اندیشهدعوت اسلامی

اسلام و تروریسم(۶-۴)

اسلام و تروریسم

راه‌های مقابله‌ی اسلام با ترور و خشونت

الف) به رسمیت شناختن اختلافات درون دینی (اعتقاد به پلورالیسم (۴) درون دینی):

ب) آزاد گذاشتن انسان ها در انتخاب عقیده وباور(به رسمیت شناختن پلورالیسم برون دینی)

ج) دعوت از پیروان خود به تسامح وتساهل با مخالفان فکری و عقیدتی

د) اهمیت دادن به حیات انسان‌ها و نهی از گرفتن نفس آدمیان

و) جوّ و فضای ‌غالب بر اسلام و متونش ضد خشونت و ترور و سرشار از امنیت وصلح است.

ب) آزاد گذاشتن انسان ها در انتخاب عقیده وباور

(به رسمیت شناختن پلورالیسم برون دینی)

پس از آن که اسلام بذر نفی خشونت را با قبول تکثّر درون دینی و وجود آرا و نظرات مختلف در جامعه اسلامی کاشت و صلح، امنیت و آرامش و همزیستی مسالمت‌آمیز به عنوان میوه‌های این بذر کاشته شده، نمایان شد. قدم‌های بعدی را در راستای جلوگیری از خشونت با قبول تکثیر برون دینی (پلورالیزم بیرونی) و آزاد گذاشتن انسان‌ها در انتخاب عقیده و باور برداشته و از این طریق ریشه‌ی امنیت جهانی و صلح و صفا را محکم‌تر نموده و به باردهی هر چه بیشتر آن کمک می‌کند. هر چند عده‌ای به دلیل فهم غلط از متون دینی این آزادی خدادادی را از بندگان سلب نموده و اسلام را به مثابه‌ی شمشیری می‌پندارند که با گردن‌زدن عقاید مخالف جلوی هرگونه تکثّر را می‌گیرد و حتی عدّه‌ای از عالمان اسلامی کفر آدمیان را عاملی جهت نبرد و مبارزه با آنها تصور می‌کنند. ولی آیات قرآن و عملکرد پیامبر h در این راستا به حدّی روشن و مبین است که مجالی برای کج فهمی افرادی که به زور و قدرت مادی درصدد تحمیل عقاید خود به دیگران هستند، را باقی نمی‌گذارد. آزاد گذاشتن انسان‌ها در انتخاب مسیر و عقاید خود از همان لحظه اولیه خلقت آنها نمود بارزی پیدا کرده است به گونه‌ای که خداوند با وجودی که می‌دانست عدّه‌ای از آدمیان فساد می‌کنند و اتفاقاً ملائکه هم براین امر معترض شدند. (آیا کسی را در زمین خلیفه قرار می‌دهی که فساد کند و خون بریزد.)خداوند در جواب فرشتگان فرمود : «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» و از این طریق به اعتراض ملائکه توجهی نکرده، و همین آزادی را موجبات رشد و تعالی آدمیان قرار داده، تا جایی که بتوان از ملائکه برتر شود. هر چند در سوی دیگر ممکن است با سقوط معنوی پایین‌تر از حیوانات قرار گیرد. همچنین خداوند با آفریدن شیطان و الهام خیر و شر به آدمیان ایشان را در انتخاب مسیر آزاد گذاشته است. (سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است «شمس ۲۸») و آدم ابوالبشر را در بهشت آزاد می‌گذارد که علیرغم فرمان او به درخت ممنوعه نزدیک شود و بعد از اخراج آدم از بهشت و هبوطش به زمین دوباره نعمت آزادی و اختیار را به او عطا می‌نماید. علاوه بر موارد فوق آیات بی‌شماری در قرآن وجود دارد که صریحاً اختیار و آزادی انسان را در انتخاب شرک و کفر، نفاق و… نشان می‌دهد. این آیات که عمدتاً با عبارت «وَلَوْ شَاءَ الله وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ» (یعنی اگر خدا می‌خواست) آغاز می‌شود، به روشنی به این سئوال که چرا خداوند گنهکاران را مانع نمی‌شود پاسخ می‌دهد بعد از جمله‌ی اگر خدا می‌خواست معمولاً موارد زیر ذکر می‌شود.

اگر خدا می‌خواست :

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ مائده/۴۸

«حتماً شما را امت یگانه‌ای قرار داده بود، حتماً همه آنها را بر ایمان جمع می‌کرد.»

حتماً همه کسانی که در زمین هستند، ایمان می‌آوردند، هرگز آنها شرک نمی‌ورزیدند، حتماً شنوایی و بینایی آنها را می‌برد، آنها هرگز با یکدیگر جنگ نمی‌کردند، هرگز افترا نمی‌کردند و…

این آیات ضمن اینکه بیانگر قدرت مطلقه خداوند در سلطه بر اراده و خواست آدمیان می‌باشند، همچنین نشان‌دهنده‌ این است که خداوند به خاطر نعمت آزادی که در اختیار انسان‌ها نهاده است، این قدرت مطلقه را در جهت تغییر اراده‌ی انسانها بکار نمی‌برد و بلافاصله در جواب این اگرها علّت نخواستن خداوند توضیح داده می‌شود.

و لیکن می‌خواهد تا شما را در امکاناتی که بخشیده، بیازماید.

ولیکن می‌خواهد عده‌ای را گمراه و عده‌ای را هدایت کند.

ولیکن می‌خواهد آن را که مشیّتش ایجاب می‌نماید در رحمتش داخل نماید و اما ستمگران برای آنها هیچ دوست و یاوری نیست.

گاهی به جای کلمه «وَ لَکِن» به دنبال نفی مشیت الهی در ممانعت از کفر و شرک به پیامبر h هشدار داده می‌شود که مبادا با نگرانی از انحرافات مردم بخواهد آنها را به اکراه بسوی ایمان سوق دهد و حق اختیار را از ایشان سلب نماید.

وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لآمَنَ مَنْ فِی الأرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ یونس/۹۹

«اگر پروردگارت می‌خواست هر که در زمین است همگی یکجا ایمان می آوردند پس آیا تو مردم را به اکراه وادار می‌کنی تا مومن باشند.»

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍانعام/۱۰۷

«اگر خدا می‌خواست شرک نمی‌ورزیدند و ما تو را برآنها محافظ‌ قرار نداده‌ایم و ما تو را مکلّف نساخته‌ایم که احوال آنان را اصلاح و امور ایشان را روبراه سازی.»

گاهی نیز در برابر همین آزادی و اختیار، عزت و حکمت خداوند را بر همه کارها بیان می‌نماید، یعنی آزاد گذاشتن انسانها ناشی از ضعف و ناتوانی خداوند نبوده، بلکه ایشان عزتمند و قادر است که از روی حکمت چنین آزادی را عنایت فرموده است.

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ نحل/۹۳

«اگر خدا می‌خواست حتماً شما را امت واحدی قرار می‌داد، و لیکن آن را که بخواهد گمراه و آن را که خواهد، هدایت می‌کند.»

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشَاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصِیرٍشوری/۸

«اگر خدا می‌خواست حتماً آنها را امت واحدی قرار می‌داد. و لیکن آن را که بخواهد در رحمتش داخل می نماید.»

وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ هود/۱۱۸

«اگر پروردگارت می‌خواست هر آینه مردم را امت واحدی قرار می‌داد، در حالی که یکسره اختلاف کنندگانند، جز آن که پروردگارت به او رحم کرد.»

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ انعام/۳۵ 

«اگر پروردگارت می‌خواست هر آینه آنها را بر هدایت گرد می‌آورد، پس البته تو از جاهلان مباش.»

وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لآمَنَ مَنْ فِی الأرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ یونس/۹۹

«اگر پروردگارت می‌خواست هر آینه هر که در زمین است همه آنها یک جا ایمان می‌آوردند، پس آیا تو مردم را به اکراه وادار می‌کنی تا از مؤمنین باشند.»

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍانعام/۱۰۷

«اگر خدا می‌خواست شرک نمی ورزیدند، و ما تو را علیه آنها (به عنوان) نگهبان نفرستاده‌ایم.»

وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ انعام/۱۱۲

«اگر خدا می‌خواست هرگز آن کار را نمی‌کردند، پس آنها را با آن چه به دروغ می‌بافند به حال خود رها کن.»

وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنْکُمْ مَلائِکَهً فِی الأرْضِ یَخْلُفُونَ زخرف/۶۰

«اگر ما بخواهیم از شما فرزندان صالح و فرشته‌گونی پدیدار و در زمین جایگزین شما می‌سازیم.»

وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ اعراف/۱۷۶

«اما ما اگر می‌خواستیم مقام او را با این آیات بالا می‌بردیم (اما اجبار برخلاف سنت ماست) لیکن او به زمین آویخت و از هوی و هوس خویش پیروی کرد.»

فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَهِ وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَى قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لأعْنَتَکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ بقره/۲۲۰

«اگر خدا می خواست بر شما حتماً سخت می‌گرفت، براستی خداوند عزتمند فرزانه است.»

 وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ بقره/۲۰

«اگر خدا می‌خواست شنوایی و بینایی‌شان را می‌برد، براستی خدا بر همه چیز توانا است.»

علاوه بر آیات فوق، آیات دیگری نیز وجود دارند که دلالت بر اختیار و آزادی انسان دارند. در این آیات خداوند بعد از این که قرآن و آیه‌هایش را به عنوان پنددهنده و تذکره معرفی می‌کند آزادی را در اختیار انسان قرار می‌دهد تا در سایه آن، آیات را قبول یا رد نماید.

إِنَّ هَذِهِ تَذْکِرَهٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلا مزمل/۱۹

«اینها اندرز و یادآوری است هر کس که خواستار (استفاده‌ی از آنها) است او راهی را به سوی پروردگار خود برمی‌گزیند.»

کَلا بَلْ لا یَخَافُونَ الآخِرَهَ (۵٣)کَلا إِنَّهُ تَذْکِرَهٌ (۵۴)فَمَنْ شَاءَ ذَکَرَهُ مدثر/۵۵ـ۵۳

«نه چنین است (که ایشان می‌گویند و می‌خواهند) اصلاً آنها از آخرت بی‌باک هستند نه چنین است قرآن سراپا پند و اندرز و یادآوری است هر کس بخواهد آن را یاد می‌کند.»

کَلا إِنَّهَا تَذْکِرَهٌ (١١)فَمَنْ شَاءَ ذَکَرَهُ عبس/۱۲ـ۱۱

«نباید چنین باشد این آیات یادآوری و آگاهی است و بس، هر که خواهد از آن پند گیرد.»

لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَلا هُمْ یُنْصَرُونَ انبیاء/۳۹ 

«آن روز واقعیت دارد (روز قیامت) پس هرکس که بخواهد می‌تواند به سوی پروردگارش برگردد.»

وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا کهف/۲۹

«بگو حق از سوی پروردگارتان است پس هر کس که خواهد ایمان بیاورد و هر کس می‌خواهد کافر شود.ما برای ستمگران آتشی را آماده کرده ایم که سراپرده‌ی آنان رادربرمی گیردواگر فریاد برآورندبا آبی همچون فلز گداخته به فریادشان رسندکه چهره ها را بریان می کند.چه بد نوشابه‌ای وچه بد منزلی.»

إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ (٢٧)لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ تکویر/۲۸ـ۲۷

«این قرآن جزء پند و اندرز جهانیان نیست برای کسانی از شما که بخواهند راستای راه را در پیش بگیرند.»

نَذِیرًا لِلْبَشَرِ (٣۶)لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ  مدثر/۳۷ـ۳۶

«(دوزخ) وسیله‌ی بیم دادن انسانهاست برای کسانی از شما که می‌خواهند (بسوی خیرات و طاعات) پیش بروند و یا کسانی که می‌خواهند (از خیرات و طاعات)بکشند.»

بالاخره خداوند در آیه ۲و۳ سوره‌ی انسان می فرمایند: به انسان قوه تشخیص داده می‌شود و راه نیز برایش ترسیم خواهد شد ولی دو دسته و گروه به وجود می‌آیند، دسته‌ای از آنها با بهره‌گیری از مواهب الهی شاکر می‌شوند و گروه دیگر نیز در سایه‌ و استفاده از موهبت دیگر الهی (حق اختیار و آزادی) ناسپاس و کافر خواهند شد.

إِنَّا خَلَقْنَا الإنْسَانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا (٢)إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا انسان/۳ـ۲ 

«ما انسان را از نطفه‌ای آمیخته آفریده‌ایم و چون او را می‌آزماییم وی را شنوا و بنیا کرده‌ایم ما راه را بدو نموده‌ایم چه او سپاس‌گزار باشد یا بسیار ناسپاس.»

باز هم قالب و سیاق دیگری در قرآن وجود دارد که به گونه‌ی مشابهی ما را با اختیار انسان آشنا می‌کند. این آیات که خطاب به مردم است (یا ایها الناس) آمدن حق بصائر رسول و برهان را از جانب پروردگار بیان می‌دارد که در برابر این موهبت‌ها مردم در هدایت و گمراهی، بینایی و کوری، ایمان و کفر آزاد هستند و رسول خدا h حق دخالت ندارند.

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ یونس/۱۰۸

«بگو ای مردمان، از سوی پروردگارتان حق به سویتان آمده است. هرکس راهیاب گردد به سوی خود راهیاب می‌شود و هر کس که گمراه و سرگشته شود به زیان خود گمراه و سرگشته می‌شود و من مأمور بر (افعال) شما نیستم.»

یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ فَآمِنُوا خَیْرًا لَکُمْ وَإِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا نساء/۱۷۰ 

«ای مردم! پیامبر (محمد نام) از جانب خدا به سویتان آمده است و دین حق را برایتان آورده است پس ایمان بیاورید به سود شماست و اگر کافر شود (بدانید که زیانی به خدا نمی‌رسانید) چرا که آنچه در آسمان ها و زمین است متعلق به خداست و خدا آگاه حکیم است.»

وهمچنین در آیات بی‌شمار دیگری نیز می‌توان به صورت غیر مستقیم اختیار و آزادی انسان در انتخاب باور و عقیده را برداشت نمود.

وَأَنْ لَیْسَ لِلإنْسَانِ إِلا مَا سَعَى نجم/۳۹

«و اینکه برای انسان پاداش و بهره‌ای نیست جز آنچه خود کرده است و برای آن تلاش نموده است.»

یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الإنْسَانُ مَا سَعَى نازعات/۳۵

«روزی که (قیامت) انسان آنچه سعی کرده است بیاد می‌آورد.»

إِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى طه/۱۵

«رستاخیز بطورقطع خواهدآمد.من می‌خواهم (موعد آن را) پنهان دارم تا هرکسی در برابر تلاش و کوشش خود جزا و سزا داده شود.»

پس انگیزه و خواست است که انسان را وادار به سعی و تلاش و کوشش می‌ نماید که آن هم جز در سایه اختیار و آزادی بی‌معنی خواهد بود. وقتی که خداوند فرجامی برای انسان‌ها در نظر گرفته و در روز قیامت از طریق بهرمندی از نعمت‌های بهشتی و عذاب دوزخ که نتیجه اعمال دنیوی انسانهاست از آنها استقبال و پذیرایی می‌کند، بعد با قرار دادن و الهام خیر و شر در نهاد و ضمیرشان، آنها را خلق نموده است و از طریق وحی و ارسال پیامبران مسیر صحیح را بدیشان نشان داده است و از طریق اعطای سمع و بصر و فواد وبهر‌مندی از موهبت تعقل، قدرت تشخیص راه را به آنها اعطا نموده است و از سوی دیگر با خلق شیطان و گماردن هوای نفسانی درایشان زمینه ابتلا و آزمایش آنها را در دنیا فراهم آورده، دیگر اجبار و واداشتن آدمیان به یک عقیده خاص بی‌معنی خواهد بود و در واقع نبردی علیه سنت‌های الهی در زمین و تلاشی خلاف مشیت و اراده خداوند در هستی است.

پس آزادی و اختیاری که از طرف خداوند علیم و حکیم به انسان تفویض گردیده، با علم به این است که فساد می‌کند و خون می‌ریزد و در بعضی مواقع نه تنها از عصیان و گناه کافران و ستمکاران و منافقان ممانعت نمی‌کند بلکه حتی مدت و مهلت کافی هم به آنها می‌دهد تا جایی که می‌توانند گناه خود را افزون کنند.

وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لأنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ آل‌عمران/۱۷۸

«کسانی که کافر شدند هرگز گمان نکنند مهلتی که ما بدیشان داده‌ایم به نفع آنهاست جز این نیست که به آنها مهلت داده‌ایم تا گناه (خویش) را زیاد کنند و آنها را عذاب خوار کننده است.»

پس وقتی جو حاکم بر بسیاری از آیات قرآن نشان دهنده اختیار و آزادی آدمی است و مهم‌ترین اصول دین اسلام یعنی توحیدو نبوت و معاد را بایستی بر مبنای آزادی آدمیان تفسیر و بیان کرد پس می‌توان با اطمینان بیان نمود که تکثر ادیان و عقاید و باورهای متفاوت از نظر اسلام کاملاً پذیرفتنی بوده و تمامی افرادی را که تلاش‌های خشونت‌آمیز در راستای یکسان سازی عقاید آدمیان انجام می‌دهند جز هدر رفتن توان و نیروی خود چیزی عایدشان نخواهد شد و همین قبول عقاید و باورهای متفاوت در جوامع انسانی قدم بعدی و مهم‌ترین قدم در راستای مبارزه با خشونت‌گری است، چون علت بسیاری از خشونت‌ها و درگیری ها به خاطر این بوده که عده‌ای خود را حق مطلق پنداشته و در راستای القای این حق به جامعه انسانی متوسل به خشونت شده و حق انتخاب و آزادی را از آدمیان سلب می‌کنند.(۱)

اسلام نه تنها انسان هارا در انتخاب عقیده و باور آزاد می‌گذارد، بلکه برخی از دانشمندان اسلامی از جمله سید قطب و ابوالاعلی مودودی بر این باورند که غیر مسلمانان در جامعه اسلامی با حفظ شرایطی می‌توانند به تبلیغ دین و عقیده‌ی خود بپردازند تا جایی که علامه‌ی شهید دکتر اسماعیل فاروقی استاد علم دین شناسی تطبیقی در دانشگاه تمپل آمریکا در جستار مهم خود درباره‌ی حقوق غیر مسلمانان در حکومت اسلامی بدان گراییده است که در حکومت اسلامی فرد ذمی یا شهروند غیر مسلمان حق دارد در محافل خاص، فرقه خود و یا در محافل عمومی، مشروط به آن که احساسات عمومی مسلمانان را جریحه‌دار نکند،‌به گسترش و تبلیغ ارزش‌های هویت خویش بپردازد. چه هیچ نزاعی در این نیست که ذمی حق دارد در چارچوب قانونی که همه بدان گردن نهاده‌اند و در محدوده‌ای که احساسات اکثریت را جریحه‌دار نمی‌کند، عقیده و دیدگاه خود را ابراز دارد. اگر مسلمان حق و بلکه وظیفه داشته باشد که دعوت خویش را به شهروندان غیر مسلمان عرضه کند، از دیگر سوی، شهروندان غیر مسلمان نیز حقی همانند خواهند داشت. و اگر در این بین ترسی بر ایمان مسلمانان باشد، آنان در برابر این ترس راهی جز این نخواهند داشت که ایمان خویش را ژرفترکنند و از رهگذر پرسش از عالمان خویش درصدد تحقق بخشیدن به این مهم برآیند. امروزه با گسترش ارتباطات و پیشرفت‌های گسترده در وسائل ارتباط جمعی، دیگر عزلت کامل و حصار کشیدن گرداگرد خویش امکان پذیر نیست و نقدها و بحث‌های مخالف به هر وسیله‌ی ممکن به مسلمانان خواهد رسید و در چنین شرایطی یگانه راه و تنها پشتیبان آنان‌ در برابر هر نقد و نظریه مخالف فرا روی نهادن نقد و نظریه‌ای برتر، خردورزانه‌‌‌تر ودرست‌تر خواهد بود ابوالاعلی مودودی که پیشگام فقهای حقوق اساسی اسلامی است در تبیین آزادی غیر مسلمانان دیدگاهی روش و قطعی ارائه داده است، او می نویسد:

«در حکومت اسلامی، غیر مسلمانان درست مانند مسلمانان و برابر آنها از حق آزادی ایراد سخن، نوشتن، ابراز رأی و نظر، ‌اندیشه و برگزاری  اجتماع برخوردار خواهند بود و در این زمینه همان الزام‌هاو شروط و تعهداتی که بر مسلمانان واجب است برآنان نیز خواهد بود. آنان اجازه خواهند داشت در چارچوب قانون از حکومت و کارگزارانش حتی از رئیس حکومت انتقاد کنند. همچنین آن گونه که مسلمانان حق دارند، مذهب، فرقه و دین آنان را نقد کنند، آنان نیز این حق را خواهند داشت، دین اسلام را نقد کنند و از آن سوی بر مسلمانان هم لازم خواهد بود، ‌همانگونه که بر غیر مسلمانان لازم است در نقد خود پایبند حدود قانونی باشند. آنان در ستایش آیین و تبلیغ کیش خود از آزادی کامل برخوردارخواهند بود و هیچ غیر مسلمانی بدان سبب مؤاخذه نخواهد شد. در حکومت اسلامی غیر مسلمان مجبور به پذیرش عقیده یا انجام عملی برخلاف آنچه خواست قلبی آنان است، نخواهد شد و حق خواهد داشت، کارهایی را که مطابق خواست قلبی آنان است، تا آنجا که با قوانین حکومت برخورد نداشته باشد، انجام دهند.» (۲)

همچنین غیر مسلمانان در جامعه اسلامی به عنوان شهروند آن جامعه عهده‌دار بسیاری از مسئولیت‌ها و مناسب دولتی بوده‌اند به گونه‌ای که آن دسته از مورخان اروپایی که تاریخ تمدن اسلامی را بررسی کرده‌اند به پدیده شگفت‌آور و بی‌نظیر برخورده‌اند و آن فراوانی رجال صاحب نفوذ اما غیر مسلمان در حکومت اسلامی است. آدم میتز می‌گوید:

«یکی از چیزهایی که انسان را به شگفتی وا می‌دارد، فراوانی شمار کارگزاران و عهده‌داران غیرمسلمان امور در حکومت اسلامی است، چونان که ‌گویا مسیحیان در سرزمین‌های اسلامی بر مسلمانان‌حکم می‌رانده‌اند و البته مسلمانان از این امر گلایه بسیار داشتند.»

درابر تاریخ نگار آمریکایی می‌گوید: «مسلمانان نخستین در دوره خلفا و در برخورد با عالمان مسیحی مورد نظر و همچنین یهودیان صرفاً به رعایت احترام آنها بسنده نکردند، بلکه بسیاری از کارهای مهم را هم به آنان سپردند و آنها را به مناسب حکومتی هم رساندند تا جایی که هارون الرشید همه مدارس را تحت نظارت یوحنا نامی مسیحی قرار داد و گاه این مدارس به نسطوریان و گاه به یهودیان سپرده می‌شد. همچنین شماری از خلفا تنی چند از یهودیان و یا مسیحیان را به منصب وزارت برگزیدند.»

برخی از تاریخ‌نگاران یهودی مانند سایمون دنیوه در کتاب خود تاریخ یهود تمدن اسلامی در اندلس را دوران طلایی یهود نامیده‌اند.»

همچنان که در این کتاب می‌نویسد:

«برای نخستین بار بخشی از ملت یهود توانستند از آزادی اندیشه برخوردار شوند و در سده‌های یازدهم و دوازدهم (میلادی) تحول اندیشه یهودی به اوج کامیابی‌های خود در سده‌های میانه رسید.»(۳)

 بررسی آیه ۲۵۶ سوره بقره

روشن‌ترین آیه در راستای آزاد گذاشتن آدمیان در انتخاب عقیده باور همین آیه می‌باشد.

که خداوند می‌فرماید:

لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ بقره/۲۵۶

«اجبار و اکراهی در (قبول) دین نیست چرا که هدایت و کمال از گمراهی و ضلال مشخص شده است. بنابراین کسی که از طاغوت نافرمانی کند و به خدا ایمان بیاورد به محکم‌ترین دستاویز در آویخته است، اصلاً گسستن ندارد و خداوند شنوا و داناست.»

سید قطب در تفسیر این آیه می‌فرماید:

«مسأله عقیده و باور (همان گونه که این دین به ارمغان آورده است) مسئله قانع شدن و راضی گشتن بعد از روشن شدن و درک کردن است، نه مسأله واداشتن و غضب و اجبار. این دین آمده است و با همه‌ی تاب و توانی که دارد با فهم و شعور بشری به سخن می‌پردازد با فرد اندیشمند بداهت‌گویا، وجدان پذیرا، فطرت فروتن، همه‌ی وجود بشری و با همه جوانب و ادراک و زوایای بشری بدون هیچ قهر و زوری سخن می‌گوید و به سخن می‌نشیند و حتی از معجزه مادی نیز استفاده نمی‌کند زیرا معجزه‌ی مادی بیننده‌ی خود را واداربه اعتراف می نمایدولی عقل او نیروی اندیشیدن درباره‌ی آن را ندارد و شعورش آن را  نمی‌فهمد و بدان پی نمی‌برد، هرچه، فراتر از توان عقل و شعور است در این اصل بزرگداشت خدا نسبت به انسان جلوه گر و هویداست و احترام به اراده و افکار و احساسات او، نمایان و پیداست این هم برجسته‌ترین ویژگی از ویژگی‌های آزادی انسان است. بی‌گمان حریت عقیده نخستین حقوق انسان است که با بودن آن، وصف انسان بودن برای او ثابت می‌شود.»

در بیان سبب نزول این آیه آمده است که:

ابن‌جریر طبری از ابن عباس روایت کرده است که مردی از انصار از قبیله بنی سالم که حصین نام داشت خودش مسلمان بوده و دو پسر مسیحی داشت پس به پیامبرh گفت: آیا آنها را به اجبار به پذیرش دین اسلام وادار ننمایم؟‌ سپس خداوند این آیه را نازل فرمود و در روایتی دیگر آمده است: حصین فرزندانش را به اکراه و اجبار در امر پذیرش اسلام وادار نمود و کار به جایی کشید که پسرانش به دادرسی نزد پیامبر h آمدند و حصین در مقام دفاع از خود گفت: یا رسول‌الله! آیا بخشی از وجودم وارد جهنم گردد و همین‌گونه تماشاگر باشم؟ همان بود که آیه مبارکه نازل گردید.

ابوداوود، نسائی و ابن حبان از ابن عباس روایت کرده‌اند که گفت: هرگاه برای زنی از زنان انصار  فرزندی زنده نمی‌ماند بر خود نذر می‌کرد که اگر برایش فرزندی بماند او را به آیین یهودی درآورد پس چون قبیله بنی‌نضیر از یهودیان به تبعید از مدینه محکوم شدند، در میانشان از فرزندان انصار هم بودند انصار گفتند: ما فرزندانمان را اجازه نمی‌دهیم که با آنان به تبعیدگاه بروند، پس خداوند این آیه را نازل فرمودند.

در مورد این ادعا که آیه فوق با نزول آیه‌ی « یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ » توبه/۷۳ «ای پیامبر h با کفار و منافقین جهاد کن» منسوخ گردیده، چنان چه از ابن مسعود

روایت شده است، باید گفت که این ادعا با این حقیقت که آیه در سال سوم یا چهارم هجری بعد از مشروعیت جهاد نازل گردیده منافات دارد و با شأن نزول آن نیز در تضاد است. چنان که بیان شد. هرچند از اختلافی که در مورد نسخ آن تا سرحد شش قول وجود دارد که قرطبی آنها را بیان نموده است. شعبی، قتاده، حسن بصری و ضحاک برآنند که این آیه منسوخ نیست.(۵)

امام قرطبی در تفسیرش ماجرایی را بیان می کند : که زید بن أسلم از پدرش روایت‌ کرده است، که گفت : از حضرت عمر t شنیدم که به پیرزن مسیحی می‌گفت: ای پیرزن اسلام بیاور تا در امان باشی، براستی‌که خداوند حضرت محمد h را به حق برانگیخته است. پیرزن گفت : من عمرم را به اتمام رسانده‌ام و پایم لب گور است. حضرت عمر h فرمود : خداوندا گواهی می‌دهم و سپس آیه‌ی ۲۵۶ سوره‌ی بقره را خواند.

این موضوع کاملاً واضح است که قرآن تنها دین و ایمانی را به رسمیت می‌شناسد که در انتخاب آن هیچ چیز بر روی اراده و اختیار کامل انسان تأثیر نگذاشته باشد، به همین خاطر است که ایمان فرعون را در شرایطی که داشت غرق می‌شد مردود می‌شمارد، همانگونه که خداوند متعال می‌فرماید:

وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْیًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ یونس/۹۰

«تا آن گاه که داشت غرق می‌شد گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودی بجز آن که بنی‌اسرائیل به او ایمان آورده‌اند، نیست و من هم اینک اسلام آورده‌ام.»

اما پاسخ خداوند متعال به او این بود:

آلآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَکُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ یونس/۹۱ 

«اکنون (در این حال و احوال) در حالی که تو پیش از این او را نافرمانی نمودی و از جمله مفسدین بودی.»

خداوند در آن اوضاع و احوال ایمان آوردن را به خاطر آنکه حق انتخاب و اختیاری برای او باقی نمانده بود، از او نپذیرفت، همچنین در مورد مردمی که به هنگام نازل شدن عذاب خداوند ایمان آوردند، می‌فرماید:

فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَکَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ (٨۴)فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّهَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْکَافِرُونَ غافر/ ۸۵ـ۸۴

«هنگامی که عذاب ما را دیدند، گفتند: به خدای یگانه ایمان داریم و انبازهایی را که به سبب آنها مشرک به شمار می‌آمده‌ایم کنار می‌گذاریم و مردود می‌شماریم اما ایمان آنان به هنگام مشاهده‌ی عذاب ما سودی به ایشان نرسانیده است. این سنت و شیوه‌ی همیشگی خداوند در مورد بندگان خویش است، و کافران به آن هنگام زیان کار شده‌اند.» (۶)

پس طبق آن چه که از این آیه و آیات بی‌شمار دیگری از قرآن کریم و عملکرد پیامبر h و مسلمین در هنگام فتوحات اسلامی فهمیده می‌شود عدم اجبار و اکراه عام بوده و اختصاص آن به یهود و نصاری همچنان که بعضی از عالمان اسلامی به آن معتقدند، بی‌معنی است. چون این تخصیص نوعی تبعیض در بین آدمیان بوده و حق اختیار و آزادی را که خداوند به انسان‌ها ارزانی داشته است را از عده‌ی بی‌شماری از انسان‌ها سلب می‌نماید. از سویی دیگر دادن این حق به آنها نوعی حقانیت ایشان را در اذهان تداعی می‌کند در حالی که خداوند آنها را نیز در ردیف مشرکان و کافران قرار داده است. حتی در آیه ۸۲ سوره مائده یهود را به همراه مشرکان از زمره‌ی دشمن‌ترین مردمان برای مؤمنین به حساب می‌آورد:

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا مائده/۸۲

«ای پیامبر h خواهی دید که دشمن‌ترین مردم برای مؤمنان، یهودیان و مشرکانند.»

ادوین کالگریی آمریکایی دربار‌ه‌ی این آیه می‌گوید:

«در قرآن آیه‌ای است که از آن راستی و حکمت می‌چکد و همه مسلمانان آن را می شناسند بایستی دیگران هم با آن آشنا شوند. آیه می‌گوید: «در دین هیچ اجباری نیست».

………………………………………………………………..

۱ـ آنگاه که فرانسیس فوکویا ما متفکر آمریکایی (ژاپنی ‌الاصل) کتاب نهایه ‌التاریخ را در سال ۱۹۹۳ منتشر نمود و پایان تاریخ را از آن لیبرال دموکراسی غربی دانست این نظریات زمینه‌ساز صدور دموکراسی به سایر جوامع شد و از طریق شعارهای جهانی‌سازی و آوردن مردم‌سالاری بزرگترین جنایت‌ها و خشونت‌های طول تاریخ در راستای همین یکسان سازی روی داد که الان هم گوشه‌ای از این ترورها و خشونت‌ها را در عراق، افغانستان و بسیاری از کشورها شاهد هستیم.

۲ـ آزادی‌های عمومی در حکومت اسلامی، راشد غنوشی، صص۲۸ ـ ۲۷٫

۳ـ همان، صص ۴۰۷ ـ ۴۰۶٫

۴ـ فی ظلال القرآن، ج۲ صص ۴۷ ـ ۴۸٫

۵ـ تفسیر المنیر، دکتر وهبه الزحیلی، جلد دوم تفسیر آیه ۲۵۶ بقره.

۶ـ قرآن منشور زندگی، دکتر یوسف قرضاوی، صص ۵۳۶ـ۵۳۷٫  

یوسف سلیمان‌زاده ـ سقز

                                           ادامه دارد

نمایش بیشتر

یوسف سلیمان زاده

@ استان کردستان - سقز @ نویسنده و فعال مدنی @ دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا