تاریخ

ای کاش یک مَرد بودم!

ای کاش مَرد بودم!

تا هنگام رفتن به سوی مسجد، آب وضو هنوز بر پیشانی ام باقی مانده و هوای سرد بدنم را لمس کند.. به سوی قبله بایستم، صدایم را بلند کرده و اذان بگویم.. الله اکبر..
آه پروردگارا! این چه قدر زیباست..

ای کاش مرد بودم.. تا برای خواندن نمازهایم، پنج بار به سوی مسجد نزدیک خانه یمان بروم، مسجدی که هر روز آن را از پنجره ی آشپزخانه ام می بینم.. تا هر قدمی را که برمی دارم با آن گناهی از گناهانم بخشیده و با دیگری درجه ام بالاتر برود.. زود به راه بیفتم و قلبم به تپش بیفتد و برای ایستادن پشت سر امام در صف اول، از دیگران پیشی بگیرم، لب هایم را حرکت داده و بگویم: “آمین”، آن را همراه فرشتگان زمزمه کنم و مورد رحمت الهی قرار گیرم.

ای کاش!..

ای کاش مرد بودم.. تا همسر مهربانم که مرا با اختیار خودش انتخاب کرده، هر روز منتظر برگشتن من به خانه باشد.. دوستش داشته باشم.. عصمتش به دست من باشد، مطیع من باشد، برایم غذا آماده کند.. لباس هایم را آماده مرتب.. به امورم اهمیت دهد.. آرامش را در خانه برایم فراهم کند تا بعد از شغل طولانی ام به راحتی بخوابم سپس بیدار شوم و برایم فنجان چای داغی بیاورد از آن بنوشم و لذت ببرم زمانی که دارم به تلوزیون نگاه می کنم و او در کنارم نشسته باشد.. آیا یک پادشاه نیستم؟!

ای کاش مرد بودم.. جوانی پاک و عفیف باشم.. تقوا داشته باشم و چشمانم را از نگاه به حرام فرو گیرم، اعضای بدنم را از انجام گناه بازدارم و نور هدایت بر چهره ام نمایان باشد.وقتی از مسیری می گذرم، مردم دوستم داشته باشند و با همه مصافحه کنم. با چشمانی بدون اشک بخوابم و در آن جا حورالعینی خودش را برایم آراسته و زینت داده و انتظارم را می کِشَد.. و چه چیزی زیباتر از حورالعین است.

ای کاش مرد بودم.. تا بتوانم در هر جایی به راحتی وضو بگیرم.. چون من چادری ندارم که آن را بردارم و موهایم پیدا شود چون من مرد هستم.. چه قدر برایم آسان می بود اگر مرد بودم..

ای کاش مرد بودم.. تا کنار ساحل می دویدم و می خندیدم، لباسم را بالا می بردم، قهقه ای می زدم بدون اینکه کسی سرزنشم کند به درون دریا می پریدیم.. شنا می کردم و لذت می بردم.. چه تعطیلات خوبی.

ای کاش مرد بودم.. تا بتوانم تمام انواع ورزش هایی را که دوست دارم انجام می دادم، سوار بر اسب سفیدی می شدم و به راه می افتادم.. به اینجا و آنجا بدون هیچ قید و شرطی سفر می کردم.

ای کاش مرد بودم.. تا افتخار می کردم که پیامبران نیز مرد بودند.. و اگر زنی حکومت را به دست گیرد آن امت پیروز نمی شود..

اما.. نمی خواهم مردی باشم که این نعمت ها را درک نمی کند و آن ها را نمی شناسد..

و یا شاید..

شاید اگر مرد می بودم به همسرم ظلم می کردم و او را هر لحظه تهدید می کردم که زن دیگری می گیرم.

شاید اگر مرد می بودم جلو تلوزیون یا کامپیوتر، ساعت ها می خوابیدم و برای خواندن نماز به مسجد نمی رفتم.

شاید اگر مرد می بودم فریفته و مجذوب زنان می شدم، چشمانم با گناه آلوده می شد، قلبم فاسد می گشت، به خواب غفلت می رفتم و هلاک می گشتم..

شاید اگر مرد می بودم، پدری می بودم که وجودش معنایی نداشت.

یا جوانی بی ارزش می بودم که هیچ هدفی را دنبال نمی کرد.

یا مردی نامرئی می بودم با اینکه وجود داشتم.

الحمدلله.. الحمدلله که من زن هستم.. بارالها! تو را شکر می گویم.. چون اگر زنی نمازهای پنج گانه اش را به جای آورد، روزه ی رمضان را بگیرد، پاکدامنی اش را حفظ کند و از همسرش اطاعت کند، به او گفته می شود: از هر دری که می خواهی داخل بهشت شو !

بارالها! تو را سپاسگزارم

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا