دعوت اسلامیسیره نبوی

این هم، دست عثمان!

این هم دست عثمان!

ترجمه: رسول رسولی کیا ، مترجم و نویسنده

در سال حدیبیه، پیامبر صلی الله علیه و سلم با مسلمانان برای انجام عمره راهی مکه شد، در مکه شایع شده بود که مسلمانان برای جنگ آمده اند! پس آن حضرت تصمیم گرفت نماینده ای را به نزد آنان بفرستد تا به آن ها بگوید که جز برای انجام عمره نیامده و بیش از یک شبانه روز در مکه نخواهد ماند! پیامبر صلی الله علیه و سلم ابتدا عمر بن الخطاب را برای این ماموریت انتخاب کرد؛ ولی از آنجا که تعداد فرزندان عُدیّ- اقوام و بستگان عمر- آن روز در مکه کم بود و اگر چنانچه قریش می خواست به عمر آسیبی برساند قادر به حمایت از او نبودند، پیشنهاد کرد بجای او عثمان بن عفان به مکه برود؛ زیرا او از طایفه بنی امیه، ستون تنومند و ثروتمند قریش است و بدین وسیله کسی جرات نمی کند به آو آسیبی برساند…

پیامبر صلی الله علیه و سلم پیشنهاد عمر را می پذیرد و عثمان را به عنوان نماینده خود همراه با نامه ای با این مضمون که «ما برای جنگ نیامده ایم؛ بلکه تنها برای انجام عمره راهی اینجا شده ایم» به سوی قریش می فرستد!

حضرت عثمان – خداوند از او خشنود باد- راهی مکه شد و نامه پیامبر صلی الله علیه و سلم را به ابوسفیان و دیگر سران قریش تحویل داد که به او گفتند: – منتظر بمان که – موضوع را بررسی خواهند نمود!

ابوسفیان به عثمان پیشنهاد کرد اگر مایلی به دور خانه خدا طواف کن این کار را بکن! عثمان گفت: این کار را نخواهم کرد تا زمانی که پیامبر خدا طواف کند!

قريش، عثمان را نزد خود نگه داشت تا زماني كه بر پاسخی توافق شود و سپس آن را همراه وی براي پيامبر صلي الله عليه و سلم بفرستد! عثمان چند روزی پیش قریش ماند و همین امر باعث شد که شایع شود او کشته شده است! طبق قوانین دیپلماسی آن زمان، نامه رسان کشته نمی شد! بنابراین پیامبر صلی الله علیه و سلم خشمگین شد و از مسلمانان خواست برای جنگ با قریش آماده شده و کنار “شجرة الرضوان”با او”بیعت مرگ” که بعدها به”بیعة الرضوان” شهرت یافت، بدهند!

پیامبر صلی الله علیه و سلم دستش را قرار داد و اصحاب دست های خود را بر روی دست شریف او نهادند و برای مرگ با او بیعت کردند؛ سپس وقتی دستها بالای دست او جمع شد، دست شریف دیگر خود را بلند کرد و گفت: این هم دست عثمان!

درست است که اگر عثمان غایب نبود این بیعت اتفاق نمی افتاد، اما عثمان با وجود غیبتی که داشت حاضر بود؛ برترین مردم جای او می نشیند و دست مبارک وی جای خالی دست عثمان را پر می کند!

پیامبر صلی الله علیه و سلم نیک می دانست که بیعت مرگ، اگر به دلیل دیگری بود و عثمان نیز حضور داشت، در بیعت کوتاهی نمی کرد، بنابراین غیبت او را شخصاً پرکرد!

آیا ما غیبت موجه و مشروع یکدیکر را پر می کنیم؟!

آیا تاکنون اتفاق افتاده که وقتی برای مستمندی صدقه جمع آوری می شود یکی از ما بگوید: این هم بجای دوستم که حضور ندارد، چون اگر اینجا بود در این امر خیر مشارکت می کرد؟

آیا تاکنون اتفاق افتاده که یکی از ما همراه پدر یا مادر خود به بیمارستان برود و در خلوتی به یکی از آن ها بگوید: برادر یا خواهرانم بنا به فلان عذر از همراهی ما بازمانده اند و اگر مشکل نداشتند اکنون با ما بودند، من در نیکی به شما از آن ها پیشی نگرفته ام؟!

هنگام جنگ تبوک، پیامبر صلی الله علیه سلم احوال کعب بن مالک را جویا شد و پرسید: کعب بن مالک چه کار کرد؟!

یکی از پسران سلمه پاسخ داد: اسیر دو زنش شده و اکنون در جمع آنان است!

معاذ ببن جبل از جا برخاست و گفت: چه بد بود آنچه بر زبان راندی، به خدا قسم، ای رسول خدا! ما جز خوبی از وی ندیده ایم!

آری؛ اگر چه کعب غایب بود، ولی در قلب معاذ حضور داشت، پس غایب بودنش را برایش جبران و توجیه نمود!

مردی به مُبَرِّد، نحودان نامی گفت: فلانی به من دشنام داد پس شکیبایی نموده و سکوت اختیار  کردم، سپس به تو دشنام گفت، چون شما را با خودم یکسان دانستم، سکوت کردم و واکنشی از خود نشان ندادم!

مبرد به او گفت: این دو مساوی نیستند؛ سکوت تو در حق خودت شکیبایی محسوب می شود؛ ولی سکوت در حق دوستت خیانت است!

هرگاه دوستت در جمع حضور نداشت و غایب بود، شخصیتش را نگهدار و به یاد داشته باش که: این دست عثمان است!

نویسنده: ادهم شرقاوی

از طريق
رسول رسولی کیا
منبع
https://sozimihrab.org/
نمایش بیشتر

رسول رسولی کیا

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا