اسلام، راه های برده گرفتن را میبندد!
مصطفی حسینی طباطبایی
اسلام، تمام راههای برده گرفتن (استرقاق) را به روی امّت محمّدی بست. در گذشته ملاحظه کردیم که اقوام گوناگون چون به کسی وام میدادند و آن شخص از أدای وامش ناتوان میماند، او را به بردگی میگرفتند! ولی قرآن کریم دربارة کسی که وامدار شده است، به مسلمانان فرمود:
«اگر وامگیرنده، تنگدست شود باید تا هنگام فراخ دستی بدو مهلتی دهید و در صورتیکه وام را ببخشید برایتان بهتر است، اگر (عاقبت کار را) میدانستید». (البقره: 280)
همچنین ملاحظه شد که در اقوام و ملل گوناگون، پدران اجازه داشتند که فرزندان خود را بفروشند ولی اسلام این اجازه را به هیچ پدری نداد تا آنجا که بنابر قوانین اسلام چون دختری شوهر کند، پدرش حق ندارد کابین وی را برای خود بگیرد زیرا که اسلام، کابین را حقّ زنان میداند و میفرماید:
«کابین زنان را به ایشان بدهید که واجب است و اگر چیزی از آن را با رضای خاطر به شما بخشیدند در آن صورت، پاکیزه و گوارا آن را بخورید». (النساء: 4)
باز، در میان آئینها و رفتار گذشتگان دیدیم که «مجرمان» را به بردگی میگرفتند! ولی اسلام هرگز کیفر مجرمین را به بهای بردگی مبادله نکرد. اسلام در برابر هر جرمی، کیفری معیّن قرار داد و حتّی اجازه نداد که قاتل فرد مسلمانی را به بردگی گیرند (قاتلی که به عمد، مسلمان بیگناهی را بکشد، اگر از سوی وارثان مقتول بخشوده نشود، میتواند با پرداخت خونبها، رضایت آنان را جلب کند و اگر نه، محکوم به مرگ است چنانکه رسول خدا فرمود:
«مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً متعمداً دفع إلى أولیاء المقتول فإن شاؤوا قتلوا وإن شاؤوا أخذوا الدية» .
و همچنین پیش از اسلام رسم بود که انسانهای آزاد – از مرد و زن و کودک – را میدزدیدند و آنان را به بردگی میفروختند و چه بسیار بازرگانانی که از این راه ارتزاق میکردند و بر ثروت خود میانباشتند. اسلام، این شیوة ننگین از آدمفروشی را نیز به سختی نهی کرد، چنانکه از پیامبر گرامی اسلام آوردهاند:
«قال الله تعالی: ثلاثة أنا خصمهم یوم القیامة، رجل أعطی بی ثم غدر، و رجل باع حراً فأکل ثمنه، ورجل استاجر أجیراً فاستوفى منه و لم یعطه أجره» .
یعنی: «خدای تعالی فرموده است: من در روز رستاخیز با سه کس (بیش از دیگر گنهکاران) دشمنم، مردی که به نام من ببخشاید سپس پیمان شکنی کند. و مردی که انسان آزادی را بفروشد و از بهای آن روزی خورد. و مردی که مُزدُوری را به کاری گمارد و او آن را تمام کند ولی آن مرد، مزدش را ندهد».
خلاصه آنکه اسلام، هیچ راهی را برای بردهگیری جدید، بر مسلمانان نگشود جز «گرفتن اسیران جنگ»! که در حقیقت امری ضروری بود و هیچ گاه در میان بشر منسوخ نشده و نخواهد شد. یعنی اگر امروز هم دو کشور متمّدن کارشان با یکدیگر به پیکار کشد، ناگزیر هر کدام اسیرانی از دشمن خواهند گرفت و رفتار ویژهای با آنان معمول میدارند. اسلام نیز در این باره، قواعد و احکام معینی وضع کرد که شرح آنها خواهد آمد، ولی آنچه در اینجا به تأکید میگوییم آنست که «استرقاق» یا اسیر کردن افراد آزاد، در اسلام جز از راه «جنگ مشروع» روا نیست، و قرآن کریم هم تصریح کرد که این کار، پس از درهم شکستن دشمن باید صورت پذیرد (نه پیش از آن و به طمع بردهداری!) چنانکه میفرماید:
«برای هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا آنکه در زمین دشمنان را به سختی درهم شکند، شما بهرة دنیا (اسیر و غنیمت) را خواهانید ولی خدا سرای بازپسین را برایتان میخواهد و خدا عزّتمند و حکیم است». (الأنفال: 67)
آری، پس از بعثت پیامبر و پیش از هجرت وی، شاید اندک بردگانی وجود داشتند که از روزگار جاهلیّت در دست نو مسلمانان باقی مانده بودند ولی با تشویق قرآن کریم به آزادسازی بردگان بتدریج آزاد شدند به طوری که کتب قدیمی سیره و تاریخ (مانند سیرة ابن هشام و تاریخ طبری) چون مسلمانان مهاجر به حبشه یا مدینه را برمیشمارند، از هیچ غلام یا کنیزی در خدمت آنها نام نمیبرند ، و اگر کنیزانی هم در آن روزگار در گرو مسلمانان بودهاند، بنابر قانون «امّ ولد» که ذکرش خواهد آمد، آزاد شدهاند.
امّا اسرائی که پس از هجرت در جامعة مسلمانان به سر میبردند، کسانی بودند که در جنگ به اسارت افتادند. و جنگ، امری استثنائی است و مقرّرات مخصوص به خود را دارد.
والسلام