روایات سره از ناسره، از برخی متون تاریخی به منابع تفسیری فریقین نیز وارد شده است.
کلید واژگان: قرآن، پیامبر اسلام ازدواجهای پیامبر، زید بن حارثه، زینب بنت جحش، خاورشناسان.
مقدمه
مستشرقان و مبلغان مسیحی شبهاتی پیرامون تعدد همسران پیامبر اسلام مطرح نموده و در این مورد تحلیلهایی ارائه دادهاند. اینان در بسیاری از این تحلیلها آگاهانه و از سرِ عمد یا ناآگاهانه و به دلیلِ دوری از تاریخ و فرهنگ صحیح اسلامی به بیراهه رفته و اهداف ازدواجهای پیامبر اسلام را با اهداف افراد عادی یکسان پنداشته و نسبتهایی ناروا به پیامبر اسلام زدهاند.
یکی از ازدواجهای پیامبر اسلام ازدواج آن حضرت با زینب همسر سابق زید بن حارثه است. این ازدواج یک موضوع ساده و خالی از هرگونه ابهام است، ولی از آنجا که برخی از مستشرقان * آن را دستاویزی قرارداده و از این رهگذر در تضعیف ایمان مردمی کوشیدهاند که از سیره پیامبر اکرم آگاهی درستی ندارند. آنان با خیالپردازی مخصوص به این ازدواج که به منظور کوبیدن یک سنت باطل بود، رنگ «عشق و دلباختگی» داده و بسان رماننویسان و داستانسرایان آنچه توانستهاند به یک تاریخ مجعول، پر و بال داده و آن را به ساحت پاکترین فرد جهان انسانیت نسبت دادهاند ؛ از این روی، ضرورت دارد تا سخن آنان را مورد بررسی قرار دهیم.
پیشینه
مبحث ازدواج حضرت رسول اکرم با زینب بنت جحش در تفاسیر قرآن کریم ذیل آیات ۳۶-۳۸ سوره احزاب و نیز در برخی منابع تاریخی و سیره به صورت پراکنده و به طور فشرده مورد اشاره قرار گرفته است؛ افزون بر آن، کتابهای مستقلّی نیز در این باره تدوین شده است؛ از جمله:
۱- کشف الغیب فی زواج النبیJ بالسیده زینب، او ثمرات المباحثه فی مسأله زید بن حارثه: ابن ایاس، محمد سعید بن محمد (م۱۳۷۳).
مؤلف در این کتاب به اختصار و با بهرهگیری از احادیث البته بدون ذکر مرجع به موضوع ازدواج پیامبر با زینب پرداخته است. وی احادیث ضعیف و مرسل را برای اثبات مطالب آورده است. همچنین مسئله را از نظر عقلی و نقلی بررسی کرده است. در این تحقیق مؤلف به نظرات مستشرقان اصلاً نپرداخته است.
۲-مع المفسرین و المستشرقین فی زواج النبی بزینب بنت جحش؛ دراسه تحلیلیه: زاهر عواض الالمعی، ریاض، مطابع الفرزدق التجاریه، ۱۴۰۳ق، (۱۲۷ص).
این کتاب نیز به نحو مستدل نوشته شده و مشتمل بر نکات تاریخی، تفسیری، شعری، روایی و عقلی است. مؤلف ضمن طرح دیدگاههای برخی مفسران و محدثان از جمله ابن جریر طبری، نظرات مستشرقان را نیز نقد نموده است.
الف) شأن نزول آیه (داستان ازدواج پیامبر اکرم با زینب بنت جحش)
رسول خدا وقتیکه خواست برای زید بن حارثه همسری شایسته از زنان عرب برگزیند تا در زندگی پشتیبان و تکیهگاه او باشد، برای به کمال رساندن احساس خود، زینب بنت جحش را که دخترِ عمهاش (امیمه دختر عبدالمطلب) بود، برای زید بن حارثه خواستگاری کرد. اما عبدالله برادر زینب با این وصلت مخالفت کرد و نپذیرفت که خواهرش به ازدواج زید درآید. به علاوه، زینب هم از اینکه به ازدواج مردی غیر از قریش که برده رسول خداJ بود، درآید، خرسند نبود؛ زیرا قریش بر حفظ نسب خود اصرار داشتند و وصلت با اقوام دیگر را شایسته خود نمیدانستند. اما چون دستور از جانب رسول خداJ صادر شده بود و مرد و زن مؤمن به حکم قرآن کریم نمیتوانند از آن سرباز زنند و در این مورد اختیاری از خود ندارند، هر دو به این ازدواج تن در دادند و زندگی مشترک را شروع کردند.
کانون خانواده زینب بنت جحش و همسرش زید بن حارثه به تدریج از محبت لبریز میشد، اما پس از مدتی رابطه میان آن دو به سردی گرایید و سرانجام تصمیم به جدایی از یکدیگر گرفتند.
روزی زید بن حارثه به قصد شکایت از همسرش نزد رسول خداJ آمد و در مورد جدایی از او با آن حضرت مشورت کرد. حضرتJ از این واقعه بسیار ناراحت و متأثر شد و به زید فرمود: ای زید، خداوند متعال وسایل ازدواج تو را پس از زحماتی که من متحمل شدم، فراهم نمود. تو به خوبی میدانی که زینب تا مدتی با این وصلت مخالف بود. اکنون انتظار صبر و شکیبایی بیشتری از تو دارم و امید است خداوند سبحان بار دیگر بین تو و او را اصلاح نماید. از خدا بترس و دامن او را به جدایی از همسر و ناسازگاری آلوده نساز.
حضرت محمد در حالی این سخنان را بر زبان میراند که تقدیر الهی بر آن قرار گرفته است که این زن و مرد از یکدیگر جدا شوند و پس از مدتی زینب بنت جحش به عقد او در آید و این قانون خرافی عرب «که کسی حق ازدواج با همسر پسرخوانده خود را ندارد» لغو گردد. اما رسول خداJ پیوسته با تضرع به درگاه الهی، اصلاح بین این زوج را میطلبید تا شاید بدین ترتیب قضا رانده شود، ولی چنین چیزی ممکن نبود و فرمان خداوند متعال باید اجرا شود؛ لذا خدای تعالی به رسولش وحی کرد: Pوَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی فی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاًO (احزاب/۳۷)؛ «و (یاد کن) هنگامى را که به آن کس که خدا به او نعمت داده بود و (تو نیز) به او نعمت داده بودى (زید) مىگفتى: همسرت را براى خود نگاه دار و خود را از (عذاب) خدا حفظ کن! و چیزى را در دلت پنهان مىداشتى که خدا آشکار کننده آن است؛ و از مردم مىهراسیدى در حالى که خدا سزاوارتر است که از او بهراسى. و هنگامى که زید نیاز (خویش) را از آن (زن) به پایان برد (و او را اطلاق داد،) او را به ازدواج تو درآوردیم، تا هیچ تنگى (و محدودیتى) براى مؤمنان (در ازدواج) با همسران پسر خواندههایشان نباشد هنگامى که نیاز (خود) را از آنان به پایان بردند (و آنها را طلاق دادند)؛ و فرمان خدا تحقق یافته است».
رسول خدا فرمان خداوند متعال را فاش نمیکرد تا از طرفی با دعا و تضرع و شفاعت آن دو، شاید بین آنها را اصلاح نماید و از سرزنش مردم هم به خاطر دین خداوند متعال ترس داشت. آری، به درستی که این کار سادهای نبود و هر کس جز رسول خداJ که ایمان و تقوا، جرأت و شجاعت با سرشت او درهم آمیخته بود، نمیتوانست این سنت دیرینه عرب را درهم شکند و به عمر این باور خرافی و موهوم خاتمه دهد که او یگانه شخصیتی بود که به ریشهکنی عقاید پوچ و باطل همت گماشت و خرافات رایج در بین مردم را باطل نمود.
سرانجام از جدایی زید بن حارثه و زینب بنت جحش مدتی گذشت و عدّه زینب سپری شد و خداوند متعال زمینه ازدواج زینب با رسول خداJ را فراهم نمود. به همین دلیل زینب همواره در بین سایر همسران رسول خداJ فخر و مباهات میکرد که مقدمه ازدواج من و حضرت محمدJ از جانب خداوند متعال مهیا شده است، ولی ازدواج شما در شرایطی عادّی و توسط پدرانتان صورت گرفته است (ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۳۸۸: ۶/۷۷؛ برای آگاهی بیشتر: ر.ک: طبری، ترجمه تفسیر طبرى، ۵/۱۴۳۶- ۱۴۳۷؛ طبرسی، ترجمه مجمع البیان، ۱۳۶۰: ۲۰/۱۲۲-۱۲۳؛ میبدی، کشف الأسرار و عده الأبرار، ۸/۴۸-۵۰؛ نمونه بینات در شأن نزول آیات، ۶۳۸-۶۳۹؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۶۱: ۱۷/۳۱).
این حادثه یکی از عقاید متعارف عرب را نقض کرد و سنت دیرینه و مألوف ایشان را تغییر داد؛ زیرا اعراب در آن دوران فرزند خوانده (ناپسری) را پسر حقیقی میشمردند و حقوق فرزندی برای او قائل بودند و قوانین ارث و نسب و تمام حکم پسر حقیقی را در مورد او رعایت میکردند و همین در ذهن ایشان جایگزین شده بود و تصور ابطال آن هم برایشان غیر ممکن بود. ولی رسول خداJ با دلیلی آشکار، این عادت خرافی را در هم شکست و آن را از بین برد.
ب) مستشرقان و داستان ازدواج پیامبر اسلامJ با زینب بنت جحش
متأسفانه برخی پیرایههایی که در متون تفاسیر و کتب روایی راه یافته، خوراک تبلیغاتی مناسبی در اختیار بعض مستشرقان و مبلغان مسیحی قرار داده تا آنان با خیالپردازیهای ویژه خود، به این ازدواج رنگ عشق و دلباختگی داده و از این رهگذر، چهره پیامبر اسلامJ را به سان فردی ضعیفالنفس و شهوتران ترسیم کنند.
دکتر محمد حسنین هیکل در اینباره مینویسد:
مستشرقان و مبلغان دین مسیح بانگ میزنند: نگاه کنید! محمدJ که در مکه مردم را به قناعت و زهد و توحید و گذشتن از لذایذ این جهان ناچیز میخواند، مردی شهوتپرست شده که دیدن زنان اختیارش را از کف میبرد و با آنکه سه زن در خانه داشت، باز هم سه زن گرفت و به این هم اکتفا نکرد و بعد از آنها نیز سه زن دیگر گرفت. به گرفتن زنان بیشوهر قناعت نکرد، به زینب دختر جحش که در قید ازدواج زید بن حارثه آزاد شده او بود، دل بست؛ برای آنکه یک روز در غیاب زید به خانه او گذشت و زینب از او استقبال کرد در آن هنگام زینب لباسی پوشیده بود که جمالش را آشکار ساخت و در دل محمدJ کارگر شد به این جهت گفت: «سبحان مقلب القلوب» و هنگام بیرون رفتن این عبارت را تکرار کرد. زینب آن را بشنید و آثار عشق را در چشمان او بدید. بر خویشتن ببالید و آنچه را شنیده بود، به زید گفت. زید به فوریت پیش پیغمبر رفت و اظهار داشت که حاضر است زن خود را طلاق گوید. پیغمبرJ بدو گفت: زن خود را نگه دار و از خدا بترس، ولی زینب پس از آن با زید نساخت و ناچار او را طلاق داد محمدJ از گرفتن او خودداری کرد، ولی دلش بدو مشغول بود تا این آیه نازل شد: Pوَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ…O (احزاب/۳۷)؛ «و (یاد کن) هنگامى را که به آن کس که خدا به او نعمت داده بود و (تو نیز) به او نعمت داده بودى (زید) مىگفتى: همسرت را براى خود نگاه دار و خود را از (عذاب) خدا حفظ کن!».
در این موقع، پیغمبر او را به زنی بگرفت و آتش عشق خود را فرو نشانید. این چه پیغمبری است؟… چگونه چیزی را که برای دیگران حرام کرده، بر خود روا می سازد؟ چرا قانونی را که میگوید خدا بر او فرستاده اطاعت نمیکند؟ چرا این قدر زن میگیرد و حرمسرایی به وجود میآورد. تصور آن امیران هوسبازِ عیاش را به عوض پیغمبران پارسا و مصلح به خاطر میگذراند؟ چرا تا این حد اسیر عشق زینب میشود که آزاد شده او، زید، طلاقش دهد تا او را بگیرد، این کار در جاهلیت حرام بود و پیغمبر مسلمانان به خاطر عشق و برای اشباع هوس، آن را روا شمرد (حسنین هیکل، حیاه محمدJ، بیتا: ۳۲۰-۳۲۵).
باز هم دکتر محمد حسنین هیکل در اینباره میگوید: خاورشناسان (مستشرقان) هنگامی که از این موضوع سخن میرانند، عنان خیال را از دست میدهند و آنچنان نسبتهای شهوانی و دروغینی بر ساحت مقدس پیامبر اسلامJ میبندند که قلم از نگارش آن شرم دارد. امثال این تصورها که از ساختههای خیال است، در گفتار مویر، درمنگهام، واشنگتن ارونگ، لامانس و سایر خاورشناسان و مبلغان مسیحی دیده میشود و متأسفانه تمام آنها در نقلهای خود درباره حضرت محمدJ و روابط او با زنان قصههای خیالی بافتهاند (همان/۳۲۵).
در اینجا تنها به نمونهای از نسبتهای ناروای یکی از مبلغان مسیحی اشاره میکنیم: … آری، داود در گناه زنا واقع شد! لکن بین دو داستان ـ پیامبر و داود ـ فرقی واضح و بزرگ است؛ چه، داود همسر فرزند خود را نگرفت (بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، بیتا: ۳۱۳).
ج) شبهات خاورشناسان
عدهای از مستشرقان و مبلغان مسیحی با نشانه گرفتن انگشت اتهام به ساحت مقدس رسول خداJ سرّ ازدواجهای او را علاقه و میل شدید جنسی و غریزه شهوترانی و کامجویی جستوجو کرده و در این باره انواع شبهاتی را مطرح کردهاند که در ذیل به آنها میپردازیم.
شبهه اوّل: لذتگرایی
شایعترین شبههای که نویسندگان غرب و مسیحی در مورد ازدواجهای رسول خداJ ارائه میدهند، شبهه «لذتگرایی» است. مانند گوستاولوبون شرقشناس معروف فرانسوی، که در مورد علت ازدواجهای رسول خداJ از کامجویی و ارضای غریزه جنسی یاد کرده و نوشته است:
گوستاولوبون : تنها چیزی که موجب انتقاد این پیغمبر بی نظیر شده، علاقه او به زنان است ؛ با اینکه تا سن پنجاه سالگی به همان زن نخستین خود (خدیجه) اکتفا کرده بود. این علاقه در سنین آخر زندگی آشکار شد، و آن حضرت علاقهای که به زنان داشت، هیچ گاه پوشیده نمیداشت؛ زیرا از سخنان او است که میفرماید: «از دنیای شما دو چیز را دوست دارم: یکی زن و دیگری بوی خوش، ولی آنچه که بیش از همه قلبم را قوت میدهد نماز است…» .
وی در ادامه مینویسد: «محمد به سن زنانی که میگرفت، اهمیتی نمیداد؛ زیرا عایشه را که وقتی به نکاح خود در آورد، سنش زیاد از ده سال نبود و میمونه دختر حارث را که به زنی گرفت، عمرش بالغ بر پنجاه و یکسال بود و محبت او به زنان چنان بود که روزی ناگهان چشمش به زن زید بن حارثه که پسر خوانده او بود، بیفتاد و میلی از آن در دل او پیدا شد؛ بدین خاطر، شوهرش زید بن حارثه آن زن (زینب) را طلاق گفت که پیغمبر با او ازدواج کند. مسلمانان از این جریان غماندوه شدند. جبرائیل که هر روز نزد او میآمد، در اینباره آیاتی فرود آورد که این کار به سبب مصلحتی بوده تا مردم سکوت کرده، دیگر سخنی به زبان نیاورند .
بررسی و نقد
پاسخ نسبتهای ناروای وی ذیل نکاتی بیان میگردد:
۱-نوشته است: «پیغمبر بینظیر». میپرسیم: بینظیر در چه؟ با توجه به برشمردن اخلاق انسانی و اسلامی و کمالات رسول خدا در همین کتاب، آیا نخواهی گفت: بی نظیر در زن دوستی به معنای شهوترانی؟!
۲-نوشته است: «با اینکه تا سن پنجاه سالگی به همان زن نخستین خود (خدیجه) اکتفا کرده بود… » میپرسیم: پیامبر گرامی اسلام چند ساله بود که با حضرت خدیجه ازدواج کرد؟ حتماً جواب خواهی داد بیست و پنج سال. میگوییم آیا در این سن، جز به «محمد امین» شهرت دیگری هم داشته است؟ رسول اکرم با وجودی که بیست و پنج سال بیشتر نداشت، با حضرت خدیجه که چهل سال داشت، ازدواج کرد و تمام مدت بیست و پنج سالی که حضرت خدیجه همسر او بود، هرگز کسی را به همسری خویش انتخاب نکرد، بلکه پس از مرگ حضرت خدیجه چند زن اختیار کرد. اگر وی پایبند شهوت بود، معمولاً تا سن چهل سالگی که دوران تکامل و تحول است، باید خصوصیات اخلاقی خود را اظهار میساخت و نمونههای بارزی را در آن دوران از خود باقی میگذاشت؛ لذا هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد که تا پنجاه سالگی از هرگونه لذایذ چشم بپوشد و در آن سن یک مرتبه عوض شود و مانند جوانان عادی عنان دل خود را در راه عشق (آن هم عشق کسی که زن غلام آزاد شده وی باشد) از کف بدهد.
آیا در بیست و پنج سالگی تا پنجاه سالگی که ده سالش در دوره پیامبری او در مکه است، افزون بر آن همه نسبتهای ناروای سران قریش و مشرکان از قبیل کذاب و مجنون و ساحر و… ، کسی به وی نسبت ـ العیاذ بالله ـ بیغیرت و هوسران و بیعفت داده است؟ در حالی که آن حضرت که همه پیشنهادهای مادّی و دنیوی قریش در راه اعتلای کلمه مبارکه «لا اله الّا الله» دست رد زد.
مشرکان قریش به منظور تطمیع پیامبر اسلام پیشنهادهایی از جمله ازدواج را ارائه دادند. آنان گفتند: آمادهایم بهترین دختر عرب را به عقد تو در آوریم، به شرطی که از آیین خویش دست برداری. پیامبر اسلام این پیشنهادها را رد کرد و نپذیرفت.
۳-نوشته است: «این علاقه (به زنان) در سنین آخر زندگی او آشکار شد». میپرسیم: سنین آخر زندگی یعنی ده سال آخر عمر آن حضرت در مدینه؛ سال اوّل هجری که سرگرم تحکیم مبانی حکومت اسلامی و ساختن مساجد و پرداختن به صلح میان قبایل است. سالهای دوم هجری تا روز رحلت که بیش از هشتاد و چهار جنگ (از بدر تا حنین) را ابوسفیان، ابو جهلها، ابولهبها و منافقان و یهودیان بر آن حضرت تحمیل کردهاند!
از زنها جز عایشه، همه بیوه و پیره زن هستند. با این اوصاف، در کدام زمان و مکان و با کدام روحیه زن دوستی مورد نظرتان را عملی کرده است؟! در حالی که دوره نشاط و جوانیاش را در کوههای مکه به شبانی و مناجات و همسری با حضرت خدیجه و فشار مشرکان سر کرده است و تا حضرت خدیجه زنده بود زنی دیگری اختیار نکرد.
۴-مینویسد: «محبت به زنان چنان بود که روزی ناگهان چشمش به زن زید (پسر خوانده خود) افتاد». زن زید بن حارثه (زینب بنت جحش)، دختر عمه حضرت رسول اکرم بوده است. چگونه ممکن است که آن حضرت تا آن تاریخ (سال پنجم هجری) دختر عمهاش را ندیده باشد. آیا این است تصور یک دانشمند منصف از پیامبری بینظیر که سرآمد زاهدان و پاکان عالَم است؟ خوب است که حدّ اقل نوشته است: «این کار به خاطر مصلحتی بوده است».
مگر این زینب قبل از اینکه به ازدواج زید بن حارثه در آید و در آن زمان که دختری باکره بود، در اختیار رسول خدا نبود؟ اگر تمایلی به ازدواج با زینب بنت جحش داشت، از او خواستگاری میکرد نه اینکه بعد از سیزده سال که از ازدواج زینب میگذرد و از رونق جوانی و طراوت و زیبایی او کاسته شده، تمایل به او پیدا کند!
تاریخ مزبور با سند قطعی اسلام و مسلمانان مخالف است؛ زیرا قرآن کریم به شهادت آیه ۳۷ سوره احزاب میگوید: «ازدواج پیامبر اسلام با زینب بنت جحش به منظور ابطال سنت باطل عرب بود که کسی حق ندارد همسر پسر خوانده را بگیرد و آن هم به فرمان خداوند متعال صورت گرفته است، نه به منظور علاقهمندی و دلباختگی». دیگر اینکه هیچ کس این مطلب را در صدر اسلام تکذیب نکرده است.
اگر گفته قرآن کریم بر خلاف حقیقت بود، فوراً یهودیان و مسیحیان و منافقان، به انتقاد برخاسته، جنجالی به راه میانداختند، در صورتی که چنین جریانی از دشمنان او که پیوسته در کمین وی بودند، شنیده نشده است!
زینب دختر عمه پیامبر اسلام بود و در محیط خانوادگی تقریباً با او بزرگ شده بود. پیامبر اسلام شخصاً او را برای زید بن حارثه خواستگاری کرد و اگر زینب جمال فوق العادهای داشت و فرضاً جمال او توجّه آن حضرت را جلب کرده بود، ازدواج با او قبل از این ماجرا مشکلی نداشت، بلکه با توجّه به اینکه زینب هیچگونه تمایلی برای ازدواج با زید بن حارثه نشان نمیداد و مخالفت خود را صریحاً بیان میکرد، کاملاً ترجیح میداد همسر پیامبر اسلام شود، به طوری که وقتی پیامبر اسلام به خواستگاری او برای زید رفت، خوشحال شد؛ زیرا تصوّر میکرد پیامبر اسلام او را برای خود خواستگاری میکند. اما با نزول آیه ۳۶ سوره احزاب و امر به تسلیم در برابر فرمان خداوند متعال و پیامبر اسلام، تن به ازدواج با زید بن حارثه داد!
با این مقدّمات، چه جای این توهّم است که پیامبر از جمال زینب با خبر نباشد؟ چه جای این پندار باطل که پیامبر تمایل ازدواج با او را داشته باشد و نتواند اقدام کند؟!
هنگامی که زید برای طلاق دادن همسرش به پیامبر اسلام مراجعه میکند، حضرت بارها او را نصیحت میکند و مانع این طلاق میشود ؛ این خود شاهد دیگری بر نفی این افسانههاست!
محمد حسنین هیکل در این باره مینویسد:
محمد هفده سال پیش از بعثت و یازده سال پس از آن با خدیجه زندگی میکرد و هیچ وقت به فکر نیفتاد جز او کسی را در زندگی خویش شریک سازد. در آن عصر زنها حجاب نداشتند و زینت خود را آشکار میساختند. بعدها اسلام این کار را حرام کرد. با وجود این، محمد کسی نبود که به زیبایی زنها فریفته شود و در زندگانی خدیجه و پیش از ازدواج با او، این کار از او معروف نبود (حسنین هیکل، حیاه محمدJ، بیتا: ۳۱۸).
۵-حیا و عفت و اخلاق آن بزرگوار بینظیر بوده است؛ اگر صفحات تاریخ و سیره آن حضرت را مورد بررسی دقیق قرار گیرد، ملاحظه میشود که رسول خدا در حیا و عفت و در اخلاق بینظیر بوده و همین حیا و عفت ایشان سبب شد که حضرت خدیجه پیشنهاد ازدواج خود را به آن حضرت بدهد و تمام ثروت خود را در اختیار ایشان قرار دهد. اگر تاریخ را با دقت مطالعه کنیم، باز دیده میشود که در آن زمان، رسول خدا را به عنوان محمد امین میشناختند. اگر غیر از این بود، سران قریش و مشرکان از این طریق وارد میشدند و این شخصیت بزرگ را از پا در میآوردند.
در تاریخ میخوانیم اینان هر چه از ذهنشان خطور میکرد، مانند مجنون، ساحر و کذاب و… درباره این شخصیت بزرگوار بیان کردند؛ اما در هیچ جایی از صفحات تاریخ دیده نمیشود که کسی به آن حضرت زنبارگی و شهوترانی نسبت داده باشد.
حضرت محمد از کودکى تا دوران سالخوردگى، به عفّت و پاکدامنى شهرت داشت و کسى در تاریخ سراغ ندارد که وى در جوانى آلوده به شهوات و تمایلات جنسى شده باشد و هرگز درباره او شنیده نشده که اهل لَهو و لَعِب و یا خوشگذرانی باشد و یا با زنان سرِ دوستى داشته باشد؛ در صورتى که دشمنان حضرت پافشارى داشتند تا هر عیب و نقصى را که احتمال بدهند در پیامبر هست، بزرگ جلوه دهند تا نسبت به رسالت حضرت در مردم ایجاد شک و شبهه نمایند، ولى در دوران آن حضرت چنین تهمتى به آن بزرگوار نزدند.
در حجه الوداع، زنی برای پرسیدن مسئلهای خدمت رسول گرامی آمد، فضل بن عباس پشت سر رسول گرامی سوار اسب بود. نگاههایی بین آن زن و فضل بن عباس ردّ و بدل شد. رسول گرامی اسلام متوجه شد که آن دو به هم خیره شدهاند و زن جوان به جای توجه به جواب مسئله، همه توجهاش به فضل بن عباس است که جوانی نورس و زیبا بود! رسول الله با دست خود صورت فضل بن عباس را چرخانید و فرمود: «زنی جوان و مردی جوان، می ترسم شیطان در میان ایشان پا بنهد»
رسول گرامی اسلام(ص) از زنان بیعت گرفت، ولی با آنها مصافحه نکرد؛ لذا دستور داد ظرف آبی آورند، دست خود را در آن فرو برد و دستور داد زنان دست خویش را در آب فرو برند و همین را بیعت شمرد. این جریان، مورد اتفاق مورخان و مفسران است.
عایشه گفته است: هرگز دست پیامبر اسلام در همه عمر، دست یک زن بیگانه را لمس نکرد (بخاری، صحیح البخاری، ۲/۹۴).
در روایتی هم از عایشه پرسیدند: اخلاق رسول گرامی اسلام چگونه بود؟ پاسخ داد: اخلاق آن حضرت اخلاق قرآنی بود: «کان خلق رسول الله القرآن» (مسلم، صحیح مسلم، بیتا: ۷۴۶؛ تفسیر روح البیان، بیتا: ۳/۲۹۹).
متأسفانه در اینباره نمیتوان از ابراز شگفتی خوداری کرد که بعضی از نویسندگان غربی به روایتهای بیپایه دروغپردازانی که به انگیزه بیاعتبار کردن شخصیت پیامبر اسلام گزارشهایی را نقل میکنند، اهمیت داده، آن را به عنوان سند تاریخ اسلام بیان میکنند! اما به آیات قرآن کریم که همگان آن را مطمئنترین و معتبرترین سند تاریخ اسلام میشناسند و به این سند که با صراحت، هدفِ این ازدواج را بیان کرده است، توجهی نشان نمیدهند و به آن استناد نمیکنند!
۶-نوشته است: «… از دنیای شما دو چیز را دوست دارم: یکی زن و دیگری بوی خوش، ولی آنچه که بیش از همه قلبم را قوت میدهد، نماز است».
به طور کلی، برخی از این روایت پیامبر اسلام که فرموده است: «حُبّبَ الیَّ مِن دنیاکم ثلاثٌ: النساءُ و الطّیب و جُعِلت قرّهُ عَینی فی الصلاهِ؛ من از دنیای شما سه چیز را دوست دارم؛ بوی خوش، زنان و نماز که نور چشم من است» نتیجه گرفتهاند که ازدواجهای حضرت پیامبر اسلام(ص) در سنین آخر زندگی، جنبه لذتگرایی و شهوانی داشت! در پاسخ اینان باید گفت: این برداشت و تحلیل، با شواهد تاریخی همسو نیست، بلکه وضع اجتماعی ـ فرهنگی شبه جزیره عربی به گونهای بود که زن را خوار و بیارزش میپنداشتند و علاقهای به دختر نداشتند و هر گاه از تولد دختری خبردار میشدند، به سوی زنده به گوری دختران گام بر میداشتند (نحل/۵۸). نسل دختری خویش را قبول نداشتند و عربهای جاهلی نسبت به دختر، بلکه جنس زن بیعلاقه بودند؛ چون در محیطی که دائم مردم با هم به جنگ و خونریزی مشغول بودند و هر کس هر قدر که میتوانست، به دیگران ظلم روا میداشت ، خوف داشتند که در جنگ، دختران اسیر شوند و باعث ننگ آن طایفه گردند. نیز به جهت وضع بد اقتصادی و اینکه دختران به فحشا رو میآورند و… به دختر علاقهای نداشتند، بلکه دخترداری را ضد ارزش میشمردند و بعضاً به زنده به گور کردن دختران رو میآوردند؛ لذا پیامبر(ص) در برابر این همه ظلم و ستم به زنان، به مبارزه برخاست، زنده به گوری دختران را گناهی بزرگ و نابخشودنی برشمرد، به زنان ارزش و احترام داد و در پیشگاه خداوند متعال تقرب و برتری را تقوا قرار داد نه جنسیت را و کوشید تا با طرق ممکن آن وضع ناشایسته را برطرف نماید.
آن حضرت(ص) در همین مسیر تبعیضزدایی و شخصیت دادن به زنان است که میفرماید: من زنان را دوست دارم و این دوستی را در کنار دوستی و علاقه به نماز قرار میدهد!
بنابر این، روایت مربوط به محبت زنان در راستای احترام به شخصیت زنان و طرد تفکر جاهلی نسبت به زن و نیز رد رهبانیت و ارج نهادن به ازدواج است و نباید این نکته را با شهوتگرایی و لذتگرایی و زنبارگی خلط نمود.
فراموش نکنیم عرب جاهلی آنگاه که با خبر میشد، همسرش دختر زاییده، از ناراحتی چهرهاش سیاه میشد و در پی زنده به گور کردن دخترش بود! در آن فرهنگ و محیط، زن باردار، زایمانش که نزدیک میشد، به کنار گودالی میرفت وکنار آن مینشست؛ اگر نوزادش دختر بود، او را داخل گودال رها میکرد .
قیس بن عاصم، بزرگ قبیله بنی تمیم نیز نزد پیامبر(ص) آمد و مسلمان شد؛ روزی خدمت آن حضرت رسید تا بار گناه سنگینی را که بر دوش داشت سبک کند؛ پس عرض کرد: در گذشته گروهی از پدران ما بر اثر جهل و بیخبری، دختران بیگناه خود را زنده به گور میکردند؛ من نیز متأثر از آن فرهنگ جاهلی، دوازده دختری را که نصیبم شده بود، زنده به گور کردم! وقتی همسرم سیزدهمین دخترم را مخفیانه به دنیا آورد، وانمود کرد که نوزادش مرده به دنیا آمده است، ولی او را نزد اقوام خود فرستاده بود؛ پس از مدتی که از ماجرا آگاه شدم، او را با خود به نقطهای بردم و بیاعتنا به خواهش و التماس و گریه او، زنده به گورش کردم! پیامبر اسلام(ص) از شنیدن این ماجرا سخت ناراحت شد و در حالی که اشک میریخت، فرمود: «مَن لایَرحَم، لایُرحم؛ کسی که رحم نکند، به او رحم نمیشود». سپس رو به قیس کرد و فرمود: روزِ بدی در پیش داری .
در چنین اوضاعی پیامبر اسلام به زن شخصیت داد و گفت: «بین پسر و دختر تفاوتی در انسانیت نیست؛ دختر حسنه است؛ هر که سه دختر را بزرگ کند و پرورش بدهد، بهشت بر او واجب می شود».
افزون بر این، رسول گرامی اسلام خواسته است با این روایت و روایات مشابه، به مسلمانان قبول کنند که آیین اسلام با رهبانیت و ترک زنان همسو نیست، بلکه یک مسلمان هم باید ازدواج کند و از بوی خوش استفاده کند و هم به عبادت خداوند متعال بپردازد و نماز بخواند؛ زیرا در گزارشهای تاریخ اسلام آمده است که چند نفر از اصحاب به منظور تزکیه نفس و جلب رضای خداوند متعال، همبستری با زنان را بر خود حرام نمودند ؛ امّ سلمه همسر پیامبر از تصمیم آنان با خبر شد و جریان را به اطلاع ایشان رسانید که آن حضرت به میان اصحابش رفت و فرمود: «اترغبون عن النساء انّی آتی النساء و آکل بالنهار و انام باللیل فمن رغب عن سنتی فلیس منی؛ آیا زنان خود را ترک گفتهاید؟ و از آنان اعراض کردهاید؟ من نزد زنان میروم، روز غذا میخورم و شب را میخوابم. هر کس از سنت من روی گرداند، از من نیست» .
نتیجه سخن این است که روایات مربوط به محبت زنان را میتوان با دو هدف ترک رهبانیت و طرد فرهنگ جاهلی تفسیر نمود. اگر در کلام پیامبر آمده است که زنان را دوست میدارم، محبت و دوست داشتن زن، در راستای شخصیت دادن به بانوان است نه چیز دیگر.
۷-دو تن از همسران پیامبر به نامهای جویریه و صفیه از آغاز کنیز آن حضرت بودند (ابن سعد، طبقات، ۱۳۸۸: ۸/۱۳۲؛ ابن ابی عاصم، الضحاک، الاحاد و المثانی، ۵/۴۳۶-۴۳۷). همان گونه که رابطه و لذت جنسی از همسر رواست، از کنیز نیز روا بود (مؤمنون/۶؛ احزاب/۵۲؛ معارج/۲۹-۳۱). اما پیامبر نه تنها با آنان ارتباط جنسی نداشت، بلکه آنان را آزاد و سپس با درخواست آنان با آن دو ازدواج کرد؛ اگر هدف پیامبر اسلام از ازدواج، رابطه جنسی و لذتگرایی بود، این امر بدون ازدواج با آنان نیز مهیا بود و ایرادی هم نداشت؛ بنابراین، نمیتوان پذیرفت که ازدواجهای آن حضرت با هدف شهوترانی و میل به خوشگذرانی بوده است.
اگر لذتگرایی و خوشگذرانی انگیزه آن حضرت بود، میبایست جهتگیریهایش در گزینش همسر، این ادعا را اثبات کند؛ در حالی که آن حضرت در پی زنان زیبا و جذّاب از جهت امور جنسی نبود. حتی به خواستگاری برخی از زنان مسنی مانند ام سلمه رفت و او تعجب نمود در این سن و سال که کسی حاضر به ازدواج با او نیست، چرا پیامبر دنبال زنان جوان نمیرود؟ و به خواستگاری او (ام سلمه) کسی را فرستاده است .
آنانی که با انگیزه کامیابی جنسی و لذتگرایی به ازدواجهای متعدد رو میآورند، ماهیت زندگی آنان به گونهای دیگر است؛ آنان به زرق و برق ظاهری زندگی، لباس و زینت زنان و رفاه و خوشگذرانی رو میآورند، در حالی که سیره و زندگی پیامبر اسلام خلاف این را نشان میدهد؛ پیامبر اسلام در برابر خواست همسران خویش در مورد زرق و برق زندگی، آنان را مخیّرکرد که یا همین سادهزیستی را برگزینند و به عنوان همسر پیامبر باقی بمانند و یا از حضرت طلاق بگیرند و دنبال زرق و برق زندگی بروند.
کوتاه سخن اینکه ازدواجهای پیامبر اسلام را اگر با دید شهوانی و خوشگذرانی بنگریم، همانگونه که از لابهلای نوشته این مستشرق پیداست، در تفسیر و تحلیل با چالشهای جدّی رو به رو میشویم که چرا تا پنجاه سالگی تنها با حضرت خدیجه زندگی کرد؟ چرا در سختترین اوضاع به تعدد زوجات روآورد و به گفته همین نویسنده در یک سال، آن هم پس از جنگ احد که اوضاع بس سخت و بحرانی بود، به چهار ازدواج رو میآورد؟ چرا از بین قبایلی که در دشمنی با پیامبر اسلام و مسلمانان معروف بودند، مانند یهود و قریش، همسر گرفت، اما از قبایلی که به دوستی و وفاداری با پیامبر اسلام و مسلمانان شناخته شده بودند، مانند قبایل انصار، همسری نگرفت؟ چرا با زنان بیوه و یتیم دار ازدواج کرد نه با دختران خوش سیما؟
اگر به این چراها و سؤالها دقت شود و پاسخ درست پیدا شود، به روشنی معلوم میگردد متهم کردن پیامبر اسلام به لذتگرایی و شهوتپرستی بیانصافی است!
به گفته توماس کارلایل، به رغمِ دشمنان، محمد هرگز شهوت پرست نبود؛ از روی عناد و دشمنی، دشمنان او را به شهوترانی متهم نمودهاند و این تهمت زهی بیانصافی است.
منابع
*(ر. ک: گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ۱۳۳۴: ۱۲۰-۱۲۱؛ حدیدى، اسلام از نظر ولتر، ۱۳۷۴: ۶۲) (Watt, Muhammad at Medina, 330-331; Encyclopedia of the Quran, 5/506-521; Leaman, The Quran: an Encyclopedia, 637; Lecker, “Zayd B. Haritha”. Encyclopaedia of Islam 11/475)
- ابن ابی جمهور، احسایی (۱۹۸۳م)، عوالی اللئالی العزیزیه فی الاحادیث الدّینیه، تحقیق السیدالمرعشی والشیخ مجتبی العراقی، قم، سید الشهداء.
- ابن ابی عاصم، ضحاک (۱۴۱۱ق)، الاحاد والمثانی، تحقیق باسم فیصل احمد الجوابره، ریاض، دار الدرایه.
- ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (۱۳۲۸ق)، الاصابه فی تمییز الصحابه، المدینه المنوره.
- ابن سعد، محمد بن سعد (۱۳۸۸ق)، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو (۱۴۱۹ق)، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلى بیضون.
- ألمعی، زاهد عواض (۱۴۰۳ق)، مع المفسرین و المستشرقین فی زواج النبیJ بزینب بنت جحش، الریاض، الجامعه الاسلامیه، چاپ چهارم.
- انصاری، مسعود (بیتا)، کوروش بزرگ و محمد بن عبدالله، بیجا.
- بلاغی، محمد جواد (بیتا)، الهدی الی دین المصطفی، ترجمه سید احمد صفائی، انتشارات آفاق.
- ثواقب، جهانبخش (۱۳۹۲ش)، نگرشی تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، قم، بوستان کتاب.
- بیناس، جان (۱۳۷۳ش)، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
- دیون پورت، جان (۱۳۸۸ش)، عذر تقصیر به پیشگاه محمدJ و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، تهران، اطلاعات.
- حارث، عبدالغفّار (۱۴۰۸ق)، السیده زینب بنت جحش الشریفه الحسناء، بیروت، دارالجیل ـ دارالحارث.
- حدیدی، جواد (۱۳۷۴ش)، اسلام از نظر ولتر، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ پنجم.
- حرّ عاملی، محمد بن حسن (۱۴۱۳ق)، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، بیروت، موسسه آل البیتA لاحیا التراث.
- حقّی بروسوی، اسماعیل (بیتا)، تفسیر روح البیان، بیروت، دار الفکر.
- دیاری بیدگلی، محمدتقی (۱۳۸۳ش)، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، چاپ دوم.
- ذهبی، محمد حسین (۱۴۰۵ق)، الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، دمشق، لجنه النشر فی دار الایمان، چاپ دوم.
- رازی، ابوالفتوح (۱۴۰۸ق)، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوی.
- رضایی اصفهانی، محمد علی و جمعی از فضلای حوزه و دانشگاه (۱۳۸۳ش)، ترجمه قرآن کریم، موسسه فرهنگی دارالذکر.
- رسولی محلاتی (۱۳۸۹ش)، زندگانى حضرت محمدJ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- سبحانی، جعفر (۱۳۶۳ش)، فروغ ابدیت، قم، دانش اسلامی.
- صبحی صالح (بیتا)، نهج البلاغه، قم، دارالهجره.
- صدوق، محمد بن علی بن بابویه (۱۴۱۳ق)، من لایحضر الفقیه، قم، جامعه مدرسین.
- طباطبایی، محمد حسین (۱۴۱۷ق)، تفسیر المیزان، مترجم محمد باقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
- طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۶۰ش)، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، فراهانی.
- طوسی، محمد بن حسن (بیتا)، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العرب.
- طیب، سید عبدالحسین (۱۳۷۸ش)، تفسیر اطیب البیان، تهران، اسلام، چاپ دوم.
- عاشوری لنگرودی، حسن (۱۳۸۶ش)، همسران پیامبرJ پرسشها و پاسخها (۴)، تهران، هستی نما.
- علی بن نایف الشحود، المفصل فی الرد على شبهات أعداء الإسلام، (نرم افزار الشامله).
- گوستاولوبون فرانسوی (۱۳۳۴ش)، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، مطبوعات علی اکبر علمی، چاپ چهارم.
- محقق، محمد باقر (۱۳۶۱ش)، نمونه بینات در شأن نزول آیات، تهران، اسلام.
- مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۶۱ش)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب اسلامیه، چاپ هفتم.
- هیکل، محمد حسنین (بیتا)، حیاه محمدJ، قاهره، مطبعه السنه المحمدیه، چاپ سیزدهم.
- مطهری، مرتضی (۱۳۷۳ش)، مساله حجاب، تهران، صدرا، چاپ دوم.
- مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۴ق)، بحارالانوار، بیروت، انتشارات مؤسسه الوفاء، الطبعه الرابعه.
- نیشابوری، مسلم بن الحجاج (بیتا)، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر.
- حسنین هیکل، حیاه محمدJ، بیتا: ۳۲۰-۳۲۵).
- Encyclopedia of the Quran.
- Lecker, M (2002). “Zayd B. Haritha”. Encyclopaedia of Islam 11 (2nd ed. ). Brill Academic Publishers.
- Oliver Leaman, The Quran: an Encyclopedia.