اصول

این ها با قرآن به مخالفت برخاستند(۲-۲)

 

۵- نضر پسر حارث:

نضر پسر حارث ، یکی دیگر از این گمراهان است که از بزرگان قریش و سران کفر و راه گم کرده به شمار می رفت . او ادعای وحی و رسالت نداشت ؛ اما می پنداشت که با قرآن معارضه و مقابله می کند . از این رو ؛ وقایع فارس و شاهان عجم را سرهم می کرد و این اساطیر و افسانه های کهن را برای مردم قریش می خواند و به آنان می گفت ؛{ این داستان ها از آن چه که بر محمد نازل شده ، بهتر است}.

 ۶- ابن مقفع

ابن مقفع یکی از نویسندگان مشهور می باشد که بعضی گمان می کنند او مدتی با قرآن معارضه کرده تا این که در قرآن به این آیه رسیده است :{ و قیل یا أرض ابلعی ماءک و یا سماء أقلعی و غیض الماء و قضی الأمر واستوت على الجودی و قیل بعدا للقوم الظالمین  ﴿﴾ و گفته شد: «اى زمین! آب خود را فرو بر، و اى آسمان، [از باران ] خوددارى کن.»و آب فرو کاست و فرمان گزارده شده و[کشتى ] بر جودى قرار گرفت.» و گفته شد:

«مرگ بر قوم ستمکار.» سوره هود آیه ۴۴). وقتی به این آیه رسید او را متحیر ساخته و پس از آن تمام نوشته های خود را پاره کرده و از اظهار آن شرمنده گشت ….

 ۷-  ابن راوندی 

ابوالحسین احمد بن یحیی معروف به ” ابن راوندی ” می باشد . او مردی شقی بود و زبان خود را در رد شریعت اسلام گشوده و بر آن افترا می بست و از دلائل جهل و فساد  عقیده او جمله ای است که در کتاب ”  الفرید  ”   خود گفته است  که (  مسلمانان برای اثبات نبوت پیامبر خود به قرآنی که به او تحدیدی کرده استدلال نموده اند که عرب قادر بر معارضه او نبوده است باید گفت هرگاه کسی برای یکی از فلاسفه متقدمین مثل این ادعا که نسبت به قرآن است ادعائی نماید و چنان گوید که دلیل بر صدق بطلیموس یا اقلیدس این است که اقلیدس مدعی گشت که مردم عاجز از آوردن مثل کتاب او هستند آیا نبوت او ثابت می شود)  و این کلام در سخافت چنان است که کسی بگوید این کتاب و آن کتاب هر دو کتاب می باشند و چون چنین است پس هر دو مثل یکدیگر هستند و هرگاه یکی از آنها معجزه باشد دیگری نیز معجزه است و هر حکمی که برای صاحب اول است برای صاحب دوم نیز ثابت است  و چون صاحب کتاب اول نبوت او ثابت نگردید فلذا نبوت کتاب اول نیز ثابت نمی شود ؛ این از از قیاس هائی است که ابن راوندی آن را دلیل و برهان تصور کرده با آن که هذیانی بیش نیست و این یکی از آفات زبان است که بعضی از متکلمین چون ابن راوندی را دست خوش افکار سخیفه و هوی و هوس خود قرار داده اند.

ابن راوندی با کتابی که نام آنرا ( التاج ،   که در آن استدلال به قدم عالم می کند) نام نهاده با قرآن معارضه کرده و لکن هنوز نمونه ای از آن را در کتاب های علما بدست نیامده و ( ابولفدا  ) در تاریخ خود گفته که علما از گفته های او در معارضه با قرآن و کفریات دیگر او جواب داده اند . 

ابن راوندی در کتاب دیگری که نام آن را ( الفرید و الزمرد و قضیب الذهب و المرجان ) نهاده ، این رویه را در پیش گرفته که تمام آن کتاب ها اعتراض بر شرایع و ادیان و قرآن است و سراسر آن سخاوت است به همان نمونه ذکر گردید که به هیچ وجه در نزد علم و عقل صحیح ارزشی ندارد .

ابوالعلاء معری تألیفات ابن راوندی را در  ” رساله الغفران ”  نام برده و حق ابن راوندی را ادا  کرده و بر او و بر کتاب های أو مقدار زیاد تلفیقاتی از سجع نموده و او را ننگین ساخته  است . و هم او را به الفاظ و معنی لعنت کرده است ابوالعلاء در باره کتاب ” التاج ”  می گوید : { اما تاجه فلیس نعلا و هل تاجه إلا کما قالت الکهنه اف و تف و جورب و خف —- یعنی تاج او نعل هم نیست و چون گفتار کاهنان اف و تف و جوراب و خف است گفتند جورب و خف چیست ؟ گفت: دو وادی جهنم است }. از این گفته معلوم می شود که تالیفات وی همه اعتراض و افترا و دروغ است و اگر معارضه بوده است می بایست در کتب تاریخ و ادبیات و کلام از او نامی برده شود و از آن مثل دیگر کتاب هائی که در باب معارضه با قرآن از آن نام می برند ، یاد کنند.

ابن راوندی اهل مرور الروز و ازمتکلمین معتزله بوده وی زمانی مقیم بغداد بود سپس از آنجا کوچ نمود و می گویند ملحد و زندیق گردید.  قاضی ابوعلی تنوخی می گوید : ابن راوندی همواره با ملحدین ملازم بود و چون او را ملامت می کردند می گفت : می خواهم عقاید آنها را بدست آورم و پس از آن تظاهر به الحاد کرد و با مردم مناظره می نمود و می گویند پدر وی یهودی بوده و اسلام آورده و بعضی از یهودیان به برخی از مسلمین می گفتند ابن راوندی کتاب شما را ضایع می کند چنانکه پدرش کتاب یهودی را ضایع کرد…..

ابوالعباس طبری می گوید : ابن راوندی بر مذهبی ثابت نمی گشت و برای یهود کتابی در رد اسلام به نام ( البصیره ) در مقابل ” ۴۰۰  ” درهم نوشت پس از تالیف آن در مقام رد آن کتاب برآمد و ” ۱۰۰ ” درهم گرفت و از آن خود داری کرد.

بلخی در کتاب ” محاسن خراسان ” می گوید: ابن راوندی از متکلمین بوده و در زمان او کسی چون او در کلام مهارت نداشته و در بد و امر خوش سیرت و پاک عقیده و با حیا بوده پس از آن تغییری در روحیات وی پدید آمد ، به این معنی که علم او از عقلش بیشتر بود…..

تألیفات ابن راوندی عموماً در الحاد و زندقیه است از آن جمله نوشته های وی کتاب ( التاج ) می باشد که در آن اثبات قدم عالم می کند  و  تألیف  دیگر وی( الزمرده ) می باشد که در آن بر پیامبران خدا اعتراض نموده و منکر رسالت می شود ؛ علت نام گذاری این کتاب به ” الزمرد ” این است که ؛ چون  از خواص زمرد آن است که چون مار به او نظر کند چشم او آب می شود این کتاب نیز اگر مخالفی به او نظر کند بدن او ذوب می شود …..!! 

ابو علی جبائی می گوید : سلطان وقت ابن راوندی و ابوعیسی وراق را طلب نمود ابوعیسی  را زندانی کرد تا مرد  ولی ابن راوندی فرار کرد و به بن لاوی یهودی پیوست و کتابی به نام ( الدامغ، در آن طعن و تمسخر بر قرآن و پیامبر است) نوشت و چند روزی نگذشت که مرد. می گویند مرگ او در سال ( ۲۵۰ ) و به قولی ( ۲۹۸) بوده -به روایت ابن خلکان (۳۴۵)- به روایت از کشف الظنون  ( ۳۰۱ ) .

 ۸ – متنبی

متنبی احمد بن حسین جعفی  کوفی آر شهر کوفه از پدر و مادر فقیر متولد گردید و پدر او در کوفه سقائی می کرد و بعد از مسافرت به شام در آنجا وفات کرد . وقتی متنبی به سن جوانی رسید در لغت و ادبیات دارای اطلاعاتی کافی گردیده بود  و هر سؤالی از وی می کردند با اشعار عرب استدلال می نمود أما شعر او در درجه عالی بوده و خود مؤسس طریقه در شعر بوده ….. او مردی بلند همت بود ، او در ابتدای امر مدعی خلافت گشت در نتیجه او را دستگیر نمودند و محبوس گردید و پس از چندی به وسیله اشعاری آزاد شد ولی همواره حب ریاست در دماغ او جای گزین بود .  وی در سال ۳۲۰ مدعی نبوت گردید و جمع کثیری از بنی کلب و دیگران ( در سماوه میان کوفه و شام)  از او متابعت کردند تا این که امیر حمص وی را به زندان انداخت و یاران او متفرق گردیدند  از آن پس از این کار توبه کرد و آزاد شد و نزد ”  سیف الدوله ” ماندگار شد و هرگاه در مجلسی نامی از نبوت او بمیان می آمد منکر این امر می شد . و در سال ۳۵۰  وارد بلاد ایران شد و عضدالوله دیلمی را مدح نمود و پس از رجوع از ایران وی و فرزند و غلامش کشته شدند ، سبب قتل او را این گونه نقل می کنند که : هنگامی که نزد بعضدالوله دیلمی آمد  ۲۰۰۰ دینار و سه اسب و لباس های فاخر به او عطا کرد آن گاه که از وی پرسیدند عطای عضدالوله دیلمی با سیف الدوله چگونه بود وی در جواب گفت : عطای سیف الدوله طبیعی و با تکلیف می باشد پس بهتر است از این جهت عضدالوله دیلمی دسته ای از بنی ضبه را برای کشتن او فرستاد….

متنبی نیز دروغ هائی داشته است که ابوالعلاء معری آن را در رساله الغفران یاد نموده و می گویند بر اهل بر اهل بادیه عباراتی به نام این که قرآن به او وحی شده است از آن جمله کلمات و جملات وی این است : ( والنجم السیار و اللیل و النهار ان الکافر لفی اخطار امض  علی سننک واقف اثر من قبلک من المرسلین فإن الله قامع بک زیع من الحد فی دینه و ضل عن سبیله —–  ،   یعنی قسم به ستاره سیر کننده و شب و روز کافر در خطرهاست بر طریقه خود ثابت باش و پیروی گذشتگان از پیغمبران را به نام خداوند به تو شبهه ملحدان و گمراهان دین او را بر می دارد ) …..

متنبی شخصی نویسنده و یا مطلع به اسلوب نویسندگی نبوده در فصاحت و بلاغت و لغت عرب آگاهی زیادی داشته ولی از مسیلمه و أسود عنسی فصیح تر نبوده …..

 ۹- ابوالعلاء معری 

ابوالعلاء در نعره در خانواده محترم متولد گردید پدر او از دانشمندان بزرگ آن منطقه بوده و جد او قضاوت معره را به عهده داشت….. . ابوالعلاء نزد پدر و علمای آن وقت به تعلیم ادبیات و فن لغت پرداخت تا آن که هیچ کس پا به پای وی نمی رسید در سال ۳۹۲ به نواحی شام هجرت کرد و از کتاب خانه طرابلس استفاده کرد و در لاذقیه اقامت گزید در آن جا که راهبی زندگی می کرد کتاب عهدین را نزد وی آموخت و از آن جا به بغداد رفت تا در آن جا فلسفه را بیاموزد .

و همواره امراء و دیگران به عقیده وی ظنین بوده و به او به نظر شک و تردید می نگریستند …..

أبوالعلاء معری کتابی که آن را ( الفصول والغایات ) نام نهاده بود ،به وسیله آن با قرآن معارضه نموده است و می گویند به او گفتند کتاب خوبی است ولی طراوت و زیبایی و فصاحت و بلاغت  قرآن را ندارد ، وی در جواب گفت : پس از چهارصد سال دیگر با زبان های مردم در محراب ها صیقلی می شود پس از آن آنرا ببینید . بعضی از از جملات آن کتب 🙁 اقسم بخالق الخیل و الریح الهابه بلیل بین شرط و مطالع سهیل ان الکافر لطویل الویل و ان العمر لمکوف الذیل تعد مدارج السیل و طالع التوبه من قبیل تنج و ما اخالک بناج —،،،،، یعنی قسم به خلق کننده اسب ها و باد وزنده  در شب ها نهرها و محل طلوع سهیل کافر دارای ابتلای دراز است و دامن عمر کوتاه است و چون سیل می رود و از پیش توبه کن نجات می یابی و گمان ندارم نجات یابی .

 ابوالعلاء  معری تألیفات زیادی داشته است از جمله ( کتاب الایک و الغصون که در صد مجلد بوده ، سقط الزند ، دیوان رسائل رساله الغفران و…) که همه این مؤلفات در جنگ های صلیبی از میان رفت .

 ۱۰ – مسیونر فرنگی:

بعد از گذشت هزار و سیصد سال از اعتراف تمام جوامع عربی به فصاحت و بلاغت قرآن ، یک مسیونر فرنگی در سال ۱۹۱۳ میلادی در کنار اهرام فراعنه مصر ، در یکی از همان رساله های باد آورده مبلغین مزدور مسیحی که از چاپخانه های انگلیس و آمریکا سر بیرون می آوردند ، یک مبلغ مسیحی انگلیسی تبار، ادعا کرده بود که جملات زیر را از حیث ایجاز بلاغی و رسانیدن معانی بر سوره  ” حمد ”  برتری دارد !! { الحمدللرحمن * رب الاکوان * الملک الدیان * لک العباده و بک المستعان * اهدناالصراط الایمان } . چون آن ادعا به صدای ضعیف گرسنه مگسی می ماند که مدعی خلق کردن جهانی بس زیباتر و باشکوه تر از این جهان باعظمت و باشکوه باشد !  مجامع علمی مسخره کنان آن را پشت سر انداخته و مطمئن بودند که هرکسی کمی به زبان عربی آشنا و از علوم ادبی شمی کرده باشد می داند که حذف کلمه های { جلاله و رحمن و مستقیم و آیه – صراط الذین أنعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین  } ایجازی است نه بلاغی بلکه به غایت مخرب و زیان بخش،زیرا عبارت های باقی مانده به هیچ وجه مانع تعالی بخش و پیام های روشنفگر آن کلمه ها و آیه حذف شده را نمی رسانند ،از طرف دیگر آن مبلغ و دستیار بعلت فقر فکری و احساس نیاز شدید به سجع های کاهنانه و ارائه یک اسلوب عوام فریبانه آن ترکیبات را هر یک به نحوی غلط از آب در آورده اند مثلا ( کون ) مصدر است و جمع بستن آن دستوری نیست و اضافہ کردن ( رب) پرورش دهنده به ( اکوان) که بیشتر شامل جمادات ثابت و لا یتغیر می باشد غلط است و ( الملک الدیان ) نیز در این جا ترکیبی است غلط چون دیان بمعنی قاضی و محاسب و قاهر به گونه شاهی و استبدادی است و نارسا است چون از یادآوری لحظات سرنوشت سازی که ( مالک یوم الدین ) القا می کند، ساکت است و ترکیب (لک العباده ) با توجه به پرستش بتها و ستارگان منحصر شمردن آن غلط است و پذیرای توجیهی نیست که برای الحمدالله )  بیان می گردد ، و ( مستعان ) به دلیل ( والله المستعان ) اسم مفعول است و مصدر بودنش نادر و نارسا و بخاطر رعایت سجع پر تکلف کاهنانه است و نشاندن ( الایمان) بجای ( مستقیم ) آخر آیه ششم و به جای تمام آیه هفتم، علاوه بر این که از اشاره به عمل و اخلاق – که صراط مربوط به آنها است- ساکت است همچنین از نشان دادن راه مستقیم پیامبران و پیروانشان و نشان دادن دو طرف انحرافی افراط و تفریط آن راه ساکت است …..—-  به نقل از کتاب قرآن شناسی استاد احمدیان).

  آن چه ذکر شد مجموع آن کسانی است که در مقام معارضه با قرآن برآمدند و یا نسبت معارضه به آن ها داده شده است کما این که قرآن به هیچ وجه قابل معارضه نیست هرچند جن و انس به یکدیگر کمک کنند.

در نتیجه ؛ به این وصف نمی توانیم گفت که درست از عهده این موضوع به طوری که شایسته است برآمده و حق آن را ادا کرده ام زیر این موضوع را راه باریک و پرپیچ و خمی است که برای طالب آن بس دشوار است .

 تهیه وگردآوری: عبدالله علی پور

 برای مشاهده بخش اول این مقاله این جا را کلیک کنید

نمایش بیشتر

عبدالله علی پور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - نقده @ شغل : دعوتگر دینی و فعال اجتماعی - مدیر کانال تلگرامی @sozimihrab

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا